نسخه آزمایشی
یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403 - Sun, 28 Apr 2024

جلسه دوم حرم مطهر رضوی/ دعا کلید خزائن الهی و ملزومات و شرائط استجابت دعا

متن زیر سخنان جلسه دوم آیت الله میرباقری به تاریخ 9 خردادماه سال 98 است، که در دهه سوم ماه مبارک رمضان در حرم مطهر رضوی ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ تمامی خزائن بی منتهای عالم در دست خداوند است و کلید این خزائن هم دعاست. اگر ما از دعا استفاده کنیم به این خزائن دست پیدا می کنیم. اما دعای مستجاب خود نیاز دارد که ما اولا به فقر خودمان اعتراف داشته باشیم و دوم اینکه به این باور برسیم که همه چیز در دست خداوند است و از همه قطع امید کنیم. با مداومت بر خواندن دعاهای ائمه معصومین ما یاد می گیریم که چگونه در محضر خداوند دعا کنیم و چه چیزهایی را طلب کنیم و چگونه نیازهای بزرگمان را جایگزین نیازهای کوچکمان کنیم.

کلید خزائن الهی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي  وَ لْيُؤْمِنُوا بي  لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون »(بقره/۱۸۶) در این آیه شریفه خدای متعال می فرماید: پیامبر ما وقتی بندگان من، درباره من از تو سوال کردند، به آنها بگو من در قرب آنها هستم، «أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ» و هرکسی که من را بخواند حتما او را اجابت می کنم. در این بیان نورانی خدای متعال گویا یک نکته ای را به ما بندگانش گوشزد می کند و آن نکته این است که ما می توانیم از خدا بخواهیم و هرچه هم از خدا بخواهیم خدا عطا می کند.

وجود مقدس امیرالمؤمنین در نامه ای به فرزندشان امام مجتبی یک نکته ای را گوشزد می کنند که در واقع گوشزد به ماست. آنجا حضرت می فرمایند، کلید گنج های بی نهایت و بی منتها در محضر خداست. در قرآن هم به این اشاره شده «وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم »(حجر/۲۱) هر چه در اختیار شماست خزائنش پیش ماست. بعد می فرماید ما وقتی می خواهیم این خزائن را نازل کنیم، اندازه و حد و تقدیر پیدا می کند. این خزائن بی منتها هستند اما وقتی به سمت ما نازل می شوند به ناچار حد پیدا می کنند. چون ما محدود هستیم و این خزائن بی منتها در محضر خداست ولی کلیدش را خدای متعال در دست شما قرار داده است. امیرالمؤمنین به امام مجتبی فرمودند که کلید آن گنج ها در دست شماست. شما می توانید این کلید را استفاده کنید و از آن گنج ها برخوردار شوید. کلیدش هم دعاست.

حضرت فرمود خدای متعال کلید خزائن را در دست شما قرار داده و در این آیه شریفه خدای متعال می فرماید که به بندگان من بگو اگر من را بخوانید من اجابت می کنم. این ممکن نیست که کسی از خدای متعال چیزی بخواهد و اجابت نشود. این سوء ظن و بدبینی به خدای متعال است. خدای متعال کرم و قدرتش بی منتهاست و منعی از اجابت ندارد. نمی شود بگویید که خدای متعال سمیع و علیم و قادر و کریم نیست. چه منعی در خدای متعال است که وقتی ما دعا می کنیم اجابت نشود؟ شرطش این است که دعا بشود. انسان باید بخواهد و از خدای متعال هم بخواهد. این دو شرط باید محقق بشود و الا اگر انسان نخواهد و خیال کند دارد از خدا چیزی می خواهد و یا این که بخواهد ولی از خدا نخواهد و انتهای نگاهش به جای دیگری باشد، این اجابت نمی شود. اما اگر هم احساس فقر کردی و هم فقرت را در خانه خدای متعال بردی، بی تردید این اجابت می شود.

