نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 19 ارديبهشت 1403 - Wed, 8 May 2024

جریان غربگرای درون دنیای اسلام، سرمایه دشمنان برای مقابله با انقلاب اسلامی/ الحاء و تکاثر طرح دشمنان اسلام در مقابل انقلاب اسلامی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 19 بهمن ماه 97 است که در  سخنراني پیش خطبه های نماز جمعه قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ یکی از بیاناتی که قرآن در باب حوادث بعد از رحلت رسول خدا دارد، داستان تکاثر و الحاء است. ائمه نعمت الهی هستند و مردم باید زیر سایه این نعمت قرار بگیرند. پس اگر حکومت بر محور ایشان شکل بگیرد نعمت خدای متعال بر مردم تمام می شود و این همان اتفاقی است که در دوران ظهور حتما خواهد افتاد. تدبیر دشمن در مقابل برنامه مقدس نبی اکرم این است که یک بساط لهو و تکاثر به پا می کند و مردم را مشغول به مسابقه بر سر دنیا و شئون دنیایی کند که این امر موجب غفلت از این نعمتی می شود که خدا در اختیار آنها قرار داده است. رنسانس که می گویند از نو تولدی اتفاق افتاد، چیزی جز همین الحاء و تکاثر نیست. آنها در این تمدنی که راه انداختند، اول دین و ایدئولوژی شان را کاملا مدون کردند و بعد ذیل این دین و مکتبشان فلسفه ها را راه انداختند و انقلاب علمی و صنعتی کردند. بعد هم تکنولوژی راه انداختند و با یک سیاست خارجی ایدئولوژیک یعنی سیاستی که بر مبنای دینشان بود، دنبال گسترش دین خودشان در جهان شدند. حرکت امام بزرگوار ما دقیقا یک حرکتی است در مقابل آنها و در همان مقیاس. امام خواهند کل جامعه جهانی را تغییر بدهند. اگر ما به سمت حاکمیت بر جهان حرکت نکنیم حتما آنها ما را استحاله خواهند کرد.

تکاثر و الحاء دشمن در برابر نبی اکرم صلی الله علیه و آله

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ * كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ * ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ»(تکاثر/1-8).

یکی از بیاناتی که قرآن در باب حوادث بعد از رحلت رسول خدا دارد و با تعابیر نورانی آمیخته با وحی از وقایع حکایت می کند، داستان تکاثر و الحاء است. یعنی خدای متعال رسول و امامان را به حق فرستاده است. آنها نعمت الهی هستند و مردم باید زیر سایه این نعمت قرار بگیرند و گرد او جمع بشوند و امت اسلامی بر محور امام شکل بگیرد. اگر حکومت بر محور ایشان شکل بگیرد نعمت خدای متعال بر مردم تمام می شود و این همان اتفاقی است که در دوران ظهور حتما خواهد افتاد.

تدبیر دشمن در مقابل این برنامه ای که وجود مقدس نبی اکرم به امر الهی داشتند این است که یک بساط لهو و تکاثر به پا می کند و مردم را مشغول به مسابقه بر سر دنیا و شئون دنیایی کند که این امر موجب غفلت از این نعمتی می شود که خدا در اختیار آنها قرار داده است. این کار دشمن است که قرآن با این بیان نورانی در سوره تکاثر و با بیانات دیگر در سوره جمعه و سایر سوره ها از او پرده برداشته است.

«أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»، می فرماید: این هم افزایی در دنیا و رقابت بر سر آن شما را از آن نعمتی که خدا در اختیار شما قرار داده غافل کرد، پس شما تمام فرصت را سوزاندید و به جایی رسید که وارد عالم برزخ شدید. این یک ترجمه آیه است.

بعد می فرماید: «كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ»، هرگز اینطوری نیست که این فرصت را خدای متعال برای الحاء و تکاثر و ایجاد کردن این محیط غفلت در اختیار شما گذاشته باشد و شما به زودی خواهید فهمید که این امکانات برای این تکاثر و الحاء و این بازیگری ها نبود. باز برای بار دوم تکرار می کند «ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ». در مراحل مختلفی که پیش روی شماست و در عالم برزخ، هرچه جلو می روید برایتان واضح می شود که این فرصت دنیا فرصت پیوستن به نعیم و پیوستن به امام و با امام زندگی کردن بود نه فرصت غفلت از امام و الحاء و تکاثر.

