نسخه آزمایشی
یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403 - Sun, 5 May 2024

جلسه دوم دفتر آیت الله وحید/ عبور از وادی حجب با سیدالشهداء علیه السلام

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 7 شهریور ماه 99 است، که به مناسبت ماه محرم در دفتر آیت الله وحید خراسانی ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ هیچ حجاب و پوششی نیست که خدای متعال را در بر بگیرد و او را احاطه کند اما برای ما حجاب هایی است که مانع دیدار ما با حضرت حق می شود. این حجاب ها در دو قسم نورانی و ظلمانی هستند. حجاب های نورانی با طی کردن مسیر ایمان و همراهی با معصومین برداشته می شوند و حجاب های ظلمانی هم با گناهان به وجود می آیند و با توبه و همراهی با معصومین به خصوص گریه بر امام حسین علیه السلام برداشته می شوند.

محجوب شدن از خدای متعال

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. خدای متعال به هیچ وجه محجوب نمی شود که چیزی مانع حضور او و احاطه او باشد «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم »(حدید/۴) هر کجا ما باشیم، در هر عالمی او با ماست ولی ما هم در دنیا و هم در آخرت محجوب از حضرت حق می شویم و این بدترین عذاب و رنج است «كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون »(مطففین/۱۵) همینطور که لقاء پروردگار بزرگ ترین ثوابی است که نصیب مؤمنان می شود، محجوب بودن بزرگترین عذاب است. این جمله ای که در دعای کمیل آمده، چند جور معنا شده «صَبَرْتُ  عَلَى  عَذَابِكَ  فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِك » یک جورش برای موحدین و اخص خواص است که خدایا گیرم من بر عذاب تو صبر کردم، چطور بر فراغت صبر کنم؟ کسانی که در خدای متعال مستغرق هستند، هیچ رنجی برای آن ها به اندازه دوری از خدا نیست. گیرم در جهنم صبر کنم ولی یک معنای فراگیرتر دارد و آن این است که ما در  عالم اگر حضور خدا را احساس بکنیم سختی ها بر ما آسان می شود.

اگر کسی خیالش این باشد که در یک نظام کیهانی کور و کر دارد زندگی می کند و در دم چوگان این عالم بی شعور قرار گرفته، هر سختی که برایش پیش بیاید قابل تحمل نیست و زیر چرخ این دستگاه آدم له می شود و کسی نیست که به فریاد آدم برسد ولی اگر احساس کرد یک اراده حکیمانه و یک خالق مهربانی دارد عالم را تدبیر می کند، وقتی با محبت و با رحمت و با حکمت حضور او و رحمتش را احساس می کند، در جهنم هم که باشد خیالش راحت است و می تواند تحمل کند و احساس می کند که این خدا من را نجات می دهد و این خدا از من دستگیری می کند. آدم اگر در جهنم بی خدا باشد، دیگر برایش نجاتی نیست ولی اگر در جهنم هم حضور او را احساس بکنی، جهنم هم قابل تحمل می شود.

یکی از سخت ترین عقوبت های ما محجوب شدن از خداست. کما این که یکی از بالاترین لذات ما هم در بهشت، مشاهده مقامات حضرت حق است که البته در روایات توضیح داده شده که این لقاء در پرتو لقاء نبی اکرم حاصل می شود و این زیارت از مسیر زیارت نبی اکرم حاصل می شود و از مسیر زیارت انبیاء و حجج الهی نازل می شود.

ملاقات با خدا

مرحوم صدوق در عیون اخبارالرضا علیه السلام نقل کردند که اباصلت از امام رضا سوال کرد که اهل حدیث نقل کردند «أَنَّ ثَوَابَ  لَا إِلَهَ  إِلَّا اللَّهُ  النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّه »(1) ثواب لا اله الا الله این است که موحدین نظر به وجه خدا می کنند. ثواب توحید و ثواب موحدین فراتر از بهشت است و پاداششان لقاء با خالق بهشت است. در یک روایت دیگر هم پرسید این حدیثی که نقل شده «أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ يَزُورُونَ رَبَّهُمْ فِي مَنَازِلِهِمْ فِي الْجَنَّة» هر مؤمنی در مقامی که در بهشت دارد پرده ها از جلوی او برداشته می شود و محجوب نیست و پرده ها برایش برداشته می شود و به پروردگار خودش نظر می کند یعنی چه؟ این یعنی چه که ثواب لا اله الا الله نظر به وجه خداست؟ آیا خدا یک صورتی دارد؟ مگر می شود به خدا نگاه کرد؟