شرط دعا کردن

یک نکته ای که از خود آیه استفاده می شود و شرط دعا کردن است، این است که انسان قرب حضرت حق را احساس کند، «فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ» شرط خواستن این است که انسان خدای متعال را در قرب خودش احساس بکند و بداند که در کنار اوست. خدای متعال با ماست «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ»، هر کجا و در هر عالمی باشید، همه جا او با شماست و شما تنها نیستید. «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ» ای کاش انسان این معیت را می فهمید! اگر می فهمید تمام ترس ها و اضطراب ها از انسان برداشته می شد. این که اولیاء خدا «فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون »(بقره/۳۸) نه می ترسند و نه غصه دارند، چون احساس می کنند وقتی خدا با ماست، هر کجا باشیم و همه عالم چه باشد و چه نباشد این جای غصه و خوف نیست. اگر کسی همین یک کلمه را بفهمد همه غصه هایش برداشته می شود. همه غصه ها برای این است که انسان همین یک کلمه را درک نمی کند که او با ماست.

انسان اگر خدا را داشت، اگر همه عالم را هم از او بگیرند چیزی از دست نداده و اگر خدا را نداشت همه عالم را هم به او بدهند چیزی به دست نیاورده است. اگر همه عالم باشند، بدون خدا خوف انسان برداشته نمی شود؛ چون همه اینها هیچ کاره هستند و با اینها حزن انسان برداشته نمی شود.

 پس دعا یک شرط دارد و آن شرطش این است که انسان فقر و نیاز خودش را بفهمد. اگر انسان فقر خودش را نفهمید و توهم غنا داشت خیال می کرد می تواند از عهده خودش بربیاید یا این که از نیازهای خودش غافل بود دست به دعا برنمی دارد. نکته دوم این که بعد از این که فقر و غنای خودش را فهمید، غنای حضرت حق را هم ببیند و الا اگر سرچشمه های غنای الهی و بی نیازی خدا را نبیند نمی تواند باز درخواستی بکند. پس انسان باید اسماء حسنای الهی را هم ببیند؛ یعنی ببیند که او می شنود «يَا مَنْ لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ عِنْدَهُ سَمْعٌ  حَاضِرٌ» هر سوالی که می شود، یک گوش شنوایی هم در عالم است. خدای متعال تمام اصوات را می شنود. حتی نداهای خفی که در دل یا سر انسان هم است را خدای متعال می شنود.

تسبیح خدای متعال موجب می شود که انسان به خدای متعال خوش بین بشود و سوء ظن انسان به خدای متعال برداشته می شود. تسبیح خدای متعال موجب می شود که انسان امیدوار به خدای متعال بشود و به مقام رضا برسد. هرچه او تدبیر می کند عبد می پسندد، «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى »(طه/۱۳۰) خدای متعال در این آیه می فرماید پروردگار خودت را تسبیح کن و در او عیب نبین و همه عیوب را از او دور کن و او را سرچشمه قدس و طهارت بدان. در صبحگاهان و شامگاهان پروردگار خودت را تسبیح کن و جمال کار او را ببین «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ» نتیجه اش این است که «لَعَلَّكَ تَرْضى » شاید به مقام رضا برسی. مقام رضا یعنی هر کاری او می کند من بپسندم و لذت ببرم و هرچه او تقدیر می کند من به آن راضی باشم. این مقام رضاست.

جابر از اصحاب وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است و همان کسی است که حضرت به او فرمودند تو فرزند من امام باقر را درک می کنی و سلام من را به او برسان. یک روز امام باقر جابر را دید و حضرت احوالش را پرسیدند که در چه وضعیتی هستید؟ به حضرت عرض کرد من در یک حالی هستم که فقر را بیشتر از غنا و مرگ را بیشتر از حیات و بیماری را بیشتر از صحت دوست دارم. چون برکاتی در این بیماری و فقر است. خود این مقام، مقام فوق العاده ای است که یک کسی واقعا مرگ را بیشتر از زندگی دوست بدارد، ولی حضرت به او فرمودند ما اهل بیت اینطوری نیستیم. پرسید شما چطور هستید؟ فرمود ما کار نداریم که چه چیزی تقدیر می شود، ما هرچه که خدا تقدیر کند را دوست داریم. چه مرگ باشد و چه زندگی باشد برای ما فرق نمی کند، همین که ما تدبیر او را دوست داریم این مقام رضا می شود.

