نسخه آزمایشی
جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri, 26 Apr 2024

جلسه اول حسينيه مرعشي/ بررسی مسير كلي نبوت نبي اكرم و ماموريت و درگيري هاي حضرت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 6 آذر ماه 95 است که در حسینیه آیت الله مرعشی نجفی رحمۀ الله علیه ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ چند سوره از قرآن است که در همان آغاز بعثت نازل شده و در آن اهداف بعثت، مأموریت های نبی اکرم و درگیری های ایشان بیان شده است. یکی از این سوره ها، سوره مدثر است. خداوند در آیه اول این سوره به پیامبر می فرماید که اي پيغمبري كه از هيبت وحي جامه به خود پیچیده ای و در انتظار مأموریت عظیمی هستی؛ در آیه دوم خداوند به پیامبر می فرماید: برخيز و كل عالم را انذار كن که البته منظور از این انذار هم هشدار نسبت به شرك است. چرا که شیطان با همه قوا از همان آغاز تولد پیامبر نقشه ها کشیده و قسم خورده که نگذارد امت ایشان صراط مستقیم را طی کند. در آیه سوم خداوند می فرماید که تکبیر خدا را بگویید. مأموریت پیامبر این است که عالم را وارد وادي ذكر و صلاة كند و اين با تكبير واقع مي شود. در واقع همه دستگاه نبوت باید دستگاه تكبير پروردگار باشد. در آیه چهارم هم خداوند می فرماید: لباستان را تطهیر کنید، برای این آیه هم معانی مختلفی ذکر شده که یکی از آنها این است که شیطان در کمین است و می خواهد ظاهر دعوت شما را آلوده کند، پس شما باید مواظب باشید و آن را تطهیر کنید و در آیه پنجم هم می فرماید که از رجس که همان نفوذ شیطان است دوری کنید.

محتوای سوره علق؛ دستور تلقی وحی به نبی اکرم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. چند سوره هست كه اسامي اش هم تقريبا با هم مرتبط است. در اين سوره ها نقش حضرت و نقش خداي متعال در پيشبرد كار نبي اكرم و پايان كار چيست توضيح داده شده است. يكي سوره مباركه اقرأ است كه معروف اين است كه اولين سوره اي است كه بر وجود مقدس نبي اكرم نازل شده گرچه محل اختلاف است.

این سوره، سوره مهمي است و در بيان خط كلي كه وجود مقدس نبي اكرم دنبال مي كنند به ایشان دستور تلقي وحي داده مي شود كه شما وحي را تلقي كنيد. پروردگار شما در مسير ربوبيت و سرپرستي شما مي خواهد شما را پيغمبر بكند، بناست به شما وحي شود و وحي بر شما هم يك مرحله جديدي از سير عالم است. وقتي به وجود مقدس پيغمبر وحی مي شود همه عالم وارد مرحله جديدي مي شوند. «بِالتَّجَلِّي‏ الْأَعْظَمِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ»(1) اعظم تجليات الهي در شب مبعث در اين عالم واقع مي شود و آنجا به حضرت عرضه مي شود كه شما با استعانت از پروردگارتان وحي را تلقي كنيد.

البته آن كساني كه اين مسئله را نمي فهمند نمي خواهند ذيل برنامه اي كه با شما دارند براي شما حركت مي كند پس طغيان مي كنند. شما مي خواهيد در عالم اقامه صلاۀ و ذكر مي كنيد اما اينها با شما مقابله مي كنند. در همان آغاز كه شما وحي را تلقي مي كنيد و خداي متعال بر مدار شما عالم را به پيش مي برد، يك عده اي هستند كه خودشان را مستغني از اين هدايت مي دانند و نمي خواهند ذيل شما حركت كنند، پس طغيان مي كنند. داستان طغيان آنها و برخوردي كه با دشمن مي شود و همچنین  اين كه شما كار خودتان را انجام بدهيد، در این سوره آمده است. در آیه آخر هم می فرماید شما با سجده خودتان، هم خودتان را مقرب کنید و هم عالم را به طرف خدا نزديك كنيد.

محتوای سوره مدثر؛ اقدامات پیامبر در دوران بعثت

اما سوره دومي كه داستان وحي نبي اكرم است و در همان اوائل به حضرت خطاب مي شود و صحبت از موانع بر سر راه است و اقداماتي كه حضرت بايد انجام بدهند، سوره مدثر و سوره سوم هم سوره مزمل است. اين دو سوره هم از آن سوره هايي است كه مأموريت هاي حضرت را توضيح مي دهد و هر كدام هم يك چهره اي از ماموريت حضرت است.

در سوره مدثر فراز هايي است كه اين فراز را تقديم مي كنيم فراز اولش هفت آيه است «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ * وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ * وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ * وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ * وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ»(مدثر/1-7)، اين هفت آيه اول است و بعد لحن سوره عوض شده و به مسأله دیگری توجه مي شود «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ * فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسيرٌ * عَلَى الْكافِرينَ غَيْرُ يَسيرٍ»(مدثر/8-10).