بعد می فرماید: «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ»، اگر شما اهل علم الیقین بودید در همین دنیا می دیدید که این بساطی که به پا شده یک جهنم مجسم است. یعنی جامعه مسلمانان ها با این غفلت و تکاثر و الحائی که به وجود آمده واقعا به جهنم تبدیل شده و اگر اهل علم الیقین بودید می دیدید، ولی چون شما اهل این علم نیستید در قیامت وقتی پرده از جهنم برداشته می شود «وَ جِي ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ»(فجر/23) و جهنم آشکار می شود آن وقت شما با عین الیقین جهنم را خواهید دید.

«كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ»، پس حتما با این جهنم روبرو خواهید شد و خواهید فهمید که پایان این الحاء آن جهنم است و در همین دنیا هم اگر اهل علم الیقین بودید می دیدید که الان جهنم به پا شده، یعنی آن جهنم آخرت ادامه همین جهنمی است که در دنیا به پا شده است.

لذا قرآن در آیات مکرر دیگر هم به بیان های نورانی این را توضیح می دهد که داستانی که اتفاق افتاد داستان تبدیل نعمت بود، «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ»(ابراهیم/28)، جهنم نتیجه این تبدیل نعمت به کفر است که مردم حلول در دار بوار پیدا کردند. این دار بوار که جهنم است تمام سرمایه های انسان را می سوزاند، گرچه در قیامت با او مواجه خواهند شد ولی همینجا جهنم به پا خواهد شد. تعبیر سوره تکاثر هم همین است که این جریان تکاثر و الحاء و مسابقه بر سر دنیا، نتیجه اش غافل سازی و غافل کردن از آن مأموریتی که انسان در این دنیا دارد. آن مأموریت این است که باید با امام رشد کنند، گرد امام جمع بشوند، یک امتی با امامشان شکل بدهند و با امام به طرف خدا سیر کنند.

پس این تکاثر موجب غفلت از این مسئولیت شد و این الحاء و تکاثر منتهی شد به این که یک جهنمی درست شد، «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ» ولی شما که نمی توانید در این دنیا ببینید اما آخرت که پرده ها کنار می رود، «ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ * ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ» آن وقت از مسئولیتی که شما در این دنیا داشتید بازخواست می شوید. آن نعیمی که خدا در دنیا قرار داده بود که نعمت امام بود، در معرض استفاده شما قرار گرفت و شما با الحاء و تکاثر از او غفلت کردید.

نقش امام در هدایت امت و مقابله دشمن با ایشان

نکته مهمی که در این سوره قابل توجه است این است که این لهو و تکاثر، همان لهو و تکاثری که گاهی یک مومن ممکن است به آن مبتلا بشود، نیست. ما این سوره را گاهی اینطوری معنا می کنیم که یک مومنی یک جایی غفلت می کند و به تکاثر و لهو مبتلا می شود، در حالی که این نیست بلکه این ها در مقابل اقامه ذکری که وجود مقدس رسول گرامی اسلام می کردند، جریان لهو و تجارت و الحاء به پا کردند. یعنی حضرت را تنها رها کردند و امام تنها رها شد. «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ  قائِما»(جمعه/11)، این فقط مخصوص نماز جمعه هم نیست بلکه این کاری بود که دشمن کرد برای این که امیرالمومنین تنها بشود.

پس دشمن یک جریان لهو و تجارت به وسعت همه زندگی مردم راه انداخت. بنا بود کل زندگی مردم بشود ذکر، «فَاسْعَوْا إِلى  ذِكْرِ اللَّه »(جمعه/9) و مردم بر محور ذکر زندگی بکنند. یعنی ذکرشان را بگیرند و منتشر بشوند و دنبال ابتغاء فضل باشند، طوری که بازارشان هم بشود مسجد اما اینها کل بساط را بساط لهو و لعب کردند.