مقام رضا مقامی است که انسان هر چه او تدبیر می کند را دوست بدارد. این با تسبیح خداوند به دست می آید. اگر خدا را دائماً تسبیح کردید و عیبی در کار او ندیدید، یکی از آثارش این است که انسان به فعل او راضی می شود. اگر مقام تسبیح در دل انسان تجلی کرد، این یکی از ارکان توحید است.

در بعضی روایات آمده که توحید چهار رکن دارد که یکی از آنها سبحان الله است. تسبیح خداست که در تسبیحات اربعه هم مقدم بر بقیه ارکان توحید آمده است. ارکان دیگر حمد و تکبیر و تحلیل (لا اله الا الله) است. این تسبیح که یکی از ارکان اربعه توحید است خاصیتش این است که انسان نسبت به خدا خوشبین و راضی می شود و سوء ظن به خدا از بین می رود.

تلاش شیطان برای ایجاد سوء ظن

یکی از کارهایی که شیطان برای آن تلاش می کند همین است که انسان را به خدا بدبین کند. اگر به خدا بدبین شدی دیگر هیچ چیزی را نمی شود درست کرد. شیطان خودش به خدای متعال بد بین است. می خواهد ما را هم بدبین کند. وقتی خداوند به او فرمود سجده کن و شیطان سجده نکرد، به خدای متعال گفت تو مرا فریب دادی «رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني »(حجر/۳۹) من شش هزار سال عبادت تو را کردم و بعد از شش هزار سال به من می گویی که اگر می خواهی به طرف من بیایی از طریق آدم بیا. او را تازه از آب و گل درش آوردی. اگر بناست راهی به سوی تو باشد، من باید باشم و همه را باید من راهبری کنم. یا من را پیش رو قرار بده یا همه را گمراه می کنم. کار شیطان همین است و این بدبینی خودش به خدای متعال را می خواهد به ما هم القاء می کند.

قطعاً او اشتباه می کرد؛ یعنی خیال می کرد به خاطر عبادتی که می کرده باید او خلیفة الله بشود. در روایات فرمود جسم حضرت آدم که خلیفه نبود، آن روح مقام خلافت داشت «وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي  فَقَعُوا لَه »(حجر/۲۹) وقتی روحم را در او دمیدم سجده کنید و انسان تا سجده نکند نمی تواند آن روح را ببیند. انسان تا در مقابل مقام امام تواضع نکند، خیال می کند امام هم یکی مثل ماست، ولی وقتی آن سجده اتفاق افتاد، آن وقت آدم می فهمد که واقعا اوست که خلیفة الله است. اگر شیطان سجده می کرد مثل جبرئیل و میکائیل می فهمید که چرا خدا فرمود این خلیفه است. اما شیطان این کار را نکرد و بعد هم با خدا دعوا کرد و به خدا بدبین شد.

فهم او غلط بود چون واقعا وجود مقدس نبی اکرم یا امیرالمؤمنین جا دارد که خلیفه باشند. در لیلة المبیت و آن شبی که حضرت می خواست هجرت کند، به امیرالمؤمنین دستور داد که شما جای من بخواب و من می خواهم هجرت کنم. آن شب دشمن ها تصمیم گرفته بودند و شیطان هماهنگشان کرده بود و قرار بود سران قبائل مختلف هجوم بیاورند و کار را تمام کنند. این امتحان که ظاهرش خیلی سنگین نیست و اگر به ابوذر هم بگویند، جای حضرت می خوابد، باطن این امتحان آنقدر سنگین بود که به جبرئیلی که در مقابل حضرت آدم سجده کرد، خدای متعال فرمود شما می توانید این کار را بکنید؟ شما ملائکه ای که می گفتید «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَك »(بقره/۳۰) آیا این عبادت از شما ساخته است؟ امیرالمؤمنین چنین فداکاری کردند که جبرئیلی هم که سجده کرده بود از این کار عاجز مانده بود.

