نسخه آزمایشی
جمعه, 14 ارديبهشت 1403 - Fri, 3 May 2024

جلسه 320 خارج فقه کتاب الخمس/ بررسی روایت عمران بن موسی و تبیین وجوه تیسیر خمس

متن زیر تقریر جلسه 320 درس خارج فقه خمس آیت الله میرباقری است که در تاریخ 13 دی ماه 1400 برگزار شده است. در این جلسه ایشان در ادامه بررسی روایات مصرف خمس به روایت عمران بن موسی پرداخته و وجوهی که در تیسیر خمس هست را بیان می کنند...

حدیث یازدهم: عمران بن موسی

کلام در روایت بصائر الدرجات بود که حضرت فرموده اند: «حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَرَأْتُ عَلَيْهِ آيَةَ الْخُمُسِ فَقَالَ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ وَ مَا كَانَ‏ لِرَسُولِهِ‏ فَهُوَ لَنَا ثُمَّ قَالَ لَقَدْ يَسَّرَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهُ رَزَقَهُمْ خَمْسَةَ دَرَاهِمَ وَ جَعَلُوا لِرَبِّهِمْ وَاحِداً وَ أَكَلُوا أَرْبَعَةً حَلَالًا ثُمَّ قَالَ هَذَا مِنْ حَدِيثِنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَعْمَلُ بِهِ وَ لَا يَصْبِرُ عَلَيْهِ إِلَّا مُمْتَحَنٌ قَلْبُهُ لِلْإِيمَانِ.»

صدر این روایت شریفه که حضرت فرموده اند: «مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ وَ مَا كَانَ‏ لِرَسُولِهِ‏ فَهُوَ لَنَا» دلالت بر این ندارد که کل خمس ملک امام علیه السلام است بلکه صرفا استفاده می شود که سهم الله و سهم الرسول صلی الله علیه و آله به امام علیه السلام می رسد. لذا عین همین عبارت در روایاتی که سه سهم دیگر ذکر شده است نیز آمده است.

اما اینکه حضرت فرموده اند: «وَ جَعَلُوا لِرَبِّهِمْ وَاحِداً» نیز دلالت بر این ندارد که کل خمس ملک الله است که در طول خدای متعال به رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام می رسد زیرا این فراز به این معناست که باید خدای متعال را اطاعت کنند و از آن استفاده نمی شود که کل آن ملک عنوان است. لذا اینکه خمس شش قسم شود منافاتی با این ندارد که بگوییم: «وَ جَعَلُوا لِرَبِّهِمْ وَاحِداً.»

نکته دیگر اینکه بعضی از این فراز که حضرت فرموده اند: «أَكَلُوا أَرْبَعَةً حَلَالًا» استفاده کرده اند که اگر خمس را نپردازد استفاده از مابقی اموال خودش نیز برای او حلال نخواهد بود.

حضرت در ادامه این روایت شریفه می فرمایند حکم خمس حکم آسانی است که خدای متعال از پنج درهم، پرداخت یک درهم را واجب کرده است؛ سپس حضرت می فرمایند که این از احادیث صعب مستصعبی است که بدان عمل نمی کند و صبر بر آن نمی کند مگر مومنی که قلب او برای ایمان امتحان شده باشد.

وجه تیسیر در روایت مذکور

نکته ای که دراینجا باید بدان پرداخت این است که این «لَقَدْ يَسَّرَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» چطور با «هَذَا مِنْ حَدِيثِنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» جمع می شود و دوم اینکه اصلا صعب مستصعب بودن این امر به چه نکته ای است؟ و سوم اینکه آیا از ذیل روایت شریفه استفاده می شود که خمس در جمیع درآمدهاست یا خیر؟ و چهارم اینکه اگر استفاده تعلق خمس به همه درآمدها شود آیا منافات با «الخمس بعد المؤونه» دارد یا خیر؟

درباره دو نکته اخیر باید گفت که بعضی فرموده اند اینکه حضرت می فرمایند «رزقهم...» دلالت دارد که خمس به همه اموال تعلق می گیرد؛ در ادامه هم فرموده اند که این روایت دال بر این است که غنائم در آیه اعم است و همه فوائد را شامل می شود زیرا حضرت در ذیل آیه شریفه این کلام را بیان فرموده اند.