در اين هفت آيه اول خداي متعال خطاب به نبي اكرم دستوراتي مي دهد که اینها اقداماتي است كه وجود مقدس نبي اكرم بايد انجام بدهند. می فرمايد: اي پيغمبر ما اي كسي كه حالت تدثر پيدا كرده اي! تدثر یعنی آن جامه اي كه انسان به خودش مي پيچد و مدثر آن كسي كه است كه جامه به خودش پيچيده است. بعضي از لغويين گفتند اين حالتي كه انسان موقع خواب به خودش مي گيرد و به خودش جامه مي پيچيد و آماده مي شود براي خوابيدن، اين حالت حالت تدثر است. چون مي دانيد حالت هاي ظاهري اش با حالت هاي باطني اش مرتبط است، فرض كنيد مثلا در حالت دعا انسان حالات مختلفي دارد كه اين حالات مختلف نشان حالات باطني هستند.

معنای مدثر

مدثر هم گويا مثلاً حالت كسي است كه خودش را در يك پوششي پيچيده و آماده استراحت هست. بعضي لغويين و بزرگان چيزي را اضافه كردند و گفتند مدثر حالت كسي است كه خود را در پوشش قرار مي دهد و منتظر امري است، هيبت و عظمت كار او را گرفته برای همین خودش را مي پوشاند و نمی خواهد که از زير بار فرار نمي كند، بلکه يك حالت انتظار همراه با يك نوع حالت تحت تاثير هيبت قرار گرفتن در اوست، او خودش را مي پيچيد و منتظر امر خداست.

هر كدام از اين معانی باشد، خطابی که به وجود مقدس نبي اكرم شده این است که ای كسي كه حالت تدثر پيدا كرده و مثلاً جامه به خود پيچيده و براي استراحت و خواب آماده شده ای، وقت استراحت تمام شده، برخيز براي خدا و كار خود را شروع كن! يا اي كسي كه حالت تدثر پيدا كرده اي وخودت را از هيبت يك امري پيچيده اي و منتظر هستي، برخیز و کار خود را شروع کن!

وقتي به حضرت سوره اقرأ نازل شد، گفته شد که وحي را تلقي كنيد چرا که مرحله جديدي از پرورش شما و روبوبيت خداي متعال نسبت به شما آغاز شد، بناست عالم ذيل پيغمبري و نبوت شما رشد بكند، شما «رَحْمَةً لِلْعالَمين‏»(انبیا/107) و «كَافَّةً لِلنَّاس‏»(سبا/28) هستيد، بناست همه مردم را بيدار كنيد، عالم را به طرف خداي متعال حركت بدهيد و به بندگي برسانيد و مردم را از دست شيطان نجات بدهيد. در غار حرا به حضرت فرمودند «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَق‏»(علق/1) و جبرئيل هم در آن قامت حقيقي خودش بر حضرت ظاهر شد و اين وحي بر حضرت شد كه شما پيغمبر مي شويد، پس وحي الهي را تلقي كنيد.

البته دريافت آن امر با عظمتي كه از عالم بالا واقع مي شود كار آساني نيست و بسیار دشوار است. به حضرت دستور دادند تلقي كنيد و كارتان را شروع بكنيد، حضرت هم وقتي از غار حرا پايين مي آمدند ديدند كه همه موجودات، سنگ ريزه های بيابان، درخت ها و همه احجار در مقابل حضرت تواضع و خشوع مي كنند و اقرار به نوبت مي كنند. اين حالت كه براي حضرت پيدا شد حضرت به منزل آمدند و به بعضي گفتند و خودشان را در پوشش قرار داده و آماده براي استراحت شدند كه اين سوره نازل شد «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ». بعضي اينطور گفتند که اين حالت تدثر مي تواند ناشي از همين مامور شدن پيامبر به يك كار عظيمي باشد.

حضرت سال هاست منتظر هستند و در غار حرا مي روند و عبادت مي كنند که اين دستور آمد. اين كار با عظمت يك كار بسيار عظيمي است. حضرت يك ماموريتی پيدا کرده اند که اين ماموريت ادامه پيدا مي كند تا دوران ظهور و رجعت بعد هم قيامت و تمام نمي شود. ماموريت حضرت اينطور نيست كه آمدند يك دنيايي براي مردم بسازند و بعد هم كار تمام شود. از آن طرف هم در آغاز نبوت به حضرت تذكر داده مي شود كه يك دشمني هاي سختي در راه است، ابليس يك طرف و شياطين انس يك طرف دیگر. براي حضرت واضح بود و وقتي پا به ميدان گذاشتند از همان روز اول اين مسير را مي ديدند، اين مسير، مسيري نيست كه خيلي روان باشد، يك طرف وجود مقدس نبي اكرم هستند و هدايتشان و يك طرف هم دستگاه شيطان است که شيطنت ها و سختي های زیادی دارد.