این امیرالمؤمنین باید خلیفه باشد یا ابلیس؟ شیطان اشتباه می کرد ولی در این اشتباه به خدا بدبین شد و با خداوند درگیر شد و کارش به عداوت رسید. آن وقت تعبیر امیرالمؤمنین ارواحنا فداه این است که این بیماری خودش را می خواهد به شما منتقل کند و شما را به خدا و اولیاء خدا بدبین کند. خیلی باید به خدا از این امر پناه برد. اگر انسان العیاذ بالله به خدا بدبین شود، دیگر هیچ نقطه روشنی برایش وجود ندارد.

ذکر یونسیه، ذکر فوق العاده ای است که آدم را از غصه ها و ظلمات نجات می دهد. هر وقت احساس کردید که دوری از خدا در شما تاریکی ایجاد کرده به این ذکر متوسل بشوید، «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين »(انبیاء/۸۷) در این ذکر می گوییم خدایا تو منزهی و من ظلم کردم، جز تو الهی نبود که من دنبال کسی باشم. تو از من گلایه مند شدی چون تو منزهی ولی من یک جایی به خطا رفتم. در این ذکر توحید و تسبیح و استغفار است. خاصیتش هم این است که تاریکی ها را از انسان برمیدارد.

پیدا کردن امید به خداوند

حضرت فرمود: تعجب می کنم، کسی که غصه دار است چرا به این آیه پناه نمی برد «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين ». بعد خدای متعال می فرماید «فَاسْتَجَبْنا لَهُ»(انبیاء/۸۸) ما برایش اجابت کردیم «وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ» و او را از غصه نجات دادیم. حضرت یونس در شکم ماهی رفته بود و آنجا به خدا عرضه می داشت که «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين » فرمود ما از او اجابت کردیم و او را از غصه و آن ظلمت نجاتش دادیم. بعد می فرماید: «وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ» هر مؤمنی هم که این راه را برود ما نجاتش می دهیم. دیگر گرفتاری که سخت تر از افتادن در شکم ماهی نمی شود. خدا می فرماید هر که این تسبیح را بکند نجاتش می دهیم. بعد هم می فرماید اگر تسبیح نمی گفت تا قیامت در شکم ماهی نگهش می داشتیم «فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحينَ * لَلَبِثَ في  بَطْنِهِ إِلى  يَوْمِ يُبْعَثُون »(صافات/۱۴۳-144).

پس تسبیح الهی موجب می شود که انسان زیبایی های کار خدا را ببیند و امیدوار به کار خدا شود و شیطان نتواند انسان را در وادی بدبینی و دشمنی با خدای متعال ببرد که اگر برد هیچ چیزی دیگر اصلاح نمی شود. اگر ما سر تا پا گناه و آلودگی باشیم، خداوند ما را  پاک می کند. اگر دست من نجس شد، دستم را در دریا می برم و پاک می شود ولی اگر دریا نجس شد دیگر کاری نمی شود بکنی. شیطان اگر سوء ظن به خدا ایجاد کرد، دیگر همه چیز آدم را گرفته است.

در تسبیحاتی که در روز ماه رمضان است، آنجا می فرماید «يَسْمَعُ  مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مَا تَحْتَ سَبْعِ  أَرَضِين » از مقام مافوق عرش و آن چه ذیل طبقه هفتم زمین است می بیند و می شنود. اما ما اینطوری نیستیم. سمع ما یک بردی دارد ولی خدای متعال سمیع است و می شنود. شرط اول دعا کردن این است که آدم فقر خودش و اسماء حسنای خدا را ببیند؛ یعنی ببیند که او سمیع است و می شنود. او مجیب است و اجابت می کند، او کریم است و با کرامت و بزرگواری اجابت می کند. خداوند یک جوری دست آدم را می گیرد که خود آدم هم نمی فهمد. کریم اینطوری است و وقتی می خواهد دستگیری کند کریمانه دستگیری می کند. مؤمن باید اینطوری باشد «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم »(حجرات/۱۳) انسان هرچه متقی تر بشود و به خدا نزدیکتر بشود کریم تر می شود و خدا به او کرامت می دهد. لذا نمی تواند زمین خوردن یک کسی را ببیند.

