نسخه آزمایشی
یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403 - Sun, 5 May 2024

ایام شهادت امام حسن مجتبی/ الهاء و تکاثر بازدارنده انسان در بهره مندی از نعمت های خدای متعال

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 20 شهریورماه سال 1400 است، که در هیاتی در شهر مقدس قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در سوره تکاثر خدای متعال عده ای را توبیخ می کند و می گوید تکاثر شما را غافل کرده و شما را به لهو انداخته است. تکاثر یعنی مباهات به کثرت. در حالی که فرصت دنیا برای مباهات به اندوخته ها نیست. فرصت دنیا برای بهره مندی از امکاناتی است که خدای متعال به ما داده است. بهره مندی از آن هم به معنای رسیدن به امام است. اما برنامه شیطان برای بازداری انسان از این امر مهم، ایجاد لهو و تکاثر است و او را چنان مشغول می سازد تا از هدفش غافل می کند. در قیامت مهم ترین سوالی که از انسان می شود سوال از نعیم است که چگونه در دنیا از آن استفاده شده؟ نعیم در اصل ولایت امام است و کسانی که در وادی دنیا نتوانستند با امام سیر کنند و زیر ولایتشان باشند، مؤاخذه می شوند.

معنای تکاثر

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ * كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ * ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم »(تکاثر/۱-8) در این سوره خدای متعال یک عده ای را توبیخ می کند و بهشان می گوید که تکاثر شما را غافل کرده و شما را به لهو انداخته است. تکاثر یعنی مباهات به کثرت. این رابطه دو طرفه است؛ یعنی این شخص بر آن شخص تکاثر می کند و او هم بر این تکاثر می کند. مباهات به کثرت جزو صفات رذیله مرکب است که شیطان در آدم درست می کند و خیلی عجیب است. یک موقع آدم دنبال اضافه کردن پول و قدرت و دنبال کثرت است و بر سر این که بیشتر داشته باشد مسابقه می دهد، یک موقع هم مباهات به کثرت می کند. این دیگر صفت ترکیبی است؛ یعنی پول را جمع می کند و بعد هم تفاخر می کند و این را عامل برتری جویی قرار می دهد. مثل این که به کسی می گویند چقدر ثروت داری؟ می گوید الان را می گویی یا الان؟ این همان تفاخر و تکاثر است.

تکاثر یکی از صفات مرکب رذیله است که خود برای این که انسان را غافل کند کفایت می کند. کثرت را اگر با تفاخر ترکیبش کنید دیگر فرصتی برای انسان نمی گذارد. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» الهاء هم یعنی شما را به لهو انداخته است «لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ»(منافقون/۹) یعنی اموالتان شما را غافل نکند و سبب لهوتان نشود. لهو یعنی آن چیزی که آدم را از آن امر مهمی که باید به آن مشغول باشد باز می دارد. به این لهو می گویند. الهاء یعنی شما را از آن امر مهم مشغولتان کرد، یعنی «يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم » تکاثر شما را در فرصت دنیا غافل و مشغولتان کرده است.

یک مرحله این است که آدم از حد نیاز فراتر می رود و می خواهد داشته باشد و دنبال افزایش امکانات خودش است، بدون این که نیاز باشد، این مقابل صفت قناعت است. یک موقعی هم این تبدیل به مباهات در کثرت می شود، که این دیگر صفت رذیله مرکب است؛ یعنی هم دنبال کثرت است و هم می خواهد با این امکانات به دیگران مباهات کند و این را عامل برتری جویی و مباهات قرار می دهد. این در انسان الهاء ایجاد می کند. یعنی انسانی که دچار تکاثر می شود، تکاثر در شئون دنیا او را از نعیم غافل می کند. خدا یک نعمتی به ما داده و ما باید حواسمان به آن نعمت جمع باشد، اما این تکاثر ما را از آن نعمت غافل می کند «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» تا وقتی به زیارت قبرها رفتید شما را مشغول می کند.

