نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403 - Thu, 2 May 2024

جلسه دوم حرم مطهر قم/ رسیدن به حقیقت ذکر با امام و آرامش انسان در دنیا و عقبی

متن زیر سخنان جلسه دوم آیت الله میرباقری به تاریخ 20 شهریورماه سال 97 است، که در حرم مطهر حضرت معصومه(س) ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ زمانی که آدم علیه السلام ناچار به هبوط در زمین شد تا در کنار قوای شیطانی زندگی کند، خدای متعال امام را به عنوان چشمه نور و مسیر هدایت برای بازگشت انسان به وادی بهشت به سوی او فرستاد؛ امام تنها محیطی است که ذکر در آن معنی پیدا می کند به طوری که حتی عبادت بدون امام نیز ذکر محسوب نمی شود و اگر کسی از آن روی برگرداند، دچار کوری و ضنک خواهد شد. اگر انسان با امام همراه شود به دلیل وسعت یافتن وجودش، سختی های زندگی برایش آسان می شود و ناملایمات دنیا نمی تواند آرامش او را از بین ببرد؛ بالعکس مال، ثروت، فرزند و امکانات خارجی انسان ممکن است حتی آسایش انسان را سلب کنند که این نشان دهنده این است که آرامش، به عاملی درونی نیاز دارد. اگر کسي وارد وادي امام شد، آن جا وسعت پیدا می کند و در سختی ها و تنگناها دچار مشکل نمی شود. در عالم قیامت نیز هر کس با امامش شناخته می شود و هرکس که در وادی امام باشد به آرامش می رسد ولی اگر کسی در این دنیا با امام حرکت نکرده باشد، در آن جا فراموش می شود و در همان کوری که به سر می برد رها می شود.

امام، چراغ هدایت انسان و تنها محیط ذکر خداوند

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَ لَا يَشْقَى * وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيرًا * قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى»(طه/123-126). در اين آيات مبارکه سوره طه، داستان هبوط حضرت آدم توضيح داده شد که چه اتفاقي افتاد که حضرت در عالم هبوط کردند. اکنون غرض صحبت ما این نیست که این هبوط چه بود، چرا و چگونه اتفاق افتاد، اصلا آن عالمي که حضرت آدم قبل از هبوط در آن بودند چه عالمي بود که از آن وارد عالم ارض شدند، ولي در هر صورت بعد از اين که بنا شد حضرت با ابليس و قواي شيطان در عالم ارض هبوط کنند، خداي متعال يک پناهگاهي را به حضرت آدم معرفي کردند؛ «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَ لَا يَشْقَى» شما تنها نيستيد، از ناحيه من يک هدايتي به سوي شما مي آيد و يک پناه گاه و تکيه گاه داريد. اگر بتوانيد در سايه او در اين عالم زندگي و حرکت کنيد و از او تبعيت کنيد، گمراه و عاقبت به شر نمی شوید.

این عالم ارضی که ما در آن آمده ایم، عالمي آميخته با شياطين است و هر کجاي عالم را که نگاه مي کنيد همينطور که حق آشکار است، باطل هم مي جوشد و مشکل کار هم همين است. این آمیختگی در این عالم وجود دارد تا زمانی که وارد عالم بهشت  شويم و آنجا ديگر وسوسه هاي شيطان وجود ندارند و آن عالم، عالم بندگي است. در این عالم ما براي بندگي آمديم ولي در کنار ما و آميخته با زندگي ما شياطين هم حضور دارند. خداي متعال مي فرمايد اگر شما دنبال اين چراغ هدايت حرکت کنيد شيطان موفق نمي شود شما را گم کند و به شقاوت و عاقبت به شري برساند. عرض کرديم اين هدایت به تعبير روايات ما به امام عليه السلام، به شخص اميرالمومنين و ساير ائمه عليهم السلام تفسير شده است. پس خداي متعال ما را در عالم ارض آورده است که ما در آن در معرض وسوسه شیاطین هم هستيم، ولي نکته مهم اين است که خداي متعال يک امامي را براي ما قرار داده است که اگر در پرتو هدايت او حرکت کنيم، مبتلا به ضلال و گمشدگي نمي شويم.

