نسخه آزمایشی
شنبه, 15 ارديبهشت 1403 - Sat, 4 May 2024

رسیدن به مقام استغفار در ماه رجب/ معنای استغفار الرسول برای امت خود

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 29 بهمن ماه سال 99 است، که در حسینیه حضرت زهرا در قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ یکی از دستوراتی که در ماه رجب مکرر در روایات آمده دستور به استغفار است و لذا بعضی بزرگان فرموده اند که این ماه، ماه استغفار است. که استغفار چند مرتبه دارد یک مرتبه اش استغفار خود ماست. که ما نسبت به خطایی که کرده ایم باید استغفار کنیم. با آمدن پیامبر و فرمان های او یک باب رحمت ایجاد می شود و ما باید اطاعت رسول کنیم تا در این راه قرار بگیریم و رحمت حضرت شامل ما بشود و اگر کسی از این طرح خارج شد باید استغفار کند و برگردد ولی فقط این برگشت کافی نیست و باید پیامبر و امام هم برای او استغفار کنند تا دوباره بخشیده شود و رحمت شامل حال او گردد و استغفار چندین مرحله دارد که باید انجام شود تا مقبول درگاه حق بر آید و باید واجبات الهی را انجام و محرمات را ترک نمود و باید بدانیم که تکالیف الهی لطف و مرحمت خدا بر ما هستند.

مراتب استغفار

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا»(نسا/64) یکی از دستوراتی که در ماه رجب مکرر در روایات آمده دستور به استغفار است و لذا بعضی بزرگان فرموده اند که این ماه، ماه استغفار است. که استغفار چند مرتبه دارد یک مرتبه اش استغفار خود ماست. که ما نسبت به خطایی که کرده ایم باید استغفار کنیم که مفصل در این زمینه در قرآن و در روایات دستور داریم که انسان مرتب استغفار و توبه داشته باشد و طلب مغفرت کند، اذکاری که ذکر شده ملاحظه فرمودید که دستور به استغفار و دستور به توبه داده شده، و حالا گاهی با هم هست مثل «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْه»  گاهی در روایات هست حضرت هفتاد مرتبه استغفار می کردند هفتاد مرتبه در هر شبانه روز «أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ» داشتند.

دومین مرتبه، فعل است. آن کلام نورانی ای که از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است که در محضر حضرت کسی گفت «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» یعنی یک استغفار زبانی ای کرد حضرت فرمودند «الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّیِّینَ»(2) این کلمه اهل علیین است «وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ» شش معنا تحت این اسم هست که حضرت فرمودند «أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى وَ الثَّانِی الْعَزْمُ عَلَى تَرْکِ الْعَوْدِ إِلَیْهِ أَبَداً وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَى الْمَخْلُوقِینَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْلَسَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ» می دانید پشیمانی بر گذشته ها و عزم نسبت به آینده ها یعنی انسان نسبت به گذشته ها واقعا نادم باشد و نسبت به آینده ها واقعا مصمم باشد برای این که اگر آن صحنه ها تکرار شد او رجوع نکند. تدارک حقوق مردم را کند و تدارک حقوق الهی را بکند. حضرت فرمودند به گونه ای حقوق مردم را تدارک کند که «حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْلَسَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ» مثل سنگ صافی بشود که دیدید باران خورده است هیچ جای دستگیره ندارد تمام حقوق مردم پرداخت بشود.

بعد فرمودند دو رکن دیگر هم دارد یکی این است که انسان به اندازه ای که لذت از گناه برده سختی عبادت ها را به خودش بچشاند. که این یک بنایی بوده که بزرگان داشتند و در مقام تدارک اعمال خودشان سعی می کردند که تدارک هایی برای گناه در نظر بگیرند. یک عالمی مثلا یک روز نماز صبحش خواب مانده یک سال بر خودش خواب شب را حرام کرده است. یا در احوالات مرحوم آیت الله العظمی بروجردی شنیده اید سر کلاس درس شاگردی ایشان را عصبانی کرده بود و ایشان شب در خانه او رفته بودند و عذرخواهی کرده بودند و گفته بودند ولی من را به زحمت انداختی من نذر کردم اگر عصبانی بشوم شش ماه روزه بگیرم.

در این زمینه یک روایتی از امام رضا علیه السلام نقل شده که خیلی بشارت بزرگی است حضرت فرمودند «مَنْ  لَمْ  يَقْدِرْ عَلَى  مَا يُكَفِّرُ بِهِ  ذُنُوبَهُ  فَلْيُكْثِرْ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً»(1) اگر کسی نمی تواند عملی انجام بدهد که تدارک خطای او و کفاره گناهش باشد زیاد صلوات بفرستد. این صلوات ریشه گناه را از دل انسان می کند نه فقط ظاهر گناه را پاک می کند بلکه آن زوایای پنهان گناه را هم که در وجود انسان است را هم پاک می کند. چون خیلی وقت ها گناه ها مثل این علف های هرزی است که ریشه های عمیقی دارند، شما هرچه هم برگ و شاخه اش را می کنید دوباره سبز می شود. باید ریشه گناه از وجود انسان حتی از پنهانی های وجود انسان هم باید پاک بشود، حضرت فرمود صلوات این کار را می کند و اساس گناه را در وجود مومن از بین می برد و انسان پاک می شود.