دشمنان نبی اکرم و صف کشی آنها در دوران بعثت

اين پيامبر وقتي مبعوث مي شود ميدان كارش چه ميداني است؟ يك موقعي به آدم ماموريت مي دهند و می گویند يك شهر را بساز و آباد كن که منظور همان آبادي ظاهري يك كشور است و اینکه زندگي مردم اصلاح شود و رفاه پيدا كنند، ولي يك موقع ماموريت اين است كه حضرت مي خواهند همه عالم را به دين حق و توحيد دعوت كنند و از شرك نجات بدهند «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً»(سبا/28)، اين خيلي مسير سختي است.

اگر هيچ مانعي سر راه پیغمبر نباشد و اين كار بزرگ مزاحم و مانع نداشته باشد، باز هم خود تعليم توحيد واقعا كار سخت و دشواري است، حالا موقعی را در نظر بگیرید که این تعلیم همراه موانع بزرگي است. همين كه حضرت مي آيند جبهه منافقين كنار حضرت شكل مي گيرد و شيطان از آن طرف كمين مي كند.

از همان لحظه اي كه حضرت متولد شدند شيطان متوجه شد كه يك اتفاق عظيمي دارد مي افتد. از همان لحظه اي كه حضرت متولد شدند ارتباط شیاطین با آسمان ها قطع شد، شيطان جنودش را فرستاد که دنبال علت بگردند اما آنها نتوانستند، پس خودش پيگيري كرد و گفت هر واقعه اي هست در مکه است، چون سران ملائكه و جبرئيل و ميكائيل آنجا هستند، پس وارد شهر شد و گفت: چه خبر است؟ گفت: پيغمبر آخر الزمان به دنيا آمدند. يك سوال كرد و گفت: من در او بهره اي دارم؟ گفتند: نه هيچ سهمي برای تو در او نیست، همه عمرت هم وقت بگذاري چيزي عايدت نمي شود! گفت: در امتش چه؟ جبريل فرمودند: بله، گفت: براي من بس است و رفت و شروع كرد به تدبير كردن!

دشمني كه شش هزار سال دنیایی یا آخرتی عبادت كرده، اما همه اينها را به آتش كشيده است. شيطاني كه هر فرزندي كه به آدم مي دهند به او چند فرزند مي دهند. او براي هر مومن به اندازه يكی دو قبيله لشكر گسيل مي كند و مكايد و كيدهاي فراواني دارد، يك عمر نقشه مي كشد كه سر بزنگاه يك مومني را بپيچاند.

اين داستان را شنيديد كه يك مومني خواب ديد كه شيطان دارد مي رود و زنجيرها و ريسمان هاي مختلفی هم در دست دارد. ديد يك ريسمان خيلي معظمي است که پاره شده، گفت: اين ریسمان برای كيست؟ شیطان گفت: برای شيخ انصاري است، نُه ماه نقشه كشيدم اما او با يك حركت پاره كرد! گفتم داستان چه بود؟ گفت: فرزند ايشان قرار بود به دنیا بیاید و گفتند باید از فلان روغن مخصوص مصرف كنيد، ایشان هم رفت تا از بيت المال يك درهم بردارد اما بعد حساب كرد و ديد که همه طلبه ها این امکان را نداردند برای همین پول را گذاشت سر جايش و فكر ديگري كرد! يعني شیطان از 9 ماه قبل نقشه كشيده بود كه سر بزنگاه شيخ را زمين گير كند! عجله هم ندارد، چون كسي كه شش هزار سال عبادت كرده آن هم از عبادتی که دو رکعتش چهار هزار سال طول كشيده، خيلي در نقشه هايش عجله نمي كند، يك دامي پهن مي كند ده سال ديگر به نتيجه مي رسد! ا خطوه يعني همين، قدم بر مي دارد ولي بي سر و صدا.

پس شیطان وقتي حضرت مبعوث شدند متوجه شده كه چه اتفاقي دارد در عالم مي افتد. در غدير هم وقتی اين حوادث عظيم پيش مي آمد متوجه بوده است. در روایت فرمود: در غدير ابليس و جنودش جمع شدند و بعد جنود شیطان شروع كردند به اعتراض كردن و به ابلیس گفتند: تو گفته بودي ما كار را پيش مي بريم و كار تمام شده است، اما چه شد؟! شیاطین حريف خودشان را مي شناسند. آنها مي فهمند كه چه كسي حريف آنهاست. آنها مي خواهند بت پرستي و شيطان پرستي را راه بياندازند «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطان‏»(یس/60) اما حضرت مي خواهد خدا پرستي را گسترش بدهد «وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ‏»(یس/61). برای همین شیاطین خیلی مضطرب بودند اما ابلیس به آنها گفت: نگران نباشيد من از اينها قول گرفتم. وقتي هم که سقيفه به پا شد صدايشان زد، بعد تاج گذاری کرد و گفت: حالا برويد و جشن بگيريد، من گفته بودم از اينها قول گرفتم!

