نسخه آزمایشی
یکشنبه, 30 ارديبهشت 1403 - Sun, 19 May 2024

جلسه 101/ تدلیس ماشطه (4)

متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه 101 درس خارج فقه مبحث مکاسب محرمه؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ سه شنبه 22 مهر 93 برگزار شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است

بعد از حکم به جواز اصل مشاطه گری، باید حکم افعال خاصی که در روایت مورد اشاره قرار گرفته اند را بررسی کنیم.

وصل الشعر بالشعر

یک بار دیگر روایات را از باب حکم این فعل بازخوانی میکنیم.

1. یک دسته از روایات دال بر حرمت مطلق این فعلند

2. دسته دوم دال بر حرمت در شعر انسان هستند که مخصص دسته اول است

3. به قصد تزیین زوجه برای زوج جائز است (و لو شعر انسان باشد)

4. دال بر کراهت

روایت دوم (افْعَلِي فَإِذَا مَشَطْتِ ... لَا تَصِلِي الشَّعْرَ بِالشَّعْرِ.) مفید مطلق حرمت است و دلیلی برای حمل به غیر حکم مولوی هم نداریم. همچنین است روایت چهارم (سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ مُسْلِمَةٍ تَمْشُطُ الْعَرَائِسَ لَيْسَ لَهَا مَعِيشَةٌ غَيْرُ ذَلِكَ وَ قَدْ دَخَلَهَا ضِيقٌ قَالَ لَا بَأْسَ وَ لَكِنْ لَا تَصِلِ الشَّعْرَ بِالشَّعْرِ) حتی در موارد ضیق.

اما روایت پنجم (صُوفٌ تَجْعَلُهُ النِّسَاءُ فِي رُءُوسِهِنَّ قَالَ إِذَا كَانَ صُوفاً فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ كَانَ شَعْراً فَلَا خَيْرَ فِيهِ مِنَ الْوَاصِلَةِ وَ الْمَوْصُولَةِ) دال بر عدم اشکال است اگر از صوف (که گفتیم مراد شعر غیر انسان است) استفاده شود. لذا با دو روایت قبلی تنافی دارد. اگر گفتیم که صوف غیر از شعر است تنافی مرتفع میشود و مخصص آن روایات نیست و حکم شعر همان عدم جواز است مطلقا، اما خود این روایت نمیتواند دال بر حرمت باشد چون عبارت «لا خیر فیه» بیش از کراهت را افاده نمیکند. بلکه به ضمیمه قرائن دال بر عدم حرمت است. اما اگر گفتیم که صوف و شعر عام و خاص مطلقند و اگر با هم ذکر شوند معنی هم را قید میزنند مفید تخصیص در حرمت مطلق شعر است به اینکه اگر شعر، شعر انسان باشد اشکال دارد ولی در شعر حیوانات اشکال ندارد، حمل شعر در روایت به شعر الانسان هم به قرینه مقابل است.

اما روایت ششم (مرسله صدوق: وَ لَا تَصِلُ شَعْرَ الْمَرْأَةِ بِشَعْرِ امْرَأَةٍ غَيْرِهَا وَ أَمَّا شَعْرُ الْمَعْزِ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ تُوصِلَهُ بِشَعْرِ الْمَرْأَةِ) ظهور دارد در حرمت در شعر انسان و عدم حرمت در شعر المعز.

اما اگر مانند مرحوم شیخ روایت چهارم (و دوم) را به کراهت حمل کردیم، این مرسله رافع کراهت میشود در شعر المعز و با اطلاق کراهت در روایت چهارم منافی است.

لذا در نهایت مرحوم شیخ، وصل مطلق شعر به شعر را مکروه ولی در حیوان این کراهت را ضعیف میدانند. لذا مبنای فتوا را روایت پنجم (صُوفٌ تَجْعَلُهُ النِّسَاءُ فِي رُءُوسِهِنَّ قَالَ إِذَا كَانَ صُوفاً فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ كَانَ شَعْراً فَلَا خَيْرَ فِيهِ مِنَ الْوَاصِلَةِ وَ الْمَوْصُولَةِ) قرار داده اند. اما اگر در این روایت هم شعر را به شعر انسان حمل کردیم (کما هو المختار) باید در شعر انسان قائل به کراهت و در شعر حیوان قائل به اباحه شویم.

اما روایت معانی الاخبار (لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص النَّامِصَةَ وَ الْمُنْتَمِصَةَ وَ الْوَاشِرَةَ وَ الْمُوتَشِرَةَ وَ الْوَاصِلَةَ وَ الْمُسْتَوْصِلَةَ وَ الْوَاشِمَةَ وَ الْمُسْتَوْشِمَةَ.

قَالَ الصَّدُوقُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ غُرَابٍ ... الْوَاصِلَةُ الَّتِي تَصِلُ شَعْرَ الْمَرْأَةِ بِشَعْرِ امْرَأَةٍ غَيْرِهَا) حمل لعن در این روایت به کراهت دشوار است اما برای قول به حرمت بر مبنای این روایت لازم است که اجمالی در معنای واصله نباشد، چون معنای ذکر شده در ذیل این روایت از علی بن غراب است و در روایت سعد اسکاف به شکل دیگری معنا شده است (فَقُلْتُ بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص- لَعَنَ الْوَاصِلَةَ وَ الْمَوْصُولَةَ فَقَالَ لَيْسَ هُنَالِكَ إِنَّمَا لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص- الْوَاصِلَةَ الَّتِي تَزْنِي فِي شَبَابِهَا فَلَمَّا كَبِرَتْ قَادَتِ النِّسَاءَ إِلَى الرِّجَالِ فَتِلْكَ الْوَاصِلَةُ وَ الْمَوْصُولَةُ) که روایت سعد حاکم است بر روایات حرمت و بر تفسیر علی بن غراب. لذا دلالت روایت لعن بر حرمت مخدوش است.

ممکن است که در روایت معانی، حضرت همه آن کارها را به نسبت تزیین برای غیر زوج لعن کرده باشند. یعنی لعن متوجه است به واصله و واشمه و ... در حرام. مخصوصا که در صدر همان روایت سعد، حضرت میفرمایند: «لَا بَأْسَ عَلَى الْمَرْأَةِ بِمَا تَزَيَّنَتْ بِهِ لِزَوْجِهَا »