نسخه آزمایشی
جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri, 26 Apr 2024

جلسه ششم حرم مطهر/ خصوصیات اصحاب سیدالشهدا در لسان امام صادق علیه السلام/ ربّیّون سیدالشهداء علیه السلام

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ چهارم شهریور 99 است که در شب ششم محرم در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند، در زیارتنامه اصحاب سیدالشهدا علیه السلام از آنها تعبیر به ربانیون شده است. ربانیون به معنای یاورانی است که با استعانت از خدای متعال ثابت قدم و مستحکم در سخترین لحظات و امتحانات در کنار امام می ایستند. خدای متعال در قرآن در مذمت اصحاب جنگ احد می فرماید: اگر پیامبر از دنیا رفت و یا کشته شد، شما باید راه او را رها کنید؟! ربانیون کسی هستند که هرگز راه را رها نمی کنند. غفلت، عدم طهارت نفس و ترک اولی باعث می شود انسان در صحنه های سخت امام را رها کند.

خصوصیات اصحاب سیدالشهدا علیه السلام از لسان مبارک امام صادق علیه السلام

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. بحث ما در صفات اصحاب سیدالشهداء علیه السلام بود که در بیان معصومین علیهم السلام آمده به ویژه در زیارت هایی که از ائمه علیهم السلام برای آنها نقل شده تا ما بتوانیم تأسی به این بزرگوارها کنیم. ان شاء الله ملحق به یاران امام حسین علیه السلام باشیم.

در زیارتی که مرحوم کلینی در کتاب مزار کافی از امام صادق علیه السلام نقل کردند حضرت فرموده اند: اصحاب را اینگونه زیارت کنید؛ «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الرَّبَّانِيُّون‏»(1) ما به این بزرگوارها سلام می کنیم به عنوان این که اینها ربانی هستند «أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ خَلَفٌ وَ أَنْصَارٌ» شما پیشروانی هستید که جلوتر از ما این مسیر را طی کردید ما هم دنبال سر شما می آییم و تابع شما هستیم. شما پیشرو هستید و ما تابع. ما جایگزین و جانشین و یاوران شما هستیم. حالا هر کدام از اینها احتیاج به گفتگو دارد. «أَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَنْصَارُ اللَّهِ وَ سَادَةُ الشُّهَدَاءِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» ما شهادت می دهیم که شما انصار خدا هستید. -انصارالله را یک شبی عرض کردم- شهادت می دهیم که شما سادات و سران همه شهدا در دنیا و آخرت هستید.

«فَإِنَّكُمْ أَنْصَارُ اللَّهِ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل‏» شما انصار خدا هستید، همینطوری که خدای متعال در قرآن فرموده. حضرت این آیه را بر اصحاب سیدالشهداءعلیه السلام تطبیق کردند «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا»(آل عمران/146) چه بسیار انبیائی که ربیون فراوانی با آنها وارد مقاتله شدند. -ربیون را عرض می کنم- حضرت این صفت را به اصحاب سیدالشهدا علیه السلام تطبیق می کنند. اولا به همین عنوان فرمودند، به آنها سلام کنید، «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الرَّبَّانِيُّون‏» بعد فرمودند: این توصیف خدای متعال به شما منطبق است؛ چه بسیار انبیائی که ربیون فراوانی در راه خدا همراه آنها جنگیدند، سه خصوصیت در این آیه برای آنها بیان شده، «فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ» در مقابل حادثه ها و مصیبت هایی که برایشان پیش می آمد مبتلای به سستی در راه و ایمان نشدند و تردید در تصمیمشان پیدا نشد. «وَ ما ضَعُفُوا»، و در عمل هم ناتوان نشدند. «وَ مَا اسْتَكانُوا» زمین گیر نشدند، طرح های پیچیده دشمنان انبیاء علیهم السلام اینها را زمین گیر نکرد.