این آیه را مفسرین دو گونه معنا کردند و هر دو هم روایت دارد و هر دو هم درست است و با هم منافاتی ندارد؛ یک معنایش این است که وقتی کثرت مایه مباهات شد، شما را تا دم مرگ غافل می کند؛ یعنی این تکاثر لهوی در انسان ایجاد می کند که یک روز و دو روز نیست و از سر آدم دست برنمیدارد و اگر به آن مبتلا شدید، انسان را تا دم مرگ بدرقه می کند و همه فرصت هایتان را هم می سوزاند. آخرین مرحله ای هم که در صفات دنیا ذکر شده، همین تکاثر است «أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد»(حدید/۲۰) که شاید این تکاثر برای دوران کهولت انسان است که دیگر همه تجربه های قبلی را از سر گذرانده و تازه شیطان در آن تکاثر را زنده می کند، نه اینکه برای یک جمع خاصی است. هر جمعی گرفتار تکاثر نمی شوند، بلکه تکاثر برای یک عده مخصوصی است که در آنها این صفت ظهور پیدا می کند و معمولا هم برای اهل قدرت و ثروت است.

هدف از ایجاد تکاثر

پس این صفت تکاثر اگر در انسان اتفاق افتاد، انسان را تا مرگ بدرقه می کند و همه فرصت های انسان را می سوزاند و دست از گریبان آدم برنمیدارد. مرحوم شیخ بهایی می گویند که این صفات برای پنج دوره انسان است لهو و لعب و زینت و تفاخر از کودکی شروع می شود و می گویند تکاثر برای آخر عمر است. اینطور نیست که یقه آدم را رها می کند و می گوید حالا که پیر شدی دیگر تکاثر را کنار بگذار و دنبال آخرت برو. اگر کسی مبتلا شد الهائی ایجاد می کند که «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِر» است. تا آدم در قبر نرفته رهایش نمی کند.

«أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» در بیان نورانی امیرالمؤمنین آمده است کارتان به جایی رسید که سراغ مرده هایتان رفتید و به آنها تفاخر و مباهات به کثرت کردید. این خطبه هم از خطبه های عجیب حضرت است. در شرح ابن ابی الحدید ذیل همین خطبه آمده که می گوید شعر یک قله ای دارد و شعرا گاهی به فصاحت و بلاغت یک شعر سجده می کنند. می گوید اگر همه فصحاء عرب جمع بشوند باید در مقابل این خطبه حضرت سجده کنند. بعد خودش می گوید من این خطبه را در طول پنجاه سال بیش از هزار بار خواندم و هر بار که خواندم به حدی در من تأثیر گذاشته که پوست و استخوانم لرزیده؛ یعنی حداقل سالی بیست بار خوانده است با این که شیعه نیست. آن وقت ما از این سخنان محروم هستیم و خیلی حیف است.

حضرت از اینجا شروع می کنند و بعد به اوصاف مرگ و احوال عالم برزخ می رسند و بعد هم سکرات موت را می گویند. حضرت در این خطبه آیه را اینطوری معنا می کنند «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِر» یعنی کارتان به جایی رسید که بر سر قبرها می رفتید و به مرده هایتان تفاخر می کردید. حضرت در ذیل آن می فرمایند: «مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ أَ فَبِمَصَارِعِ آبَائِهِمْ يَفْخَرُون »(1) به محلی که پدر و مادرشان در آنجا به خاک افتادند افتخار می کنند، «أَمْ بِعَدِيدِ الْهَلْكَى يَتَكَاثَرُون » به شمارش آن کسانی که دیگر هلاک شدند و دیگر در دار دنیا نیستند، مباهات به کثرت می کنند. حضرت می گویند از دور دستی بر آتش دارند و نمی دانند آن عالم چه خبر است و حواسشان جمع نیست.

