نسخه آزمایشی
یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403 - Sun, 28 Apr 2024

انفاق در دایره ولایت امام

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ *** است، که در دهه دوم ماه مبارک رمضان در *** ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ خدای متعال در آیات متعدد قرآن از انفاق صحبت می کند که نشان دهنده اهمیت این موضوع است. انفاق از صفاتی است که خدای متعال برای متقین و مؤمنین و حتی اهل بیت قرار داده است. انفاق فقط در مال نیست بلکه همه امکاناتی که خدا به انسان می دهد را شامل می شود. این انفاقی که ثمرات فوق العاده متعددی را برایش نقل کردند، ریشه در ایمان و نماز و ولایت امام دارد. انسانی که در محیط ولایت امام است از برکات انفاق بهره می برد و الا کسانی که در خارج از محیط ولایت امام هستند، از این ثمرات برخوردار نیستند.

حرکت در مسیر الهی با انفاق

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في  سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في  كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم »(بقره/۲۶۱) یکی از صفاتی که خدای متعال برای متقین و مؤمنین در قرآن ذکر کرده و این صفت که در جاهای مختلف با لحن های مختلف تکرار شده، این است که متقین و مؤمنین و عبادِ خدا اهل انفاق در راه خدا هستند؛ یعنی امکاناتی که خدای متعال به آنها عطا کرده، این امکانات را در مسیر خدای متعال خرج می کنند و نگه نمی دارند. این انفاق هم اختصاص به انفاق مالی ندارد. البته گاهی در قرآن به خصوص روی مال دست گذاشته شده و فرمودند که مؤمنین اینطوری هستند که در مال خودشان یک حق معلومی را «لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم »(معارج/۲۵) برای کسانی که سائل یا محروم هستند در نظر گرفتند. نه اینکه احساس می کنند از حق خودشان دارند می دهند، بلکه در مالشان یک حقی برای سائل و محروم در نظر گرفتند.

بنابراین گاهی انفاق مالی و بخشش مالی به خصوص در قرآن مورد بحث است، ولی در بعضی موارد دستور به انفاق داده شده و گفته شده این انفاق اختصاص به امور مالی هم ندارد. در آغاز سوره بقره خدای متعال می فرماید متقین اینها هستند «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ»(بقره/۲) این قرآن هدایت خاصی برای متقین است و اگر اهل تقوا شدند قرآن دست آن ها را می گیرد و قدم به قدم اهل تقوا را به سمت آن مقصد الهی هدایت می کند و موانع را از آنها دور می کند.

در بعضی روایات هم این کتاب به امام تأویل شده است، یعنی وجود مقدس امیرالمؤمنین برای متقین هدایت هستند، «هُدىً لِلْمُتَّقينَ» در جاهای مختلف قرآن از امام علیه السلام تعبیر به هدی شده است. از ائمه علیهم السلام در قرآن تعابیر فراوانی داریم که هر کدامش هم جای تأمل دارد. از امام تعبیر به کلمه نور و کلمه عدل و کلمه حیات و کلمه ماء شده است. یکی از عناوینی که برای امام در قرآن آمده، عنوان هدی است.

حضرت آدم وقتی ناچار شدند هبوط کنند، بعد از این که خدای متعال توبه شان را قبول کرد، حضرت آدم نگران بودند که بناست با شیطان و نسل شیطان روی زمین بیایند. چون حضرت یک بار هم شیطان را تجربه کرده بودند نگران بودند، اما خدای متعال به ایشان بشارت داد که «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً»(طه/۱۲۳) شما بروید و نگران نباشید، چرا که از طرف من یک چراغ هدایتی برای شما روشن می شود و من شما را در این عالم تنها نمی گذارم. برای این که شما نجات پیدا کنید خودتان را به او برسانید و تبع او بشوید و در سایه او حرکت کنید و اگر دنبال او راه رفتید به مقصد می رسید، «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى » اگر کسی از این چراغ هدایتی که خدا روشن کرده تبعیت کند «فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى » نه گم می شود و نه به شقاوت می رسد و عاقبت بخیر می شود و راه را هم پیدا می کند و در راه حرکت می کند.