پس تمام داستان همین است؛ امام آمده است که عالم را محیط ذکر کند و بیت النور درست کند، «فِي بُيُوتٍ  أَذِنَ  اللَّهُ  أَنْ  تُرْفَعَ  وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه »(نور/36). محیط ولایت امام یک چنین محیطی است و اگر کسی در این محیط قرار گرفت «يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»(نور/36-37). شخصیت هایی که به امام نزدیک می شوند و ذیل امام حرکت می کنند بازارشان هم مسجد است. اما اینها آمدند و مسجد را هم بازار کردند، پس محیط، محیط تکاثر و الحاء و غفلت شد.

تمام دعوا سر همین یک کلمه است. اگر می بینید وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها می آیند، استقامت می کنند و تا پای جانشان می ایستند، برای این است که مدار امت اسلامی را به همین مدار امام برگردانند، به همان مداری که ما در قبالش مسئولیم و بازخواست می شویم. ایشان محیط الحاء و غفلتی که ایجاد شده را می خواهند به محیط ذکر تبدیل کنند. این تمام هدف اساسی است که وجود مقدس صدیقه طاهره داشتند، یعنی برگرداندن امت بر محور امام.

آنچه که از طریق امپراتوری بنی امیه و دیگران اتفاق افتاد باعث شد که جریان نور به یک محیط گسترده لهو و لعب در جامعه جهانی تبدیل شود. این اتفاقی که در غرب افتاد که از آن به عنوان نوزایی و حالا به قول خودشان رنسانس یاد می کنند که می گویند از نو تولدی اتفاق افتاد، چیزی جز همین الحاء و تکاثر نیست. آنها یک تمدنی ایجاد کردند بر اساس غفلت و الحاء که هیچ چیز در آن نیست جز یک دهانی که منتهی به روده می شود و یک شهوت و دامن. پس جز شغالگری و روباه صفتی چیزی باقی نمانده و همه اش همین است. کل تمدن غرب را زیر و رو کنی چیزی جز این نیست، البته اسم این را هم عقلانیت و پیشرفت و توسعه می گذارند.

نقشه ایدئولوژیک غرب برای سیطره بر عالم

این همین داستان الحاء است. آنها در این تمدنی که راه انداختند، اول دین و ایدئولوژی شان را کاملا مدوّن کردند و بعد ذیل این دین و مکتبشان فلسفه ها را راه انداختند و انقلاب علمی و صنعتی کردند. بعد هم تکنولوژی راه انداختند و با یک سیاست خارجی ایدئولوژیک یعنی سیاستی که بر مبنای دینشان بود، دنبال گسترش دین خودشان در جهان شدند. پس هرکجا رفتند ردپای این تمدن غرب پیدا شد، چه در چهره مارکسیست ها و چه در چهره سرمایه داری و نظام لیبرال، پس اول چیزی که با خودشان بردند دینشان بود.

بر خلاف این که بعضی ها می گویند ما باید از سیاست جهانی مان ایدئولوژی زدایی بکنیم و این شرط توفیق ماست، کاملا غرب مدرن برعکس این عمل کرده، یعنی هرکجا رفته مبنای سیاست خارجیش دینش بوده، یعنی اول کاری که می خواسته کند این بوده که دین خودش را که دین دنیاپرستی مدرن است به جهان منتقل کند.

جامعه مدرن از نظر غرب یعنی جامعه ای که اولین چیزی که از دست می دهد دیانت و خداپرستی است. این حرف من نیست این حرف خود آنهاست. بگذرید از این که خیلی از این غربگراها پرده روی این حرفها می اندازند و روی تمدن غرب زرورق می اندازند. اصل و اساس تمدن غرب بر دنیا پرستی است. اصل ایدئولوژی غرب که زیربنای تفکر فلسفی، علمی، فناوری، صنعت و تمام توسعه غربی است، همین دین دنیا پرستی است و آنها با صدای بلند همین را می گویند. حتی بعضی از فیلسوفانشان یک تعابیر رکیکی دارند که اصلا ذکر کردنش هم باعث شرمندگی است. آنها می گویند در غرب خدا مرده است! در همین دوره اصلاحات در کشور ما آنها با صدای بلند می گفتند که شما چطور ادعا می کنید اصلاحات در کشور ایران واقع شده، العیاذ بالله هنوز خدا در ایران که نمرده است! یک مشت مردار می گویند خدا مرده است، شما مرده اید!