«وَ مَا ضَعُفْتُمْ وَ مَا اسْتَكَنْتُمْ حَتَّى لَقِيتُمُ اللَّهَ عَلَى سَبِيلِ الْحَقِّ وَ نُصْرَةِ كَلِمَةِ اللَّهِ التَّامَّة» در شما این صفات بود، با آن صحنه های سخت عاشورا نه احساس ضعف کردید و نه آن پیچیدگی کار دشمن، شما را زمین گیر کرد. تا آن زمانی که به ملاقات خدا رفتید، در مسیر حق و در مسیر نصرت کلمه تامه خدا، به ضعف و استکانت نرسیدید. ظاهرا منظور از «كَلِمَةِ اللَّهِ التَّامَّة» سیدالشهداء علیه السلام هستند. «صَلَّى اللَّهُ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَ أَبْدَانِكُمْ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً أَبْشِرُوا بِمَوْعِدِ اللَّهِ الَّذِي لَا خُلْفَ لَهُ إِنَّهُ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ* وَ اللَّهُ مُدْرِكٌ لَكُمْ بِثَارِ مَا وَعَدَكُمْ أَنْتُمْ سَادَةُ الشُّهَدَاءِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» شما سادات شهدا هستید، هم در دار دنیا هم در دار آخرت. «أَنْتُمُ السَّابِقُونَ وَ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَار» شما سابقون هستید مهاجرون هستید انصار هستید.

معنا و خصوصیت «ربّیّون»

این بعضی صفاتی است که برای اصحاب سیدالشهداء علیه السلام نقل شده، حالا آن جمله ای که می خواهم ترجمه کنم همین صفت ربانیون است، که حضرت علیه السلام هم این آیه را تطبیق کردند به اصحاب سیدالشهداء علیه السلام. خدای متعال در قرآن می فرماید: چه بسیار پیغمبری که ربیونی را با خودشان وارد میدان جهاد در راه خدا کردند. قرآن سه صفت برای ربیون آورده است، حضرت این صفات را تطبیق کردند بر اصحاب سیدالشهداء علیه السلام.

برای خود «ربانی» یا «رِبی» مفسرین معانی مختلف گفتند؛ من آن معنایی که علامه بزرگوار طباطبایی رحمت الله علیه در تفسیرشان انتخاب کردند عرض می کنم. ایشان می فرمایند: ربانی یا ربی به معنی کسی است که نسبت به پروردگار دارد. از خواص و مختصات حضرت حق است، از کسانی که تعلق خاص به پروردگار عالم دارند به طوری که به او مشغول است و از دیگران فارغ؛ به اینها می گویند ربی یا ربانی. در زیارت آل یاسین خواندید، «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِه‏».

ایشان اینطوری معنا کردند البته معانی دیگر هم مفسرین گفتند. معنایی که ایشان پسندیدند این است؛ ربی یعنی منسوب به رب، آن کسی که اختصاص به حضرت حق دارد. اصحاب سیدالشهداء علیه السلام اینطوری بودند. کسانی هستند که غرق در حضرت حق اند. تعلق به حضرت ربوبی دارند و تمام لحظاتشان مشغول به حضرت حق اند. لذا هیچ مانعی آنها را از حرکت به سمت خدا باز نمی دارد. این آیه ای که در سوره مبارکه آل عمران هست خدای متعال همراهان انبیاء سابق را توصیف می کند که آنها ربی بودند، ربانی بودند. این آیه در سیاق جنگ احد آمده. می دانید در جنگ احد، مسلمان ها خیلی سختی کشیدند و زخم های بزرگی به پیکر دنیای اسلام وارد شد. حضرت حمزه سیدالشهداء، شهید شدند به حسب ظاهر اول آن، یک شکست متوجه مسلمان ها شد.

