نسخه آزمایشی
شنبه, 15 ارديبهشت 1403 - Sat, 4 May 2024

جلسه 224 خارج فقه کتاب الخمس/ بررسی صحیحه مسمع بن عبدالملک در بحث تحلیل خمس

متن زیر تقریر جلسه 224 درس خارج فقه خمس آیه الله میرباقری است که به تاریخ 7 بهمن ماه سال 99 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بررسی روایات تحلیل خمس به روایت مهم صحیحه مسمع بن عبدالملک پرداخته اند که این فرد اموال خود را آورد و حضرت برای او حلال کرد. حال بحث است که آیا این روایت دال بر تحلیل خمس است یا خیر...

بررسی صحیحه معاذ بن کثیر

وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ حَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مُحَسِّنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ طَلْحَةَ صَاحِبِ السَّابِرِيِّ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ بَيَّاعِ الْأَكْسِيَةِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مُوَسَّعٌ عَلَى شِيعَتِنَا أَنْ يُنْفِقُوا مِمَّا فِي أَيْدِيهِمْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا حَرَّمَ عَلَى كُلِّ ذِي كَنْزٍ كَنْزَهُ حَتَّى يَأْتُوهُ بِهِ يَسْتَعِين‏ بِهِ. وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ نَحْوَهُ.

همانطورکه گفته شد سند این روایت شریفه تمام است و روایت شریفه صحیحه است و سند مرحوم کلینی هم تام است و در آن آمده است «یستعین به علی عدوه».

مرحوم شیخ حر از این روایت استفاده تحلیل کرده اند که روشن نیست ایشان چطور این استظهار را دارند و شاید ایشان میفرمایند مراد حضرت این است که شیعیان در مصرف کردن در سعه هستند حتی اگر از حقوق ائمه علیهم السلام در دست ایشان باشد همینطور است.

و لکن نمیتوان از این روایت شریفه این استظهار را داشت و این روایت مربوط به نحوه هزینه کردن اموال هر شخصی است که در دوران ظهور چه تفاوتی با دوران غیبت دارد مخصوصا به قرینه ذیل روایت که حضرت میفرمایند در دوران ظهور اینگونه است که هر شخصی باید پس انداز های خود را خدمت حضرت برساند.

 بررسی صحیحه مسمع بن عبدالملک

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي سَيَّارٍ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي كُنْتُ وُلِّيتُ الْغَوْصَ فَأَصَبْتُ أَرْبَعَمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ قَدْ جِئْتُ بِخُمُسِهَا ثَمَانِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ كَرِهْتُ أَنْ أَحْبِسَهَا عَنْكَ وَ أَعْرِضَ لَهَا وَ هِيَ حَقُّكَ الَّذِي جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى لَكَ فِي أَمْوَالِنَا فَقَالَ وَ مَا لَنَا مِنَ الْأَرْضِ وَ مَا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهَا إِلَّا الْخُمُسُ يَا أَبَا سَيَّارٍ الْأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا فَمَا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهَا مِنْ شَيْ‏ءٍ فَهُوَ لَنَا قَالَ قُلْتُ: لَهُ أَنَا أَحْمِلُ إِلَيْكَ الْمَالَ كُلَّهُ فَقَالَ لِي يَا أَبَا سَيَّارٍ قَدْ طَيَّبْنَاهُ لَكَ وَ حَلَّلْنَاكَ مِنْهُ فَضُمَّ إِلَيْكَ مَالَكَ وَ كُلُّ مَا كَانَ فِي أَيْدِي شِيعَتِنَا مِنَ الْأَرْضِ فَهُمْ فِيهِ مُحَلَّلُونَ وَ مُحَلَّلٌ لَهُمْ ذَلِكَ إِلَى أَنْ يَقُومَ قَائِمُنَا فَيَجْبِيَهُمْ طَسْقَ مَا كَانَ فِي أَيْدِي سِوَاهُمْ فَإِنَّ كَسْبَهُمْ مِنَ الْأَرْضِ حَرَامٌ عَلَيْهِمْ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا فَيَأْخُذَ الْأَرْضَ مِنْ أَيْدِيهِمْ وَ يُخْرِجَهُمْ مِنْهَا صَغَرَةً.

وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ: إِنِّي كُنْتُ وُلِّيتُ الْبَحْرَيْنَ الْغَوْصَ ثُمَّ قَالَ فِي آخِرِهِ فَيَجْبِيَهُمْ طَسْقَ مَا كَانَ فِي أَيْدِيهِمْ وَ يَتْرُكَ الْأَرْضَ فِي أَيْدِيهِمْ وَ أَمَّا مَا كَانَ فِي أَيْدِي غَيْرِهِمْ فَإِنَّ كَسْبَهُمْ مِنَ الْأَرْضِ حَرَامٌ ثُمَّ ذَكَرَ مِثْلَهُ.