حديث عقل و جهل را ببينيد. خداي متعال به نبي اكرم 75 لشكر داد تا با اين سپاه، عالم را نوراني و هدايت و شفاعت كند. شيطان هم گفت: خدايا من هم لشكر مي خواهم چون مي خواهم درگير شوم. خداي متعال هم امدادش كرد، اما قبلش به او توجه داد كه تو بايد تسليم اين آقا شوي و اگر تسليم شوي به مقصد مي رسي، از همان اول هم اگر سجده به آدم مي كرد درست مي شد اما او گفت من مي خواهم درگير باشم! پس خداي متعال كمكش كرد و او هم از همان ابتدا در مقابل نبي اكرم لشكر كشي كرد. در اين لشكر كشي هم پيچ و خم كار دستش است.

در روایت آمده که حضرت فرمودند: يا علي به اندازه اي كه تو راه هاي عدالت را بلد هستی به همان اندازه شيطان راه هاي ضلالت را بلد است و مي داند چطوري آدم ها را گمراه مي كند. او مي خواهد كسي وارد وادي مستقيم نشود پس سر راه بندگي و عبوديت خداي متعال می نشیند و نمي گذارد کسی بنده خدا باشد، هر راه ديگري هم برود مهم نيست. البته شیطان موانعي هم درست مي كند و از چهار طرف به آدم حمله مي كند كه آدم بايد در مقابل اين جهات سپر بردارد.

پس توجه داشته باشید که داستان اين است و يك چنين شيطاني دارد مي آيد. شما نگاه كنيد، سر هر نقطه و بزنگاهي كه رسيديد شیطان يك فتنه كرده است. تاريخ ائمه عليهم السلام را ببينيد، هر امامي مي آمده يك انشعابي ايجاد مي كرده، سقيفه که تمام شد در مسير خود تشيع هم هر امامي كه مي آمده يك انشعاب درست مي كرده و يك عده اي را جدا مي كرده است. پس وقتي وجود مقدس نبي اكرم مبعوث مي شوند، براي يك كار بزرگی می آیند و مسئله یک روز و دو روز و ده روز نيست، مسئله اين است «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاس‏»، «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ‏»(توبه/33)، خداي متعال اين پيغمبر را مبعوث كرده و ديني و هدايتي با او فرستاده که بايد بر همه اديان غالب شود، يعني تا عصر ظهور و رجعت باید ادامه داشته باشد. بناي اين كار را هم خود پيغمبر گرامي اسلام بايد بگذارند، یک چنين كار عظيمي روی دوش حضرت مي خواهد گذاشته شود.

نكته دیگر اينكه اين ماموريتي كه روی دوش حضرت گذاشته مي شود همراه موانع بسيار بزرگي است، یعنی يك راهي نیست كه همه چيز در آن مهيا باشد. حضرت بايد از یک مسير سخت امت را عبور داده و نجات بدهند، به تعبير ديگر يك جهنمي به پا شده که حضرت بايد از اين جهنم مومنين را به سلامت عبور بدهند. دشمني ها هم دشمني هاي بسيار پيچيده و گسترده ای است که در همان آغاز ماموريت حضرت، شکل گرفته است.

انذار ها و بشارت های قرآن

سوره مدثر قرآن تقريباً كل مسير حضرت را روشن مي كند و به حضرت می گوید که شما ماموريت تان چيست و داستان مقابله با شما به كجا مي رسد و چه اتفاقاتي مي افتد؟ در آغاز اين سوره به پيامبر خطاب مي شود که «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» اي كسي كه از هيبت اين تكليف و ماموريت جامه به خودت پيچيده ای و حالت انتظار داري، يا ای كسي كه جامه به خودت پيچيده ای و آماده استراحت شده ای!

البته مرحوم علامه بزرگوار اقوال را نمي پذيرند و می گویند «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» يعني ای كسي كه جامه به خودت پيچيدي و آماده استراحت شدي بلند شو چون وقت استراحت نيست؛ علامه می فرمایند این هیچ معنایی جز این ندارد. حضرت حالت تدثر پيدا كرده بودند و در آن حالت به حضرت خطاب مي شود كه برخيزيد، تدثر هم یعنی جامه به خود پيچيدن و آماده استراحت شدن. اين مثل «يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّل‏»(مزمل/1) مي ماند و اينكه با اين حالت حضرت را خطاب گرده و مثلا نگفتند يا ايها الرسول یا مثلاً يا احمد، برای این است که مي خواستند ملاطفت با حضرت كنند.

در آیه بعد خطاب مي رسد که «قُمْ فَأَنْذِر» برخيزيد. بعد هم چند ماموريت به حضرت داده می شود. اول اينكه اين مردمي كه غافل هستند، خطرها و سختي هاي راه را نمي بينند و خواب هستند را انذار كنيد. اگر پيغمبران نبودند ما هميشه همينطور بوديم، چه كسي مي فهميد كه بهشت و جهنم سر راه ماست و راه طولاني و گردنه هاي صعب العبوري در پيش داریم؟! كسي اينها را نمي فهميد! اين پيغمبر است كه آمده و انذار كرده است. اما آنهايي كه با انذار حضرت همراه نمي شوند باز هم آن احساس خوف و خطر درشان پيدا نمي شود.