خدای متعال توصیف می کند که این کار خود ما بود. ما این امتحان های سخت را پیش می آوریم و غرض از این امتحان ها هم دو چیز است، یکی این که شما خالص بشوید «وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في‏ صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في‏ قُلُوبِكُم‏»(آل عمران/154) قلبتان را می خواهیم خالص کنیم، غرض دوم هم این است که صف صادقین و کاذبین از هم جدا بشود. بعد توصیف مفصلی دارد از این جنگ و دعوت به استقامت در ضمن همین فرازهاست که این آیات نازل شده، می فرماید «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّه‏»(آل عمران/145) آیه قبلش هم این است «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُل‏»(آل عمران/144) این وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه، رسول الهی ماست قبل از او هم رسولان دیگری بودند، ایشان هم رسول ما هستند. کار ما این بوده؛ رسولانی می فرستادیم، سرآمد آنها این وجود مقدس هست. رسولانی که می آمدند در دنیا نمی ماندند، بنای ما بر این نبوده که رسولان ما همیشه زنده بمانند. آنها باید بارشان را می بستند و وقتی مأموریت را انجام دادند از این دنیا می رفتند. پیغمبر ما هم همینطور است.

بعد می فرماید: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ» این پیغمبرصل الله علیه و اله و سلم آمده، راه را باز کرده و مأموریت خودش را انجام داده. اگر این پیامبر کشته بشود یا به شهادت برسد،ایا شما باید برگردید رو به عقب، «انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُم»‏ برگردید به پشت سر، به سنت گذشتگان یا نه این راهی که پیامبر آورده با قدرت و استقامت ادامه بدهید. «وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْه‏» اگر کسی وقتی این وجود مقدس رحلت فرمودند، برگردد رو به عقب و به قهقرا برود، «فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئا»، این به خدای متعال ضرر نمی زند. خدا رسولش را فرستاده کار را تمام کرده شما راه او را ادامه ندهید ضرری به خدای متعال نمی خورد، ولی «وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرين‏» آنهایی که قدر این نعمت را بدانند، راهی که پیامبر صلوات الله علیه باز کرده ادامه بدهند و موانع موجب نشود که به قهقرا برگردند خدای متعال به آنها پاداش خاص می دهد.

از خود این آیه پیداست که خدای متعال یک نکته ای را می خواهد گوشزد کند، گویا رحلت حضرت صلوات الله علیه یک حادثه بزرگ و عظیمی است، یک رجعتی به دنبالش اتفاق می افتد، گویا از خود این آیه استفاده می شود، رو به قهقرا برمی گردند. ولی یک عده ای باقی می مانند که شاکر این نعمت اند و راه را ادامه می دهند، خدای متعال به آنها پاداش خاص می دهد. ظاهر این آیه ناظر به جنگ احد است و آن صحنه سختی که پیش آمد که ندا دادند که وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه کشته شده، بعد همه فرار کردند. کسی دیگر دور و بر پیغمبر صلوات الله علیه خدا باقی نماند و گویا اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شهید بشوند باید راه را رها و فرار کرد و یا تسلیم دشمن شد. این پیامبر صلوات الله علیه ، رسول ماست؛ بناست برنامه اش را که انجام داد از این دنیا برود حالا یا به شهادت یا به موت، شما نباید وقتی او رفت، راه را رها کنید. چرا  فرار کردید؟! بعضی هایشان رفتند سه روز بعد آمدند، که حضرت صلوات الله علیه فرمود: خیلی راه دوری رفته بودید. روی کوه ها فرار کرده بودند، حضرت صلوات الله علیه آنها را صدا می زد، اینها نگران بودند «وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ في‏ أُخْراكُم‏»(آل عمران/153) اینها نگران بودند «فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَم‏» چرا ما را رها نمی کند جانمان را برداریم برویم. این حادثه پیش آمد که خدا می فرماید: اگر این پیامبر به شهادت برسد،آیا شما باید تسلیم دشمن بشوید، شما باید فرار کنید؟ این پرچم را نگه دارید، بالاخره این حضرت شما را ترک می کند شما که نباید پرچم حضرت را زمین بگذارید.