در روایات فرمودند که مقصود از این چراغ هدایت وجود مقدس امام یا امیرالمؤمنین است که در باطن با همه انبیاء بودند و همه انبیاء امت خودشان را به تبعیت از نبی اکرم و اهل بیت ایشان دعوت می کردند. این چیز عجیبی هم نیست. از وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تا تک تک ائمه علیهم السلام از وجود مقدس امام زمان، به ما خبر دادند و از ما عهد گرفتند که باید به وجود مقدس امام زمان معتقد باشید و منتظر حضرت باشید و خودتان را با طرح و برنامه حضرت هماهنگ کنید و در مسیر حضرت حرکت کنید. منتظر یعنی کسی که در طرح امام زمان عمل می کند. انبیاء گذشته هم همینطوری بودند و امت خودشان را دعوت می کردند که شما باید در مسیر یک پیامبری که در آخرالزمان می آید حرکت کنید.

خدای متعال در قرآن می فرماید که این چراغ هدایت را من قرار دادم و اگر با امام راه رفتید نه گم می شوید و نه به شقاوت می رسید و اگر از امام جدا شدید اولش گم می شوید «ضَلَ  مَنْ  فَارَقَكُم » کسی که از امام جدا شد در عالم گم می شود؛ لذا در قرآن مردم را سه دسته می کند؛ یک عده ای مورد انعام خدا هستند و یک دسته مورد غضب هستند و یک دسته هم ضال هستند. مُنعَم آنهایی هستند که به امام رسیدند. کسی به امام رسید در واقع به حقیقت نعمت رسیده است «الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَمْ  يَغْضَبْ  عَلَيْهِمْ  وَ لَمْ يَضِلُّوا»(1) اینها نه مغضوب هستند و نه گمشده بلکه این ها به هدایت رسیدند.

دسته دوم مغضوبین و آنهایی هستند که با امام درگیر هستند. دسته سوم هم ضالین و کسانی هستند که از امام جدا شدند. اینها درگیر با امام نیستند اما در عالم گم می شوند. اگر کسی دنبال این چراغ هدایت حرکت کرد، «فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى » نه گم می شود و نه به شقاوت می رسد. به عکس اگر از امام فاصله گرفت اولش ضلال است و بعد شقاوت است. لذا تمام تلاش شیطان هم این است که انسان را از امام جدا کند. اگر از امام جدا شدی دیگر در دست شیطان هستی و تفاوت نمی کند که در میکده باشی یا در مسجد باشی. خیلی ها در مسجد بودند و الان جهنمی هستند؛ چون از امام فاصله گرفتند.

پس هدی در قرآن یکی از عناوینی است که برای امام به کار می رود و در باطن هم تأویل به امام می شود. در سوره مبارکه بقره خدای متعال همان اول سوره می فرماید: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ» این کتاب ظاهرش همین قرآن مجید است که متقین را هدایت می کند و دستگیری می کند و قدم به قدم پیششان می برد. واقعا کتاب شفیع و هادی است و یک کتاب صامت نیست «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريم »(واقعه/۷۷) خود این کتاب کریم است و خود این کتاب از انسان ها هدایت و دستگیری می کند. اما این کتاب به امام علیه السلام تعبیر شده «ذلِكَ الْكِتابُ» یعنی وجود مقدس امیرالمؤمنین و ائمه علیهم السلام که «هُدىً لِلْمُتَّقينَ» متقین را هدایت می کنند و از آن ها دستگیری می کنند و به مقصد می رسانند.

شروط تقوا

این متقین کسانی هستند که امام چراغ هدایت آنهاست و دل آنها را نورانی می کند و قدم به قدم آنها را در مسیر پیش می برد. متقین کسانی هستند که کتاب الهی دست آنها را می گیرد و راهبری شان می کند و مسیر را به آنها نشان می دهد. اینها چه کسانی هستند؟ «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون »(بقره/۳) چند صفت برایشان گفته شده که اولش این است «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» اینها با غیب این عالم مأنوس هستند و اینطور نیست که در این عالم محاصره بشوند. اهل تقوا آنهایی هستند که ایمان به غیب دارند و این غیب به خدای متعال تفسیر به قیامت و وجود مقدس امام زمان علیه السلام شده است. کسی که معتقد به غیب نبود متقی نیست و نمی تواند تقوا داشته باشد.