غرب هرکجا رفته اول دینش را برده و روی اول چیزی که دست می گذارد تحول در انسان است. آنها می خواهند آدم ها را تغییر بدهند و این را خودشان با صدای بلند می گویند. آنها می گویند توسعه ای که ما می گوییم انتقال علم و تکنولوژی نیست، بلکه اول باید بافت انسانی جامعه عوض بشود. باید تفکرات، اندیشه، اعتقادات و نوع نگرششان به عالم عوض بشود تا بتوانند مدرن زندگی کنند. این اتفاقی است که در جهان افتاده است. آنها با یک سیاست خارجی کاملا ایدئولوژیک رفتند به سمت این که کل دنیا را مدرن کنند و این مدرن کردن دنیا به معنی گسترش دینشان، مکتبشان و ایدئولوژی شان در جهان بود. هرکجا هم رفتند این را با خودشان بردند.

شما کشورهای اسلامی را ببینید. از دوران مشروطه و قبل مشروطه و بعد از آن که نفوذ تمدن غرب اتفاق افتاده، ببینید چه بر سر اندیشه و اعتقادات مردم آورده اند! این که مسلمان ها به خصوص در ایران مقاومت کردند و در مقابل آنها عقب نشینی نکردند، به معنای این نیست که آنها نمی خواستند این کار را بکنند. الان ببینید ترکیه را، ده ها سال است پشت در اتحادیه اروپا ایستاده اما راهش نمی دهند، چرا؟ تمام حرفشان این است که تو نمی توانی جزو ما باشی چون ایدئولوژی ما هنوز در کشور تو پیاده نشده است. شما هنوز اعتقادات اسلامی برایتان محترم است و هنوز ارزشهای اسلامی با این که قانون نیست در کشور شما وجود دارد! شما هنوز نظریه اکتفا را در کشورتان قانونی نکردید برای همین نمی توانید جزو اتحادیه اروپا باشید!

اینهایی که می گویند سیاست غرب ایدئولوژیک نیست از کجا می گویند؟! ایدئولوژی آنها در غالب علم، فناوری و تکنولوژی شان، کاملا خصلت ایدئولوژیک دارد، یعنی دینشان در تمدنشان متجسم است. آنها یک هجوم همه جانبه به دنیای اسلام به اسم مدرن سازی کردند که قبل از مشروطه در کشور ما و همزمان در کشورهای دیگر اسلامی شروع شد.

انقلاب امام خمینی، حرکتی در مقیاس جهانی برای مبارزه با تمدن غرب

حرکت امام بزرگوار ما دقیقا یک حرکتی است در مقابل آنها و در همان مقیاس. حرکت آنها یک حرکت ایدئولوژیک برای گسترش تفکر و اندیشه دین و تمدن غرب در جهان است و ساخت انسان بر محور اندیشه و تفکر و اعتقاد و دیانت غربی است. امام هم می خواهند کل جامعه جهانی را تغییر بدهند. آن چیزی که امام در اسفند سال 1340 یا 41 به مرحوم عسگر اولادی فرمودند که ایشان خودشان نقل کردند که ما سه قدم می خواهیم در دنیا برداریم برای این که مقدمات ظهور حضرت باشد، اسلامی سازی ایران، ایجاد یک حکومت اسلامی و یک نوع بیداری اسلامی در دنیای اسلام و یک نوع بیداری معنوی در جهان. این مقدمه انقلاب جهانی حضرت بقیه الله است. بعد به مرحوم آقای عسگراولادی فرمودند: شما اگر آمادگی ندارید در میدان نیایید! یعنی دقیقا اقدام امام هم یک اقدام براساس دین و به قول امروزی ها کاملا ایدئولوژیک و در مقیاس جامعه جهانی است و تنها راه هم همین است.