البته همانطور که مرحوم شاهرودی بیان فرموده اند، قرینیت ممکن است عکس این مطلب هم باشد؛ به این بیان که حضرت در ذیل آیه غنیمت که مربوط به غنائم دارالحرب است فرموده اند این سخت نیست که از این رزق غنیمتی که خدای متعال برای شمال قرار داده است خمس آن را بپردازید. لذا از این فراز نمی توان استفاده کرد که کل اموال متعلق خمس است.

مرحوم شاهرودی به همین جهت در وجه صعب بودن فرموده اند که وجه آن این است که تا این خمس را نپردازد باقی مال بر وی حلال نمی شود؛ که در روایات تحلیل آمده است که این اموال برای شیعیان تحلیل شده تا نسل ایشان پاک بماند. یعنی خود همین روایات تحلیل و اینکه با پرداخت نکردن خمس، کل نسل ها ناپاک می شود و امام علیه السلام با یک تحلیل نسل را از آلودگی بیرون می آورند، صعب مستصعب است.

وجه دیگری که برای صعب مستصعب بودن بیان شده است این است که این روایت شریفه خمس را از غنیمت به مطلق درآمد تعمیم می دهد و همین نکته صعب است. البته این وجه در صورتی مقبول است که بتوان استظهار کرد که حضرت حکم خمس را تعمیم داده اند. در این صورت هم التزام به اینکه امام علیه السلام می تواند حکمی تشریع کنند و سنتی را پایه گذاری کنند و هم عمل به آن سنت صعب مستصعب است.

وجه سومی که برای صعب مستصعب بودن بیان شده است این است که بحث از فریضه و سنت نیست بلکه همین که حضرت آیه را به این حد تعمیم داده اند، صعب مستصعب است.

در بین این دو تقریر اخیر، تقریر اول بهتر است؛ زیرا اگر هم تعلق خمس به مطلق فوائد از این روایت استفاده شود دیگر ظاهر روایت شریفه این نیست که حضرت می خواهند غنیمت در آیه شریفه را توسعه دهند بلکه حضرت سنتی را در کنار فریضه ای که در آیه آمده است بیان فرموده اند. لکن همانطور که بیان شد اصلا از این روایت شریفه اصلا تعمیم حکم را نمی توان استفاده کرد.

بنابراین بیان اول اصوب است که خود پرداخت خمس آسان است و لذا حضرت می فرماید: «لَقَدْ يَسَّرَ اللَّهُ» لکن آنچه صعب است این است که اگر این خمس را نپردازید مابقی اموال شما هم بر شما حلال نخواهد بود و اختلاط نسل ها و.. پدید خواهد آمد. در این صورت یسر در صدر و صعب در ذیل روایت شریفه باهم جمع شده است.

وجه چهارمی که بعضی در جمع بین یسر و سعب بیان کرده اند این است که حکم صعب مستصعب است ولی اگر پذیرفته شود و بدان عمل شود آسان می شود؛ یعنی ظاهر تکلیف مشکل است ولی با عمل به آن آسان و یسر می شود. شاهد این وجه روایتی است که در تأویل الآیات ذیل آیات سوره لیل که می فرماید: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ وَ اتَّقى‏ * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏ * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى‏ * وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى‏ * وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى‏ * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى‏» آمده است. در این روایت شریفه آمده است: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ الْخُمُسَ وَ اتَّقى‏ وَلَايَةَ الطَّوَاغِيتِ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏ بِالْوَلَايَةِ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى‏ فَلَا يُرِيدُ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ إِلَّا تَيَسَّرَ لَهُ وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ بِالْخُمُسِ وَ اسْتَغْنى‏ بِرَأْيِهِ عَنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى‏ بِالْوَلَايَةِ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى‏ فَلَا يُرِيدُ شَيْئاً مِنَ الشَّرِّ إِلَّا تَيَسَّرَ لَهُ». یعنی خدای متعال کار کسی که خمس را بپردازد، از طواغیت تبری بجوید و ولایت ائمه علیهم السلام را بپذیرد، را آسان می کند. ولی اگر بخل بورزد و خمس را نپردازد و ولایت را تکذیب کرده و از اولیاء الله استغناء بجوید، هر شر و بدی را که اراده می کند، راهش برای او باز می شود. یعنی خدای متعال به راحتی او را به سختی و شرّی که اراده کرده است، می اندازد.