 اين عنوان اولي بود که در اين آيات براي امام آمده است؛ امام آن جريان هدايت و چراغ هدايتي است که خداي متعال در عالم ما روشن کرده است و اين هدايت از ناحيه خود خداي متعال به ما رسيده است. در سوره نور آمده است «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»(نور/35). در روايت وجود مقدس ثامن الحجج علي بن موسي الرضا عليه آلاف التهيه والثناء، وقتي نور را توضيح مي دهند مي فرمايند «هُدَى مَنْ فِي اَلسَّمَاءِ وَ هُدَى مَنْ فِي اَلْأَرْضِ»(1)، جريان هدايت همه آسماني ها و زميني ها در پرتو نور الهي اتفاق مي افتد. حالا اين نور الهي متمثل در نبي اکرم و اهل بيت مي شود و تنزل پيدا مي کند تا به عالم ما هم مي رسد. ما در قبال اين جريان هدايتي که از ناحيه خدا آمده است وظيفه به تبعيت داريم، نتيجه اين تبعيت هم «فَلَا يَضِلُّ وَ لَا يَشْقَى» می باشد.

بعد لحن آيه عوض مي شود، مي فرمايد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»، یعنی آن جريان هدايت را به ذکر تعبیر می کند و اين عنوان دومي است که در اين آيات براي امام عليه السلام آمده است. در کافي شريف نیز آمده است که ذکر در اين آيه به امام تفسير شده است. ذکر يک معناي ظاهري به معني توجه کردن به خداي متعال دارد، از توجه ظاهري به توجه باطني، از توجه قلب تا توجه اعضا و جوارح انسان، اين معناي ظاهري ذکر است که انسان با همه قوا متوجه به حضرت حق باشد و قواي او اعراض از توجه به خداي متعال نداشته باشد. از ما هم اين را خواستند «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ»، شما به خداي متعال توجه بفرماييد تا خداي متعال هم به شما توجه کند.

ولي ذکر يک معناي باطني هم دارد و حقيقت ذکر امام عليه السلام است که اگر ما به امام رسيديم، قلب ما نوراني به نور امام شد و متوجه امام عليه السلام بوديم اهل ذکر می شویم و الا اگر کسي در اين عالم به امام نرسيد، محال است به ذکر خداي متعال برسد و لذا شيطان تمام تلاشش اين است که ما را از امام جدا کند.

 شياطين انس هم همينطور اند، اصل توطئه اي که بعد از وجود مقدس نبي خاتم صلي الله عليه و آله و سلم و رحلت ايشان اتفاق افتاد همين جريان بود. تلاش تمام شياطين اين بود که مردم را از امام جدا کنند. وقتي از امام جدا شدند همه اتفاقات ديگر نیز خواهد افتاد. لذا خداي متعال در اين آيه به بني آدم خطاب مي کند اگر دنبال آن چراغ هدايت که در اين عالم، ذکر الهي است و خانه او خانه ذکر است، هستید و وارد آن خانه شدید به ذکر مي رسيد ولی اگر از خانه هدايت امام بيرون آمديد محال است به ذکر برسيد. لذا در آيات مبارکات سوره نور که تنزل هدايت الهي توضيح داده شده است، مي فرمايد اين چراغ هدايت در يک خانه هايي قرار گرفت که خانه هاي اهل بيت اند «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»، ما اجازه داریم در این خانه ها رفعت پیدا کنیم و به سمت حضرت حق صعود پيدا کنيم.