پس شرط اول تقوا و وصف اول متقین این است که «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» آنها طالب بیش از دنیا هستند و روی دلشان به سمت دنیا نیست، «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ» حالا که به سمت آن غیب عالم حرکت می کنند و حالا که مثلا به دوران ظهور امام زمان ایمان دارند و خودشان را به سمت ظهور حرکت می دهند، برنامه هایشان در مسیر عصر ظهور و قیامت و در مسیر خدای متعال است، «وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ» صلات را به پا می دارند و اقامه صلات می کنند. اقامه صلات هم نه این که فقط نماز می خوانند «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّين » یک خیمه ای درست می کنند که عمود این خیمه شان نماز است و کل زندگی شان ذیل نمازشان است و تمام زندگی شان آهنگ صلات و رنگ و بوی نماز دارد.

در سوره مبارکه نور می فرماید که خدای متعال نور الهی را به واسطه نبی اکرم و اهل بیت تنزل داده و در یک خانه هایی آمده که خانه های اهل بیت و خانه های انبیاست. کسانی که وارد این خانه ها می شوند «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ»(نور/۳۷) اگر کسی به آنجا رسید دیگر هیچ تجارتی آنها را از اقامه صلات و از ذکر الهی باز نمی دارد. متقین این طوری هستند «وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ» نمازشان را به پا می دارند و زندگیشان را بر محور نمازشان شکل می دهند.

بعد می فرماید که متقین کسانی هستند که «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون » از آن چه که ما در سفره آنها قرار دادیم انفاق می کنند و رزقی که خدای متعال به متقین عطا کرده از این رزق می بخشند و انفاق می کنند. این صفت متقین است و اگر کسی اهل این انفاق شد خدای متعال به وسیله قرآن و به وسیله امام او را هدایت می کند. خدای متعال کتاب را هادی کسی قرار می دهد که «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون ».

این رزقی که خدا به ما داده و ما باید آن را انفاق کنیم چیست؟ فقط اموالمان است یا بیش از آن است؟ در روایات می فرماید «مِمَّا عَلَّمْنَاهُمْ يَبُثُّون »(2) اگر علم هم روزی آنها کردیم این علم را منتشر می کنند. پس موضوع انفاق اعم از انفاق مالی است و متقین امکاناتی را که خدای متعال بهشان داده را در راه خدا خرج می کنند. آنهایی که ایمان به غیب پیدا می کنند و آنهایی که به امام نزدیک می شوند خاصیتشان این است که اهل انفاق می شوند.

نقطه مقابلش آنهایی هستند که از دین و از امام فاصله می گیرند و ایمان به غیب و یوم الآخر ندارند که آنها به هیچ وجه اهل انفاق نیستند «أَ رَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذلِكَ الَّذي يَدُعُّ الْيَتيمَ * وَ لا يَحُضُّ عَلى  طَعامِ الْمِسْكين »(ماعون/۱-3) پیامبر ما دیدی آن کسی که تکذیب به دین می کند، که البته دین به معنی دین الهی و به معنی قیامت و یوم الحساب هست و به معنی امام است و منظور کسی است که امام را تکذیب می کند و با امام در عالم راه نمی رود، اینها «أَ رَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذلِكَ الَّذي يَدُعُّ الْيَتيمَ» برخوردشان با یتیم این است که او را با قهر از خودشان دور می کنند «وَ لا يَحُضُّ عَلى  طَعامِ الْمِسْكين » مسکین یعنی آن کسی که در اثر سختی ها زمین گیر و ساکن شده و قدرتش از او گرفته شده. آن هایی که ایمان به دین ندارند در برخورد با مسکین برنامه ریزی و تدبیر نمی کنند و همدیگر را تحضیض نمی کنند و به اطعام مسکین ترغیبی ندارند.

آیات فراوانی از کتاب الهی موضوعش همین انفاق است که متقین و مؤمنین و مصلین اینطوری هستند «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً * إِلاَّ الْمُصَلِّينَ»(معارج/۱۹-22) انسان اینطوری است که وقتی به او خیر می دهیم منع می کند و وقتی سختی پیش می آوریم جزع و فزع می کند. آن موقعی که امکانات را بهش می دهیم نمی تواند استفاده کند و اینها را نگه می دارد تا ضایع بشود در حالی که مؤمن باید امکانات را از این دست از خدا بگیرد و از آن دست به خدای متعال بپردازد تا رشد کند. اینها اینطوری نیستند و وقتی بهشان اینها امکانات می دهیم برایشان سد می شوند «وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً».

