نسخه آزمایشی
یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403 - Sun, 28 Apr 2024

جلسه سوم حرم مطهر رضوی/ دایره ولایت امام در نسبت سلوک توحیدی و خلق کریمانه امام

متن زیر سخنان جلسه سوم آیت الله میرباقری به تاریخ 10 خردادماه سال 98 است، که در دهه سوم ماه مبارک رمضان در حرم مطهر رضوی ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ معصومین علیه السلام با اینکه عبد و بنده خدای متعال هستند، اما ایشان بإذن الله زمامدار امور بندگان هستند. تنها فرقی که معصومین با خدای متعال دارند این است که خدا خالق است و آنها مخلوق هستند و غیر از این تفاوت دیگری وجود ندارد. تا جایی که اگر کسی بخواهد به خداوند برسد باید از مسیر ولایت امام بگذرد و اگر کسی بخواهد خدا را اطاعت کند باید امام را اطاعت کند. از طرفی امام با اینکه انقدر شأن با عظمتی دارد اما در برخورد با ما کریمانه و رئوفانه عمل می کند. اگر کسی در دایره ولایت امام قرار گرفت، صفات حسنه امام در او هم ظهور پیدا می کند و از آن برخوردار می شود چرا که به سر چشمه متصل شده است.

ارتباط معصومین با خدای متعال

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «أَنْتُمُ  الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاس » ارتباط حضرات معصومین علیهم السلام با خدای متعال، ارتباط عبودیت و بندگی است و عبد مطلق خدا هستند. هیچ کسی مثل وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیتشان خدا را عبادت نکرده است؛ «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ»(1) اگر حقیقت عبادت در عالم محقق شده، به واسطه معصومین علیهم السلام است که محقق شده؛ حتی هرکسی در هر مرتبه ای از مراتب بندگی است، این بندگی شعاعی از عبادت و بندگی وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیتشان است. هیچ کسی مستقلا طعم بندگی خدا را نمی چشد. راه بندگی این است که انسان در تبعیت از وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت حرکت کند.

ائمه علیهم السلام نسبت به خدای متعال عبد مطلق هستند و هیچ کسی در بندگی بر آنها سبقت نگرفته و نمی تواند بگیرد. تمام عباد و بندگان خالص خدا ذیل نبی اکرم خدا را عبادت می کنند. در مقام تقوا احدی مثل معصومین علیهم السلام حق تقوا و بندگی و مراعات حدود الهی را رعایت نمی کند. ذیل این آیه شریفه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِه »(آل عمران/۱۰۲) که می فرماید حق تقوای الهی را رعایت کنید یک روایت شریفی است که فرمود حق تقوا طاعتی است که در آن معصیت نیست و ذکری است که در آن غفلت نیست و شکری است که در آن هیچ کفرانی نیست؛ یعنی مطلقا نباید هیچ غفلت یا کفران یا معصیتی باشد. این برای معصومین است.

در روایت آمده که وقتی این آیه نازل شد چند نفر نزد حضرت آمدند و عرض کردند که یا رسول الله ما نمی توانیم اینطوری تقوای الهی را رعایت کنیم. بعد این آیه نازل شد که «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»(تغابن/۱۶) شما هر قدر می توانید جانب تقوای الهی را رعایت کنید. حق تقوا کار معصومین است و کسی غیر از معصوم نمی تواند حق تقوای الهی را رعایت کند.

پس این یک جنبه ارتباط معصوم با خدای متعال است که ائمه علیهم السلام عبد مطلق هستند. در زیارت جامعه کبیره این آیه قرآن به ائمه تطبیق شده است «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ * لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون »(انبیاء/۲۶-27) آن ها عبد مورد کرامت هستند. اگر کسی عبد شد خدای متعال او را مورد اکرام قرار می دهد و خود آن عبد کریم می شود. بعد می فرماید این عباد مکرم صفاتشان این است «لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ» حتی در قول به خدای متعال سبقت نمی گیرند «وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون » فقط بر طبق امر خدای متعال عمل می کنند.