بعد حضرت یک تعبیری دارند که در معنا کردن سوره مؤثر است؛ «وَ لَأَنْ يَكُونُوا عِبَراً أَحَقُّ مِنْ أَنْ يَكُونُوا مُفْتَخَرا» این مرده ها و این آبائی که از دنیا رفتند عبرتی برای شما زنده ها باشند، تا اینکه مایه افتخار باشند. باید از آنها عبرت بگیرید. اینهایی که بهشان افتخار می کنید یک موقع مثل شما روی زمین راه می رفتند و الان زیر زمین هستند. ابو علی سینا هم باشد باید زیر خاک برود، «وَ لَأَنْ يَكُونُوا عِبَراً أَحَقُّ مِنْ أَنْ يَكُونُوا مُفْتَخَراً وَ لَأَنْ يَهْبِطُوا بِهِمْ جَنَابَ ذِلَّةٍ أَحْجَى  مِنْ أَنْ يَقُومُوا بِهِمْ مَقَامَ عِزَّة» اگر با توجه به اینها وارد آستانه مذلت در مقابل خدا بشوند و اگر ببینند خدای متعال آن بزرگان را چگونه به خاک انداخت و از آن عبرت بگیرند و در مقابل خدا احساس تواضع کنند و به آستانه مذلت در مقابل خدا نزدیک بشوند، این کار عاقلانه تری است تا این که احساس عزت کنند؛ یعنی انسان وقتی سراغ اموات و گذشتگان خودش می رود، باید از رفتن آنها عبرت بگیرد و باید این مرگی که آنها را فراگرفته و یک روزی اهل قدرت و عزت و امکانات بودند و حالا همه از دستشان گرفته شده، این انسان را باید در مقابل خدا ذلیل کند و باید بفهمد عزت از آن دیگری است.

هیچ کسی عزت ندارد و آن عزیزها رفتند. آن کسی که عزت برای اوست، تنها خداست «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ»(یونس/۶۵). توجه به عالم موت باید آدم را به ذلت در مقابل خدا و تواضع در برابر او بکشاند و به آستانه ذلت نزدیک کند، نه اینکه آدم احساس عزت کند. این در ترجمه آیه خیلی موثر است «أَلْهاكُمُ التَّكاثُر» شما اگر مبتلای به تکاثر شدید، نقاط عبرت را برای شما تبدیل به نقاط کور زندگیتان می کند. آنجایی که جای عبرت است جای خشوع است. وقتی قبرستان می روی باید ذلیلانه در مقابل خدا تواضع و خشوع کنی. اینهایی که از ما بیشتر داشتند و بیشتر بر سر دنیا مسابقه می دادند، سرهایشان در گور است.

بعد حضرت می فرماید، روی جمجمه های آنها دارید راه می روید و در خاک آنها کشاورزی می کنید، چه برسرتان آمده است که حالا دارید غفلت می کنید. این تکاثر و مباهات به کثرت شاید آخرین مرحله اشتغال به دنیاست و برای دوره پیری و برای صاحبان قدرت و ثروت است. افراد عادی ممکن است مبتلا به آن نشوند، اما  الهاء و غفلتی که در انسان ایجاد می کند، او را از هدف اصلی دور می کند و آدم را هم تا دم قبر رها نمی کند. تکاثر و لهو آدم را به جایی می رساند که نقطه های امید تبدیل به نقطه یأس می شود و نقطه های حیات تبدیل به نقطه موت می شود و نقطه های روشن تبدیل به نقطه های کور می شود.

«أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِر» خدای متعال اول یک تهدیدی می کند و می فرماید اگر می دانستید دارید چه کار می کنید، دیگر مرتکب نمی  شدید. «كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُون » شما به زودی خواهید فهمید که چه فرصتی را از دست دادید و با خودتان چه کردید، «ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُون » دوباره خواهید فهمید که فرصت دنیا، فرصت تکاثر و مباهات به کثرت نبوده و فرصت چیز دیگری بوده است و خواهید فهمید که این الهاء با شما چه کرده است. این دو تا «کلا سوف تعلمون» را مفسرین گفتند که برای دو مرحله عبور انسان از دنیاست. یکی برای وقتی است که انسان وارد عالم برزخ می شود و می فهمد که این لهوی که برایش به پا شده چه بر سرش آورده و یکی هم وقتی است که وارد عالم قیامت می شود و آنجا دوباره از نو می فهمد که این فرصت ها برای چه اغتنام و بهره بری بوده است و می فهمد که چه غفلتی کرده است.