بنابراین وجه جمع بین «یسر الله» و «صعب مستصعب» بودن در روایت شریفه ابوحمزه به این صورت است که تکلیف خمس، تکیف صعب و سنگینی است ولی اگر کسی بدان عمل کند، آسان و یسر می شود.

لکن این وجه قابل دفاع نیست زیرا در این روایت وجه آسانی این است که از پنج درهم یک درهم واجب می شود نه اینکه با عمل به آن آسانی حاصل می شود. ضمن اینکه آسانی در روایت ابی بصیر آسانی در خمس نیست بلکه آسانی در وصول به خیرات است لذا متفاوت است با این آسانی در روایت ابی حمزه.

بله اگر کسی شانه زیر امور صعب مستصعب بنهد، آسان می شود، مثل اینکه خدای متعال در عالم میثاق امر به ورود در آتش کرد و اصحاب یمین وقتی اجابت کردند تکلیف بر آنها آسان شد؛ ولی این روایت شریفه درصدد بیان این نکته نیست و این تأویل معنوی با ظاهر این روایت شریفه سازگار نیست.

وجه پنجمی که در صعب مستصعب بودن می توان بیان کرد این است که نکته ای که حضرت در صدر روایت فرموده اند که تمام خمس یا نیمی از آن به امام علیه السلام می رسد صعب مستصعب است.

بنابراین سه وجه در این صعب بودن را میتوان پذیرفت یکی اینکه صعب بودن به این بازگردد که تمام خمس یا نیمی از آن به امام علیه السلام بازگردد و دوم اینکه حضرت خمس در آیه را تعمیم داده باشند و پذیرش این تعمیم صعب باشد و سوم اینکه اگر خمس پرداخته نشود مابقی آن حرام باشد صعب مستصعب است.

متن زیر تقریر جلسه 320 درس خارج فقه خمس آیت الله میرباقری است که در تاریخ 13 دی ماه 1400 برگزار شده است. در این جلسه ایشان در ادامه بررسی روایات مصرف خمس به روایت عمران بن موسی پرداخته و وجوهی که در تیسیر خمس هست را بیان می کنند...

حدیث یازدهم: عمران بن موسی

کلام در روایت بصائر الدرجات بود که حضرت فرموده اند: «حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَرَأْتُ عَلَيْهِ آيَةَ الْخُمُسِ فَقَالَ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ وَ مَا كَانَ‏ لِرَسُولِهِ‏ فَهُوَ لَنَا ثُمَّ قَالَ لَقَدْ يَسَّرَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهُ رَزَقَهُمْ خَمْسَةَ دَرَاهِمَ وَ جَعَلُوا لِرَبِّهِمْ وَاحِداً وَ أَكَلُوا أَرْبَعَةً حَلَالًا ثُمَّ قَالَ هَذَا مِنْ حَدِيثِنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَعْمَلُ بِهِ وَ لَا يَصْبِرُ عَلَيْهِ إِلَّا مُمْتَحَنٌ قَلْبُهُ لِلْإِيمَانِ.»

صدر این روایت شریفه که حضرت فرموده اند: «مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ وَ مَا كَانَ‏ لِرَسُولِهِ‏ فَهُوَ لَنَا» دلالت بر این ندارد که کل خمس ملک امام علیه السلام است بلکه صرفا استفاده می شود که سهم الله و سهم الرسول صلی الله علیه و آله به امام علیه السلام می رسد. لذا عین همین عبارت در روایاتی که سه سهم دیگر ذکر شده است نیز آمده است.