امیرالمؤمنین علیه السلام از ابتلائات بزرگشان، ابتلاء به دستگاه بنی امیه بود. در یک حدیث نورانی حضرت فرمودند که اگر من دعا کنم، می توانم معاویه را از تختش پایین بیاورم و تمام این بساط جمع می شود ولی «وَ لَكِنَّا لِلَّهِ خُزَّانٌ»(2) خدای متعال ما را خزینه دار خودش قرار داده است. بعد هم فرمودند: «لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ وَ لَا إِنْكَاراً» نه این که گنج های طلا و نقره خدا در اختیار ماست، این ها که قیمتی ندارد، این را به قارون هم داده بودند، «بَلْ عَلَى أَسْرَارِ تَدْبِيرِ اللَّه » اسرار تدبیر که خدای متعال چطور عالم را اداره می کند و به مقصد می رساند، در دست ماست و چون ما اسرار تدبیر خدا در دستمان است، ذره ای بر خدا سبقت نمی گیریم.

بعد حضرت این آیه را خواندند «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون » ما آن بنده ای هستیم که سبقت در قول هم نمی گیریم. این سبقت در قول نگرفتن یعنی اگر حضرت دست را بالا ببرد و از خدا بخواهد که بساط بنی امیه و سقیفه جمع بشود، همه چیز تمام می شود ولی چون در یک مقامی است که اسرار تدبیر الهی را می داند، پای این تدبیر می ایستد و صبر می کند و حتی دعا هم نمی کند.

در آیه «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ»(نمل/۶۲) می خوانیم چه کسی دعای مضطر را اجابت می کند و سختی ها را بر میدارد. بعد می فرماید: «وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْض » کیست که شما را خلیفه روی زمین قرار می دهد؟ این آیه یک معنای ظاهری دارد که در باب امام زمان علیه السلام است که آن مضطری که وقتی دعا می کند دعایش اجابت می شود و همه بدی ها رفع می شود و به حضرت اجازه می دهند بساط شیطان را جمع کنند، وجود مقدس امام زمان است. البته وقتی او دعا کرد و دعای حضرت مستجاب شد و صحنه برگشت، مؤمنین خلیفه می شوند «وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْض » و قدرت به دست مؤمنین می افتد، ولی آن کسی که اجابت می شود وجود مقدس امام زمان علیه السلام است.

در روایات هم آمده که وقتی کار به آن نقطه اوجش می رسد، حضرت سر به سجده می گذارند و خطاب می شود که برخیزید، به شما اجازه دادیم که اقدام کنید و حضرت قیام می کنند و کار را جمع می کنند. اما وجود مقدس امام زمان سبقت بر قول ندارند و تا به آن نقطه نرسیده حضرت دست به دعا هم برنمیدارند. پس امام نسبت به خدای متعال اینطوری است. معصومین در مقام بندگی و در مقام تقوا در یک مرحله ای هستند که احدی نه بر آنها سبقت گرفته و نه می تواند به آنها برسد. چه کسی می تواند بندگی امیرالمؤمنین را انجام بدهد؟ همین عبادت ظاهری هم از عهده کسی برنمی آید، اسرار عبادت که چیز دیگری هستند.

در احوال امام سجاد علیه السلام مرحوم مفید در ارشاد نقل کردند که امام باقر علیه السلام می فرماید بر پدر بزرگوارم وارد شدم و دیدم در اثر کثرت عبادت و در اثر کثرت گریه چشم هایشان سرخ شده و در اثر این که روی پا ایستادند و عبادت کردند پاهایشان متورم شده و پیشانی پینه بسته و بینی ساییده شده و رنگ حضرت در اثر شب بیداری زرد شده است. انقدر حال پدرم به نظرم سخت آمد که گریه کردم و اشکم جاری شد. امام سجاد وقتی حالت من را دیدند بعد از یک مدتی فرمودند فرزندم آن نامه هایی که عبادت جدم امیرالمؤمنین در آن نوشته شده را بیاورید. حضرت یک مقداری این نامه ها را مطالعه کردند و بعد این ها را زمین گذاشتند و با اندوه فرمودند چه کسی می تواند مثل جدم امیرالمؤمنین عبادت کند؟