باز دوباره خدای متعال یک عبرتی دارد و می فرماید «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ» اگر شما اهل علم الیقین بودید و جهنم و باطن این غفلت و تکاثر را می دیدید، می فهمیدید که در وادی جهنم راه می روید. این وادی الهاء و تکاثر وادی جهنم است و شما فرصت دنیایتان را تبدیل به جهنم کردید و از همین عالم دنیا وارد جهنم شدید، چون درهای بهشت و جهنم در همین عالم ارض گشوده می شود و ما از همین عالم ارض وارد بهشت و جهنم می شویم و در عالم آخرت سیر می کنیم. آن وقت یک ملاقات خاصی با جهنم و بهشت داریم که درهای بهشت و جهنم هم در اینجا به روی آدم باز می شود و در عالم برزخ هم همینطور است.

«إِنَّ الْقَبْرَ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ  الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّيرَان »(2) سیر انسان در وادی بهشت و جهنم از عالم ارض شروع می شود؛ «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي  نَعيم »(انفطار/13) این آیه یعنی ابرار همین الان در بهشت هستند «وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفي  جَحيم »(انفطار/۱۴) فجار هم همین الان در جهنم هستند. «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقين » اگر اهل علم الیقین بودید و پرده ها از جلوی چشمتان کنار رفته بود، جحیم را می دیدید که این وادی تکاثر وادی جحیم است. در همین دنیا ما یک عده ای را می بینیم که در وادی جهنم هستند.

ائمه علیهم السلام وقتی صحبت می کنند، از احوالات و نوع گفت و گویشان پیداست که دارند وضعیت دیگران را می بینند. قرآن می فرماید: «إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيرا»(احزاب/۴۵) پیامبر ما تو فرستاده ما هستی و شاهدی. وقتی حضرت انذار می کنند دارند می بینند و اگر می گویند این عمل اینطوری است، دارند باطن و ملکوت عمل را می بینند. «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيم » آنهایی که به آن مرحله می رسند، الان می بینند که یک عده ای دارند در بهشت سیر می کنند و یک عده ای هم سیرشان در جهنم است. آنها می بینند که اهل تکاثر و الهاء در وادی جهنم دارند سیر می کنند، ولی شما که نمی بینید. «كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُون » دو مرحله برزخ و قیامت پیش روی شماست و در آنجا می فهمید که وادی دنیا وادی غفلت و تکاثر نبوده است و تنها فرصتتان را سوزاندید و همه سیرتان در جهنم بوده است.

وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بعد از نماز صبح شخصی را دیدند که داشت چرت می زد. از او پرسیدند «كَيْفَ  أَصْبَحْتَ »(3) شب تا صبح چه کار می کردی؟ چرا الان چرت می زنی؟ گفت: «أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً» من شب را با حالت یقین صبح کردم. حضرت فرمودند علامت یقینت چه چیزی است؟ گفت رنگ زرد، چهره نحیفم. یا رسول الله من شب ها خواب ندارم و بهشتی ها و جهنمی ها را می بینم. می خواهید بهشتی ها و جهنمی های مجلس را به شما معرفی کنم؟ حضرت تصدیقش کردند و فرمودند نه نیازی نیست. بعد هم از حضرت تقاضا کرد که دعا کنید به شهادت برسم و در جنگ بعدی جزو اول کسانی بود که به شهادت رسید. اگر کسی اهل یقین شد بهشت و جهنم را می بیند.

«كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيم » اگر اهل علم الیقین بودید، وادی جحیم را می دیدید که این الهاء و تکاثر شما را دارد در وادی جحیم سیر می دهد، ولی اگر اهل این مقام هم نباشید روز قیامت که «يَوْمَ هُمْ بارِزُون »(غافر/16) است و همه پرده ها کنار می رود «وَ بُرِّزَتِ الْجَحيمُ لِلْغاوين »(شعراء/۹۱) جهنم برایتان آشکار می شود. کأنه جهنم در پرده است «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديد»(ق/۲۲) ما پرده را برداشتیم و دیدند که این عملشان جهنم بوده و قبلش این را نمی دیدند.