در سختی انسان باید بار خودش را بردارد «وَ بَشِّرِ الصَّابِرين »(بقره/۱۵۵) آنها که در سختی خدا را پیدا می کنند، صابرین کسانی هستند که «الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون »(بقره/۱۵۶) هر سختی که خدا برای آنها پیش می آورد، سختی را تحمل می کنند و در اثر تحمل این سختی خدا را پیدا می کنند. صابر کسی است که سختی را برای خدا پشت سر می گذارد و به خدا در سختی ها رو می آورد. فرمود آدم اینطوری نیست «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً * إِلاَّ الْمُصَلِّينَ» مگر آنهایی که اهل صلات هستند. در بعضی روایات دارد مصلی یعنی آن کسی که دنبال سر امام حرکت می کند؛ چون در مسابقه به آن اسبی که پشت سر اسب برنده است، گردن به گردن او می رود، مصلی می گویند. آنهایی که با امام در عالم راه می روند یا آنهایی که در عالم اهل صلات هستند اینطوری نیستند.

بعد آن مصلین را معنا می کند و می فرماید این مصلین یک صفتشان این است «وَ الَّذينَ في  أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم » مصلین در مالشان حق الهی است. این انفاقی که انقدر خدای متعال رویش تأکید کرده و برکات فراوانی هم دارد، انفاقی است که یک آدابی دارد. ریشه این انفاق «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» است. کسی که مؤمن به خداست و کسی که مؤمن به عالم آخرت است و کسی که دنبال امام حرکت می کند مصلی است. این آدم دست و دلباز می شود و در عالم امکانات را نگه نمی دارد. این ریشه کار است. انسان تا به اینجا نرسد آن انفاقی که خدا می خواهد در آدم شکل نمی گیرد. ممکن است دلش بسوزد و یک پولی به کسی بدهد اما این آن انفاق نیست. این آنی نیست که آدم را رشد می دهد. نه اینکه خاصیت ندارد بلکه آن انفاقی که آدم را رشد می دهد و موجب می شود که قرآن چراغ هدایت انسان بشود و دست آدم را بگیرد نیست.

ریشه و ثمرات انفاق

خدای متعال ذیل این آیات انفاق یک نکته ای را می فرماید: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»(بقره/۲۶۸) می فرماید که شیطان شما را تهدید می کند و می گوید در راه خدا خرج نکنید که اگر خرج کردید فقیر می شوید، ولی خدای متعال «وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً». بعد می فرماید که خدای متعال به کسانی حکمت می دهد که اهل این انفاق هستند. می فرماید خدای متعال به آنها حکمت عطا می کند و یکی از قیمتی ترین چیزهایی که خدا به انسان عطا می کند، حکمت است. وجود مقدس نبی اکرم «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»(آل عمران/۱۶۴) حکمت تعلیم می کند. فرمود اگر کسی اهل انفاق شد خدای متعال به او حکمت می دهد.

انفاق اثرش این است که «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في  سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في  كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاء» فرمود آنهایی که مالشان را در راه خدا می دهند مثل او مثل یک حبه ای است که شما در زیر زمین می اندازید که هفت سنبله می دهد و در هر سنبله ای صد دانه است، «وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاء» خدای متعال اگر برای هرکسی بخواهد بیش از این هم عطا می کند. کسی که در راه خدا انفاق می کند خودش شکوفا می شود و مال و آبرویش را می دهد و جانش را در راه خدا انفاق می کند و در اثر انفاق خودش بارور و شکوفا می شود. این انفاقی که این آثار و برکات بر آن بار است، یک مبدأ و یک مناسک و آداب و یک هدفی دارد.

اگر کسی مؤمن به خدای متعال و مؤمن به معاد نشد، این هم ممکن است یک جایی از سر محبت و از سر عاطفه یک مالی در راه خدا بدهد، ولی این آن اثر را ندارد و آن برکات بر آن بار نیست. اگر کسی اهل ذکر نبود و توجه به خدا نداشت، این انفاق خیلی برکت ندارد. لذا در قرآن مکرر می بینید که ایتاء زکات بعد از اقامه صلات است.

حتی خدای متعال وقتی می خواهد امیرالمؤمنین را معرفی کند می فرماید: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون »(مائده/۵۵) ولیّ شما خدا و رسول خدا و آن کسی است که در حال نماز زکات می دهند «وَ هُمْ راكِعُون » در حالی که در حال رکوع هستند. این شأن نزولش همان صدقه ای است که امیرالمؤمنین دادند که سائلی به مسجد آمد و درخواستی کرد و هیچکس در خواستش را اجابت نکرد. وجود مقدس نبی اکرم ذائقه شان از این که یک سائلی در مسجد آمده و هیچکس درخواستش را اجابت نکرده تلخ شد و امیرالمؤمنین در حال رکوع اشاره کردند و انگشترشان را آن سائل آمد و گرفت.