پس در مقام عبادت ظاهری هم کسی به آن ها نمی رسد تا چه رسد به اسرار عبادت. عبادت یعنی عاشورا، چه کسی می تواند عاشورا را به پا بکند؟ چه کسی می تواند در ماجرای حوادث بعد از رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مثل امیرالمؤمنین استوار بایستد و یک ترک اولی هم نکند؟ پس احدی در مقام بندگی بر آن ها سبقت نمی گیرد. آن ها عبد مطلق هستند و در مقام تقوا حق تقوای الهی را آنها رعایت کردند؛ «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِه » این تکلیف مخاطب دارد و مخاطبش امیرالمؤمنین است. چه کسی می تواند حق تقوای الهی را ر عایت بکند؟ لذا بعضی این روایت را اینطور خواندند «مَا عَبَدْنَاكَ  حَقَّ عِبَادَتِك » خدایا عبادت ما حق عبادت توست. کس دیگری نمی تواند حق بندگی خدا را ادا کند.

این یک شأن ائمه است ولی وقتی ائمه علیهم السلام عبد مطلق خدای متعال شدند در یک موقعیتی قرار می گیرند که به تعبیر دعای ماه رجب «لَا فَرْقَ  بَيْنَكَ  وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ» هیچ فرقی بین امیرالمؤمنین و خدای متعال نیست و هیچ فرقی بین امام زمان و خدای متعال نیست و هیچ فرقی بین امام رضا و خدای متعال نیست الا این که آنها عبد و مخلوق هستند و خدای متعال خالق و معبود است. اما اگر این فرق را کنار بگذارید دیگر هیچ تفاوتی بینشان نیست.

وقتی اینقدر فاصله زیاد است که یکی عبد است و یکی معبود است و یکی خالق است و یکی مخلوق است، دیگر معنای این «لا فرق» چیست؟ این «لا فرق» همانی است که در زیارت جامعه کبیره می خوانید. امام علیه السلام در یک مقامی است که خلیفه مطلق خداست و خلافت مطلق دارد و زمام تمام عوالم خلقت به اذن الله در دست اوست و او خلافت الهی می کند. لذا امام علیه السلام در یک موقعیتی قرار دارد که تمام امور عالم به اذن الله در اختیار امام علیه السلام است و از این جهت اگر شما از امام بخواهید گویا از خدا خواستید.

گاهی یک مطلبی را سوال می کنند و می گویند، ما به امام رضا بگوییم شما از خدا بخواه تا به ما بدهد؟ یا این که از خود امام رضا بخواهیم؟ هر دو هم در آیات و هم در روایات آمده که از امام علیه السلام بخواهید که حضرت دعا کنند و خدا حاجت شما را بدهد و هم آمده که از خود امام علیه السلام بخواهید؛ ولی هیچ فرقی بین این دو نیست. آنجایی هم که شما از امام می خواهید در واقع دارید از خدا می خواهید منتها از خدا خواستن راهش این است که از امام تقاضا کنید. اصلا معنای از امام خواستن این نیست که ما از خدا نمی خواهیم، بلکه از خدا خواستن یعنی از امام خواستن.

یک تعبیری در همین زیارت معروف امام رضا علیه السلام است که گفتند دم در خانه تان بایستید و وقتی که هنوز از خانه حرکت نکردید این چند جمله را بگویید «بِسْمِ  اللَّهِ  وَ بِاللَّه » من کار خیلی مهمی می خواهم انجام دهم و می خواهم پا در وادی ولایت امام بگذارم. این خیلی کار سختی است و باید با استعانت از خدای متعال این کار انجام بشود. کسی نمی تواند پا در این وادی بگذارد. آدم همه کارهایش را باید با بسم الله شروع کند. وقتی یک لقمه در دهانش می گذارد باید بسم الله بگوید و مهم تر از همه آنها اینجایی است که انسان باید رو به خدا و رو به امام بیاید و آنجا باید با استعانت از خدا در این وادی قدم بگذارد.