وقتی یک تمدنی مدعی جهانی سازی است و کاملا جهانی سازیش یک جهانی سازی ایدئولوژیک هست، شما چاره ای ندارید که یک جنگی در مقیاس جامعه جهانی با او شروع کنید و الا او شما را استحاله خواهد کرد. تنها نسخه ای که پیش روی انقلاب اسلامی است همین یک نسخه است. حکومت جهانی محور، محور گسترش انقلاب اسلامی است. اگر ما به سمت حاکمیت بر جهان حرکت نکنیم حتما آنها ما را استحاله خواهند کرد. حکومت جهانی آنها و جهانی شدن تمدن آنها به معنی استحاله فرهنگ و مدنیت و تمدن و اندیشه اسلامی در درون جهاز هاضمه فرهنگ مدرن است. این تمام کاری است که دشمن می خواهد بکند.

انقلاب اسلامی امام بزرگوار ما، یک انقلاب تمام عیار در مقابل آن حرکت است که به فضل الهی موفق بوده است. بگذریم که الان و در چهل سالگی این انقلاب اسلامی، دشمن یک جنگ روانی سختی به راه انداخته که تمام دستاوردهای این انقلاب را زیر سوال ببرد. او فشار اقتصادی را افزایش داده و احیانا گاهی کم تدبیری ها یا سوء تدبیرها هم کمک می کند به این هجوم دشمن که بگوید: «بیا بعد از چهل سال این صف گوشت شماست!» کسی نیست که به آنها نشان بدهد که بعد از چند قرن هنوز در آمریکا گرسنگان شان در صف می ایستند برای این که یک ساندویچ مجانی بگیرند! متأسفانه نمی دانم که چرا این رسانه ملی ما هم تقدس زدایی از غرب نمی کند؟ چرا برای خودشان احساس وظیفه نمی کنند که در این جنگی که آنها دارند ما را تحقیر می کنند ما آن نقطه هایی که غرب را تحقیر می کند در نگاه ملت مان نباید افشا بکنیم؟ چرا هنوز هم باید ملت ها غرب را از دریچه هالیوود یا از دریچه توریسم فرهنگی بشناسند؟ چرا هنوز هم ملت ما باید غرب را از منظر ملکم خان ها و تقی زاده های نو و مدرن و کهنه ببینند؟

حقیقت این است که اگر ما اسیر این جنگ روانی دشمن نشویم می بینیم که تا کجای اردوگاه دشمن رفتیم. می بینیم که این حرکتی که در اروپا اتفاق افتاده با تمام تحلیل های متفاوتی که در بابش هست، قاعدتا موج سوم انقلاب اسلامی حضرت امام هست که آغاز همان بیداری معنوی جهانی است. گرچه با تعینات اروپایی دارد اتفاق می افتد ولی الهام گرفته از حرکت امام است، پس انقلاب اسلامی ما صد درصد موفق بوده است، البته یک آسیب هایی دارد که اشاره می کنم.

آنها با این الحاء، غفلت و الحاد جهانی که درست کردند و با این محیط لهو و لعبی که ساختند، تنزلی در ساحت انسان ایجاد کردند. آنها انسان را تبدیل کردند به یک مشت روده و یک دهان و یک شهوت و حداکثر یک فریبکاری که من از آن به شغالگری تعبیر می کنم. واقعا دیدید شغال وقتی می خواهد صید کند چقدر هوشمندانه عمل می کند. کسانی که از امام رو برمی گردانند مثل همان صفت روباه اند. آنها آدم را در این ساحت تنزل دادند، این حرف من نیست حرف فیلسوفان اجتماعی غرب است که می گویند انسان گرگ صفت و انسان بازار.

قیام امام در مقابل این الحاد است. الحادی که می خواهد خودش را جهانی کند و حتی روی تمام ساحت های زندگی دست بگذارد. او می خواهد خلوت انسان را هم تحت تصرف قرار بدهد و برای تمام عمر انسان برنامه ریزی کرده است. می گوید کجا متولد بشود، کدام پیش دبستانی و مهد کودک و کدام دبستان برود، چه بخواند و تا کدام رتبه بخواند، چه مدرکی بگیرد و چه شغلی به دست بگیرد. مگر الان تنظیماتی که در جهان است براساس تنظیمات مدرن نیست؟ به همه جای ما دست اندازی کردند. اینها از دین تا سبک زندگی، تمام لایه ها را پوشاندند البته انقلاب اسلامی در حال مبارزه با این بود و کاملا هم موفق بود.