این ظاهر آیه است. روایات فراوانی است که تأویل آیه را به بعد از رحلت حضرت صلوات الله علیه بیان می کند. خیلی هم روشن است، تأویل هم نیست، آیه همین مطلب را بیان می کند. حضرت صلوات الله علیه وقتی رحلت فرمودند، یک فتنه های سنگینی پیش آمد؛ می فرمایند: جز سه نفر کسی باقی نماند؛ «ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ وَ الْمِقْدَاد». -آدم بعضی روایات را میبیند تعجب می کند.- به حضرت عرض کرد: عمار چطور؟ عمار از آن کسانی است که در رکاب حضرت امیر علیه السلام در صفین به شهادت رسیده است. همانی است که حضرت علیه السلام فرمود: «تَقْتُلُهُ فِئَةٌ بَاغِيَة»، یک گروه باغی و طغیان گر بر ولی خدا او را می کشند؛ لذا وقتی در جنگ صفین عمار به شهادت رسید، معاویه برای این که توجیه کند، گفت ما نکشتیم امیرالمومنین او را کشته. چرا چون حضرت علیه السلام او را با خودش آورده میدان. پس فئه باغیه لشکر امیرالمومنین است. که البته جوابش را دادند، گفتند: پس باید بگویید حمزه سیدالشهداء هم پیامبر صلوات الله علیه کشته، چون ایشان را حضرت صلوات الله علیه آوردند در جنگ احد. عمار یک همچین شخصیتی است. گفتند آقا عمار چطور؟ حضرت علیه السلام فرمودند: آنهایی که استوار ایستادند همین سه نفر اند. بعضی دیگر هم بعدا ملحق شدند ولی آنهایی که هیچ تردیدی در وجودشان پیدا نشد این سه نفر.

در یک روایتی دارد حضرت امیر سلام الله علیه فرمودند که وقتی این آیه را در زمان حیات نبی اکرم صلوات الله علیه خواندند، امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: من هرگز برنمیگردم، من این پرچم را محکم نگه خواهم داشت. این تکلیف روی دوش امیرالمومنین علیه السلام است که این پرچم را نگه بدارد، ما هم مکلفیم، امت هم مکلف بودند دنبال حضرت بروند. این سیاق آیه است. ولی حالا ظاهر آیه ناظر به جنگ احد است و توبیخ می کند مسلمان هایی که وقتی خبر شهادت حضرت صلوات الله علیه به دروغ منتشر شد، اینها همه حضرت صلوات الله علیه را رها کردند و فرا رکردند. فقط امیرالمومنین علیه السلام باقی مانده بود، دور و بر حضرت صلوات الله علیه مثل پروانه می گردید. بدن ایشان قریب به هشتاد زخم برداشته بود که وقتی جنگ تمام شد، حضرت صلوات الله علیه را برای مداوا آوردند، نقل این است وقتی نخ را از زخمی وارد می کردند از آن طرف دیگر بیرون می آمد و اصلا نمی شد  زخم ها را بدوزی.

پیامبر صلوات الله علیه بر فرض به شهادت برسد شما راهش را رها می کنید؟ حالا در جنگ احد نه در یک جنگ دیگر، در جنگ نه به طور طبیعی، شما که نباید راه را رها کنید. بعد می فرماید که «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ كِتاباً مُؤَجَّلا» هیچ کسی بدون اذن خدا نمی میرد در میدان جنگ باشد یا در خانه اش. خیال می کنید فرار کنید، به کوه ها بروید زنده می مانید و در میدان جنگ بمانید کشته می شوید، اینطوری نیست. هیچ نفسی نمی میرد الا به اذن خدا، یک کتاب معینی دارد برای هر کس، خدای متعال یک سرنوشت و اجل معینی در نظر گرفته، «وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها» در این فرصت دنیا، دنبال بهره دنیایی باشید بهتان می دهیم. «وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها» آخرت هم بخواهید مزد آخرتی به شما می دهیم. این دو البته قابل مقایسه نیستند. مزد دنیا فانی است مزد آخرت باقی، «وَ سَنَجْزِي الشَّاكِرين‏» به آنهایی که شکرگذار نعمت های ما در این دنیا هستند پاداش می دهیم.