مهم ترین سوال قیامت

وقتی پرده ها کنار رفت و جهنم آماده شد، از شما یک سوالی می کنند؛ «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم »(تکاثر/۸) شما را از آن نعیمی که در اختیارتان بوده بازخواست می کنند. کأنه وادی دنیا وادی مسئولیت است و انسان باید مسئولانه در آن راه برود. روز قیامت همه را در یک صحنه متوقف می کنند؛ تا به این سوال جواب بدهند. آن سوال درباره آن نعیمی است که خدا در دنیا به انسان داده است. فرصت دنیا فرصت مراقبه از آن موقف است. باید حواستان جمع باشد که از شما سوال می کنند.

شیطان الهاء و تکاثر درست می کند تا زمانی که نقطه های عبرت را برایتان تبدیل به نقطه کوری کند و نقطه های مذلت در مقابل خدای متعال را تبدیل به سر برداشتن و استکبار و تعزیز می کند، ولی یک فرصتی می رسد که وقتی پرده ها برایتان کنار رفت و وادی جحیم را دیدید، از شما درباره نعیمی که بهتان دادند سوال می کنند. شیطان شما را از آن نعیم غافل می کند و شما را وارد وادی جحیم می کند. از همین مقابله استفاده می شود که آن نعیم وادی بهشت است؛ «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي  نَعيم » این همان نعیم است. خدای متعال یک نعیمی به ما داده و به تعبیر دیگر یک وادی بهشت در عالم دنیا قرار داده که شما می توانستید در این وادی بهشت راه بروید. از شما سوال می کنند که مگر درِ وادی بهشت باز نبود که به جهنم رفتید؟ چرا در جهنم رفتید؟

یک موقع خدای متعال راه بهشت را باز نکرده و آدم به جهنم می رود، چون راه دیگری برایش نبوده. آن موقع دیگر سوال ندارد که چرا در جهنم رفتی؛ چون راهی نبود. یک موقع وادی نعیم را در عالم ارض قرار دادند و من می توانم در آن بروم، آن موقع دیگر وقتی پرده کنار رفت به آدم می گویند که در وادی دنیا چه کار می کردی و مگر وادی بهشت و نعیم نبود که در جهنم رفتی؟ این وادی نعیمی که ما نسبت به او مسئول هستیم و فرصت دنیا فرصت سیر در وادی نعیم است، این فرصت را با الهاء و تکاثر می سوزانند. این الهاء و تکاثر را ائمه نار به پا می کنند.

در راه کربلا کسی آمد و از امام حسین علیه السلام معنی این آیه را پرسید، «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم »(اسراء/۷۱) هرکسی را در قیامت با امامش صدا می زنیم. مگر امام بیشتر از یکی است؟ حضرت فرمودند بله، دو تا امام است؛ یک امام دعوت به هدایت می کند و یک امام هم دعوت به ضلالت می کند. دعوت هر دو را هم عده ای اجابت می کنند. این جریان الهاء و تکاثر بساطی درست می کند و از این طریق لهو به پا می کنند و همه را به لهو می کشانند، تا از آن نعیم غافل بشوند. این کار شیطان است.

شیطان روزی که می گفت: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم »(اعراف/۱۶) یعنی همین. می گفت من راه وادی نعیم را می بندم و نمی گذارم کسی از این وادی راه برود. وقتی وادی نعیم بسته شد، در وادی جحیم می روند و دیگر شیطان با آنها کاری ندارد. کسی که در وادی نعیم در عالم ارض راه نمی رود، شیطان چه کار با او دارد؟! چون بعد از وادی نعیم وادی جحیم است و بعد از وادی هدایت وادی ضلالت است. اگر انسان در عالم دنیا در وادی نعیم حرکت نکرد، در وادی جحیم است و اگر در وادی هدایت نبود در وادی ضلالت است و اگر در وادی بصیرت نبود، در وادی کوری است و اگر در وادی حیات نبود در وادی موت است. شیطان باب حیات و بصیرت و هدایت را می بندد. به تعبیر دیگر صراط مستقیم سبیل الله و سبیل معرفت و طاعت است. مقابلش باب جهنم و باب کفر و عذاب است.