اگر انسان متقی شد، کریم می شود «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم » خدا به انسان کرامت می دهد و وقتی کرامت داد دیگر نمی تواند ببیند که یک مؤمن زمین می خورد و نمی تواند ببیند که یک کسی گرسنه می خوابد. امیرالمؤمنین ارواحنا فداه در نامه ای به عثمان بن حنیف مطرح می کنند که شنیدم تو سر سفره ای نشستی که غذاهای رنگارنگ و اغنیاء بر سر آن بودند. عثمان بن حنیف، هرکسی یک امامی دارد و باید به او اقتدا کند. بعد فرمود امام شما از همه دنیایش به دو تا لباس کهنه و دو قرص نان قناعت کرده است. حضرت فرمود شما نمی توانید مثل من باشید ولی من را با ورع و اجتهاد و عفاف کمک کنید. بعد ذیل او حضرت می فرماید من اگر می خواستم، از عسل مصفا و لباس حریر استفاده می کردم که برای من هم حلال بود و هم در اختیارم بود ولی این کار را نکردم و شبی سیر نخوابیدم که مبادا در دور دست ها یک بنده خدایی سرش را گرسنه روی زمین بگذارد.

آدم وقتی کریم شد اینطوری می شود. در سوره انسان می خوانیم «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى  حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيرا»(انسان/۸) امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا سلام الله علیهما و امام مجتبی و سیدالشهداء که خردسال بودند، سه روز روزه گرفتند و با آب افطار کردند که مبادا یک یتیم یا مسکین یا اسیری از در خانه شان دست خالی برود. زمخشری که از علمای اهل سنت است در تفسیرش می گوید روز سوم وقتی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدند، حسنین مثل جوجه به خودشان می لرزیدند و حالشان اینطوری بود. بعد هم به آنها می گویند «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّه »(انسان/۹) ما برای شما کار نمی کنیم، ما برای خدا کار می کنیم «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُورا» ما از شما مزد نمی خواهیم. این خصوصیت انسان کریم است.

خدای متعال کریم است و محال است اگر کسی چیزی از او بخواهد، دست رد به سینه اش بزند. خدای متعال هم یک جوری می دهد که در مقابلش مزد نمی خواهد و آدم را تحقیر نمی کند. شما وقتی با کریم برخورد می کنید و سر سفره اش می نشینید، احساس عزت می کنید. سفر اربعین یک جلوه از کرامت سیدالشهداست. آن ها التماس می کنند که سر سفره شان بنشینید و انسان وقتی سر سفره شان می نشیند احساس محبت می کند نه احساس حقارت. کریم اینطوری است.

خدای متعال کریم و رحیم است. تمام محبت هایی که شما در عالم می بینید اعم از محبت بین مادر و فرزند یا پدر و فرزند و حتی محبتی که بین اجسام است، همه از رحمت موصوله اوست که همه چیز را به هم گره زده است. اگر او را بردارید همه عالم با هم هیچ رفاقتی ندارند و کاری هم با هم ندارند. آن چیزی که به هم گره می زند این محبت است. مادر اگر به بچه اش محبت می کند و لقمه در درهانش می گذارد محبت است. اگر انسان این اسماء حسنای خدا را فهمید، آن وقت می تواند از خدا چیزی بخواهد.

لوازم دعا

این که به ما می گویند بی مقدمه وارد دعا نشوید و خدا را حمد و ستایش کنید و اسماء خدا را بگویید برای این است که ما آماده دعا کردن بشویم. ما اگر واقعا فهمیدیم که او سمیع و مجیب و کریم و مهربان و قادر است و مصلحت ما را بلد است، آن وقت می توانیم به طرفش دست دراز کنیم و فقر خودمان را هم بفهمیم و الا اگر انسان فقر خودش را نفهمید دیگر حرفش سر و صداست و دعا نیست. اگر انسان فقر خودش را فهمید و غنای خدا را ندید باز هم شلوغ بازی در می آورد و خیال می کند دارد دعا می کند و این دیگر دعا نیست.