«جَعَلَ  صَلَاتَنَا عَلَيْكُمْ  رَحْمَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا» صلوات تدارک می کند. البته صلوات مقامی دارد از همین صلوات ظاهری شروع می شود که اقرار به مقامات و تواضع است. در روایات همین صلوات -بخصوص اگر تبدیل شد به دعای انسان و عرض نیاز انسان و خواسته بین ما و خدای متعال- اساس گناه را در وجود انسان از بین می برد.

بعد هم حضرت فرمودند پنجمین قدم در وادی استغفار این است که «أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ» نسبت به آن گوشتی که از لذت ناپاک لذت حرام روییده و رویشش بر حرام بوده آن را با غصه آب کند. تعبیر خیلی عجیبی است ممکن است آدم مثلا روزه بگیرد روزه هم همینطور است و در روایت فرمود روزه آن گوشت هایی که از حرام روییده آب می کند. گوشت هایی که حالا ممکن است یک مومن به حرام هم نباشد بالاخره آن لذت هایی که ممکن است خدای متعال نمی پسندیده ناشی از غفلت بوده همه که اهل گناه نیستند. روزه آن گوشت هایی که از لذات غیر حلال بوده اند را پاک و آب می کند ولی حضرت فرمودند «الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ» با غصه ها پوست را به استخوان بچسباند و از نو گوشت حلال بروید.

بعضی بزرگان تعبیرشان این است که می گویند آنچه که از گناه روییده است بار عبادت را برنمیدارد لذا انسان گاهی اوقات میل هم دارد دوست هم دارد که عبادت کند ولی چون آثار آن غفلت ها در وجود انسان هست مانع عبادت است. مومن باید تطهیر بشود یکی از راه هایش این است که باید توجه پیدا کند و اینها را با غصه ها آب بکند.

حزن بر سیدالشهداء پاک کننده آثار گناه

یکی از بهترین حزن هایی که می تواند به اصطلاح آثار گناه را در وجود انسان پاک بکند حزن بر سیدالشهداء  است که تدارک گناهان انسان می شود، طهارت نفس حاصل می شود. یکی از آثار اشک بر سیدالشهداء تطهیر نفس است. این شاید همان مقام پنجم استغفار است که بالاترین مقام استغفار است که انسان همه آثار گناه را در وجود خودش محو کند و دوباره از نو وجودش پرورش پیدا کند. شاید خاصیت بکاء بر سیدالشهداء این پنجمی است. حالا آن قدم های دیگر هم با این حاصل می شود، ندامت هم حاصل می شود. عزم بر آینده ها در حزن بر سیدالشهداء حاصل می شود.

«أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ» یکی از بهترین حزن هایی که آلودگی ناشی از غفلت را در انسان از بین می برد و انسان به طهارت می رسد اشک بر سیدالشهداء و حزن بر سیدالشهداء علیه السلام است. این یک مقام توبه است و استغفار که وظیفه خود ماست ما باید استغفار کنیم توبه کنیم و این هم با توجه به گناهان و درک صحیح از گناهان بهتر در انسان شکل می گیرد.

باطن حلال و حرام

اولین شرط توبه این است که انسان احساس بکند که یک غفلتی از او سر زده و اگر انسان اصل این گناه را بشناسد و توجه کند کم کم به لطافت ها می رسد. انسان اگر توجه کرد به این که حقیقت گناه چیزی جز استکبار بر خدای متعال نیست و چیزی جز خروج از ولایت معصوم نیست؛ که باطن گناه همین است و روایات مکرر نقل شده که معصومین فرمودند که حلال و حرام در قرآن ظهر و بطن دارد. حلال در قرآن همین حلال هاست باطنش ولایت ما معصومین است. حرام در ظاهر قرآن همین محرمات است باطنش ولایت ائمه جور است. یعنی باطن گناه ورود به محیط ولایت آنهاست کما این که باطن حلال ها و عبادات حرکت در مدار ولایت معصومین سلام الله علیهم اجمعین است.

دو نوع عهد داریم یکی عهد تولی و یکی عهد تبری از دشمنان، ما دو قرار داریم یکی این که با معصوم در عالم راه برویم دوم این که به هیچ وجه با دشمنان معصومین همراه نشویم و این دو عهد را از ما خواسته اند. اصل گناه خروج از این دو عهد است. حالا ممکن است یک بار گناه در ظاهر باشد و یک بار ممکن است عمیق تر باشد خدایی نکرده به جایی برسد «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ»(روم/10) انسان را به مرحله تکذیب آیات برساند این باطن گناه است و لذا هرچه هم جلوتر برویم درک از عظمت الهی و شئون الهی در ما بیشتر بشود درک از عظمت معصوم و ولایت معصوم درک از سرمایه گذاری ای که آنها برای هدایت ما می کنند و درکمان از گناه لطیف تر می شود.