«بِسْمِ  اللَّهِ  وَ بِاللَّهِ  وَ إِلَى  اللَّه » من دارم رو به امام رضا می آیم و می گویم «وَ إِلَى  اللَّه »! این اصلا دو تا حرف نیست؛ انسانی که رو به امام می آید در واقع رو به خدا دارد می رود. وقتی می خواهید به طرف حرم امام علیه السلام بیایید گفتند که زبانتان مشغول اذکار توحیدی باشد و سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله بگویید؛ به خاطر این که دارید رو به خدا می روید. رو به امام رفتن یعنی رو به خدا رفتن.

پس «بِسْمِ  اللَّهِ  وَ بِاللَّهِ » از خدای متعال کمک می گیرید که رو به امام بیایید «وَ إِلَى  اللَّه » که در اصل هم داریم رو به خدا می رویم. اگر کسی زائر شد سفرش سفر الی الله و به طرف خدا دارد کوچ می کند. «إِلَى  اللَّهِ  وَ إِلَى ابْنِ  رَسُولِه » من دارم رو به خدا می روم، اما چطور رو به خدا می روی؟ «وَ إِلَى ابْنِ  رَسُولِه » وقتی من رو به امام رضا و رو به فرزند رسول خدا که امام رضاست می آیم، من قدم برمیدارم و این حرکت به سمت خداست «إِلَى  اللَّهِ  وَ إِلَى ابْنِ  رَسُولِهِ» حرکت به سمت امام در پیشانیش حرکت به سمت خداست. من دارم رو به خدا می آورم منتها رو به خدا آوردن از وادی ولایت امام رضا ممکن است و راه دیگری هم نیست. اگر کسی می خواهد رو به خدا بیاورد باید رو به امام بیاورد «مَنْ  أَرَادَ اللَّهَ  بَدَأَ بِكُم » کسی که رو به خدا می آورد باید از وادی ولایت امام بیاید چون راه دیگری نیست. بعضی گفتند، آقا راه های دیگری هم هست ولی نزدیکترین راه از طریق امام رفتن است! صلا اینطوری نیست؛ فقط یک راه در عالم وجود دارد که آن هم صراط مستقیم و وادی ولایت امام است و راه دیگری هم در عالم نیست.

«بِسْمِ  اللَّهِ  وَ بِاللَّهِ  وَ إِلَى  اللَّهِ  وَ إِلَى ابْنِ  رَسُولِه » پس امام بعد از این که عبد مطلق خدا هستند، در یک مقامی قرار دارند که همه چیز به او منتهی می شود و اگر کسی می خواهد بندگی کند از این راه باید بیاید. کسی که می خواهد عبادت کند باید از این راه بیاید. شما در سوره حمد بعد از این که به خدای متعال عرضه می دارید «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين »(فاتحه/۵) ما فقط تو را عبادت می کنیم، بعد می گویید خدایا ما را در مسیر بندگی خودت دستگیری کن «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»(فاتحه/۶) ما می خواهیم بنده باشیم و دائم در صراط بندگی خودت ما را کمک و هدایت کن. اگر در راه نیامدیم ما را بیاور و اگر در راه آمدیم ما را ملازم این راه نگه دار. «اهْدِنَا» یعنی تو دائم ما را در صراط مستقیم که صراط بندگی خودت هست نگه بدار.

اگر ما بخواهیم در این صراط مستقیم که صراط عبودیت است خدا را عبادت کنیم، باید چه کاری انجام دهیم؟ باید نماز بخوانیم و روزه بگیریم و ترک گناه کنیم، اما اینها را خیلی ها کردند و در صراط مستقیم هم نبودند. صراط مستقیم صراط بندگی است و در روایات هم فرمودند صراط مستقیم طریق معرفت الله است. آدم باید در وادی معرفت حرکت کند و هر لحظه به معرفتش اضافه بشود. ما از خدای متعال می خواهیم که ما را ملازم این راه نگه دارد و از این راه فاصله نگیریم. در روایات به ما گفتند که «فَهُوَ الْإِمَام »(3)، اگر ما باید در صراط مستقیم حرکت کنیم، این صراط مستقیم چیزی جز وادی ولایت امام نیست.