شخصی که متولی امر غوص در بحرین بوده است خمس درآمدهای خود را خدمت حضرت آورده است و حضرت به وی فرموده اند گمان کرده ای که فقط خمس زمین ملک ماست؟! کل ارض برای ماست و هرچه از آن استخراج شود نیز برای ماست.

سپس اباسیار عرض کرد که من همه مال را خدمت شما بیاورم که حضرت برای وی تحلیل کرده و فرمودند که هر زمینی که در دست شیعیان است تا روز ظهور برای ایشان حلال است و بعد از ظهور، حضرت از دیگران طسق میگیرند و کسب ایشان هم حرام است و زمین را در دوران ظهور از ایشان اخذ میکنند.

در کافی آمده است که در دوران ظهور طسق زمین ها را از شیعیان میگیرند و زمین های غیر شیعه را از ایشان اخذ میکنند.

 طریق مرحوم شیخ به سعد بن عبدالله صحیح است و ابی جعفر هم که احمد اشعری است که از اجلاء است و حسن بن محبوب هم از اجلاء است. عمربن یزید هم مشترک است بین عمر بن یزید بیاع سابری که از اجلاء است و عمر بن یزید بن ذبیان است که روایاتش معتبر است

 - ظاهر تعبیر «غوص» این است که متولی امر غوص بوده است لذا در کافی آمده است ولیت الغوص البحرین یعنی او نظارت بر غوص در این سرزمین داشته است؛ بعضی هم احتمال داده اند که مراد قسمتی از سرزمین بحرین باشد که در این صورت معنایش این است که والی سرزمین بحرین شدم و از آن درآمدهایی پیدا کرده ام که سرزمین بحرین از اراضی مفتوحه عنوة بوده است.

تفاوت نقل مرحوم کلینی و مرحوم شیخ

مرحوم بروجردی فرموده اند تفاوت نقل تهذیب و کافی در این است که طبق نقل تهذیب در زمان ظهور زمین دیگران را به شیعیان واگذار میکنند و از شیعه هم مالیات اخذ میکنند، ولی از نقل مرحوم کلینی استفاده میشود که از زمین های خود شیعه از ایشان مالیات گرفته میشود و بالالتزام دلالت دارد که زمین های دیگر هم به شیعیان واگذار میشود و مالیات آن هم اخذ میشود چراکه وقتی از دیگران اخذ میکنند رها نمیشود لذا به شیعیان تحویل میدهند.

لکن از عبارت تهذیب اینطور استفاده نمیشود که زمین های دیگران را به ایشان واگذار میکنند بلکه دلالت بر این دارد که همانطور که تا الآن از دیگران طسق اخذ میکردند در دوران ظهور از شیعه طسق اخذ میکنند و تفاوتی با نقل مرحوم کلینی ندارد.

بنابراین هردو روایت به لحاظ مضمون تفاوتی باهم ندارند و دلالت بر این دارند که در دوران غیبت تصرف در اراضی بر شیعه تحلیل شده و در زمان غیبت هم باید شیعیان طسق بپردازند و زمین های بقیه هم از ایشان اخذ میشود که ممکن است گفته شود که اینکه زمین ها از دیگران اخذ میشود دلالت التزامی دارد که زمین ها به شیعه واگذار میشود. البته احتمال هم دارد که زمین ها در اختیار خود حکومت باشد لکن بعید است و به نظر میرسد که حکومت زمین ها را دراختیار شیعیان میگذارد.

دلالت روایت بر تحلیل

ذیل روایت شریفه که دلالت بر تحلیل ارض میکند و ارتباطی به بحث خمس ندارد و اما صدر روایت هم که اباسیار خمس مال خود را آورده بود و حضرت تحلیل کردند نیز دلالت بر تحلیل خمس ندارد چراکه دو احتمال در صدر روایت وجود دارد یکی اینکه حضرت علاوه بر چهارپنجمی که اباسیار میخواست خدمت حضرت بیاورد، خمس را هم تحلیل کرده اند و دوم اینکه فقط آن چهارپنجم را تحلیل کرده اند که در صورت دوم دلالتی بر تحلیل نخواهد داشت، لذا نمیتوان گفت روایت دال بر تحلیل خمس است.

ارتباط بین صدر و ذیل روایت

اگر مراد از ولیت الغوص ولایت بر سرزمین باشد که ارتباط بین صدر و ذیل روایت روشن است که تملک حضرت نسبت به ارض و تحلیل آن هم روشن است و ممکن است گفته شود در این صورت آنچه تحلیل شده طسق آن سرزمین است لذا ذیل روایت شریفه دارد که در زمان ظهور طسق اخذ میشود.

ولی اگر مراد خمس غواصی باشد نسبت بین صدر و ذیل خیلی روشن نیست چراکه صدر روایت مربوط به خمس غوص است و ذیل روایت مربوط به تحلیل ارض است که نسبت بین این دو انشاء الله در جلسه آینده بررسی خواهد شد.