در اين خانه هاست که اجازه ذکر داده شده است، بيرون از اين خانه ها ذکري نيست. امام محيط ذکر در عالم است، اگر کسي وارد ولايت امام شد خوابش هم ذکر مي شود «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»(نور/36-37). اگر کسي در خانه اهل بيت و نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم رفت تجارتش هم ذکر است ولي اگر از آن خانه بيرون آمد، نماز و عبادات ظاهري اش هم دیگر ذکر نيست و غفلت است. لذا خداي متعال مي فرمايد اگر از اين محيط ذکر که محيط ولايت امام است رويگردان شديد و مشغول به زندگي در دنيا شدید، «فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»؛ اول این که در اين دنيا زندگي سخت و تلخی خواهید داشت، دوم اين که در روز قيامت هم وقتي محشور مي شود نابينا محشور مي شود.

 تعبير روايت اين است که فرمود هم چشم ظاهري اش از او گرفته مي شود و هم کور باطن است؛ چون در دنيا چشم باطنش باز نشده و نتوانسته است که به امام برسد. خداي متعال در اين دنيا غير از اين چشم ظاهري اي که به ما داده است و ما با او مي توانيم نظام طبيعت را ببينيم و همه به نسبت قدرش را مي دانند، يک چشم مهم تري را در دل ما قرار داده است که مي شود ملکوت و اسرار اين عالم را با او مشاهده کرد. لذا به ما گفتند نظر کنيد تا ملکوت عالم را ببينيد. ما را توبيخ کرده اند که چرا چشم تان را به روي عالم ملکوت بسته ايد. اگر کسي در اين دنيا چشمش به سوي ملکوت اين عالم باز نشد، امام را نديد و دنبال امام حرکت نکرد، اين شخص در دنيا هم مبتلا به يک نوع عمی و کوري است. پس اگر کسي از امام که ذکر الهي است رويگردان شد، هم زندگي اين دنياي او تنگ مي شود هم در آخرت چشم ظاهري و باطني از او گرفته مي شود و با کوري وارد عالم محشر مي شود.

علت اصلی آرامش در برابر ناملایمات

حالا اين دو نکته را يک مقداري ترجمه کنیم؛ بعضي گمان مي کنند که وسعت زندگي انسان به اين است که در بيرون انسان يک امکاناتي به انسان تعلق بگيرد، انسان مال، ثروت و امکانات ظاهري اي داشته باشد. خيال مي کنند زندگی انسان اينطوري از تنگنا بيرون مي آيد در حالي که اينطوري نيست. امکانات بيرون ما را به وسعت نمي رساند، بايد درون ما يک اتفاقي بيافتد. قرآن مي فرمايد اگر ما بخواهيم کسي را هدايت کنيم به او شرح صدر مي دهيم تا هدايت شود. تا اين اتفاق درون انسان نيافتد سختي ها بر دوش انسان سنگيني مي کند. در قرآن خطاب به وجود مقدس نبي خاتم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد پيغمبر ما اين بار رسالت خيلي بار سنگيني بود؛ این که شما وحي و حقايق را از عالم بالا تلقي کنيد، بياييد اين حقيقت را به انسان ها برسانيد و دست اينها را بگيريد، خيلي کار سختي بود ولي «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»(شرح/1).

در واقع در اين سوره مي خواهد به پيامبر گرامي دستور بدهد که يک کار سخت ديگر هم پيش روي شماست، آن کار سخت هم اين است که بايد ادامه راه را به اميرالمومنين بسپاريد و هدايت ايشان را اعلام کنيد. «وَ وَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ * الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ * وَ رَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ * فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ إِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ»(شرح/2-8). اصل این سوره هم همين است، مي فرمايد مگر بار سخت را ما از روي دوش شما برنداشتيم آن بار سنگيني که روي دوش شما بود، با يک وسعت وجودي اي که به شما داديم برای شما سبک شد. آن سختي که شما تحمل کرديد نتيجه اش اين شرح صدر، آسودگي و کمکي بود که ما به شما رسانديم.

بعد مي فرمايد تکليف بعدي هم که متوجه شما مي کنيم آن هم سخت است، ولي در متن سختي آساني است؛ «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» در روايات ما هم آمده است که رسالت خودتان را که انجام داديد، اميرالمومنين عليه السلام را معرفي و منصوب کنید که سختي اين راه هم برداشته مي شود.