این است که مثلا می بینید روز عاشورا وقتی یار حضرت خودش را سپر سیدالشهداء علیه السلام قرار داده آن هم در صحنه ای که شب عاشورا حضرت اصحاب را آماده کردند و به آنها فهماند که اگر کسی فردا می ماند طلبکار نباشد چون می دانید در بعضی از روایات استفاده می شود که طلبکاری از معصوم شرک است. چون طلبکاری یعنی همین، آدم یک کاری انجام داده احساس طلبکاری می کند جانش را مالش را سرمایه هایش را آورده احساس طلبکاری کند خیال کند حالا کاری برای امام انجام داده است. حضرت فرمود این مرتبه ای از شرک است. حضرت شب عاشورا اینها را تصفیه کردند و فرمودند که اگر هم نرفتند کسی فردا نماند احساس کند طلبکار سیدالشهداست چون خودش خسارت می بیند.

لذا اینهایی که بودند همه احساس وامداری می کردند مثلا سعید بن عبدالله وقتی چوبه های تیر مسموم را خرید روی زمین افتاد نماز حضرت تمام شد حضرت آمدند بالای سرش به حضرت عرض می دارد «أَوَفَيْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ» این همان معنای توجه به ظرافت بندگی و طاعت امام و امثال اینهاست که با فرض این که سپر شده نماز حضرت تمام شده هنوز احساس بدهکاری می کند «يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ»(مومنون/60) اگر کسی توجه به عظمت الهی پیدا کرد همه سرمایه اش را هم که بیاورد آن نگرانی لطیف در وجود انسان هست. خب حالا این یک مرتبه از استغفار هست که توجه به ذنوب پیدا کند و هرچه هم دقت کند درکش از ذنب و گناه و امثال اینها لطیف تر می شود.

توبه حضرت آدم

این ها ادامه دارد تا جایی که یک ترک اولی موجب می شود سالها تلاش کند مثلا راجع به حضرت آدم وارد شده است که تا دویست سال حضرت گریستند به خاطر یک ترک اولا، یعنی آن درکی که از عظمت حضرت حق دارند موجب می شود این حالت در ایشان پیدا شود و زیاده روی هم نبوده افراط هم نبوده واقعا درست است. استغفار همین است که انسان در مقابل ترک اولای خودش هم استغفار کند وادی معصومین همینطوری است. این ترک اولی در روایات دارد ترک اولای نسبت به مقامات معصومین بود که از حضرت آدم سر زد به خاطر این اینقدر غصه دار بودند تا خدای متعال راه را برای ایشان باز کرد «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ»(بقره/37) مقامات معصومین را به ایشان القاء کردند و تلقی کرد «فَتَابَ عَلَيْهِ» راه به روی ایشان باز شد.

حقیقت و باطن گناه چیزی جز کوتاهی در حق معصوم و خروج از ولایت آنها و غفلت از ولایتشان و ترک اولای نسبت به ولایت آنها نیست و حقیقت توبه هم همین است که انسان دوباره رجوع کند و نسبت به معصومین حق آنها را به اندازه ممکن ادا کند. خب این یکی از مقامات آنهاست، مقام استغفار که ما باید استغفار کنیم و درک از گناه پیدا کنیم و بعد هم تدارک کنیم این گناه را با همان قدم هایی که وجود مقدس امیرالمومنین علیه افضل صلوات المصلین بیان فرمودند و اما غیر از این مقام یک شئون دیگری هم در توبه هست. روایت ذیل این آیه را می خوانم یک لطیفه ای در این روایات هست خیلی شنیدنی است حضرت حق می فرماید «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا» ظاهر آیه این است اگر اینها به خودشان ظلم می کنند بیایند محضر رسول خدا استغفار کنند رسول هم بر آنها استغفار کند «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا».

یعنی اگر کسی می خواهد به آن مقام توبه الهی راه پیدا کند خدای متعال برای او توبه کند و رجوع کند و حقیقت تواب بودن خدای متعال را درک کند، که خدای متعال که تواب هست مثل این که خدای متعال با ما هست ما با خدا نیستیم. ما از خدا دوریم خیال می کنیم خدا نیست خدا دور است! در ما باید یک تحولی پیدا بشود تا حضور حضرت حق را درک بکنیم و الا حضرت حق که همه جا حاضر است ما در غفلتیم، ما در دوری هستیم. باید درون ما یک تحولی پیدا بشود تا این قول را احساس کنیم. نسبت به تواب بودن خدای متعال هم همینطور است حضرت حق تواب نسبت به بندگان است منتها ما چه زمانی می توانیم این مقام را تلقی بکنیم و تواب بودن حضرت حق را دریابیم «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ» هم خودشان باید استغفار کنند هم رسول باید برایشان استغفار کند. تا کار درست بشود «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا».