این الهاء که از طریق تکاثر است؛ یعنی بساط مسابقه بر سر جمع کردن دنیا. آخر آدم واقعا چقدر می خواهد؟ یک آقایی که البته از خوبان روزگار بود، به من می گفت من از الان تا آخر عمرم اگر بخواهم اسکناس بخورم، خودم و بچه هایم می توانیم بخوریم. می گفت حال من این است که دوست دارم در اتاقم را ببندم و غذایم را هم از زیر در بهم بدهند و هیچکس را هم نبینم، ولی مجبورم برای خدا بیایم و کار کنم. این چقدر این قیمت دارد؟ این تکاثر نیست، وظیفه است. این دیگر دنبال دنیا رفتن نیست.

پس فرصت دنیا فرصت رسیدن به نعیم است. وقتی پرده ها کنار می رود و جهنم آشکار می شود، آنهایی هم که اهل علم الیقین نبودند و آنهایی هم که چشمشان در دنیا بسته بوده دیگر صحنه را می بینند و زمانی که از آن ها می پرسند که در دنیا چه کردید، پاسخی برای گفتن ندارند. شیطان کارش همین است و بساط لهو درست می کند. لهو یعنی بازی که آدم را از هدف غافل می کند که هدف هم نعیم بوده است. شیطان کاری می کند که محیط های عبرت عالم برایتان تبدیل به محیط غفلت می شود.

به ما سفارش شده که به قبرستان بروید و تأکید بسیاری هم به آن شده است؛ چون محیط عبرت است و آدم را به خشوع می رساند. آنجا آستان مذلت در مقابل خدای متعال است. یک ابزاری که خدای متعال به وسیله آن گردن کشان را ذلیل می کند، موت است. آدم اگر برود و آن فضا را ببیند، به تواضع و خشوع می رسد و از غفلت بیرون می آید. وقتی شیطان بیماری تکاثر و لهو را در انسان ایجاد می کند، حتی نقاط عبرت را هم از آدم می گیرد و او را در دنیا کور می کند.

آن نعیمی که از آن سوال می کنند، چه چیزی است؟ آن وادی بهشت و نعمت و وادی ذکر است، این وادی ذکر کجاست؟ «أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرا * رَسولاً»(طلاق/۱۰) خود این پیامبر کلمه ذکر است « أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ قَالَ بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُه  »(4). در روایت عنوان بصری، حضرت فرمود برو بنده شو. پرسید بندگی یعنی چه؟ فرمود از خودت خلع مالکیت کن و خودت را مالک نبین و دنبال تدبیر امور خودت نباش و امور خودت را تفویض کن و دنبال بندگی باش؛ دل مشغولیت هم فقط به امر و نهی خدا باشد. گفت اگر اینطوری شدی دیگر فرصتی برای مراء و مباهات نمی ماند. آدمی که برای خودش مِلک و مُلکی قائل نیست و همه را ملک خدا می داند و کارش را واگذار کرده و فرصت دنیا را فرصت بندگی می داند، دیگر وقتی برای مراء و مباهات ندارد.

وادی نعیم وادی بندگی و وادی مباهات نیست، وادی مسابقه بر سر بندگی و مسابقه بر سر رضوان است؛ «سابِقُوا إِلى  مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُم »(حدید/۲۱) شیطان این فرصت مسابقه را به فرصت تکاثر تبدیل می کند و با غفلتی که ایجاد می کند، آدم را تا پایان مرحله قبر می  برد و دیگر پرده ها برای انسان تا قیامت کنار نمی رود.

این نعیمی که در قیامت از آن سوال می شود، در روایات به دو شکل معنا شده؛ فرمودند همه این امکانات نعیم است و حیات و عمر و سلامتی و فراغتی که به انسان دادند، این امکانات نعیم آدم است و شما در مقابل اینها مسئول هستید. اینها نعمت هایی است که انسان با اینها می تواند در بهشت برود. با همین چشم و گوش و زبان و با همین ثروت می توان به بهشت دست یافت. آنهایی که بهشتی شدند، مگر با همین امکانات بهشتی نشدند؟ مال و عمر و جوانی اش را انفاق کرده و خوابش برای خدا بوده و به وقت خوابیده و به وقت بیدار شده. به وقت خوابیدن جزو بهترین عبادات است که شیطان همه را در آخرالزمان محروم کرده است، طوری که خواب درست اصلا پیدا نمی شود. پس با همین نعمت ها خیلی ها بهشتی می شوند.