اما اینکه حضرت فرموده اند: «وَ جَعَلُوا لِرَبِّهِمْ وَاحِداً» نیز دلالت بر این ندارد که کل خمس ملک الله است که در طول خدای متعال به رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام می رسد زیرا این فراز به این معناست که باید خدای متعال را اطاعت کنند و از آن استفاده نمی شود که کل آن ملک عنوان است. لذا اینکه خمس شش قسم شود منافاتی با این ندارد که بگوییم: «وَ جَعَلُوا لِرَبِّهِمْ وَاحِداً.»

نکته دیگر اینکه بعضی از این فراز که حضرت فرموده اند: «أَكَلُوا أَرْبَعَةً حَلَالًا» استفاده کرده اند که اگر خمس را نپردازد استفاده از مابقی اموال خودش نیز برای او حلال نخواهد بود.

حضرت در ادامه این روایت شریفه می فرمایند حکم خمس حکم آسانی است که خدای متعال از پنج درهم، پرداخت یک درهم را واجب کرده است؛ سپس حضرت می فرمایند که این از احادیث صعب مستصعبی است که بدان عمل نمی کند و صبر بر آن نمی کند مگر مومنی که قلب او برای ایمان امتحان شده باشد.

وجه تیسیر در روایت مذکور

نکته ای که دراینجا باید بدان پرداخت این است که این «لَقَدْ يَسَّرَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» چطور با «هَذَا مِنْ حَدِيثِنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» جمع می شود و دوم اینکه اصلا صعب مستصعب بودن این امر به چه نکته ای است؟ و سوم اینکه آیا از ذیل روایت شریفه استفاده می شود که خمس در جمیع درآمدهاست یا خیر؟ و چهارم اینکه اگر استفاده تعلق خمس به همه درآمدها شود آیا منافات با «الخمس بعد المؤونه» دارد یا خیر؟

درباره دو نکته اخیر باید گفت که بعضی فرموده اند اینکه حضرت می فرمایند «رزقهم...» دلالت دارد که خمس به همه اموال تعلق می گیرد؛ در ادامه هم فرموده اند که این روایت دال بر این است که غنائم در آیه اعم است و همه فوائد را شامل می شود زیرا حضرت در ذیل آیه شریفه این کلام را بیان فرموده اند.

البته همانطور که مرحوم شاهرودی بیان فرموده اند، قرینیت ممکن است عکس این مطلب هم باشد؛ به این بیان که حضرت در ذیل آیه غنیمت که مربوط به غنائم دارالحرب است فرموده اند این سخت نیست که از این رزق غنیمتی که خدای متعال برای شمال قرار داده است خمس آن را بپردازید. لذا از این فراز نمی توان استفاده کرد که کل اموال متعلق خمس است.

مرحوم شاهرودی به همین جهت در وجه صعب بودن فرموده اند که وجه آن این است که تا این خمس را نپردازد باقی مال بر وی حلال نمی شود؛ که در روایات تحلیل آمده است که این اموال برای شیعیان تحلیل شده تا نسل ایشان پاک بماند. یعنی خود همین روایات تحلیل و اینکه با پرداخت نکردن خمس، کل نسل ها ناپاک می شود و امام علیه السلام با یک تحلیل نسل را از آلودگی بیرون می آورند، صعب مستصعب است.

وجه دیگری که برای صعب مستصعب بودن بیان شده است این است که این روایت شریفه خمس را از غنیمت به مطلق درآمد تعمیم می دهد و همین نکته صعب است. البته این وجه در صورتی مقبول است که بتوان استظهار کرد که حضرت حکم خمس را تعمیم داده اند. در این صورت هم التزام به اینکه امام علیه السلام می تواند حکمی تشریع کنند و سنتی را پایه گذاری کنند و هم عمل به آن سنت صعب مستصعب است.

وجه سومی که برای صعب مستصعب بودن بیان شده است این است که بحث از فریضه و سنت نیست بلکه همین که حضرت آیه را به این حد تعمیم داده اند، صعب مستصعب است.

در بین این دو تقریر اخیر، تقریر اول بهتر است؛ زیرا اگر هم تعلق خمس به مطلق فوائد از این روایت استفاده شود دیگر ظاهر روایت شریفه این نیست که حضرت می خواهند غنیمت در آیه شریفه را توسعه دهند بلکه حضرت سنتی را در کنار فریضه ای که در آیه آمده است بیان فرموده اند. لکن همانطور که بیان شد اصلا از این روایت شریفه اصلا تعمیم حکم را نمی توان استفاده کرد.

