نسخه آزمایشی
شنبه, 15 ارديبهشت 1403 - Sat, 4 May 2024

جلسه 225 خارج فقه کتاب الخمس/ بررسی صحیحه عمربن یزید و معتبره حارث بن مغیره

متن زیر تقریر جلسه 225 درس خارج فقه خمس آیه الله میرباقری است که به تاریخ 8 بهمن ماه سال 99 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بررسی روایات تحلیل خمس به تکمیل روایت مسعم بن عبدالملک پرداخته و بیان کرده اند که این روایت مشکل است بر تحلیل خمس دلالت کند. در ادامه ایشان به روایت عمر بن یزید و صحیحه زراره نیز پرداخته اند..

ادامه بررسی صحیحه مسمع بن عبدالملک

کلام در صحیحه اباسیار بود که گفته شد که دلالت این روایت بر تحلیل ناتمام است چراکه در صدر روایت که روشن نیست که اصلا خمس اموال وی تحلیل شده باشد زیرا شاید چهارپنجم باقی مانده را حضرت تحلیل کرده اند ضمن اینکه اگر هم تحلیل شده باشد تحلیل شخصی است و مربوط به همه شیعیان نیست. تحلیل ذیل روایت هم که مربوط به اراضی است و ارتباطی به خمس ندارد.

نکته دیگر در این روایت شریفه این است که اینکه حضرت فرموده اند کل ارض ملک ماست به چه معناست و چطور با ملکیت هر کس نسبت به اموال خودش جمع میشود.

مرحوم بروجردی این نسبت را به ملک حقیقی و اعتباری توضیح داده و فرموده اند خدای متعال مالک حقیقی همه مخلوقات است که به ائمه علیهم السلام هم واگذار شده است و این منافاتی با ملکیت اعتباری دیگران ندارد. این ملکیت حقیقیه ناظر به یک ارض خاصی هم نیست بلکه ناظر به دنیا و کل دنیا است.

البته راه دیگری نیز برای جمع بین این دو ملکیت پیموده شده است همانند ملکیت طولیه اعتباریه همانند ملکیت مولی و عبد نسبت به اموال عبد و ...؛ همچنین ممکن است گفته شود که ملکیت امام علیه السلام نه ملک حقیقی است و نه ملک اعتباری، بلکه جنسی از اشراف امام است که حق قانون گذاری را برای ایشان قرار میدهد.

مرحوم شیخ حر هم درباره این روایت شریفه فرموده اند مراد از اینکه کل ارض برای امام است، ارض سائل یا ارض انفال است که ملک امام علیه السلام است، لکن در اراضی انفال هم محل بحث است که آیا غیر شیعه هم مالک میشوند یا خیر که بعضی جمع بین حکم تکلیفی و وضعی کرده و فرموده اند مخالفین مالک میشوند ولی تصرف آنها در اراضی حرام است.

بحث از ملکیت امام نسبت به اراضی و آثار این ملکیت درجای خود باید بررسی شود که دعوای بین هشام و ابن ابی عمیر بر سر همین موضوع بوده است. (که ابن ابی عمیر قائل بود که کل ارض ملک امام است ولی هشام قائل به این مطلب نبود) مرحوم بروجردی میفرمایند این دعوی را اینگونه میتوان جمع کرده که ملکیت حقیقیه برای امام علیه السلام است نه ملکیت اعتباریه و اثری هم ایشان بر آن بار کرده اند که امام طبق این مالکیت حق قانون گذاری دارد. بحث دیگری هم در اصالة الحظر هست که اصل تصرفات جایز است یا حرام که جنس آن هم همین بحث است که آیا اصل اولی این است که تصرفات ما در هرچیزی جایز است یا خیر؟

صحیحه عمربن یزید

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: سَمِعْتُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الْجَبَلِ يَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَخَذَ أَرْضاً مَوَاتاً تَرَكَهَا أَهْلُهَا فَعَمَرَهَا وَ كَرَى أَنْهَارَهَا وَ بَنَى فِيهَا بُيُوتاً وَ غَرَسَ فِيهَا نَخْلًا وَ شَجَراً قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع- كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَهِيَ لَهُ وَ عَلَيْهِ طَسْقُهَا يُؤَدِّيهِ إِلَى الْإِمَامِ فِي حَالِ الْهُدْنَةِ فَإِذَا ظَهَرَ الْقَائِمُ فَلْيُوَطِّنْ نَفْسَهُ عَلَى أَنْ تُؤْخَذَ مِنْهُ.