لکن در بعضی روایات یک نکته دیگر فرموده که مقصود از نعیم این امکانات نیست! فرمود نعیم ولایت ماست. امام است که با او باب بهشت و باب هدایت در عالم ارض گشوده می شود؛ «بَصَّرَهُمْ بِنَا مِنَ الْعَمَى »(5) با امام باب بصیرت و روشنی گشوده می شود. امام نباشد عالم ارض، عالم ضلال است. آن چراغ هدایتی که از طرف خدا می آید عالم را هدایت می کند و الا عالم ارض که عالم هدایت نیست. امام است که «أَنْقَذَ اللَّهُ النَّاسَ بِنَا مِنَ الضَّلَالَةِ وَ بَصَّرَهُمْ بِنَا مِنَ الْعَمَى » وادی علم وادی ولایت امام است.

در یک روایتی دارد که حضرت فرمودند نعمت ولایت ماست، اگر حق این نعمت را ادا کردید به بهشت می رسید. یعنی امام وادی نعمت در عالم ارض است، که اگر کسی وارد وادی ولایت امام شد دیگر به صورت ابدی در نعمت است. امام صراطی است که اگر با او در این عالم راه رفتید، در عالم آخرت هم در صراط هستید. لذا در روایات می گویند که نعیم یعنی امام. امام رضا علیه السلام فرمود نعیمی جز ولایت ما در عالم نیست. هر دو تعبیر درست است، اما با امام همه این امکانات نعمت می شود و الا بدون امام همه اینها عذاب می شود. چشم و گوش بدون امام چه نتیجه ای برای آدم دارد؟ اگر امام در عالم نباشد و به آدم چشم و گوش و زبان ثروت بدهند، چه کار می تواند با آن بکند تا به سعادت برسد؟ هیچ کاری نمی تواند بکند چون وادی بهشت و عبودیت بسته است و وادی معرفت دیگری در عالم نیست. با امام باب همه اینها گشوده می شود. لذا امام باب الله است.

اگر باب الله گشوده نشده بود که همه باید در وادی موت می بودند. امام کلمه ماء است که کلمه ماء سرچشمه حیات است. اگر امام نبود سرچشمه حیاتی در عالم نبود و همه باید مرده باشیم. در این صورت دیگر کسی نمی توانست ما را مؤاخذه کند و بگوید چرا مردی؟ وقتی حیات در عالم نباشد، طبیعی است که همه می میرند «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي  بِهِ فِي النَّاس »(انعام/۱۲۲) یک عده ای به حیات رسیدند و نوری در عالم ارض است. لذا شاید جمع صحیحش همین است که همه امکانات با امام تبدیل به نعمت می شود.

در سوره انسان خدای متعال سیر نعمت های انسان را در عالم ارض بیان می کند و این امکاناتی که خدا به او داده را یاد می کند که خیلی آیه عجیبی است؛ «هَلْ أَتى  عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً * إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيرا»(انسان/۱-2) خدای متعال اینجا بیان می کند که من شما را از چه جاهایی آوردم و خیال می کنید تحت نظر من نبودید؟! شما قابل ذکر نبودید ولی من به شما توجه داشتم و همه شما را در داخل نطفه آوردم و دارای استعدادهای مختلف خلقتان کردم و بعد از آن عالم نطفه، شما را در این عالم آوردم و بهتان سمع و بصر دادم. حالا شما را در یک عالمی آوردم و بر سر دوراهی ها قرارتان می دهم و به امتحان های مختلف مبتلایتان می کنم. به شما سمع و بصر دادم برای این که بتوانید در این عالم راه بروید و راه را از چاه تشخیص بدهید. آن «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً» تبدیل به «سَميعاً بَصيراً» شده است.

