نسخه آزمایشی
شنبه, 29 ارديبهشت 1403 - Sat, 18 May 2024

جلسه 307 خارج فقه کتاب الخمس/ بیان قرائن محقق هاشمی در ملک عنوان بودن خمس و مصرف بودن سه قسم اخیر

متن زیر تقریر جلسه 307 درس خارج فقه خمس آیت الله میرباقری است که در تاریخ 17 آذرماه 1400 برگزار شده است. در این جلسه ایشان فرمودند محقق هاشمی استظهار از آیات و روایات کرده اند که بحث تقسیم 6 گانه نیست بلکه سه عنوان اول ملک طولی در حاکم است و سه دسته دیگر مصرف هستند. ایشان ابتدا به آیه شریفه پرداخته و قرائنی را ذکر کرده اند که نشان میدهد اینها مصرف هستند نه تقسیم خمس به 6 دسته...

مقدمه و قرائن محقق هاشمی در استظهار مصرفیت در آیه

همانطور که گفته شد مشهور قائل اند که خمس تقسیم به شش قسم می شود و سه قسم آن ملک امام علیه السلام و سه قسم دیگر ملک سادات است. در مقابل ایشان هم مرحوم شاهرودی ادعا کرده اند که کل خمس ملک عنوان حاکم است و سه قسم اخیر مصرف خمس هستند.

یکی از قرائنی مرحوم شاهرودی اقامه کرده اند این است که استناد ملکیت در آیه شریفه به خدای متعال نمی تواند همان ملکیت اعتباریه ای باشد که در سایر اقسام وجود دار؛ یعنی نمی تواند به این معنا باشد که ذات خدای متعال مالک اعتباری یک ششم خمس است؛ بنابراین ملک خدای متعال بودن دو معنی ممکن است داشته باشد.

معنای اول این است که «لله» به ملکیت «سبیل الله» بازگردد یعنی این قسم ملک جهت است و ملک سبیل الله است که این معنی خلاف ظاهر است و هیچ فقیهی هم آن را بیان نکرده است.

معنای دوم که قابل استظهار است و متناسب با معارفی است که از قرآن استفاده می شود و شیوه بیان قرآن در احکام اساسی سیاسی و اقتصادی همین است این است که ملک عنوان باشد یعنی مقصود از «لله» خدای متعال بماهو حاکم است.

این بیان در مورد رسول صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام خیلی واضح است که گاهی چیزی ملک شخص رسول صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام است و گاهی ملک عنوان است که همین بیان را ایشان در مورد خدای متعال هم بیان کرده و می فرمایند خدای متعال بماهو حاکم مالک یک ششم خمس است.

کأنّ تحقق حکومت الهی در عالم محتاج یک امکانات مالی است و این امکانات مقرر شده برای تحقق آن اغراضی که در حاکمیت خدای متعال وجود دارد. بنابراین حکومت رسول صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام که در طول حکومت خدای متعال است، پس خمس هم «لله» است و در طول آن «للرسول» و «للامام» است.

ایشان می فرمایند تنها معنای صحیح برای «لله» در آیه شریفه این است که خمس ملک خدای متعال بما هو حاکم باشد و از همینجا می فرمایند وقتی حاکمیتی در عرض حاکمیت خدای متعال نیست و رسول صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام در طول خدای متعال حاکم هستند پس ملکیت ایشان هم در طول ملک خدای متعال است.

ایشان برای این نکته که ملکیت طولیه است علاوه بر این قرینه داخلیه -که به لحاظ عقلی و عقلائی نمی توان ملک اعتباری را به ذات خدای متعال نسبت داد- یک قرینه خارجیه هم اقامه کرده و می فرمایند آیات مختلفی که رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد الله آمده است را آورده و می فرمایند همگی دلالت بر همین دارد که اطاعت، ولایت و حاکمیت رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد الله و در طول آن است.

سپس ایشان می فرمایند اگر این نکته پذیرفته شود، سه عنوانی که در ادامه آمده اند دیگر مالک نیستند و مصرف خمس هستند لذا در این سه عنوان دیگر «ل» ملکیت هم نیامده است.

بنابراین ایشان یک قرینه داخلیه و یک قرینه خارجیه اقامه کرده اند ولی این بیان ایشان قابل مناقشه است زیرا اولا معانی دیگری برای ملکیت خدای متعال ممکن است بیان شود و ثانیا اگر هم ملکیت خدای متعال، ملک عنوان باشد و رسول صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام در طول آن مالک باشند، دلیل بر این نمی شود که سه قسم اخیر مالک نباشند، بلکه ممکن است نیمی از خمس ملک عنوان حاکم باشد و نیم دیگر ملک سادات باشد.