انذار آگاه كردن همراه با احساس خوف و خطر است ما يك سختي هايي بر سر راه داريم كه پيغمبر گرامي اسلام آمدند و ما را به تدريج با آن آشنا كردند. به اندازه اي كه ما از انذار نبي اكرم بهره مند هستيم و مي فهميم كه ایشان چه هشدارهايي به ما دادند، احساس خوف و خطر در ما ایجاد می شود، هر كس هشيارتر است اين انذارها بيشتر در او اثر گذار هست. اين انذارها از بعضي از انسان ها خواب و راحتي را گرفته است چرا که خيلي مسئله مهمي هست و جا دارد خواب و راحتی آدم ازش گرفته شود. این انذارها، انذارهاي سختي است که در این سوره توضيح داده نشده اما در بقيه سور قرآن این هشدارها آمده است، عمده اش هم انذار نسبت به شرك و بت پرستي است «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً»(احزاب/45)، حضرت هم بشارت دارند و هم انذار، همه بشارت هايشان بشارت نسبت به امر توحيد و همه انذارهايشان هم نسبت به شرك است.

همه ثواب هايي كه گفتند ثواب موحدين است، «التَّوْحِيدُ ثَمَنُ‏ الْجَنَّة»(2) كسي که موحد شد مزدش بهشت است و همه سختي هاي راه هم برای مشركین است «الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ * أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَ بَشِير»(هود/1-2). محتوای همه كتاب الهي اين است که «لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ» غير خدا را نپرستيد و عبد غير خداي متعال نباشيد. همه انذارها نسبت به لاتعبدوا و عبادت غير خداست، همه بشارت ها هم نسبت به الا الله و توجه به خداي متعال است. هر نوع توجه و دلدادگي و هر نوع وابستگي شرك است و عقوبت و سختي به دنبالش مي آيد.

انذار بكنيد كه اين راه راه سختي است، يك طرف شياطين هستند و دام شيطان، «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ‏ بَعْضٍ‏»(نور/40) و جهنمی كه از همين دنيا به پا مي شود، يك طرف هم ولايت نبي اكرم و كلمه طيبه و شجره توحيد و ولايت و بهشتي كه از همين جا شروع مي شود.

معنای آیه «وَ رَبَّكَ فَكَبِّر»

«وَ رَبَّكَ فَكَبِّر»، پروردگار خودت را تكبير كن و بزرگ بشمار. معني ظاهري آیه يعني به حضرت دستور مي دهند كه به كبرياي الهي و تكبير ربشان توجه پيدا كنند، كه اين تكبير به بيان علامه بزرگوار طباطبايي با تسبيح يك فرقي دارد. تسبيح يعني خداي متعال را منزه بدانيد از نقص و هيچ نقص و عيبي به خداي متعال نسبت ندهيد اما تكبير چيزي فراتر از اين است، تکبیر یعنی حتي اگر هر توصيف اثباتي را هم بخواهيم به خداي متعال بدهیم باید خداي متعال را تكبير كنيم. در روايات ديديد يكي از معاني اي كه براي تكبير ذكر شده يعني خداي متعال را از توصيف منزه بدانيد «أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَف».

در روايت معاني بسيار سنگيني براي تکبیر ذكر شده است، به خصوص روايت معاني الاخبار که امير المومنين در آنجا تكبيرات اذان را كه معني مي كنند به معاني تكبير هم می پردازند. در بعضي از روايات آمده كه حضرت سوال كردند الله اكبر يعني چه؟ گفته شد که «اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ء» خداي متعال از همه چيز با عظمت تر است، كبرياي الهي از همه كائنات با همه وسعتش بیشتر است. حضرت فرمودند: اين معني تكبير نيست، اين مقايسه خدا و مخلوق است. چون آدم وقتی دو مخلوق را مقايسه مي كند مي گويد اين از آن بزرگتر است، منظومه شمسي از فلان چیز بزرگتر است، نظام كيهاني از آن چيز بزرگتر است، اين مقايسه بين مخلوقات است. بعد فرمودند: اينطوري مقايسه نكنيد، الله اكبر من كل شي معني تكبير نيست و اصلا الله اكبر قابل توصيف نيست.

لذا علامه طباطبايي مي فرمايد: فرق تكبير با تسبيح اين است که در تكبير نقصي نيست. خدا را تنزيه كنيد از نقص تكبير يعني هر وصف اثباتي هم براي خداي متعال مي كنيد و مثلا مي گوييد خدا عالم است، بدانيد اين توصيفي كه شما مي كنيد توصيف خدا نيست و باید خدا را از توصيف خودتان هم تنزيه كنيد، اين معني تكبير است.