قبل از این که در عالم نطفه و ارحام و اینها باشید که عالم امتحان نبود؛ شما را در این عالم آوردم و سمیع و بصیر کردم تا متوجه راه و چاه بشوید و حرف خدا را بشنوید و راه خدا را ببینید؛ «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا»(انسان/۳) بعد از همه شما را سر راه آوردم و به این مرحله رساندمتان یا شاکر هستید و یا کافر. اگر سبیل نبود شکر و کفری نیست. مگر با چشم و گوش بدون امام چه کاری می توان انجام داد؟ لذا یکی از مهمترین کیدهای شیطان در سوزاندن فرصت دنیا، فرصت نعیم و فرصت رسیدن به وادی بهشت است و فرصت رسیدن به امام است. از مهمترین نقشه های شیطان هم برای این فرصت سوزی الهاء به تکاثر است. اگر کسی به آن مبتلا شد تا مرگ هم یقه اش را رها نمی کند. راه نجاتش هم این است که انسان توجه به آن نعمت کند. اگر توجه به آن نعمت شد از این غفلت ها آدم نجات پیدا می کند.

تنها چیزی که انسان را در عالم ارض از الهاء و تکاثر سقیفه -سقیفه ای که وقتی نبی اکرم می خواهد همه را وارد وادی ذکر کند اینها «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِما»(جمعه/۱۱) بساط لهو به پا می کنند تا مردم را از حول پیامبر پراکنده کنند- نجات می دهد این است که «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى  ذِكْرِ اللَّه »(جمعه/۹) کل عالم ارض به یک معنا یوم الجمعه و روز جمع شدن حول امام است. دستور می دهد که به سمت امام بروید که ذکرالله است. بروید ذکرتان را بگیرید و با ذکر در عالم زندگی کنید. کار شیطان هم اینجا لهو و تکاثر است.

سیدالشهداء برای این که ما را از این بساط لهو و تکاثر نجات بدهد، یک حسینیه بزرگی در عالم ایجاد کردند که هر کسی در حسینیه امام حسین علیه السلام می آید، از لهو نجات پیدا می کند. به شما نوجوان ها می گویم اگر تا دوره جوانی و پیریتان در حسینیه امام حسین ماندید و پیرغلام امام حسین شدید، شیطان نمی تواند شما را در وادی کثرت و لهو ببرد و الا می برد. تنها پناهگاهی که ما در مقابل وادی لهو شیطان داریم وادی کربلاست. حضرت بنای یک حسینیه ای را گذاشتند که در دوران ظهور قبله برمیگردد و همه عالم حسینیه می شود. الان هم قبله دل ها واقعا امام حسین هستند. همه عالم وقتی حسینیه شد، وادی ذکر و وادی توجه و وادی بهشت می شود. فرصت دنیا، فرصت سیر در وادی نعیم و همراه بهره مندی از این نعیم است که وادی ولایت امام است.

شیطان هم برای این که ما را غافل کند سر و صدا راه می اندازد و تکاثر و لهو درست می کند،  طبل و دهل و بازار روز جمعه را درست می کند که آقا جنس ارزان تر است، نماز جمعه را رها کن و برو جنس بخر. این ظاهرش است اما همه دنیا همین است. وادی دنیا، وادی تکاثر و لهو است.

امام حسین هم برای این که ما را از دست شیطان بگیرد یک یک حسینیه بزرگی ایجاد کردند که هرکسی در آن بیاید از وادی لهو بیرون می رود. هرکه غمت را خرید عشرت عالم فروخت، با خبران غمت بی خبر از عالم اند. بزرگ و کوچک هم ندارد و هرکسی به امام حسین گره خورد و پایش را از وادی امام حسین بیرون نگذاشت تمام بساط شیطان ذره ای او را تهدید نمی کند. این وادی امن ماست.

پی نوشت ها:

(۱) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 338

(2) تفسير القمي، ج 2، ص: 94

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 53

(4) تفسير العياشي، ج 2، ص: 211

(5) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 817