بنابراین بیان اول اصوب است که خود پرداخت خمس آسان است و لذا حضرت می فرماید: «لَقَدْ يَسَّرَ اللَّهُ» لکن آنچه صعب است این است که اگر این خمس را نپردازید مابقی اموال شما هم بر شما حلال نخواهد بود و اختلاط نسل ها و.. پدید خواهد آمد. در این صورت یسر در صدر و صعب در ذیل روایت شریفه باهم جمع شده است.

وجه چهارمی که بعضی در جمع بین یسر و سعب بیان کرده اند این است که حکم صعب مستصعب است ولی اگر پذیرفته شود و بدان عمل شود آسان می شود؛ یعنی ظاهر تکلیف مشکل است ولی با عمل به آن آسان و یسر می شود. شاهد این وجه روایتی است که در تأویل الآیات ذیل آیات سوره لیل که می فرماید: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ وَ اتَّقى‏ * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏ * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى‏ * وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى‏ * وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى‏ * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى‏» آمده است. در این روایت شریفه آمده است: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ الْخُمُسَ وَ اتَّقى‏ وَلَايَةَ الطَّوَاغِيتِ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏ بِالْوَلَايَةِ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى‏ فَلَا يُرِيدُ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ إِلَّا تَيَسَّرَ لَهُ وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ بِالْخُمُسِ وَ اسْتَغْنى‏ بِرَأْيِهِ عَنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى‏ بِالْوَلَايَةِ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى‏ فَلَا يُرِيدُ شَيْئاً مِنَ الشَّرِّ إِلَّا تَيَسَّرَ لَهُ». یعنی خدای متعال کار کسی که خمس را بپردازد، از طواغیت تبری بجوید و ولایت ائمه علیهم السلام را بپذیرد، را آسان می کند. ولی اگر بخل بورزد و خمس را نپردازد و ولایت را تکذیب کرده و از اولیاء الله استغناء بجوید، هر شر و بدی را که اراده می کند، راهش برای او باز می شود. یعنی خدای متعال به راحتی او را به سختی و شرّی که اراده کرده است، می اندازد.

بنابراین وجه جمع بین «یسر الله» و «صعب مستصعب» بودن در روایت شریفه ابوحمزه به این صورت است که تکلیف خمس، تکیف صعب و سنگینی است ولی اگر کسی بدان عمل کند، آسان و یسر می شود.

لکن این وجه قابل دفاع نیست زیرا در این روایت وجه آسانی این است که از پنج درهم یک درهم واجب می شود نه اینکه با عمل به آن آسانی حاصل می شود. ضمن اینکه آسانی در روایت ابی بصیر آسانی در خمس نیست بلکه آسانی در وصول به خیرات است لذا متفاوت است با این آسانی در روایت ابی حمزه.

بله اگر کسی شانه زیر امور صعب مستصعب بنهد، آسان می شود، مثل اینکه خدای متعال در عالم میثاق امر به ورود در آتش کرد و اصحاب یمین وقتی اجابت کردند تکلیف بر آنها آسان شد؛ ولی این روایت شریفه درصدد بیان این نکته نیست و این تأویل معنوی با ظاهر این روایت شریفه سازگار نیست.

وجه پنجمی که در صعب مستصعب بودن می توان بیان کرد این است که نکته ای که حضرت در صدر روایت فرموده اند که تمام خمس یا نیمی از آن به امام علیه السلام می رسد صعب مستصعب است.

بنابراین سه وجه در این صعب بودن را میتوان پذیرفت یکی اینکه صعب بودن به این بازگردد که تمام خمس یا نیمی از آن به امام علیه السلام بازگردد و دوم اینکه حضرت خمس در آیه را تعمیم داده باشند و پذیرش این تعمیم صعب باشد و سوم اینکه اگر خمس پرداخته نشود مابقی آن حرام باشد صعب مستصعب است.