اکنون در صدد توضيح و تفسیر کامل اين آيات نيستیم، فقط مي خواهیم اين نکته را بگوییم که سختي راه با شرح صدر برداشته مي شود. اگر خداي متعال به انسان شرح صدر ندهد و اتفاقي درون انسان نيافتد، سختي ها برداشته نمي شود. خدا رحمت کند يک استاد عزيزي داشتيم مي فرمود اگر در فنجان يک پشه بيافتد موج بر مي دارد و طوفان مي شود، ولي درياهاي بزرگ وقتي وسعت پيدا مي کنند، کشتي ها را هم در دل خود گم می کنند و آن ها نمی توانند دريا را طوفاني کنند. انسان بايد از درون بزرگ شود تا به وسعت، آسايش و رفاه برسد. لذا قرآن مي فرمايد ما اگر بخواهيم کسي را هدايت کنيم و به مقصد برسانيم، اينطور نيست که امکانات بیرونی به او بدهیم، بلکه شرح صدر را به او مي دهيم.

وجود مقدس نبي اکرم صلي الله عليه و اله و سلم می فرمایند: «نورٌ يَقذِفُهُ اللّهُ في قَلبِ المؤمنِ فَيَنشَرِحُ لَهُ صَدرُهُ و يَنفَسِحُ»(2) از عالم نور يک پرتويي در قلب مومن مي افتد و وقتي قلب او به آن نور نوراني شد، اين صدر وسعت پيدا مي کند و به آرامش مي رسد. از حضرت سوال شد که اين نور چيست؟ علامتی دارد يا نه؟ حضرت فرمودند: بله، سه علامت دارد؛ «الإنابَةُ إلى دارِ الخُلودِ و التَّجافي عن دارِ الغُرورِ و الاستِعدادُ لِلمَوتِ قَبلَ نُزولِ المَوتِ» اگر کسي به شرح صدر رسيد ديگر از اين دنیا که دار غرور است دل کنده مي شود و حالت پرواز پيدا مي کند، به دار الخلود و دار آخرت تمایل پیدا مي کند و قبل از اين که فرصت را از دست بدهد و بگذرد آماده رفتن است. اين ها علامت شرح صدر اند.

پس آسايش رسيدن به وسعت در درون انسان است؛ اگر اينطور شود، انسان از دنيا بزرگ تر مي شود و دنيا با همه تعلقاتش ديگر نمی تواند او را بگیرد. این فرد در حال کنده شدن است، آماده رفتن از اين دنيا و بي قرار عالم آخرت است و الا اگر اين وسعت درون انسان پيدا نشود، هرچه در بيرون به انسان امکانات بدهند تنگناي انسان بيشتر مي شود. لذا خداي متعال در قرآن مي فرمايد، نگاه نکنيد به اين که ما به کفار يک امکانات و ثروتی مي دهيم، خداي متعال مي خواهد با همين ها آن ها را عذاب کند «فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَ لَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كَافِرُونَ»(توبه/55)، در عالم دنيا همين مال، امکانات و فرزند عامل رنج آن هاست و موجب آسايش آن ها نمی شود.

در دعاي ابوحمزه می فرماید «تُعَذِّبُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ كَيْفَ تَشَاءُ وَ تَرْحَمُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ كَيْفَ تَشَاءُ»، هرکسي را بخواهي عذاب مي کني، تحت فرمان کسي نيستي و براساس حکمت خودت هر کسي را به هر وسيله اي بخواهي عذاب مي کني. می توانند انسان را با مال و فرزند عذاب کنند و بالعکس، مي شود سختي ها هم عامل رحمت شوند؛ لذا اگر کسي خيال کند امکانات بيرونی براي انسان وسعت مي آورد و انسان را از تنگنا نجات مي دهد اين اشتباه است. قرآن مي فرمايد راه رسيدن به وسعت توجه به ذکر، یعنی توجه به امام است. اگر کسي وارد وادي امام شد، آن جا وادي وسعت است و در آن جا ضيق و ضنکي نيست. آن جا بهشت است، مثل عالم دنيا نيست که دار تزاحم و سختي هاست. لذا فرمود «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى».