ریشه شکست مکاتب غربی از نظر امام خمینی رحمۀ الله علیه

اگر انقلاب ظرفیت گسترش نداشت به این زودی به جایی نمی رسید که بتواند دو اردوگاه ایدئولوژیک مقابل خودش یعنی لیبرالیسم و سرمایه داری را به چالش بکشد. انقلاب کمونیسم را شکست داد. امام وقتی نامه نوشتند به گورباچف، گفتند: این پایان تاریخ مارکسیسم است و باید در موزه ها دنبالش بگردید، بعد فرمودند: شکستش هم کاملا ایدئولوژیک است، فروپاشی شما و شکست مارکسیسم به خاطر مبارزه بی دلیل با خداست. این مغالطه غرب است که بعضی از متفکرین خود ما به آن مبتلا شدند و خیال می کنند جنگ سرد بین اردوگاه غرب و شرق بود که شوروی را فروپاشی کرد! نمی گویم آن هیچ اثری نداشت اما فروپاشی شوروی عامل عمده اش انقلاب اسلامی است که محور عدالت خواهی را از دست آنها به در آورده است.

آنها دو مکتب درست کرده بودند، یکی از آنها می گفت آزادی و دیگری می گفت عدالت. می گفتند اگر عدالت می خواهید به سمت مکتب سوسیالیسم و کمونیسم بروید و اگر آزادی می خواهید لیبرالیسم شوید. به تعبیر شهید بزرگوار علامه مطهری این دو مکتب دو لبه قیچی بودند که ریشه اسلام و ادیان الهی را قیچی می کردند و هیچ تفاوتی هم با هم نداشتند. هیچ کدام از این دو مکتب هم مکتب خداپرستی نیست. نمی گویم در بین غرب خدا پرست نیست. در کاخ فرعون هم مومن آل فرعون و موسای کلیم که از پیامبر اولوالعزم خداست، هست. ولی تفکر غرب چه تفکر سوسیالیستی و چه سرمایه داریش تفکر ضد خداست. لذا امام بزرگوار در همان نامه به گورباچف گوشزد کردند که غرب سرمایه داری هم در معرض همین فروپاشی است و این هم به دلیل مبارزه بی دلیل با خداست. شوروی فروپاشی شد و آمریکا هم در معرض افول است.

مقابله تمدن ها و جنگ تمام عیار تمدن غرب علیه تمدن اسلامی

این حرفی که این سیاست مدار و اندیشمند بزرگ غربی مطرح کرد که «برخورد تمدن ها» در آغاز قرن بیست و یکم اتفاق خواهد افتاد همین بود. او بعد از فروپاشی شوروی دید که کاملا میدان جنگ عوض شده و دیگر درگیری بین اردوگاه های مدرن و برآمده از ایدئولوژی مدرن نیست، بلکه یک طرفش اسلام است. برای همین هم اعلام کرد که دوران برخورد تمدنهاست و نُه تمدن را نام برد. بعد هم می گوید عمده اش اسلام به رهبری ایران و لیبرال دموکراسی به رهبری آمریکاست.

ما الان در معرض این جنگ هستیم. مرحله جدیدی از جنگ در آغاز قرن بیست و یکم شروع شده که همه جانبه است. یک چهره اش جنگ نظامی بود که بیش از نیمی از ناتو و امکانات منطقه و کشورهای وابسته منطقه را برای هجوم به دنیای اسلام جمع کردند اما در این زمینه شکست خوردند. آنها به قول خودشان بیش از هفت تریلیون دلار خرج کردند. الان هجده سال از آغاز حمله آنها می گذرد، می گفتند 2001 عراق، 2003 افغانستان، 2005 هم ایران، اما الان از 2005 چهارده سال می گذرد! آنها سرمایه گذاری کردند اما ما در منطقه مقتدرتر شدیم.