در دنیا یک راه وجود دارد و ما باید از این راه برویم. بعد هم در قیامت وقتی می خواهیم سیر کنیم و در بهشت برویم باید از صحنه محشر عبور کنیم و باز باید در این صراط برویم. آن صراطی که در قیامت مجسم می شود که از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است، آن تجسم همین صراط دنیاست. انسان اگر در دنیا با امام حرکت کرد، در آخرت هم در صراط حرکت می کند و به سمت بهشت و درجات بهشت پیش می رود و اگر در دنیا با امام راه نرفت، در آخرت نمی تواند راه برود.

پس امام علیه السلام بعد از این که عبد خداست «لَا فَرْقَ  بَيْنَكَ  وَ بَيْنَهَا». اگر می خواهی خدا را اطاعت کنی باید او را اطاعت کنی و اگر می خواهی خدا را بندگی کنی باید در وادی ولایت او حرکت کنی و اگر می خواهی رو به خدا کنی باید رو به امام کنی؛ «أَيْنَ  وَجْهُ  اللَّهِ  الَّذِي  إِلَيْهِ یَتَوَجَّهُ الْأَوْلِيَاء» همه اولیاء خدا وقتی می خواهند متوجه به خدا بشوند رویشان را به امام می کنند. این شرک است یا عین توحید است؟ عین توحید است. کسی امام را نمی پرستد، ولی اگر می خواهی خدا را بپرستی راه همین است. صراط بندگی یعنی وادی ولایت امام و باید در این وادی وارد بشوی و قدم بزنی. هر قدمی که در این وادی برمیداری بندگی است. کسی که در وادی ولایت امام وارد شد خوابش هم بندگی است. آنجا اصلا چیزی غیر از بندگی نیست.

در بهشت خورد و خوراک و نکاح و زندگی هست، ولی چرا در آن غفلتی نیست؟ هیچ غفلتی در بهشت نیست، بهشت ذکر محض است. به خاطر این که آنجا وادی ولایت امام است و در دنیا این دو تا راه با هم قاطی شدند. راه جهنم و بهشت انقدر به هم قاطی شدند که در صراط مستقیم حرکت کردن از روی لبه شمشیر راه رفتن سخت تر شده است؛ چون اینها با هم قاطی شده و وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام این دو تا صف را از هم جدا کرد و شر البریه و خیر البریه از هم جدا شدند مؤمنین در بهشت می روند.

آنجا دیگر مقام رضوان است «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»(مائده/۱۱۹) و آنجا دیگر هیچ غفلتی نیست و دائم ذکر است. نکته اش این است که آنجا وادی ولایت امام است و اگر می خواهید بندگی کنید باید وارد این وادی شوید. در این وادی خدا خواب آدم را به جای بیداری به حساب می آورد. قرآن می فرماید: «قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُون »(ذاریات/۱۷) کمی از شب یک هجوئی دارند. فرمود بعضی هایشان می خوابند ولی خدای متعال خوابشان را بیداری حساب کرده؛ چون وادی ذکر، وادی امام است.

پس بعد از این که امام را عبد خدا می دانی، اگر بخواهی خدا را اطاعت کنی باید امام را اطاعت کنی، «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه »(نساء/۸۰) اصلا دوئیتی نیست. اگر پیامبر و امیرالمؤمنین را بردارید، چه راه طاعت دیگری می توانید پیدا کنید؟ راه دیگری سراغ دارید؟ اگر خدا پیامبر و امیرالمؤمنین را نفرستد آیا راهی برای اطاعت هست؟ امام در یک موقعیتی است که «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه » اگر می خواهید خدا را دوست بدارید «وَ مَنْ  أَحَبَّكُمْ  فَقَدْ أَحَبَّ اللَّه » اگر می خواهید اطاعت خدا را بکنید «مَنْ أَطَاعَكُمْ  فَقَدْ أَطاعَ اللَّه » اگر می خواهید دست به دامن خدا بشوید «وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّه » امام معتصم با الله است. امام معصوم است و ما هم باید معتصم به امام باشیم. معنای «لا فرق بینک و بینها» همین است که امام عبد خداست ولی بعد از این که او را عبد می دانید دیگر بینشان تفاوتی نیست. وقتی انسان از امام می خواهد یعنی دارد از خدا می خواهد. خواستن از امام همان خواستن از خداست و چیزی غیر از خواستن از خدا نیست.