اگر بعد از ظلم به نفس، رجوع به رسول بشود استغفار خود انسان با استغفار رسول گره بخورد آن وقت انسان تواب بودن خدای متعال و رحیم بودن خدای متعال و رحمت خاصه ای که نسبت به مومنین دارد را احساس می کند. مشمول آن رحمت می شود، مشمول توبه الهی می شود «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا» یک مسئله دیگری است که ما در توبه و رجوع الی الله در استغفار باید رجوع کنیم و استغفار رسول ضمیمه بشود به استغفار خودمان حالا در ذیل این آیه ملاحظه فرمودید که آیه قبل از این آیه شریفه در سوره مبارکه نساء است که می فرماید «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّه» می فرماید ما هیچ پیامبری نفرستادیم الا این که باذن الله طاعت بشود یعنی خدای متعال اذن داده که وجود مقدس انبیاء مقام طوع داشته باشند. مقامی داشته باشند که دیگران باید از آنها اطاعت کنند به تعبیر دیگر باب به سوی توبه الهی با انبیاء گشوده می شود انبیاء که می آیند باب مقام  طوع گشوده می شود ما می خواهیم مطیع خدا باشیم و به مقام طوع برسیم.

معنای طوع

طوع یعنی اطاعت کردن اوامر با محبت و خشوع یعنی انسان هم فرمان ببرد هم این فرمانبری از سر محبت و تواضع باشد «أَسْأَلُكَ خُشُوعَ  الْإِيمَانِ  قَبْلَ خُشُوعِ الذُّلِّ فِي النَّارِ» ایمان خشوع می آورد. طاعت یعنی تبعیت فرمان با خشوع و ما می خواهیم به مقام طاعت الله برسیم. خب راهش کجاست؟ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ»(نسا/59) خدای متعال یک رسولی می فرستد که امرش امر خداست طاعتش طاعت خداست «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّه»(نسا/80) ما باید مطیع او باشیم باب طاعت الله باب طوع نسبت به خدای متعال با انبیاء گشوده می شود. بنابراین ما باید در مقام طوع نسبت به این رسول قرار بگیریم. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» ظلموا یعنی از مقام طوع بیرون بروند یعنی انسان از مقام طاعت الرسول خارج بشود به خودش ظلم کرده که باب طوع با انبیاء گشوده می شود این می تواند به مقام طاعه الله برسد، از مقام طاعت خارج می شود خروج از طاعت رسول خروج از طاعت الله است و این ظلم به خود است.

اگر کسی از مقام طوع رسول خارج شد یعنی حضرت آمدند یک راهی را گشودند به سوی خدای متعال یک باب طاعت و طوعی را باز کردند برای ما که قبلا بسته بود. اسم رسول را که ما باب الله نمی گذاریم ائمه ابواب الله اند. یعنی حقیقتا باب خشوع و بندگی و تواضع و محبت الهی با امام در عالم گشوده می شود و اگر امام نبود این باب بسته بود. حالا امام آمده اند به جای این که مقام طوع داشته باشیم از مقام طوع خارج شدیم این می شود ظلم، تدارکش به چیست باید بیایند محضر رسول «جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّه» استغفار کنند با همان معانی ای که برای استغفار عرض شد و بعد هم «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ» رسول هم باید استغفار کند.

کسی که از مقام طوع بیرون می رود برگشت به سوی خدای متعال و توبه الهی برای انسان رحمت خاصی که بر تائبین و مستغفرین نازل می شود منوط به این است که رسول هم یک اقدامی انجام بدهد لذا وقتی امت -حالا آن را فقط در قالب شخص هم نبینیم- از بندگی خارج می شوند برای این که دوباره به مقام طاعت برسند برای این که دوباره خدای متعال به آنها رجوع کند و توبه الهی را درک بکنند رحمت خاص الهی را درک بکنند باید این پیامبر کاری انجام بدهد؛ «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ» با استغفار حضرت است که راه گشوده می شود و فتح باب می شود فتوحات آغاز می شود. چون ما در مسیر خدای متعال باید با فتوحات همراه باشیم راه برای ما باز می شود و الّا اگر فتوحات الهی نباشد کسی نمی تواند در راه خدای متعال حرکت بکند اگر امت در مسیر هدایت حرکت می کنند این با فتوحات الهی است اگر در مسیر مغفرت حرکت می کنند با فتوحات الهی است اگر در مسیر نصرت حرکت می کنند اینها فتوحات الهی است.

«بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ»(فتح/1-2) مغفرت با فتح حاصل می شود «وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ» اتمام نعمت با فتح حاصل می شود «وَ يَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا» این که  انسان در وادی صراط معرفت و عبودیت قرار بگیرد با فتح الهی حاصل می شود.

همین طوری که نمی شود در وادی معرفت حرکت کنی ولی فتوحاتی می شود. این فتوحات ظاهری و باطنی ای که برای امت و برای آحاد مومنین می شود اینها همه اش ذیل فتح برای نبی اکرم است. با این فتح راه باز می شود «وَ يَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا»(فتح/3) آثاری که بر فتحی که خدای متعال برای نبی اکرم می کند بار می شود این چند چیزی است که در اول سوره فتح آمده، امت با فتحی که برای حضرت می شود  به مغفرت می رسد. فتحی که برای نبی اکرم می کند حاصلش هدایت ایشان، نصرت ایشان و عزت ایشان است. حتی مغفرت منتها این مغفرت نسبت به گناهان امت است ایشان که گناهی ندارند و نتیجه هدایت حضرت این است که امت هدایت می شوند ما ذیل هدایتی که خدای متعال بر نبی اکرم نازل می کند هدایت می شویم.