انگشتر را وقتی حضرت تحویل دادند این آیه نازل شد «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون » شأن نزول آیه این است ولی ترجمه آیه چیز دیگری است. دو نکته راجع به این وجود دارد؛ نکته اول این است که ولایت فقط برای خداست و هیچکس دیگری ولایت ندارد. اگر کسی ولایتی داشته باشد باید همان ولایت خدا باشد و الا اگر خدای متعال ما را دعوت به ولایت خودش و ولایت غیر کند که شرک است. خدای متعال که ما را دعوت به شرک نمی کند. دقیقا نقطه مقابل آن کسانی است که می گویند اینها مشرک هستند. اگر ولایتی غیر از ولایت خدا شد، این دعوت به شرک است. خدای متعال هم دعوت به شرک نمی کند. این مثل سجده بر حضرت آدم است. آیا سجده بر حضرت آدم شرک بود؟! اگر شرک بود چرا خدا دعوت کرد و به ملائکه فرمود سجده کنید؟ چرا امتحان ملائکه در این سجده بود؟ این سجده عین توحید است.

منتها در بیان امیرالمؤمنین ارواحنا فداه و روایات آمده که فرمود این سجده عبادت حضرت آدم نبود بلکه عبادت خدا و تواضع در مقابل حضرت آدم بود. امیرالمؤمنین در آن روایت فرمودند که آن سجده ای که ملائکه در مقابل حضرت آدم کردند، بالاترش را دائما در مقابل نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می کنند. بعد این آیه را حضرت شاهد آوردند که «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِي »(احزاب/۵۶) ملائکه دائماً در حال صلوات هستند و این صلوات در باطنش سجده و تواضع و خشوع است. بالاتر از سجده ای که بر حضرت آدم کردند این سجده است. پس امیرالمؤمنین علیه السلام ولایتش در عرض ولایت الله نیست. لذا در روایات دارد «وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّه »(3) این عین همان ولایت است و دوئیت ندارد. اگر گفته شده «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا» یعنی «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» و «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» و «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» هر سه اش ولایت الله است. لذا حضرت فرمود: «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَه »(4) یک ولایت بیشتر نیست.

نکته دومی که در این آیه خوب است به آن توجه بشود، صفت دائمی امام است. امام اینطوری نیست که یک بار نماز خواندند و در حال رکوع خاتم دادند. خدا کسی را ولیّ ما قرار داده و کسی ولایتش همان ولایت الله است که دائما در حال اقامه صلات و در حال رکوع و در حال زکات دادن است «الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون » امام دائما در حال صلات است و در حال صلات، زکات هم عطا می کند؛ یعنی از خدای متعال می گیرد و به بندگان خدا می رساند. کار امام همین است.

مؤمنین هم همینطوری هستند و انفاقشان اینطوری است که «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون » اگر آن اقامه صلات نباشد، این زکات آن زکاتی نیست که خدا می خواهد. مصلی و اهل زکات آن کسی است که در عین اقامه صلات زکات می دهد. خصوصا اگر در بعضی روایات اقامه صلات به ولایت تعبیر شده باشد؛ یعنی اگر کسی بیرون وادی ولایت امام تمام اموالش را هم بدهد فایده ای ندارد. در وادی ولایت امام یک درهم هم بدهید این نتیجه را می دهد «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون ».

پس این یک نکته که این انفاق یک مبادی دارد و از یک جایی شروع می شود. چرا آدم مالش را در راه خدا می دهد؟ ما هر روز درآمدی کسب می کنیم و این درآمدها را هم تا آخر شب خرجش می کنیم. انفاقی که انسان را به قرب خدای متعال می رساند و از هدایت الهی برخوردار می کند، این انفاقی است که ریشه اش در ایمان بالغیب و تقوا و در همراهی با امام است. این یک همچین انفاقی است و الا انفاقی که بیرون از این خصوصیات باشد، این فضائل و برکات برایش مترتب نیست. این که انسان امکاناتش را در راه خدا بدهد کافی نیست. انسان باید امکاناتش را بر این مبانی خرج بکند.