 بعد می فرماید: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثير» چه بسیار انبیائی که ربیون را همراه با خودشان وارد درگیری می کردند. ربیون اینگونه بودند «فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّه‏» اگر حادثه ای پیش می آمد، مثل جنگ احد، شکستی پیش می آمد اراده های آنها سست نمی شد. از آیات جنگ احد استفاده می شود که مسلمان ها دچار سستی و تردید و وهن شدند. ممکن است انسان اراده اش استوار باشد ولی جسم ناتوانی بکند اما ربیون مبتلای به ضعف و سستی در اراده نمی شدند، «وَ مَا اسْتَكانُوا». ممکن است کسی توانا هم باشد ولی طرح پیچیده دشمن او را زمین گیر کند اما اینها زمین گیر نمی شدند، همیشه مقابل برنامه دشمن یک برنامه ای داشتند. «وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرين‏» خدای متعال آنهایی که در راه خدا استواری به خرج می دهند و سختی های راه آنها را از راه جدا نمی کند، دوست می دارد.

عدم طهارت نفس، عامل جدایی از امام

«وَ ما كانَ قَوْلَهُم‏»(آل عمران/147) این همراهان انبیاء صلوات الله علیهم ، این ربیون، این دلدادگان به حضرت حق که با انبیاء وارد میدان درگیری و مقاومت و استقامت می شدند، صبر می کردند و سخنشان این بود «إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا في‏ أَمْرِنا» پروردگار اول ما را پاک کن، به ما طهارت نفس بده، چون می دانید خیلی وقتها یک رد پایی در نفس انسان است، در صحنه های سخت خودش را نشان می دهد. آنجایی که آدم باید بیاید کنار حضرت بایستد؛ این رد پا، این ناپاکی، این غفلت، حتی گاهی یک ترک اولا آدم را جدا می کند.

مگر حضرت آدم سلام الله علیه که اولوالعزم نشد، یک ترک اولا بیشتر داشت؟ انبیاء اولوالعزم تفاوتشان با بقیه انبیاء همین است، آنجایی که از آنها بر یاری نبی اکرم صلوات الله علیه و ائمه میثاق گرفتند که شما باید جبهه آنها را مهیا کنید، بی تردید و بلافاصله اقرار کردند. گاهی یک غفلت آدم را از صف اولیاء جدا می کند. یک مانع کوچک نمی گذارد انسان با سیدالشهداء علیه السلام در کربلا بیاید، آنجایی که جنگ سخت می شود یک تعلق موجب می شود انسان مسیرش را جدا کند، لذا وقتی کنار انبیاء در این صحنه های سخت قرار می گرفتند سخن اینها این بود: «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا في‏ أَمْرِنا» ما را پاک کن.

البته هر کسی گناهش متناسب با خودش است ولی وقتی امتحان سخت می شود یک گناه صغیره هم آدم را زمین گیر می کند. خدا رحمت کند یک عزیزی می فرمود: این هوس هایی که ما با سوف و ان شاء، وعده به آینده می دهیم یا پشت سر می اندازیم، هنگام مرگ با هم سر برمی دارند. این هایی که از عهده یکی یکی شان برنمی آیی و نمی توانی با آنها تصفیه حساب کنی در لحظه مرگ همه با هم هجوم می آورند. بخاطر این است که ایمان انسان از بین می رود. وقتی کار سخت شد و آدم مرگ را روبروی خودش در میدان دفاع از ولی خدا می بیند، آنجا اگر با نفس تصفیه حساب نکرده باشد،اگر یک دانه از اینها سربردارد، سستی و تردید به آدم دست می دهد پا به فرار می گذارد. حتی گاهی در حقانیت ولی خدا شک می کند؛ لذا آدمی که می خواهد در این میدان بایستد و استقامت کند باید اینگونه باشد، باید خدا پاک و تطهیرش کند. هیچ آلودگی در او نباشد.

جهاد عظیم

خیلی امتحان کربلا سخت بوده، من گاهی به ذهنم اینطوری می آید جهاد اعظم نبی اکرم صلوات الله علیه است. اگر حضرت یک جهاد اصغر دارند یک جهاد اکبر، یک جهاد اعظم دارند اعظم مجاهدات نبی اکرم صلوات الله علیه در عاشوراست. خیلی بلای عظیمی است برای نبی اکرم صلوات الله علیه. خیلی امتحان عظیمی است. سیدالشهداء علیه السلام از عهده اش بیرون می آید. جنگ تمام مکارم اخلاقی با تمام رذایل اخلاقی است. شیطان تمام قوای خودش را در کربلا به میدان آورده، خیلی امتحان سختی است. اگر یک نقطه ضعف در این اصحاب باشد نمی توانند کنار حضرت علیه السلام در آن سختی هایی که روز عاشورا پیش می آید استقامت کنند. هرچه به ظهر عاشورا نزدیکتر می شود به قله امتحان میرسیدند و خیلی سخت تر می شد.