ذیل نصرتی که خدای متعال نسبت به نبی اکرم می کند ما منصور هستیم و نصرت می یابیم و الا برای ما کسی نصرت نازل نمی کند، نه این که خدای متعال مومنین را دوست ندارد «إِن كُنتُم تُحِبّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعوني يُحبِبكُمُ اللَّه»(آل عمران/31) مغفرتی است برای امت اگر تدارک خطایی است که یک امت کرده باب طاعت و طوع با رسول برای این امت باز شده است هر امتی هم به اندازه ظرفیت طاعتی که نبیشان نسبت به خدای متعال دارد باب طوع برایشان گشوده می شود حالا برای ما باب طاعت برای وجود مقدس نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم گشوده شده و نعمتی بالاتر از این نیست.

تکالیف الهی لطف خداوند بر ما

فرمان نبی اکرم نعمت خدا بر ماست. بعضی خیال می کنند مثلا این تکلیف، بار روی دوش ما گذاشتن است. خدای متعال می خواهد بار روی دوش ما بگذارد مگر می توانیم بار خدا را برداریم که بار روی دوش ما بگذارد. خدای متعال لطف می کند نه اینکه بار بر دوش ما بگذارد. یک بحثی دارند مرحوم سید بن طاوس که به فرزندشان می گویند روزی که آدم بالغ می شود باید جشن بگیرد که خدای متعال او را قابل می داند که حالا امر به او می کند فرمان به او می کند. آیا فرمان دادن خدای متعال یک امر کم قیمتی است؟ خدای متعال می خواهد مثلا بهره ای از ما ببرد؟ بله در نظام برده داری منافعشان در این بوده که این برده برای شان کار کند. خدای متعال که نسبت به عبادش اینطوری نیست، این فرمان الهی لطف خدای متعال است.

خدای متعال با این پیامبر باب طاعت را به یک امتی گشوده است حالا از طاعت بیرون می افتند خودشان هزار بار استغفار کنند کفایت نمی کند باید بیایند و رجوع کنند به این پیامبر این رجوع و آمدن هم به معنی این که جسمشان را بیاورند روحشان نیاید نیست. با همه قوا بیایند سراغ این پیامبر، حالا استغفارشان گره بخورد به این استغفار الرسول باب توبه الهی نسبت به امت باز می شود. باب رحمت نسبت به امت باز می شود. تمام ظلم به نفس این است که آن باب فرمان الهی که «أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» و آن فرمانی که خدای متعال به واسطه نبی اکرم می دهد «مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(حشر/7) این نعمت وقتی بابش به روی ما گشوده شد بزرگترین ظلم به خود این است که انسان از این باب رحمت خارج بشود از این فرمان خارج بشود. از فرمان اطاعت نبی اکرم و فرمان بری نبی اکرم خارج بشود.

«وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ»(نسا/69) طاعت خاصیتش این است انسان را به معیت می رساند «أُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ» یک عده ای هستند که خدای متعال نعمت خاص به آنها نازل کرده طاعت رسول ما را همراه آنها می کند همسفران ما در عالم کسانی می شوند که غرق در نعمت خاص الهی هستند «فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» خدای متعال توصیفشان می کند اینها چه کسانی اند وصفشان این است نبیین، شهداء، صدیقین، صالحین و بعد هم «وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا» اینها رفقای خوبی هستند هم سفرهای خوبی در مسیر به سمت خدای متعال هستند.

ظلم بودنِ خروج از طاعت امام

این خاصیت طاعت است؛ اگر کسی از طاعت خارج شد این ظلم به نفس است. یک امتی از طاعت رسول خارج بشوند حالا برای این که این خروج تدارک بشود باید برگردند به حضرت و حضرت هم یک اقدام باید بکنند صرف اقدام خودشان دیگر درست نمی کند این کار را، وقتی ماجرای غدیر را به هم زدی دیگر همه هم برگردند کار درست نمی شود. این پیامبر دوباره باید یک اقدام کند یک باری روی دوش حضرت انداختیم و آن بار گناه ما است حضرت آمدند برای شفاعت با آمدن ایشان باب طاعت باز شده و باب معرفت باز شده و باب نعمت باز شده است «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» باب نعمت و طاعت حضرت باز شده حالا اگر ما از این باب بیرون رفتیم صرف این که من برگردم کافی نیست یک چیزی را به هم ریخته ام که حضرت باید دوباره اقدام کند. آنهایی که سقیفه را به پا کردند اگر همه برگردند باز درست نمی شود و دوباره باید حضرت اقدام کنند.