یک جمله ای در حدیث عنوان بصری است که پیرمردی که همه را دیده بود آخر کار محضر امام صادق علیه السلام آمد و به وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم متوسل شد تا راهش دادند و وقتی محضر حضرت آمد گفت آمدم از علم شما استفاده کنم. حضرت فرمودند آدرس را درست آمدی، علم همینجاست و جای دیگر خبری نیست.

در روایتی فرمود که علم الهی هفتاد و سه حرف دارد که یک حرفش علم مستأثر است و هفتاد و دو تای مابقی دست امام است. حضرت فرمود اگر برای بحث علم امام آمدید درست آمدید ولی اگر آمدید علم استفاده کنید، علم قیل و قال نیست. قیل و قال در کتاب هاست و برو بخوان ولی اگر علم می خواهی، علم چراغی است که خدا در دل مؤمن روشن می کند و هر کسی را می خواهد هدایت کند، یک چراغی در دلش روشن می کند. «إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَهْدِيَه »(5) اگر خدا بخواهد کسی را هدایت کند این چراغ را در دلش روشن می کند و با این چراغ هدایتش می کند. علم این است و در پیش ما هست ولی چراغ است. این چراغ را خدا در دل کسی روشن می کند که بخواهد راهش را برایش روشن کند و به سمت خودش ببرد.

بعد حضرت گفتند اگر می خواهی به تو این علم را بدهیم «فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِي نَفْسِكَ حَقِيقَةَ الْعُبُودِيَّة» برو حقیقت بندگی را محقق کن یا به تعبیری طالب بندگی بشو. اگر می خواهی در عالم بنده باشی و این طلب در تو پیدا شد بیا. یک موقع آدم می خواهد در عالم سر به هوا باشد و می خواهد هر طوری دلش می خواهد زندگی کند و بخورد و بخوابد و دنبال هوای نفس خودش باشد. یک موقعی می خواهد بندگی کند و طالب بندگی است و می خواهد در عالم عبد باشد. اگر طالب بندگی شدی بیا تا ما چراغ را در دلت روشن کنیم و بندگی را نشانت دهیم.

بعد به حضرت عرض کرد آقا این چه عبودیتی است که اگر من طالبش بشوم شما به من علم می دهید؟ حضرت فرمودند سه تا رکن دارد. حضرت فرمودند رکن اول بندگی این است «أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْكاً» بنده در آنچه که خدا به عنوان امانت به او داده خودش را مالک نبیند. امکانات ما امانت است و ما وقتی به دنیا آمدیم هیچکدام از اینها را نداشتیم. قبل از این که به دنیا بیاییم «هَلْ أَتى  عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُورا»(انسان/۱) اصلا قابل ذکر نبودیم و بعد خدا ما را در قالب نطفه خلق کرد و بعد متولد شدیم. پس این امکانات امانت خداست و برای ما نیست. خیلی هایش را هم یک روزی از ما پس می گیرند. جوانی می رود و همه چیز می رود. ما دست خالی از این دنیا می رویم. این امکانات امانت خداست و انسان نباید خودش را در امانات الهی مالک ببیند. این شرط اول بندگی است.

بعد حضرت فرمودند: «لِأَنَّ الْعَبِيدَ لَا يَكُونُ لَهُمْ مِلْك » بنده مالک خودش هم نیست تا چه رسد که مالک اشیاء دیگر باشد. «يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِه » مال را مال خدا می دانند و هرجا هم خدا گفته مال را زمین می گذارند. بعد حضرت فرمودند اگر اینطوری شدید انفاق در راه خدا برایتان آسان می شود. اگر به این شرط بندگی رسیدید و خودتان را مالک ندیدید و امانتدار دیدید، امانتدار منتظر است که به او بگویند امانت را به چه کسی بده. وقتی به شما یک مال بزرگی را امانت بدهند شما فقط دنبال این هستید که این امانت روی دوش شما نماند و سالم به مقصد برسانید. فرمود اگر امانتدار شدی، انفاق برایت آسان می شود. ریشه انفاقی که خدا از ما می خواهد همین است که انسان خودش را مالک نمی بیند. انسان امانت دار خداست و هر کجا خدای متعال فرمود این امانت را زمین بگذار، زمین می گذارد.

پی نوشت ها:

(۱) معاني الأخبار، النص، ص: 36

(2) معاني الأخبار، النص، ص: 23

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 437

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 146

(5) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 1، ص: 225