حضرت هر دو را جواب دادند و در یک سیاق هم است. فرمودند که خدای متعال پیامبر را در یک مقامی قرار داده «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه »(نساء/۸۰) اطاعتش اطاعت خداست. خدای متعال این پیامبر را در یک مقامی قرار داده که فرمود «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه »(فتح/۱۰) وقتی به تو دست می دهند با من دست می دهند و وقتی با تو بیعت کردند با من بیعت کردند «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِم » دست خدا بالای دست آنهاست و اطاعتشان اطاعت با خداست و بیعت با او بیعت با خداست.

حتی اینجا دیگر حضرت به یک حدیث نبوی تمسک کردند که وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند «مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ اللَّهَ » هر کسی من را زیارت کند خدا را زیارت کرده است. این مَجاز نیست، این حقیقت است. پس لقاء واقعا حاصل می شود ولی لقاء از طریق زیارت نبی اکرم است. فرمود در قیامت بالاترین درجات، درجه حضرت است و مؤمنون از منازل خودشان مقامات حضرت را زیارت می کنند ولی این حقیقتا زیارت خداست. البته زیارت خدا به معنا نیست که امام خداست یا خدای متعال در امام حلول کرده ولی یک ارتباطی است که زیارت او زیارت خداست و اطاعت او اطاعت خداست و بیعت با او بیعت با خداست «وَ مَنْ  أَحَبَّكُمْ  فَقَدْ أَحَبَّ اللَّه »  غضب او غضب خداست و رضای او رضای خداست.

در کتاب کافی شریف روایتی آمده که به حضرت عرض کرد آیه «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُم »(زخرف/۵۵) یعنی چه؟ مگر خدا را می شود متأسف و ناراحتش بکنی؟ حضرت فرمودند که «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَأْسَفُ كَأَسَفِنَا»(2) در خدای متعال که مثل ما تحول حال پیدا نمی شود «وَ لَكِنَّهُ خَلَقَ أَوْلِيَاءَ لِنَفْسِه » ولی خداوند بندگانی دارد که مخلوق و تحت ربوبیت هستند «يَأْسَفُونَ وَ يَرْضَوْن » راضی و متأسف می شوند «فَجَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِه » خداوند رضای آنها را رضای خودش قرار داده و سخطشان را سخط خودش قرار داده است. فرمود «لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ إِلَيْهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَيْه » آن موجود مقدسی که داعی و دلیل الی الله است و همه وجودش دعوت است و همه وجودش دلالت است، این رضایش رضای خداست و سخطش هم سخط خداست.

بعد حضرت فرمود همه آیات از این دست را اینطوری معنا کنید. لذا لقاء حضرت حق هم از طریق لقاء نبی اکرم حاصل می شود. این روایتی هم که در ثواب زیارت عرفه نقل کرده که حضرت فرمودند اگر کسی حضرت را در عرفه زیارت کند هر قدمش یک حج است، بعد فرمودند بالاتر بگویم کسی که در عرفه حضرت را زیارت کند خدای متعال را در عرش زیارت کرده است. این یعنی مقام عرشی سیدالشهداء در عرفه درک می شود. وقتی در آن مقام حضرت را زیارت کردی خدای متعال را زیارت کردی. البته نه به معنای این که خدای متعال در حضرت حلول کردند.