«وَ رَبَّكَ فَكَبِّر» پروردگار خودت را در عمل و قول و اعتقاد تكبير كن، طوری که همه زندگي ات تكبير باشد. چون ممكن است انسان فقط به زبان تكبير كند، در حالی که همه زندگي اش باید تكبير باشد. همه زندگی انسان باید غرق در هيبت و جلالت و كبرياي الهي باشد طوری که به هيچ كس مشغول نباشد. كبرياي الهي باید هيبتي را در دل انسان ايجاد كند که او همه عمرش در اين هيبت بگذرد و اصلا متوجه به غير مخلوقات نشود. «وَ رَبَّكَ فَكَبِّر» يك دستور جامع است و فقط تكبير بياني نيست، بلکه تكبير در قول و فعل و اعتقاد است.

اين عبادت در عرض بقيه عبادات نيست بلکه مثل ذكر است. ذكر در عرض بقيه عبادات نيست بلکه «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي‏»(طه/14) نماز و ترك گناه هم ذكر است. حضرت فرمود سخت ترين كار دوام در ذكر است بعد فرمود مقصودم از دوام در ذكر سبحان الله و الحمدالله گفتن دائمي نيست، دوام در ذكر يعني انسان سر دوراهي ها و آنجايي كه شيطان انسان را به گناه دعوت مي كند به حضرت حق توجه کرده و از گناه دوري كند، اين دوام ذكر است. دوام ذکر يعني به خاطر توجه به حضرت حق هيچ وقت دچار معصيت نشويد كه خیلی هم كار سختي است.

پس ذكر يك عبادتي است كه همه عبادات ديگر را در بر مي گيرد، نماز و صوم و زكات ذكر است، ترك معصيت و انجام واجبات هم ذكر است. اگر كسي دائم الذكر شد همه زندگي اش مي شود ذكر، «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ‏»(نور/37) حتی بازارش هم ذكر مي شود. پس ذكر در عرض نماز و تجارت نيست و تكبير هم همينطور است.

«وَ رَبَّكَ فَكَبِّر» كه در اين آيه گفته شده معنايش اين نيست كه صرفاً به زبان تكبير بگو يا اینکه این هم عملی است در عرض بقیه اعمال، بلکه همه زندگي انسان بايد در مسير تكبير الهي باشد. پيغمبر ما شما كه مبعوث شدي و مي خواهي عالم را هدايت كني همه كار و هدايت تو بايد آهنگ تكبير الهي داشته باشد. دستگاه دعوت نبي اكرم كه دستگاه با عظمتي است و همه عالم با او هدايت مي شوند، تا قيامت و بعد از قيامت هم ادامه دارد. عالم با نبوت نبي اكرم هدايت شده و دستگاه شيطان از دستگاه مومنين جدا مي شود. تفكيك جبهه حق و باطل با اين پيغمبر واقع مي شود «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ»(بینه/1) كفار اعم از كفار اهل كتاب و مشركين جدا نمي شوند و مسيرشان را سوا نمي كنند چرا که مي خواهند همه جبهه حق را مصادره كنند، «حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَة» تا اینکه بینه مي آيد و آنها از هم جدا مي شوند.

بينه چيست؟ «رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً»(بینه/2)، اين پيغمبر گرامي وقتي مي آيد صف ها را جدا مي كند. خداوند می فرماید: پيغمبر ما همه مسير حركت تو و اين كه همه مومنين را هدايت مي كني و مسير كفار را جدا مي كني، بايد آهنگ تكبير داشته باشد. «وَ رَبَّكَ فَكَبِّر» تو باید در نگاه مردم و امتت، خدا را بزرگ بكني و هيچ چیز جز خدا نبايد عظمت پيدا كند. پس كار نبي اكرم اين است که خداي متعال در نگاه مردم و در دل آنها عظمت پيدا كند و مسیر عملشان مسير تكبير باشد.

معنای آیه «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر»

«وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر» ثياب خودتان را پاك كنيد. ثياب يا به تعبير ديگر ثوب لباسي را مي گويند كه بدن را مي پوشاند و فراگیر است. لباس خودتان را پاك كنيد، اين ظاهري ترين معنایی است که برای این آیه گفته اند. «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر» يعني پيغمبر گرامي اگر مي خواهيد نماز بخوانيد لباس تان را پاك كنيد و با لباس پاك نماز بخوانيد، كأنه كل دعوت نبي اكرم يك اقامه صلاة است «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاة». بعضي ها از اين هم ظاهري تر گرفتند و گفته اند: « وَ رَبَّكَ فَكَبِّر * وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر» يعني پيغمبر ما نماز بخوان و در نماز تكبير بگو و لباست را پاك بكن.

معاني باطني تري هم برای این آیه ذکر شده است مثل اینکه كه كل دعوت شما بايد تكبير خداي متعال باشد. شما مي خواهيد در عالم اقامه ذكر و اقامه صلاة بكنيد، لذا همه اين صلاة بايد با تكبير آغاز شده و به تكبير ختم شود. اگر كسي دعوت نبي اكرم را خوب ببيند گویا وجود مقدس ایشان نمازي به پا كرده و كاري كرده اند كه همه عالم بشود مسجد و بيت الهي.