تمسک به آیه سوره حشر

قرینه دیگری که ایشان اقامه کرده اند، تمسک به آیات فیء در سوره حشر است. این آیات در باب درگیری مسلمان ها با یهود بنی نضیر و محاصره بنی نضیر توسط مسلمان ها و کوچ بدون درگیری یهود بنی نضیر بود که علاوه بر دارایی های غیر منقول آنها، بخش زیادی از دارایی های منقول را هم باقی گذاشته و رفتند.

خدای متعال در این آیات می فرمایند: «وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ * ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ»

«فیء» به معنای مالی است که بازمیگردد و وجه تسمیه آن این است که گویا در اصل این اموال ملک رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است، که مدتی در دست دیگران بوده و بعد دوباره به ملک ایشان بازگشته است.

خدای متعال در این آیات می فرمایند که آن اموالی که لشکر شما مقاتله و اقدامی در آن نداشته اند و خدای متعال حضرت را مسلط بر این امکانات کرده است، ملک خدا و رسول صلی الله علیه و آله و ذی القربی علیهم السلام و مسکین و یتیم و ابن سبیل است.

این آیه که مصرف فیء را بیان کرده است همانند آیه خمس است که شش مصرف بیان کرده است، با این تفاوت که در آن آیات دارد « ان لله خمسه و للرسول...» ولی در اینجا دارد که «ما فاء الله فلله و للرسول...».

تعلیل این ملکیت هم این است که این امکانات در بین ثروتمندان دست به دست نشود. سپس خدای متعال یک دستور فوق العاده داده اند که ناظر به مقام مفترض الطاعة بودن حضرت است که باطن آن این است که حکم حضرت رسول صلی الله علیه و آله حکم خدای متعال است و اگر کسی بخواهد در عرض رسول خدا صلی الله علیه و آله حرکت کند و قانون و مقرراتی جعل کند، ان الله شدید العقاب.

دو قرینه در همان آیه اول وجود دارد که دلالت دارد که فیء ملک رسول خدا صلی الله علیه و آله است؛ یکی اینکه خدای متعال فیء را به ملک ایشان بازگردانده است و دوم اینکه دیگران در اینکه خدای متعال این اموال را به حضرت رسول صلی الله علیه و آله داده اند، دخالتی نداشته اند که بخواهند مالک شوند. یعنی خدای متعال با مناسباتی که در آیات ابتدائی توضیح داده شده است حضرت رسول صلی الله علیه و آله را بر این اموال مسلط کرده است. آیات ابتدائی سوره که می فرماید: «هُوَ الَّذي أَخْرَجَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ» و می فرماید: «وَ قَذَفَ في‏ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» درصدد بیان همین مناسباتی که خدای متعال حضرت رسول صلی الله علیه و آله را مسلط کرده است.

بنابراین آیه اول دلالت دارد که فیء ملک رسول خدا صلی الله علیه و آله است، لکن در آیه دوم که خدای متعال مصرف دیگری برای فیء بیان فرموده است که همان مصرف به شش قسم است. در حل این مشکل سه احتمال وجود دارد.

احتمال اول این است که ناظر به همان فیئی باشد که در آیه قبل ذکر شده که در این صورت بین دو آیه تنافی خواهد بود زیرا آیه اول دلالت دارد که فیء ملک رسول خدا صلی الله علیه و آله است و آیه دوم مصرف دیگری برای آن بیان کرده است.

احتمال دوم این است که این آیه درصدد بیان حکم خمس است نه فیء. مرحوم خویی می فرماید مراد از آیه دوم فیء از طریق حرب است؛ یعنی غنائمی که از طریق حرب به رسول خدا صلی الله علیه و آله برسد باید به این صورت تقسیم شود؛ یعنی ایشان «ما افاء الله» در دو آیه را به دو صورت معنی کرده اند و می فرمایند فیء در آیه دوم به معنای غنیمت حربی است و این آیه هم در واقع آیه خمس است نه فیء. ایشان در این تبیین خود به روایتی استناد کرده اند.

مرحوم خویی یک قیدی در تقدیر گرفته و می فرمایند مراد آیه دوم این است که آنچه با قتال و درگیری به حضرت رسول صلی الله علیه و آله برسد باید در این طریق مصرف شود. و آنچه در حرب به حضرت رسول صلی الله علیه و آله می رسد خمس است لذا آیه شریفه در صدد بیان خمس است.

احتمالی که مرحوم خویی بیان کرده اند نیز خلاف ظاهر و سیاق آیات است زیرا اولا باید قیدی در آیه اضافه شود که فیء از طریق حرب مراد باشد و ثانیا باید مراد از فیء در هر آیه یک معنا داشته باشد که هردو خلاف ظاهر هستند.

احتمال سومی که مرحوم شاهرودی بیان کرده اند که مؤید ادعای ایشان است که خمس تماما ملک عنوان حاکم است در جلسه آینده بررسی خواهد شد.