تازه ما هر کدام مان رو به رسول می آوریم بار برای حضرت درست می کنیم اگر فرار کردیم دوباره برگشتیم که دیگر معلوم است یک بار اضافه روی دوش حضرت درست می کنیم و اینطور نیست که درست شدن کار فقط با استغفار ما تمام بشود. حضرت یک برنامه شفاعتی داشتند ما از این طرح خارج شدیم و به هم ریختیم، به یک سطحی که می رسد «رَدَمَا بَابَهُ وَ نَقَضَا سَقْفَهُ  وَ أَلْحَقَا سَمَاءَهُ بِأَرْضِهِ وَ عَالِيَهُ بِسَافِلِهِ وَ ظَاهِرَهُ بِبَاطِنِهِ وَ اسْتَأْصَلَا أَهْلَهُ وَ أَبَادَا أَنْصَارَهُ وَ قَتَلَا أَطْفَالَهُ وَ أَخْلَيَا مِنْبَرَهُ مِنْ وَصِيِّهِ وَ وَارِثِهِ وَ جَحَدَا نُبُوَّتَهُ» یک بنایی حضرت در عالم گذاشتند خرابش کردند صرف این که ما برگردیم که [درست نمی شود] دوباره حضرت باید بنا را بگذارند. لذا باری روی دوش حضرت گذاشته می شود اینهایی که رجوع می کنند از طاعت، بار روی دوش حضرت می گذارند حضرت دوباره باید یک تلاشی کنند تا کار به سامان برسد.

لذا آنهایی که بعد از گشوده شدن باب طوع ظلم به خود کردند از این باب بیرون رفتند باید بیایند محضر حضرت. این آمدن و رجوع واقعا خیلی امر عجیبی است، بیایند محضر حضرت، خودشان استغفار کنند حضرت هم استغفار کنند، آن وقت طعم توبه و رحمت الهی چشیده می شود. پس یک اتفاقی باید بیافتد. آیات بعد هم اینجا خواندنی است «فَلَا وَ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ»(نسا/65) اینها مومن نمی شوند تا تو را حَکَم قرار بدهند بعد هر حکمی که تو کردی در دلشان هم نگران نباشند و تسلیم محض باشند. اینطوری توبه حاصل می شود.

وقتی به هم ریختی برنامه حضرت را باید برگردی هر حکمی راجع به تو داد قبول کنی، هر حکمی داد، این عام است ولی یک مصداقش همینجاست آدم خطا کرده می خواهد برگردد برگشتی حکمی راجع به تو داد قبول کن. وقتی به هم ریختی طرح پیامبرتان را، این پیامبر یک باب رحمتی را گشود باب طاعتی را گشود شما آن باب را بستید و بعد برگشتید پس هر حکمی کرد باید قبول کنید لذا آیه بعدش این است که می فرماید «وَ لَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ»(نسا/66) اگر وقتی برمیگردند ظاهرا مال همینهایی است که ظلموا و طرح را به هم ریختند و نوشتیم که «أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيَارِكُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِنْهُمْ» اگر دستور می دادیم از همدیگر کشتار کنید، رها کنید این زندگی را؛ کاری کردید که اینطوری درست می شود، انجام نمی دادند ولی اگر ما این دستور را می دادیم انجام می دادند «وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا» آنقدر خطایی که اتفاق افتاده خطای سنگینی است. حالا مصداقش هم عرض می کنم «وَ أَشَدَّ تَثْبِيتًا».

 بعد می فرماید «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»(نسا/69) حالا اگر کسی در مقام طوع باقی ماند ظلم به نفس نکرد تعدی نکرد یا شاید اگر تعدی کرد دوباره برگشت این استغفار الرسول برایش حاصل شد به معیت انبیاء و صدیقین و شهداء و در وادی نعمت قرار می گیرد و با رفقایی که قرآن می فرماید «حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا» در عالم همراه می شود در عوالم مختلف، پس این امر دوم است که حضرت باید یک استغفاری کند.

معنای استغفار نبی اکرم صلی الله علیه و آله

حالا نکته این است این استغفاری که رسول می کنند چیست؟ عرض کردیم فتح برای حضرت می شود و با فتح مغفرت حاصل می شود این فتح نیاز به استغفار رسول دارد شاید سوره فتح یک بخشی از اقدامات حضرت برای همین استغفار برای اصلاح امت است حضرت باید یک اقدامی کنند کما این که خود ما توبه مان صرفا قول نیست یکی از آن این است که قصد بر ترک داشته باشد تا ابد ولی یکی دیگرش هم این است که حقوق الهی را پرداخت کنی حقوق مردم را پرداخت کنی. عرض کنم رنج عبادت را بر خودت هموار بکنی همینطوری که لذت گناه را بردی گوشت های حرام را با غصه آب کنی با احزان و از طرف رسول هم یک اقداماتی می خواهد؛ حضرت می خواهند بر او استغفار بکنند کاری باید بکنند این مسیری که مثلا حضرت در صلح حدیبیه باز می کنند می برند همراهان خودشان را به بیعت رضوان می رسانند این همان مسیر فتح است و مسیر استغفار است. مسیر پاک شدن است برای پاک شدن ما حضرت باید به زحمت بیافتد عاشورا را که حضرت به پا می کنند مسیر استغفار است.