وقتي پيغمبر مي آيد همين می شود و بيتي كه ایشان به پا مي كند بيت ذكر است، وقتي هم که بيت، بيت ذكر شد «بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه‏»(نور/36). همه خانه هاي انبياء و اهل بيت، بيتي از بيوت نبي اكرم است، حضرت يك بيتي در عالم بنا مي كند كه بيت الذكر است، اين بيت، بيتي است كه همه چيز مردم در آن ذکر و صلاة است. اگر كساني در اين خانه آمدند مي شوند «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاة»، اینها افرادی هستند که تجارتشان مانع ذكرشان نيست. خانه نبوت خانه اي است که «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»، «أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»، «أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ مِفْتَاحُهَا»؛ اين تعابير مي خواهد چه بگويد؟ نبوت يك بيت است «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّة»، اگر كسي واردش اين بيت كه بيت النور و بيت ذكر است شد همه زندگي اش مي شود نماز، همه زندگي اش مي شود ذكر.

پيغمبر ما شما مي خواهيد عالم را بيت الذكر بكنيد. همينطور كه نماز با تكبير شروع مي شود، اين اقامه ذكري هم كه شما می خواهید در عالم بكنيد بايد از اول تا آخرش تكبير باشد. اگر كسي از اول تا آخر مسير هدايت نبي اكرم را ببيند مثل این است که حضرت دارند يك نماز مي خوانند و يك سجده اي مي كنند که با اين سجده هم خودشان به خداي متعال نزديك مي شوند و هم دارند عالم را به خدا نزديك مي كنند، گويا همه كائنات دارند با حضرت سجده مي كنند و با حضرت نماز مي خوانند. پيغمبر ما شما بناست بيت النور به پا كنيد، بناست ذكر را در عالم اقامه كنيد و بناست اقامه صلاة بكنيد.

یک معنای دیگر که در روایات مکرر درباره «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر» آمده این است که لباس تان لباس تواضع و خشوع باشد و جامه اي نباشد كه به زمين كشیده شود. چون بعضي از سر فخر اينطوري لباس مي پوشيدند و حتی رسم بوده لباس هاي بلندي كه دامنش به زمين كشيده می شده به تن می کردند. «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر» يعني دامن پيراهن خودتان را بالا بگيريد تا هم از آلودگي ظاهري پاك بماند و هم لباس تان لباس متكبرين نباشد. اين معنا را در نظر بگیرید تا آن معنايي كه اگر مي خواهيد نماز بخوانيد تكبير بگویید و لباستان پاك باشد، تا آن معنایی که اگر مي خواهيد عالم را وارد مدار ذكر كنيد باید در اين مسير تكبير الهي بگوييد و خودتان را تطهير كنيد.

لذا بعضي «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر» را اينطوري معنا كرده و مي گويند ثياب یعنی عمل انسان، پوشش نيتش است. انسان يك قلبي دارد، اعتقادات و حب و بغضي دارد و همچنین يك عملي دارد. عمل انسان به منزله لباسي است بر قلب انسان، شما با توجه به عمل هرکس مي توانيد بفهميد در قلبش چه مي گذرد، مي توانيد ايمانش را بفهميد، مي توانيد اخلاص و نيتش را بفهميد، گويا عمل يك طوقي است بر نيت و باطنيات انسان، لذا به حضرت دستور مي دهند که «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر»، عمل خودتان را درست و پاك كنيد.

ثياب و عمل پيغمبر چيست و چه چيز آن را آلوده مي كند؟ پيامبر آمدند که عالم را هدايت كنند و خداوند به ایشان می فرماید: پيغمبر ما بلند شو و انذار كن، چرا که اين هدايتي كه در عالم مي آوري و اين باطن نبوتت را كه شيطان نمي تواند دست بزند ولي اين ظاهرش را شيطان مي خواهد آلوده كند. لذا بعضي ها گفته اند که ثياب پيغمبر در مقام نبوت همين امتش است. «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر» يعني عملت را درست کرده و اخلاقت را اصلاح كن، ولي عرض كردم اين كه خطاب به پيامبر بگويند عمل خودت را درست كن، معلوم نيست این معنا مراد باشد. «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر» يعني پيغمبر ما، شما وقتي مبعوث مي شوي و مي خواهي عالم را هدايت كني، اين ظاهر دعوت تو همراه با نوعي نفوذ و وسوسه شيطان و دخالت شياطين انس و جن است. بعضي هم گفته اند ثياب يعني همسران «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن»(بقره/187)،‏ يعني مواظب دور و بري هايت باش و اينها را تطهير بكن.