بی نیازی امام علیه السلام از یاری اصحاب

گاهی به ذهنم  می آید، این که سیدالشهداء علیه السلام شب عاشورا به اصحاب فرمود بروید، نمی خواست اینها را رد کند، به سختی یکی یکی اینها را جمع کرده بود، حضرت علیه السلام می خواست اینها را تربیت کند و به آنها بفهماند اگر فردا می مانید خودتان را طلبکار ولی خدا ندانید که اگر بدانید زمین می خورید. می خواست اگر می مانند با این درک و حقیقت بمانند که ما محتاج به امام حسینیم. می خواست اضطرار به حضرت علیه السلام پیدا کنند و همین اضطرار به حضرت علیه السلام بود که روز عاشورا موجب شد مثل سعید بن عبدالله رحمت الله علیه سپر امام حسین علیه السلام بشود تا حضرت نماز بخوانند.

 خیلی جنگ سختی است، آن وقت حضرت علیه السلام شب عاشورا به آنها فرمود: بروید، بیعتم را هم از شما برداشتم، بهتر از شما هم نمی شناسم، گله هم از شما ندارم. «إِنِّي لَا أَعْلَمُ لِي أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي‏». اگر بمانید همه شهید می شوید، من هم به شهادت می رسم، خیال نکنید شما بمانید من زنده می مانم شما هم بمانید من شهید می شوم. شما بروید، من کار را به نتیجه می رسانم شما هم بمانید من کار را به نتیجه می رسانم.

با این توجهات، داستان همین است در جنگ احد وقتی احساس کردند وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه کشته شده، همه فرار کردند در کوه ها، اصحاب بدر فرار کردند در کوه ها. اما در عاشورا حضرت علیه السلام فرمود: من فردا به شهادت می رسم. با این که می دانستند حضرت علیه السلام به شهادت می رسد آنگونه حاضر شدند خون خودشان را پیش روی سیدالشهداء علیه السلام بدهند. اصحاب سیدالشهداء علیه السلام خیلی فوق العاده اند، لذا این تعبیری که در زیارت آمده «أَنْتُمْ سَادَةُ الشُّهَدَاء»، شما سادات همه شهدایی که در رکاب انبیاء گذشته رفتند هستید. حتی شاید شهدای بدر و احد مگر خواصشان.

 سخن این ها وقتی کنار انبیاء می ایستند این است، خدایا ما را پاک کن و این موانعی که نمی گذارد ما در راه تو استقامت کنیم و وقتی امتحان سخت شد، متزلزل می کند بردار. «وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا»، تو به ما ثبات قدم بده، «وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرين‏» مغفرت، ثبات قدم و نصرت، خصوصیات اصحاب است. چون فرصت گذشته به همین حد اکتفا می کنم ان شاء الله ادامه بحث را شب آینده محضرتان تقدیم می کنم. پس یکی از خصوصیات اصحاب سیدالشهداء علیه السلام این است که از دسته ربیون هستند. آن صحنه های سخت عاشورا اراده آنها را سست نکرده و قوای آنها را تضعیف نکرده است. خیلی عجیب است! عابس ابن ابی شبیب شاکری آمده در میدان هرچه رجز می خواند کسی نمی آید. زره جنگیش را در آورده با لباس عادی رفته مقابل تیر و نیزه های دشمن و همینطور بشمارید. نه سست اراده شدند؛ نه احساس ضعف به آنها دست داد و نه این که، این همه نقشه های پیچیده دشمن اینها را به شک و تردید و زمین گیری و امثال اینها رساند. با تمام وجود ایستادند خونهای خودشان را پیش روی سیدالشهداء علیه السلام دادند. صلی الله علیک یا ابا عبدالله.

پی نوشت:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 574