وقتی شیعه ای محضر امام رضا علیه السلام می آید و به امام رضا عرض می کند آقا حاجت من را بدهید، اگر بهش بگویید که از چه کسی می خواهید می گوید که از خدا دارم می خواهم منتها می داند که زمام امور در دست امام است. این معنایش خواسته از غیر خدا نیست، این عین توحید است. آنهایی که این معنا را درک نمی کنند مشرک هستند «وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَكُمْ  مُشْرِك » آن کسی که می فهمد امام مقام خلافت دارد و رو به امام می آورد و دست به دامن امام می شود، این عین توحید و اخلاص است.

منتها متاسفانه گاهی یک حرف هایی زده می شود که ایراد می گیرند. همین آدمی که می گوید از خدا بخواه و از امام نخواه وقتی تشنه می شود آب می خورد! آیا این درست است که بگویی چرا آب می خوری و باید از خدا بخواهی تا سیرابت کند؟! مگر خدا سیرابت نمی کند پس چرا آب می خوری؟ این فکر اشتباه است. خدای متعال عالم را اینطوری قرار داده که وقتی در عالم تشنه می شوی باید آب بخوری و وقتی گرسنه می شوی باید غذا بخوری. آیا اینها تکیه به غیر خداست؟ نسبت به امام هم اینطوری است. اما وقتی به امام که می رسد اشتباه می شود.

اینجا یک نکته مهمی است که در مورد غیر امام انسان می تواند تکیه کند و مشرک بشود؛ یعنی انسان می تواند آب بخورد و مشرک بشود. این که به ما می گویند آب بخورید بسم الله الرحمن الرحیم بگویید و الا غبار شرک روی دلتان می نشیند برای همین است که انسان می تواند آب بخورد و خیال کند آب آدم را سیراب می کند و یک غباری از شرک خفی می آید و روی دلش می نشیند. اما در مورد امام اینطوری نیست. اگر کسی به امام رسید هر جوری که از امام بخواهد این عین توحید است. یک موقعی انسان به امام نرسیده و یک امامی در ذهن خودش می تراشد و العیاذ بالله امام را جای خدا می نشاند. این که امام نیست. اگر کسی به امام رسید و امام را شناخت دیگر هرچه که از امام بخواهد، این عین توحید است. اصلا آنجا شرک راهی ندارد.

آدم می تواند موحدانه آب بخورد و بسم الله و الحمدالله بگوید. اینجا انسان می داند که آب کاره ای نیست و به خاطر همین بر سر سفره خدا نشسته و با همین بسم الله و الحمدالله رشد می کند. انسان می تواند مشرکانه هم آب بخورد و وقتی تشنه می شود آب بخورد و کاری با خدای متعال نداشته باشد. این نوع خوردن آدم را از خدا دور می کند ولی اگر کسی به امام راه پیدا کرد، دیگر هر جوری که از امام بخواهی این عین توحید است؛ چون خبری نیست و هرچه که هست همین جاست.

نسبت امام با ما

این امامی که بعد از این که عبد است خلیفه مطلق است و همه چیز در اختیار اوست، نسبت او با ما چگونه است و چطور ما را اداره می کند؟ امام رحمت موصوله خداست؛ یعنی تمام محبت و رحمت خدا در امام خلاصه می شود و هر کجا که امام هست، آنجا رحمت است. امام عباد مکرمون هستند و کسی است که به مقام کرامت رسیده است. هر کجا که امام است کرامت است. ما فقیر هستیم و امام به اذن الله غنی است، ما ضعیف هستیم و امام به اذن الله قوی است، ما محتاج به امام هستیم ولی محیط ولایت امام محیط کرامت و محبت است.