آثار حرکت در وادی امام

خداي متعال در قرآن مي فرمايد که ما در روز قيامت مردم را با امام شان صدا مي زنيم «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَ لَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا»(اسراء/71). در روز قيامت وقتي وارد محشر مي شويم نمي گويند فلاني بيايد، طبق روايات می گویند پيروان اميرالمومنين بيايند، پيروان معاويه بيايند، اينطوري صدايمان مي زنند و عنوان ما در آن عالم اين است. آن وقت مردم دو دسته مي شوند و قرآن اين دو دسته را اينطور بيان مي کند؛ مي فرماید عده اي کتابشان در دست راست شان است، این ها سرشان را بالا مي گيرند و با افتخار کتابشان را مي خوانند. اين کتاب مايه افتخار و سربلندي آن ها است و ذره اي به آن ها ظلم نمي شود.

«وَ مَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا»(اسراء/72). در ادامه وقتي مي خواهد دسته دوم را معرفي کند، نمي فرمايد آن هايي که کتاب شان به دست چپشان است. در قرآن گاهي اينطوري تقسيم میکند که يک عده اي کتابشان دست راست شان و عده اي کتاب شان در دست چپ شان است ولي اين جا دو دسته را اينطوري معرفي نمي کند؛ مي فرمايد مردم را با امامشان صدا مي زنيم، يک عده کتابشان در دست راستشان است، به اين ها ظلم نمي شود، با افتخار کتاب شان را مي خوانند و به نتيجه مي رسند. پيداست این ها کسانی اند که به دنبال امام حق رفتند. دسته دوم را می فرماید این ها در آخرت هم کور خواهند بود، یعنی اگر کسی اين جا در گمراهي به سر برد، در آخرت گمراه  تر خواهد بود. اينطور نمی شود که کسي در اين دنيا از امام فاصله بگيرد ولی در آخرت در راه باشد؛ اگر کسي مي خواهد در راه باشد، بايد در اين دنيا باشد.

 پس وقتي قرآن مي فرمايد مردم را با امامشان صدا مي زنيم، مانند این است که عده اي بينا و عده اي نابينا هستند؛ اين ها چه کساني هستند که کتاب شان به دست راست شان است، در وادی نور اند و همچنین اهل بصر اند؟ مي دانيد که دیدن هم چشم بینا مي خواهد و هم نور؛ اگر ما چشم نداشته باشيم یا در تاريکي محض باشیم نمي توانيم ببينيم. يک عده اي وقتي با امام شان به محشر مي آيند، هم نور دارند، هم چشم دارند و کتاب شان هم به دست راست شان داده مي شود. عده ديگر وقتي با امامشان در محشر مي آيند، در تاريکي و کوري هستند و کتاب شان هم به دست چپ شان داده مي شود.

در سوره مبارکه حديد وقتي ورود مومنين و منافقين را به عالم محشر توضيح مي دهد، مي فرمايد:«يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانِهِمْ بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ»(حدید/12-13) مومنين و مومنات را در قيامت مي بيني که نورشان پيش روي شان حرکت می کند. اين ها همان هايي هستند که کتاب شان در دست راستشان است. فرمود نور شان یا همان امام شان در جلوي شان است، اين ها در پرتو نور امام حرکت مي کنند. بعد مي فرمايد زن و مرد منافق، آن هايي که با امام حرکت نکردند، به مومنين مي گويند به ما مهلت بدهيد، يک نگاهي به ما کنيد، بگذاريد ما هم يک شعله اي از چراغ شما بگيريم.

«قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا»، به آن ها خطاب مي شود اگر نور مي خواهيد به دنيا برگرديد، بايد از آن جا با امام راه برويد و اين هم که امکان ندارد. «فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ»، يک حجابی بين مومنين و منافقين برقرار مي شود و آن ها هميشه در تاريکي مي مانند. در اين آيات سوره مبارکه طه خداي متعال مي فرمايد «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»؛ یعنی باید در عالم ارض برويد، من چراغ هدايت و امامي مي فرستم و شما دنبال او حرکت کنيد تا شما را از عالم ارض وارد دارالاخره کند. اما اگر با امام حرکت نکنید و رويتان را برگردانديد، در همان عالم ظلمت و ضلال مي مانيد و عيشتان هم در دنيا تنگ مي شود؛ همه دنيا را هم به شما بدهند بايد در سختي زندگي کنيد.

در حقیقت وادي ولايت امام، وادي وسعت و بيرون از آن وادي ضنک است. «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»(نور/35)، اگر انسان رويش را از خدا برگرداند در تاريکي است. انسان وقتي در تاريکي محض قرار مي گيرد، همين که چراغ روشن مي شود گويا عالم برايش واسع مي شود؛ در تاريکي انسان در ضنک و سختي است. کسي که از امام جدا شد در تاريکي است و نمی تواند ملکوت اين عالم را ببيند که چطوري عالم دارد تدبير مي شود؛ خيال مي کند در مقابل چوگان اسباب مادي است، يک روز مريض مي شود، يک روز مي ميمراند و يک روز زنده اش مي کنند. خب اين آدم چطوري مي تواند در عالم راحت باشد و امنيت داشته باشد؟ وقتي پرده ها کنار مي رود و مي بيني که در دامن لطف یک خدای تواناي قادر سميع اجابت کننده اي هستي به آرامش مي رسي.

وقتی انسان در روز قیامت در تاریکی و کور محشور شود، از خدا این سوال را دارد که آن چشمی که در دنیا داشتیم چه شد؟ معصوم مي فرمايد خيال مي کنند که چشم داشته اند؛ در دنيا باطن شان کور بوده است. اگر چشم باطنشان باز شده بود، این جا هم بينا مي آمدند. اکنون خيال مي کنند بينا بودند و از اين که بينايي ظاهري شان را از دست دادند سوال می کنند. خداي متعال مي فرمايد «كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى»(طه/126). در این جا باز هم لحن قرآن برمي گردد؛ نمي فرمايد هدایت یا ذکر به سوي شما آمد، مي فرمايد «آيَاتُنَا»، یعنی اين آيات عنوان ديگري براي امام است. البته ظاهر آيه روشن است که آيات به معنی آيات قرآن است ولي اصل آيه امام است که بعدا بیشتر درباره اش صحبت می کنیم.

«فَنَسِيتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى» عنوان ديگر امام در اين آيات نوراني، این است ائمه آياتي هستند که ما نبايد آن ها را فراموش کنيم؛ اگر فراموش کرديم خودمان در عالم فراموش مي شويم و در واقع برای این که به ما توجه شود، باید به امام توجه کنیم و او را رها نکنيم. در ادامه بحث ها اين عنوان و عوارضي که نسيان امام و ترک امام در عالم براي ما ايجاد مي کند را بررسی خواهیم کرد. وجود مقدس سيدالشهداء، آن چراغ هدايتي است که خداوند در عالم روشن کرده است که هم راه را براي ما روشن مي کنند و هم اگر رو به امام رفتيم، درون ما با نور امام و سيدالشهداء روشن مي شود؛ اگر به سمت امام برویم عوالم ظاهری و باطنی ما نوراني مي شود، در نتیجه مي توانيم ملکوت عالم و عوالم باطني خود را  ببينيم. اما اگر از امام جدا شديم، در باطن در کوري قرار مي گيريم و از عوالم خودمان هم فقط يک دست و دهاني از خودمان مي بينيم. در عالم بيرون هم هرچه مي بينيم اسباب و اشياء هستند.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 115

(2) مجمع البيان في تفسير القرآن (ط - دار المعرفة)، ج4، ص: 561