در این روایت شریفه شخصی از اهالی کوهستان سوال میکند که شخصی زمینی را که دیگران رها کرده و خرابه شده بود را آباد کرده است، آیا مالک میشود یا خیر؟ حضرت در پاسخ فرمودند که امیرالمومنین علیه السلام فرموده اند اگر کسی زمینی را احیا کرد مالک میشود و در دوران غیبت هم باید مالیات بدهد ولی در دوران ظهور شکل تصرفات متفاوت میشود و باید آماده باشد که شاید زمین از او پس گرفته شود.

سند این روایت شریفه قابل تصحیح است اما ارتباطی به تحلیل خمس ندارد و مرحوم شیخ حر هم این روایت را که به جهت دلالت بر تحلیل اراضی آورده اند زیرا عنوانی که ایشان برای این باب قرار داده اند اعم از خمس است و مربوط به کلیه حقوق امام علیه السلام است.

معتبره حارث بن مغیره

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَجَلَسْتُ عِنْدَهُ فَإِذَا نَجِيَّةُ قَدِ اسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَدَخَلَ فَجَثَا عَلَى رُكْبَتَيْهِ ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ وَ اللَّهِ مَا أُرِيدُ بِهَا إِلَّا فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ فَكَأَنَّهُ رَقَّ لَهُ فَاسْتَوَى جَالِساً فَقَالَ يَا نَجِيَّةُ سَلْنِي فَلَا تَسْأَلُنِي عَنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَخْبَرْتُكَ بِهِ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي فُلَانٍ وَ فُلَانٍ قَالَ يَا نَجِيَّةُ إِنَّ لَنَا الْخُمُسَ فِي كِتَابِ اللَّهِ- وَ لَنَا الْأَنْفَالَ وَ لَنَا صَفْوَ الْمَالِ وَ هُمَا وَ اللَّهِ أَوَّلُ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ إِلَى أَنْ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّا قَدْ أَحْلَلْنَا ذَلِكَ لِشِيعَتِنَا قَالَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا بِوَجْهِهِ فَقَالَ يَا نَجِيَّةُ مَا عَلَى‏ فِطْرَةِ إِبْرَاهِيمَ غَيْرُنَا وَ غَيْرُ شِيعَتِنَا.

در این روایت دارد که نجیه خدمت حضرت رسید و عرضه داشت میخواهم از شما درباره امری سوال کنم و به خدا قسم از این سوالم هیچ انگیزه ای جز رهایی از آتش جهنم ندارم. حضرت توجه خاصی به او کرد و فرمود حال که اینطور است، از هرچه بپرسی به تو پاسخ خواهم داد. حضرت درپاسخ وی از اینجا شروع کردند که خمس و انفال و صفو المال مربوط به ماست و آنها اول ظالمین به ما هستند. (یک فرازی که راجع به مظالم بوده است را مرحوم شیخ حر تقطیع کرده اند) تا اینجا که حضرت میفرمایند این مظالم را برای شیعه تحلیل کرده ایم.

ابن فضال واقفی است ولی روایت وی معتبر است و روایاتی که از او نقل شده از مربوط به دوران قبل وقف اوست و بعد از وقف شیعیان به او مراجعه نمیکرده اند.

درباره جعفر بن محمد بن حکیم در نجاشی آمده است که لیس بشیء و لی چون ابن فضائل از ضعفا نقل نمیکند و روایات متعددی (حدود 25روایت) از او دارد ممکن است بتوان وی را نیز توثیق کرد.