استغفار که همینطوری واقع نمی شود. یعنی تطهیر ما با عاشورا واقع می شود تطهیر ما با اقدامات حضرت واقع می شود. حضرت برای این که عالم را پاک بکنند حاضر شدند عاشورا به پا بشود برای این که امت را برسانند حاضر شدند احراق بیت و این داستان هایی که برای اهل بیتشان پیش آمده پیش بیاید تا بشود راه به روی بیت باز بشود و ما وارد بشویم و تطهیر بشویم پس استغفار حضرت هم نکته سوم این است که یک امر ساده ای نیست که ما بگوییم حالا حضرت یک استغفار زبانی می کنند این نیست. اگر امت خطا کرد استغفاری که باید رسول کند استغفار فوق العاده ای است. لذا اگر این ماه رجب ماه امیرالمومنین و ماه استغفار بازگشت ولایت امیرالمومنین است که خروجی ماه رجب باید این باشد که آدم محبت امیرالمومنین در وجودش بیشتر باشد این خروجی ماه رجب است. اگر کسی بعد از ماه رجب نسبت به امیرالمومنین محبتش، علاقه اش، طاعتش بیشتر شد، باب طوع حضرت به روی او باز شد، می شود رجبی، رجبیون اینها هستند.

ما اجابت می کنیم دعوت حضرت را، استغفار حقیقی را حضرت می کنند. حضرت راه را باز می کنند ما را دعوت می کنند به محیط ماه رجب که فرمود نهری است در بهشت هرکس اهل رجب شد از آن نهر می خورد چنین و چنان که به بعضی ها هم اصلا چشانده بودند و لذتش را برده بودند. این نهری که از وادی ولایت امیرالمومنین جاری می شود و اگر کسی خورد جزو رجبیون می شود این با امام حسین علیه السلام گشوده می شود با استغفار امام زمان برای ما گشوده می شود با اقدامی که حضرت می کنند. ما همه مان صبح تا شب بنشینیم بگوییم استغفرالله اگر آن کار امام زمان نباشد درست نمی شود نه فقط بگوییم استغفرالله تمام ماه را روزه بگیریم واقعا غصه بخوریم باید یک کاری امام زمان انجام بدهند. ماه استغفار یعنی -شاید معنایش این است- غیر از این که ما استغفار می کنیم حضرت یک اقدامی می کنند که فضا برای رجوع به رحمت الهی و رجوع رحمت الهی برای ما و توبه الهی برای ما باز است. شاید معنی ماه استغفار بودن ماه رجب این است.

بابی از رحمت الهی به سوی ما «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا»(نسا/64) گشوده می شود با استغفار امام زمان که عرض کردم این استغفار فقط هم استغفار و دعا نیست که حضرت سحر این کار را انجام می دهند. دعاهایی که ائمه در حق شیعیان می کردند که یکی دو تا نیست. مرتبا دعای سحر حضرت شامل حال ماست اگر شامل حال ما نباشد با دعای ما کاری انجام نمی شود. ما باید دعا کنیم اما ولی آن کار را تمام می کند «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ». آن باب فتح را باب مغفرت و باب نصرت و اینها را به روی ما باز می کند.

ماه رجب ماهی است که یک طرفش استغفار ماست و رجوع به معصوم؛ اگر باطن گناه دور شدن از معصوم باشد یک طرفش هم اقدام معصوم برای اصلاح ما و تطهیر و تدارک خطاهای ما و گشوده شدن باب های رحمت و مغفرت الهی به سوی ماست. باب رجوع به امیرالمومنین است.

دیگران از حضرت دور شدند ما حق نداشتیم از حضرت دور بشویم که، ما چرا ذیل جریان سقیفه قرار گرفتیم و فاصله گرفتیم؟! حالا یک نگاهی به زندگی خودمان کنیم معلوم می شود که چقدر رنگ و بوی حضرت در ماست. یک بزرگی می فرمود، شیعیان در اعتقاد خوبند ولی در عمل بد عمل می کنند و این چوب دارد. اعتقادشان خوب است ولی در عمل همه مان ضعیفیم، ماه رجوع به امیرالمومنین و تدارک آن خطاهایی که اتفاق افتاده است. در این ماه باب از آن طرف باز است اقداماتی که باید امام زمان بفرمایند برای این که ما بتوانیم رجوع کنیم آن اقدامات در این ماه اتفاق می افتد ما از این طرف باید یک حرکتی داشته باشیم.

«وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّه» رسول که می آید باب طاعت باز می شود باید طاعت کنیم نباید برنامه شان را به هم بریزیم، باید با او راه برویم. بابی را باز کرده شما از این باب وارد بشوید. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُ» از کوچکترین فرمان حضرت خارج می شود ظلم به نفس می شود، یک ترک اولا هم کند نسبت به این پیامبر به خودت ظلم کردی، دیگر اولوالعزم نمی شوی ، ظلم به خود است، پیامبر می شوی ولی اولوالعزم نمی شوی ولو یک ترک اولا. حالا این آیه شاید از مقاماتش ناظر به آن شیطنتی بود که در طاعه الرسول اتفاق افتاد؛حضرت باب طوع را باز کردند فرمودند «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(نسا/59) باب را ادامه دادند و به هم ریختند این طرح را، این درست نمی شود الا این که برگردند.