همه اين معانی مي تواند باشد منتهي بايد اين معاني يك مستنداتي پيدا بكند و اگر مي خواهيد خوب معنا شود بايد شأن تخاطب ديده شود. این آیات خطاب به وجود مقدس نبي اكرم است، پيغمبري كه بعد از اين كه عوالم قبل را پشت سر گذاشتند و كار آن عوالم را ساختند، وارد دنيا شدند تا عالم دنيا را هم سير بدهند. این سير خیلی با عظمت است، همه انبيا مقدمه اين سير بوده و پيغمبر مكمل و مهيمن بر انبيا هستند. ایشان آمدند تا كل عالم را به سمت خداي متعال ببرند و ظاهر و باطن عالم را اصلاح كنند. البته آن طرف هم يك دستگاه پيچيده و ظلماني شياطين وجود دارد که کار را سخت می کند. حالا در اوائل بعثت این پیامبر به ایشان مي گويند: «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ * وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ» که یعنی توجه به اين ماموريت بزرگ و تكبير الهي و توجه به تطهير ثياب در امر بعثت.

اما آیا منظور از «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر» همین تطهیر لباس است یا اینکه منظور این است که عملت را اصلاح كن يا نه، معنای آن این است که بعثت شما يك باطني دارد و يك ظاهري، باطنش در دسترس شيطان نيست ولي در پوشش آن كه هدايت امت است، شيطان و اولياء طاغوت نفوذ مي كنند. همانطور که مي دانيد اين نفوذ هم در دستگاه نبي اكرم صورت گرفته و سقيفه به پا شده است. به اسم اسلام جريان نفاق را كنار دست حضرت آورده و امت حضرت را آلوده كردند. پيغمبر ما «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر» بايد اين را از اين نجاسات تطهير بكنيد، «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر» و از ناپاكي ها و پليدي ها رجعت كنيد.

معنای آیه «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر»

 اين رجز چيست؟ پيغمبر خدا كه معصوم علي الاطلاق است و حالا هم به پيغمبری مبعوث شده پس «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر» چيست؟ در خود حضرت كه ابليس راه ندارد پس از كدام رجز و پليدي بايد حضرت دوري كند؟ ظاهراً منظور دشمني هايي است كه با حضرت مي شود و جهنمي كه به پا کرده و عذابي كه براي امت درست مي كنند. «عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَة»(3) همه فحشا و بدي ها از فروع دشمنان نبي اكرم است. شما دشمناني داريد كه كارشان اشاعه فحشا و اقامه فحشا است. «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيم‏»(نور/19) آنها دنبال اشاعه فحشا هستند.

ای پيغمبر شما بايد از آنها هجرت كنيد. اين خطاب وقتي به نبي مي شود یعنی بايد امت خودش را ببرد. «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَك‏»(هود/12) از پيغمبر می خواهند كه امتش را تطهير كند. بنابراين شايد معنای اين خطاب ها به حضرت پيغمبر این باشد که اي پيغمبري كه به شما وحي شده و حالت و هيبت وحي شما را گرفته و در انتظاريد، برخيزيد و كل عالم را انذار كنيد. شما مي خواهيد عالم را وارد وادي ذكر و صلاة كنيد و اين با تكبير واقع مي شود. بايد همه دستگاه نبوت شما دستگاه تكبير پروردگار باشد. مواظب باشيد و امت تان را تطهير كنيد. شما بايد از آن رجز كه ممكن است امت شما را بگيرد هجرت كنيد چرا که هجرت پيامبر همه عالم را هجرت مي دهد. حضرت وقتي به مدينه مي آيد اصلا مدار امت عوض مي شود و انگار امت از مكه به مدينه آمده است. وقتي خود حضرت از رجز دوري مي كنند، با دوري كردن حضرت امتشان هم دوري مي كند. پس يعني مواظب باشيد که اينها خودشان را به شما نزديك کرده و دارند نفوذ مي كنند.

این سوره از سوره هاي سخت قرآن است و من نمي فهمم چرا پا در وادي اين سوره گذاشتيم! بزرگان خيلي درباره این سوره حرف زدند اما در عين اينكه بزرگان حرف زدند گويا هيچ حرفي پيرامون اين سوره زده نشده است! يك موقعي امام رضوان الله علیه فرمودند: آنقدر قرآن با عظمت است كه گويا هيچ تفسيري بر قرآن نوشته نشده است! درست هم هست، علم قرآن محضر امير المومنين است و بعد از سقيفه همينطوري كه امامت در حجاب رفته، قرآني هم که با امام يكي است در حجاب رفته است، لذا قرآن فهم نمي شود. «السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّن‏» ان شاء الله حضرت تشريف مي آورند و قرآن را مي خوانند و توضيح مي دهند طوری که انگار قبلا هيچ توضيحي درباره آن داده نشده است! البته اين به معني انكار بزرگي علما و بزرگان و مفسرين نيست بلکه  به معني عظمت قرآن است.

اين سوره هم به خصوص از سوره هاي سنگيني است كه آدم هر چه مي خواند احساس مي كند هيچ چيز راجع به اين سوره گفته نشده است. نمي دانيم به چه مناسبت اين سوره را انتخاب كرديم اما ان شاالله خدا كمك كند و در ترجمه ظاهري آن پيش برويم.

پی نوشت ها:

(1) البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: 183

(2) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 570

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 243