پس خدای متعال در حجاب نیست. ولی ما نسبت به حضرت حق در حجاب هستیم و این سخت ترین عذاب ها و رنج هاست و می شود این عذاب ها و رنج ها برداشته بشود و انسان به لقائی با پروردگار خودش برسد. ما در دنیا نیامدیم تا با زمین و آسمان و ماه و خورشید زندگی کنیم. ما نیامدیم با دوست و رفیق و همسر سر بکنیم بلکه ما آمدیم تا با خدای خودمان مأنوس باشیم و از او بگیریم و به او برگردانیم و با او زندگی کنیم و این شدنی است. این همان دعوتی است که وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمدند تا ما را به این دعوت کنند «قُلْ هذِهِ سَبيلي  أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى  بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني »(یوسف/۱۰۸) همه دعوت همین است «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى  إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّه »(کهف/۱۱۰) با این وجود مقدس می شود به لقاء پروردگار برسی، پس این حجاب ها قابل برداشتن است.

حجاب های نورانی و ظلمانی

این حجاب ها یک قسمتش در وادی ایمان است. انسان وقتی وارد وادی ایمان شد تازه اول راه است و به وادی امن و حیات طیبه و طهارت و همه این اوصافی که برای بیت نبی اکرم و اهل بیتشان است رسیده است و قلبش زنده شده و در وادی نور است و در ظلمات ضلال نیست. منتها مقاماتی است که باید طی کند تا به آن مقامی برسد که همه حجاب ها برایش کنار برود و خدای متعال را در اسماء اعظمش مشاهده کند که حضرت فرمود استکمال ایمان یعنی همین «لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى  يَعْرِفَنِي  كُنْهَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة»(3) این یک مسئله است و این حجاب ها با سیدالشهداء برداشته می شود. اگر کسی به سیدالشهداء رسید، سیدالشهداء او را تا سرچشمه نور سیر می دهند و سیر در مقامات و درجات ایمان و در وادی ولایت و معرفت و محبت الهی با امام حسین واقع می شود.

اصحاب سیدالشهداء فوق العاده بودند که به یک نقطه ای رسیدند که «أَنْتَ  أَمَامِي  فِي  الْجَنَّة» پرده ها بین آن ها و مقام امام برداشته شده بود. درست است آن ها فوق العاده بودند ولی اصل این است که سیدالشهداء دستگیری کردند. حقیقتا حبیب بدون سیدالشهداء حبیب نیست و زهیر بدون سیدالشهداء زهیر نیست. اما غیر از او یک موانعی است که آن موانع خیلی موانع سختی هستند.

انسان قلبش در وادی نور است و خدا و امام را انتخاب کرده ولی لغزش و لمم دارد. این لغزش و لمم گاهی موجب می شود شیطان یک نفوذهایی در انسان پیدا بکند و تا اینجا قابل تطهیر است. گناه یک نقطه تاریک در قلب و قوای انسان ایجاد می کند ولی یک موقعی شیاطین ابلیس از طریق نفوذ در قوای انسان، چشم و گوش انسان را ظلمانی می کنند و به تدریج به سمت عرش وجود انسان و صدر انسان می روند. صدر آن نقطه مرتفع وجود و قله وجود انسان است و شیطان به آنجا راه پیدا می کند و به تدریج قلب را می گیرد. اگر گرفت انسان از آنهایی می شود که «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى  أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن »(روم/۱۰) این خطرناک است. این هم که به ما می گویند مواظب باشید و حتی از گناه صغیره پرهیز کنید برای همین است که گناه شیطان را به تدریج بر ما مسلط می کند.

همینطور که مؤمن قوای ایمان در روحش منتشر می شود «الإيمان مبثوث على  الجوارح » از قلب انسان ایمان ظاهر می شود و منتشر می شود و به تدریج تمام قوای مؤمن نورانی می شود. از آن طرف هم آنهایی که تحت سلطه اولیاء طاغوت و شیطان قرار می گیرند به تدریج تمام قوایشان ظلمانی می شوند «يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات »(بقره/۲۵۷) این هم یک جنس حجاب است. پس گناه و صفات رذیله و استکبار بر خدا، بر انسان حجاب هستند و درکات جهنم هستند ولی غیر از این صفاتی که گاهی در ما محقق می شود، در وادی بیرون از ما یک جهان ظلمتی است که از آنجا نفوذ می کند.