در یک روایتی حضرت فرمود اگر خدای متعال این دو صفت را در شما ببیند مستجاب الدعوه می شوید؛ یک اینکه از دیگران مأیوس باشید و بدانید هیچکس کاری برای شما نمی کند؛ یعنی اگر رفیق شما سلام شما را علیک می گوید در واقع خدا دارد جواب می دهد و او جواب نمی دهد، چون خدای متعال اگر آن رشته را بردارد روز قیامت با هم دعوایمان می شود؛ «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُو»(زخرف/۶۷) دوستان صمیمی با هم دشمن می شوند. «إِلاَّ الْمُتَّقين » مگر آنهایی که دوستی شان برای خدا بوده است. پس اگر مادر به صدای گریه بچه اش جواب می دهد در واقع خدا دارد جواب می دهد و الا اگر خدای متعال آن محبت را بردارد مادر بی خیال می خوابد. مثل دیگران که بی خیال می خوابند. اگر انسان این را فهمید و از دیگران مأیوس شد و فهمید هیچکس الا معصوم برای ما کاری نمی کند و به خدا امیدوار شد، حضرت فرمود این آدم مستجاب الدعوه است.

این که دعای ما مستجاب نمی شود به خاطر این است که دعا نمی کنیم. دعا کردن شرطش این است که فقر خودت را بفهمی و اسماء حسنای خدا و غنا و حکمت و رحمت و حضور او را بدانی «وَ يَسْمَعُ  السِّرَّ وَ أَخْفى  وَ يَسْمَعُ وَسَاوِسَ الصُّدُور» در همان تسبیح روزهای ماه رمضان می خوانیم که صدای وسوسه هایی که در دل ماست را او می شنود. بنابراین این هم رکن دوم دعاست. انسان اگر اینطوری شد و خواست حتما دعایش اجابت می شود.

نکته دیگر اینکه ما وقتی می خواهیم دعا کنیم باید به لوازمش ملتزم باشیم. اگر به لوازمش ملتزم نباشیم دیگر دعا نیست. مثلا من می گویم خدایا من می خواهم به مقام شهادت برسم. این لوازمی دارد و باید الان از زندگیت دست بشوری. گاهی اوقات حالتی پیش می آید که آدم احساس می کند که اگر دعا کند خدا به او می دهد ولی این لازمه دارد. بعد که لوازمش را توجه می کنی خودت پایت را عقب می گذاری. اگر آدم به لوازم دعا ملتزم بود و آنگاه چیزی خواستید حتما به شما می دهند.

نکته دیگر در باب دعا این است که خیلی وقت ها دعای شما مستجاب می شود اما یک پیچ می خورد. خدای متعال در باب حضرت عیسای مسیح می فرماید مادر حضرت مریم به خدا عرضه داشت که اگر یک فرزند صالح به من بدهی، من او را می گذارم تا خادم بیت المقدس بشود. خدای متعال به او مریم را داد و از دامن مریم حضرت عیسی را به او داد و دعایش مستجاب شده بود و بالاتر از آن که می خواست را به او داد و یک پیامبر اولوالعزم نصیبش شد. منتها دامن خودش برای این که حضرت عیسی در آن متولد بشود، مهیا نبود. یک واسطه خورد و مستجاب شد. خیلی وقت ها خواسته های ما اینطوری است و یک پیچ می خورد. درواقع چیزی که می خواهیم داده شده منتها یک واسطه دارد. نباید عجله کرد. ممکن است زمان ببرد ولی آن چیزی که می خواهی را به تو می دهند.