من جمله امام بزرگوارمان را که می فرمود: «آمریکا هیچ  غلطی نمی تواند بکند» را همینطور می فهمم. نه اینکه آمریکا حمله نظامی نمی کند ولی اگر شما مقاومت کنید حمله او موجب متقدرتر شدن شما می شود. او حمله کرده و ما مقتدر شدیم. الان قدرت جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت در منطقه بسیار گسترده تر از سال 2001 است. در همین جنگ اقتصادی هم که به راه انداختند همین است، اگر ما مقاومت بکنیم هیچ غلطی نمی توانند بکنند. اگر غربگراها بگذارند و ما را به سمت تسلیم شدن نکشانند بی تردید مقاومت ما به فروپاشی اقتصادی آمریکا هم خواهد انجامید.

پس من عرضم این است که کاملا درگیری ایدئولوژیک است. شاهدش هم این است که وقتی اینها در سال 2001 به دنیای اسلام حمله نظامی کردند، همه اهدافشان به دست آوردن منابع اقتصادی منطقه نبود! همان کسی که این نظریه را طرح کرده با 59 نفر دیگر به بوش نامه نوشتند و از حمله نظامیش دفاع کرده و گفتند این جنگ، جنگ ایدئولوژیک است و لذا جنگ اخلاقی است. این جنگ برای گسترش ایدئولوژی آمریکایی است، یعنی برای گسترش دین آمریکایی و برای بت پرستی مدرن است! پس چرا می گویند سیاست خارجی آمریکا ایدئولوژیک نیست؟! کاملا هم ایدئولوژیک است. حمله همه جانبه اش هم برای همین است.

اینها در این جهت شکست خوردند اما یک اقدامات دیگری شروع کردند از جمله جنگ فرهنگی و جنگ اقتصادی. یکی از کارهایی که کردند این است که جنگ جدید غرب علیه ماست، بخصوص در دوران ترامپ. امام غرب را تحقیر کرد و از قدرت فائقه بودن انداخت. یک موقع اینها کشتی حرکت می انداختند و دولت ساقط می کردند اما شش سال است می گویند باید فلان رئیس جمهور برود اما نتوانستند این کار را بکنند. این معنی شکست ابهتشان است. این کار را امام بزرگوار و انقلاب اسلامی کرده است، این اثر خون شهدا و استقامت ملت بزرگوار ایران است.

اینها با کشتی حرکت دادن دولت ساقط می کردند و سفیرشان وزیر عوض می کرد. اما الآن از دو رئیس جمهورشان که می گویند بشار باید برود، یکی که رفته، دیگری هم دارد می رود اما بشار اسد هنوز هست! این به معنای افول قدرت آمریکا است، افولش هم کاملا ایدئولوژیک است، یعنی ایدئولوژی شان در جهان دارد شکست می خورد.

نفوذ غرب در اسلام با استفاده از شبکه غربگرا ها

کار جدیدی که آنها می کنند این است که از طریق اسناد بین المللی و شبکه غربگراها در درون دنیای اسلام فرهنگ خودشان را نفوذ می دهند. این اسناد 2030 هفده تا سند است که متأسفانه هر 17 تا به یک نحوی امضاء شده و خیلی هایش در چراغ خاموش است و دارد عمل می شود. این نقشه دوم غرب برای نفوذ است. امام غرب و آمریکا را تحقیر کرده است. ایشان گفتند کارتر خوب است برود برای خودش یک شغل دیگری انتخاب کند و همه این را می فهمند که اشغال لانه جاسوسی موجب شد کارتر شکست بخورد. آنهایی که با سفیرشان وزیر عوض می کردند و کشتی حرکت می دادند و دولت ساقط می کردند، امام با انقلاب اسلامی اش رئیس جمهور آنها را عوض کرد.

آنها از طریق شبکه کردن غرب گراها و ایجاد لبه های درگیری در درون تمدن اسلامی، دنبال هدف خودشان بودند، الان هم همان کار را از طریق اسناد بین المللی می کنند. شما این سند آب و هوایی را ببینید، آمریکا در این سند آب و هوایی در زمان کلینتون وارد شده، در زمان بوش خارج شده، در زمان اوباما دوباره وارد شده و در زمان ترامپ خارج شده، یعنی دیگران را با خودشان می آورند بعد خودشان بیرون می روند!