آن وادی ظلمت و آن اراده های ظلمانی هستند که استکبار بر خدا و اولیاء خدا می کنند. این اراده های در هم تنیده و پیچیده ای که یک تاریخ را آلوده کردند، این اراده ها حقیقت وادی ظلمات هستند. لذا قرآن محیط سلطه آنها را با این بیان توضیح می دهد «أَوْ كَظُلُماتٍ في  بَحْرٍ لُجِّي »(نور/۴۰) می گوید علم کافر در این وادی واقع می شود. ظلمات در یک دریای عمیق مواج، تاریک و طوفانی که موج بر روی موج می آید و بر فراز آن هم یک ابر تیره است. پس غیر از گناه و صفات رذیله، یک ظلمتی در عالم بیرون است و همه ظلمات از او ناشی می شود. یعنی این اراده های ظلمانی هستند که می خواهند بسط بدهند و با شیطنت و استکبار و صفات رذیله خودشان، تاریخ و تمدن می سازند و یک جهانی را ظلمانی می کنند.

آن ها اراده هایی را تحت فضای ظلمانی خودشان می برند. اگر انسان تحت سلطه آن ها واقع شد «يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات » کارش به جایی می رسد که مبدأ ظلم می شود و دیگر نه تنها گناه را دوست می دارد بلکه سرچشمه های گناه و دشمنان خدا را هم دوست می دارد و نه فقط از عبادت لذت نمی برد بلکه اولیاء خدا را هم دیگر دوست نمی دارد. این نقطه خطر است و اینجا دیگر خیری در آدم نیست.

در سفینه البحار این حدیث آمده که «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِيكَ خَيْراً فَانْظُر إِلَى قَلْبِك  »(4) اگر می خواهی ببینی خیری در تو وجود دارد و خدا تو را دوست دارد یا نه، به قلبت نگاه کن «فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّك  » اگر اهل طاعت را دوست داری و اهل معصیت را دشمن می داری بدان که یک نقطه خیری در تو وجود دارد و خدا تو را دوست می دارد و حفظت می کند و به خاطر این گنج برایت محافظ می گذارد. اما اگر «وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُبْغِضُك  » اگر دیدی دشمنان خدا را دوست می داری، بدان خدا دیگر تو را دوست ندارد و خیری در تو نیست. یعنی آن هم مرتبه ای از همین هست و معنی ندارد آدم نسبت به دشمنان خدا و اولیاء خدا بی تفاوت باشد، این همان وادی ضلال است.

وادی ظلمات

پس یک ظلمتی در بیرون ما وجود دارد که این وادی ظلمات هم وادی خطرناکی هستند و وادی اراده های مستکبر بر خداست. به تعبیر دیگر خود این طاغوت ها که طغیان کردند و تمام اراده شان ظلمانی است، سعی می کنند ظلمات خودشان را بسط و نشر بدهند. اگر یک گناهی یک جا می بینیم، اثر آنهاست. حتی کفار هم ظلماتشان از آن ها ناشی می شود «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات » این ظلمات خود آنهاست.

لذا روایت آیه را معنا کرده «ظُلُماتٌ  بَعْضُها فَوْقَ  بَعْضٍ  مُعَاوِيَةُ وَ يَزِيدُ وَ فِتَنُ بَنِي أُمَيَّة»(5) خود این اراده ها، اراده های ظلمانی هستند و دنبال بسط و گسترش خودشان هستند و ابتدائا هم با مؤمنین کار دارند. فرمود شیطان با شما کار دارد و از بقیه فارغ است. این همانی است که «لَمْ يَكُنِ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكينَ مُنْفَكِّينَ»(بینه/۱) این ها دست برنمی دارند «حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَة» این پیامبر خداست و این بینه است که مؤمنین را از دست اینها بیرون می آورد. حضرت موسای کلیم می آید و به فرعون می فرماید «فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَني  إِسْرائيل »(اعراف/۱۰۵) او دست برنمی دارد و می خواهد آنها را هم ظلمانی کند و می خواهد مؤمنین را در فضای ظلمت خودش ببرد و به تدریج قوای خودش را نفوذ بدهد و او را به جایی برساند که جزو اصحاب نار بشوند و او را به جایی برساند «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى  أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّه » انکار امام و آیات الهی را بکند.