عبدالکریم خثعمی هم از بزرگان شیعه بوده ولی بعد واقفی شده است و حارث بن مغیره هم از اجلاء است.

بررسی مدلول روایت شریفه

دراین روایت شریفه آن ظلم هایی که غاصبین انجام داده اند تحلیل شده است که در این صورت مربوط به خمس متولد در ملک شیعی نیست بلکه مربوط به خمسی است که قبل از اینکه مال به ملک شیعه وارد شود به مال تعلق گرفته است.

البته مرحوم شیخ حر فرازی را تقطیع کرده اند که نسبت به تحلیل قرینیت دارد؛ حضرت بعد از اینکه میفرمایند: «هُمَا وَ اللَّهِ أَوَّلُ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ» فرموده اند: «وَ أَوَّلُ مَنْ حَمَلَ النَّاسَ عَلَى رِقَابِنَا وَ دِمَاؤُنَا فِي أَعْنَاقِهِمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِظُلْمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ إِنَّ النَّاسَ لَيَتَقَلَّبُونَ فِي حَرَامٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِظُلْمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَقَالَ نَجِيَّةُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هَلَكْنَا وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ قَالَ فَرَفَعَ فَخِذَهُ عَنِ الْوِسَادَةِ فَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ فَدَعَا بِدُعَاءٍ لَمْ أَفْهَمْ مِنْهُ شَيْئاً إِلَّا أَنَّا سَمِعْنَاهُ فِي آخِرِ دُعَائِهِ وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنَّا قَدْ أَحْلَلْنَا ذَلِكَ لِشِيعَتِنَا» با توجه به این فرازی که تقطیع شده است دو نکته را میتوان بیان کرد یکی اینکه چون حضرت در ضمن دعایی این فراز دال بر تحلیل را بیان کرده اند که صدر این دعا روشن نیست، نمیتوان گفت که چه مواردی تحلیل شده است و نکته دوم این است که برفرض که از این اشکال رفع ید شود، روشن است که تحلیل راجع به مظالمی بوده است که غاصبین غصب کرده اند نه خمسی که در ملک شیعی متولد شده باشد.

بررسی صحیحه زراره

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع حَلَّلَهُمْ مِنَ الْخُمُسِ يَعْنِي الشِّيعَةَ لِيَطِيبَ مَوْلِدُهُمْ. که دراین روایت شریفه آمده است که امیرالمومنین علیه السلام و الصلاة خمس را برای شیعه به جهت طیب مولد تحلیل کرده اند.

مرحوم صدوق این روایت را از شیخ خود مرحوم ابن ولید نقل کرده که از اجلاء هستند و عباس بن معروف که امامی ثقه است و باقی سند هم روشن است لذا سند روایت شریفه تمام است

بررسی مدلول روایت شریفه

این روایت باتوجه به ارتکازی که در روایات دیگر طیب مولد است که مربوط به مناکح است، ظهور در طیب مولد و تحلیل مناکح دارد، البته میتوان تعمیم داد به این معنی که تصرف در خمس اهل بیت علیهم السلام آثار شدیدی در طهارت نسل داشته است لذا ائمه علیهم السلام تحلیل کرده اند لکن به ضمیمه روایاتی که تحلیل مقید به خصوص مناکح شده است این روایات هم مربوط به مناکح میشود.

البته در جمع بندی روایات باید به دقت بررسی کرد که آیا روایات اختصاص تحلیل به مناکح دارد یا خیر و مراد از تحلیل مناکح و طیب مولد در این چیست؟

البته این روایت محتمل است همان صحیحه فضلا باشد که روایت اول باب بود که در این صورت تحلیل اعم از مناکح خواهد بود، و لکن خیلی واضح هم نیست که همان روایت باشد زیرا ممکن است روایت دیگری باشد که زراره نقل کرده است.