امام یک جوری کریمانه ما را اداره می کند که اصلا کسی احساس کوچکی و حقارت نمی کند. همینطور که خدای متعال یک جوری ما را اداره می کند که احساس کوچکی نمی کنیم، وادی ولایت امام هم همینطوری است. آیا تا به حال دیدید که انسان از دعای در خانه خدا احساس حقارت بکند؟ اصلا اینطور نیست، دعا عین عزت است. آدم وقتی دعا می کند احساس می کند عزیز می شود. امام وادی ولایتش اینطوری است و امام کریم علی الاطلاق است. اگر کسی به امام رسید او هم حتما کریم می شود. این ممکن نیست که انسان به امام برسد و کریم نباشد. انسان وقتی به امام می رسد وجودش سرچشمه رحمت می شود. لذا روابطش با بندگان خدا رابطه کرامت است. هیچ وقت مؤمنی که به امام متصل شد در نسبتش با دیگران یک جوری برخورد نمی کند که یک مؤمنی کوچک و تحقیر بشود. وقتی به امام برسی، صفات امام در انسان به یک نحوی ظهور پیدا می کند. امام با اینکه خلیفه مطلق خداست ولی رابطه امام با ما رابطه کریمانه است.

در روایتی که مرحوم صدوق از امام رضا نقل کردند، آنجا وقتی حضرت امام و امامت را معرفی می کنند گاهی در اوج جلال است و می فرمایند: «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَد»(4) احدی به امام نزدیک نمی شود. امام خورشیدی است که عالم را روشن کرده ولی چشم احدی نمی تواند به آن خورشید بیفتد. اما یک موقعی هم وقتی امام را توصیف می کنند می فرمایند: «الْأَرْضُ  الْبَسِيطَة» امام سرزمین واسعی است که زیر پای شما پهن شده است «الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِير» امام مثل مادر مهربان به فرزند خردسال است و مثل برادر همزاد است و مثل پدر مهربان است. محیط ولایت امام از یک طرف انقدر کریمانه است و از طرفی محیط جلال و عظمت است که جبرئیل هم وقتی می خواهد اینجا بیاید باید اجازه بگیرد و تواضع کند.

در یک روایتی آمده که جناب جبرئیل سلام الله علیه وقتی محضر وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می آمد مثل عبد مقابل حضرت می نشست. این یک شأن امام است ولی شأن دیگر امام هم این است که امام مثل مادر مهربان است و نسبت به همه امت خودش اینطوری است. هرکسی اینجا وارد شد این صفت در او پیدا می شود.

قرآن می فرماید: «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي  كانَتْ عَلَيْهِمْ»(اعراف/۱۵۷) حضرت غل و زنجیرهای ما را برمیدارد و وقتی به پیامبر خدا می رسی آزاد می شوی. اگر نفس حضرت به آدم خورد و نزدیک شدی آزاد می شوی. انسان وقتی به حرم امام رضا می آید و بیرون می رود احساس آزادی می کند. آنجا آدم احساس می کند که خیلی زنجیرهایی که او را گرفته بود، دیگر نیستند. ما خیلی از اسارت ها و زنجیرها را برای خودمان درست کردیم، «وَ قَعَدَتْ  بِي أَغْلَالِي » اما وقتی انسان در حرم امام می آید و بیرون می رود احساس می کند که آزاد شده است. وقتی در حرم امام امام لشکر شیطان را پس می زنند و قوای شیطان را از ما دور می کنند. محیط ولایت امام محیط صفت کرامت و رحمت است. کسانی هم که وارد این وادی می شوند کریم و اهل رحمت و محبت می شوند و روابطشان با همدیگر روابط کریمانه می شود.

پی نوشت ها:

(۱) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 145

(2) الخرائج و الجرائح، ج 1، ص: 172

(3) معاني الأخبار، النص، ص: 32

(4) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص: 219