 آن وقت روایت یک چیز عجیبی دارد در روایات هم علی بن ابراهیم نقل کردند، روایتش هم صحیحه است، هم مرحوم کلینی نقل کردند، ظاهرا سند مرحوم کلینی هم صحیحه است «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ  يَا عَلِيُّ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً» (2) اینها به هم ریختند طرح پیامبر را و از مقام طوع امیرالمومنین خارج شدند که طاعه الرسول است، مهمترین فرمان رسول همین طاعت امیرالمومنین است. فرمانی بود که در غدیر حضرت دادند «مَنْ  كُنْتُ  مَوْلَاهُ  فَهَذَا عَلِيٌ  مَوْلَاهُ » از این فرمان خارج شدند روایت را برگرداندند حالا بیایند رو به تو پیامبر هم برایشان استغفار کند «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا».

بعد فرمود «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُم » حضرت فرمودند تعبیر خطاب به حضرت است؛ اینها مومن نمی شوند، برگردند رو به تو و تو را حَکَم قرار بدهند «فِيما شَجَرَ بَيْنَهُم » آن مشاجره چیست؟ آیه یک معنای عام دارد یعنی در منازعات حکم امام، حکم رسول جاری باشد ولی یک معنای خاص دارد یعنی با هم نشستند گفتگو کردند، اختلاف سلیقه داشتند حرف و حدیث که ما چطوری کار را از دست حضرت امیر بیرون بیاوریم. چطوری مسیر را تغییر بدهیم. می گوید اگر می خواهند مومن بشوند باید برگردند بیایند هر حکمی هم شما راجع بهشان کردید قبول است. «ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ  عَلَيْهِمْ مِنَ الْقَتْلِ أَوِ الْعَفْوِ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» آن حکمی که شما کردید به پیامبر گرامی می فرماید نسبت به امیرالمومنین این را باید بپذیرند و تسلیم بشوند نسبت به وجود مقدس امیرالمومنین.

«أَبِي جَعْفَر قَالَ لَقَدْ خَاطَبَ  اللَّهُ  أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي كِتَابِهِ قَالَ قُلْتُ فِي أَيِّ مَوْضِعٍ قَالَ فِي قَوْلِهِ  وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ  وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ  لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً»(3) بعد فرمود «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ  فِيمَا تَعَاقَدُوا عَلَيْهِ لَئِنْ أَمَاتَ اللَّهُ مُحَمَّداً أَلَّا يَرُدُّوا هَذَا الْأَمْرَ فِي بَنِي هَاشِمٍ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْقَتْلِ أَوِ الْعَفْوِ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيما» که بعد از رحلت حضرت کار را برگردانند. هر حکمی که در این مشاجره می کنند امیرالمومنین باید قبول کنند تا وارد وادی ایمان بشوند و آن چیست «وَ يُسَلِّمُوا» یک جایی در قوم حضرت موسی حضرت دستور داد «اقْتُلُوا أَنْفُسَكُم  »(نساء/66) باید با شمشیر به جان هم بیافتند تا آن خطایی که نسبت به حضرت موسی کردند برگردد.

نمی شود همینطوری حضرت را رها کنی؛ وصی اش هست بروی دنبال سامری؟! بعد هم همینطوری درست بشود؟! این خطا یک تدارکی دارد، «وَ يُسَلِّمُوا» تسلیم محض، این آیه بر این اساس تعبیر شده به ولایت حضرت امیر سلام الله علیه. این دیگر یک مسئله جدی است که با نبی اکرم باب طوع باز شد، یک جریان انحراف این باب را بست، اگر بخواهند این باب گشوده بشود باید بیایند محضر حضرت امیر نسبت به این خلافی که شده حکم حضرت را گردن بگذارند آن وقت اگر این کار را بکنند «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ»(نسا/69).

اگر بر این فرمان مهم برگردند به مقام طاعت یا از اول در مقام طاعت باشند شاید ناظر به آن اشخاص است اینها با انبیاء و صدیقین حرکت می کنند انبیاء و صدیقین کسانی هستند که در این امر تخلف نکردند. حتی گناه هم نکردند. معلوم نیست حتی آنهایی که ظلم می کنند حضرت برایشان استغفار می کنند دوباره برگردند به این مقام، «وَ ما أَرسَلنا مِن رَسولٍ إِلّا لِيُطاعَ بِإِذنِ اللَّهِ  وَ لَو أَنَّهُم إِذ ظَلَموا أَنفُسَهُم جاءوكَ فَاستَغفَرُوا اللَّهَ وَ استَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ»  آنهایی که اطاعت کردند بر این فرمان اینها انبیاء و صدیقین و شهداء آنهایی اند که اطاعت کردند دیگر نسبت به امر ولایت هیچ تخلفی ترک اولا هم بعضی هایشان نداشتند.

پی نوشت ها:

(1) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص: 294

(2) تفسير القمي، ج 1، ص: 142

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 391