پس جریان غرب گراها در داخل دنیای اسلام بستر داخلی تحقق اهداف غرب است. غرب در جنگ ایدئولوژیک با دنیای اسلام از این عقبه استفاده می کند، از همین هایی که افتخار می کنند که کشور مدرن بشود. ما با پیشرفت موافقیم اما با مدرن شدن صد درصد مخالفیم. مدرنیسم اساسش یک دین است، بعد فلسفه و تفکر است و بعد علم و تکنولوژی و سبک زندگی است. قطعا ما با مدرن شدن دنیا اسلام مخالفیم و حتما هم با پیشرفت اسلامی موافقیم.

فهم صحیح نسبت به تمدن غرب، تنها راه غلبه بر آنها

 در این دهه پنجم انقلاب اسلامی تکلیف خودمان را با غرب باید روشن کرده و تمرکز کنیم. ما می خواهیم ژاپن اسلامی بسازیم یا می خواهیم تمدن اسلامی بسازیم؟! اگر می خواهیم ژاپن اسلامی بسازیم تردید نکنید به هر اندازه ای بخواهید تمدن غرب را بیاورید دینش هم با خودش خواهد آمد. اما اگر می خواهیم تمدن اسلامی بسازیم، باید تفکر و اندیشه غرب و فرهنگ مدرن را در جهاز هاضمه فرهنگ اسلامی هضم کنیم. این راه دیگری است که احتیاج به فهم صحیح از وضعیت ما نسبت به غرب دارد. ما هیچ وقت نباید از این غافل بشویم و این فقط حرف ما نیست. این حرف رقیب ماست که می گوید تمدن اسلام به رهبری ایران و لیبرال دموکراسی به لیدری آمریکا، پس چرا خودمان را دست کم می گیریم؟!

درست است غرب دنبال تغییر مفهوم قدرت است. امام بزرگوار ما کاری که کردند این بود که مفهوم قدرت را عوض کردند و قدرت جدید و نرمی در عالم تولید کردند. قبلش تمام قدرت تکنولوژیک غرب بود، لذا ابر قدرت ها همین پنج تا قدرتی بودند که سلاح اتمی داشتند، اما امام بدون این که از آن قدرت استفاده کند انقلاب را به پیروزی رساند. انقلاب امام نه شبیه انقلاب اکتبر روسیه است و نه شبیه انقلاب کبیر فرانسه و نه مبارزات پارلمانتاریستی و مجلسی. امام یک شکل جدیدی از مبارزه را ابداع کرده و با آن انقلاب را به پیروزی رسانده است. ایشان یک شکل جدیدی از امواج این انقلاب را به جامعه جهانی نفوذ دادند و یک قدرت جدید در مقابل غرب ایجاد کردند که غرب با این قدرت نرم می جنگد.

بنابراین آنها می خواهند این ابرقدرتی را تغییر بدهند و دنبال احیای جنگ سردند. شما ببینید در ادبیات آمریکا، رقبای خودش را چین و روسیه نام می برد اما وقتی از ما اسم می برد می گوید دو تا کشور یاغی در جهان است یکی کره شمالی و دیگری ایران. تلاش غرب در دوران مذاکره از طریق امپراتوری خبری، برای فروکاستن جایگاه ما از سپهر تمدنی به یک یاغی منطقه ای است و ما نباید به این تن بدهیم. ما رقیب تمدنی غرب هستیم، در همان مقیاس هم باید بایستیم؛ این ظرفیت اسلام است.

ما اگر در مقابل آنها بایستیم و نسبت خودمان را با تمدن غرب تعریف کنیم و اجازه ندهیم که غرب از طریق برنامه ریزی های جهانی و اسناد بین المللی، تهدید و ارعاب و معادلات اقتصادی خودش، ما را در این جنگ اقتصادی که آخرین جنگ ما با آنهاست استحاله کند، به یک پیروزی قطعی ان شاء الله خواهیم رسید.