این وادی ظلمات آن حجاب سختی است که مؤمن باید از آن پرهیز کند. وجود مقدس سیدالشهداء علیه السلام پا به این میدان گذاشتند که مؤمن را از دست این اولیاء طاغوت و از این فضای ظلمانی بیرون بیاورند و یک چراغی را روشن کردند که این چراغ در وادی انسان بسط پیدا می کند و انسان را نورانی می کند. مؤمنینی که به وادی عاشورا نزدیک می شوند، جاذبه میدان عاشورا به حدی آنها را می گیرد و تمامشان را شستشو می دهد. فرمود همینقدر که درون خودت متألم بشوی گناهانت آمرزیده می شود و همین که اشکت جاری شد جهنم خاموش می شود «إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيرا»(6) این وعده امام رضا علیه السلام ارواحنا فداه است و ما هم به آن امید و یقین داریم.

این چراغی که امام حسین علیه السلام در عاشورا روشن کردند تمام قلوب مؤمنین و قوایشان را نورانی می کند. عاشورا آن صحنه ای است که عالم را تفکیک کرده و نگذاشته وادی ظلمات بیاید مؤمنین را غرق بکند. اگر این چراغ نبود به هیچ وجه ما امکان این که از دست آن اولیاء طاغوت و اراده های ظلمانی در هم پیچیده و شهوت انگیزی های شان و تزیین و اغوای شان نجات پیدا کنیم برای ما ممکن نبود «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها» فرمود مؤمن در ظلمت فتنه آن ها «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها» دست خودش را نمی تواند ببیند «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً» خیال نکنید با تأمل و کتاب خواندن و ریاضت و نور عقل می شود از این حجاب عبور کرد «وَ مَنْ  لَمْ  يَجْعَلِ  اللَّهُ  لَهُ  نُوراً فَما لَهُ  مِنْ  نُورٍ يَعْنِي إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ فَما لَهُ  مِنْ  نُور» تا قیامت در ظلمت باید بماند.

یک چنین ظلماتی است که اگر در دنیا از آن نجات پیدا نکردی در آخرت هم نجاتی نیست. آن روزی که مؤمنین در وادی نور هستند «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِم »(حدید/۱۲۷) امامشان پیش رویشان می رود. فرمود «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم »(حدید/‍۱۳) منافقینی که با امام همراه نبودند می گویند نماز می خواندند و روزه می گرفتند و حتی گاهی از ما هم بیشتر ریاضت می کشیدند. در آنجا می گویند اجازه بدهید ما یک شعله ای از شما بگیریم و در جواب بهشان می گویند «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا» این نور باید از عالم دنیا کسب بشود. اگر در دنیا به امام رسیدیم از این ظلمات نجات پیدا می کنیم و الا در قیامت هم در وادی ظلمات می مانیم «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ باب » حجابی می آید که بین آن ها فاصله می اندازد و دیگر آن ها از نور مؤمن نمی توانند استفاده کنند. کما این که کدورت و ظلمت آن ها دیگر به مؤمن نمی رسد.

این همان تفکیکی است که در قیامت بر محور امیرالمؤمنین واقع می شود و دو تا جریان از هم جدا می شوند. این فضای ظلمانی که شیطان و اولیاء طاغوت و سقیفه ایجاد کردند، با مشعل وجود امام حسین برداشته می شود. هرکسی یک قدم به امام حسین نزدیک شد، نورانی تر می شود.

پی نوشت ها:

(۱) التوحيد (للصدوق)، ص: 117

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 144

(3) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 26، ص: 1

(4) سفينة البحار، ج 2، ص: 12/ الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 126

(5) تفسير القمي، ج 2، ص: 106

(6) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 130