خدای متعال به موسای کلیم می فرماید: «قَدْ أُجيبَتْ دَعْوَتُكُما»(یونس/۸۹) دعایتان مستجاب شد «فَاسْتَقيما» صبر کنید. بعد چهل سال طول کشید تا دعا ظاهر بشود. یکی از مهم ترین چیزهایی که ما به آن احتیاج داریم این است که نیازهای خودمان را پالایش کنیم. خیلی از خواسته ها در ماست که باید پاک بشود. خواسته های کوچک ما و تعلق به دنیا مانع ما می شود. خیلی از خواسته ها را ما باید از دلمان بیرون کنیم. خیلی از خواسته هاست که نداریم و باید در ما شکل بگیرد. ما به رحمت و مغفرت خدا و به بهشت و درجات آن نیاز داریم و این نیازها باید در ما شکل بگیرد. خیلی از نیازهای ما هم باید جا به جا بشود چرا که بیش از حد این نیازها در ما جلوه کرده و باید کوچک بشود. پس به این سه خصوصیت در نیازها باید توجه داشت. ما نیازهایمان باید پالایش بشود. یک نیازهایی باید حذف بشود تا یک نیازها و خواسته هایی پیدا بشود. یک نیازهایی باید اندازه اش تغییر کند.

برای این که نیازهایمان متعادل بشود و برای این که بفهمیم که ما چه خواسته هایی داریم که از آن غافل هستیم و چه ظرفیت ها و چه فقرهایی داریم که از آن غافل هستیم، باید به دعای معصومین رجوع کنیم. معصوم وقتی دعا می کند همه خواسته ها را به اندازه و به جا می گوید. یک چیزهایی در دعای معصوم پالایش می شود و می گوید خدایا محبت دنیا را از دل من ببر، خدایا حب گناه را ببر، یک خواسته هایی در آن دعا گفته می شود که ما اصلا به آن توجه نداریم. شما وقتی دعای ابوحمزه و افتتاح و کمیل را می خوانید، یاد می گیرید که چه چیزی را طلب کنید. اگر امیرالمؤمنین و امام سجاد به ما دعا کردن را یاد ندهند، آدم اصلا نمی فهمد که این چیزها را می شود از خدا بخواهی. اگر به خواندن دعاهای معصومین مداومت کنید روح انسان چند تا خصوصیت پیدا می کند و نیازهای ناروا از او پاک می شود و نیازهایی که در انسان است و از او غافل است پیدا می شود و بالفعل می شود و به دعا می رسد و زبان دعا را پیدا می کند. یک نیازهایی هم که بیش از حد کوچک شده یا حتی بزرگ شده که اینها هم به این واسطه اصلاح می شوند.

مداومت بر دعای معصومین حال انسان را حال دعا می کند. آن وقت آن چیزهایی که باید از خدا بخواهی را به اندازه می خواهی و آن موقع خدای متعال به انسان آن ها را می دهد. خواسته های ما باید بزرگ بشود و چیزهای بزرگی از خدا بخواهیم.

یک بنده خدایی به خدا عرضه داشت که خدایا این کوه های عالم را برای من طلا کن و هرکسی هم از تو چیز کم خواست چشمش را کور کن. خدای متعال چشم هایش را کور کرد و کوه ها را هم برایش طلا کرد. چون در دستگاه خداوند این ها چیزی نیستند و خیلی بهتر از اینها وجود دارد. دعاهای معصومین به ما یاد می دهند که از خدا چه بخواهیم. دعاهای معصومین وسعت کرم خدا و وسعت فقر ما را به ما نشان می دهند. وسعت سفره خدای متعال و وسعت نیاز ما به رزق را در دعای معصومین به ما نشان می دهند.

یکی از چیزهایی هم که آدم را پاک می کند و برای دعا کردن آماده می کند، اشک بر سیدالشهداء است. امام رضا علیه السلام فرمودند: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ  عَلَى  خَدَّيْكَ» پسر شبیب اگر بر امام حسین گریه کنی به طوری که اشک هایت بر گونه تو جاری بشود «غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَه » خدای متعال همه گناهانی که کردی را برایت پاک می کند، «صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيرا» چه بزرگ باشد و چه کوچک باشد و چه کم باشد و چه زیاد باشد، همه را خداوند می آمرزد.