نسخه آزمایشی
جمعه, 14 ارديبهشت 1403 - Fri, 3 May 2024

جلسه چهاردهم تفسير سوره حجرات/ تبیّن و تبعیت از رسول الله راه نجات از فتنه جریان نبأ فاسق

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 18 تير ماه 99 است که در حسینیه حضرت زهرا سلام علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ محور سوره حجرات توجه به طرح نبی اکرم و خبری است که ایشان آوردند. به مومنین دستوراتی داده شده من جمله جلو نیافتادن از رسول، رفعت صوت و جهر بالقول نداشتن. تنها کسانی میتوانند به این دستورات عمل کنند که در امتحانات الهی سربلند بوده باشند و به تقوای قلب رسیده باشند. در مقابل خبر نبی اکرم جریانی هستند که با خبر فاسق خود به دنبال درگیری بین مومنین و به سختی انداختن آنها هستند. تنها راه مقابله با این نبأ فاسق تبین با رسول الله است و این تبین به معنای تبعیت تمام و کمال است. سرمایه رسیدن به تبین و تبعیت، حب نسبت به نبی اکرم و بغض نسبت به دشمنان ایشان است و فقط کسانی که این سرمایه را دارند اهل رشد هستند و قلبی رشید دارند.

جریان رفعت صوت و جهر بالقول

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى  ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ * وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطيعُكُمْ في  كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في  قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ * فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيم »(حجرات/6-8) در این سوره محور و عمود سوره توجه به طرح نبی اکرم و نبأ ای است که حضرت آوردند، که همان طرح خدای متعال است. به مومنین دستور داده شده مواظب باشید و پیش دستی بر حضرت نکنید و از طرح حضرت جلو نیافتید. «لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّه »(حجرات/1) و در مقابل صوت حضرت -حضرت صوتشان چیزی نیست جز این که خبر الهی و رسالت الهی را به عالم برسانند- مواظب باشید که شما مبتلای به رفعت صوت نشوید.

«لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون »(حجرات/2) این را هم اشاره کردیم که در مقابل حضرت عده ای هستند که می خواهند رفعت صوت داشته باشند و صوتشان در عالم غلبه بر صوت حضرت داشته باشد. بنایشان بر «جهر بالقول» حضرت است جهر بالقول یعنی می خواهند چیزی را بر حضرت آشکار کنند؛ احساس میکند مطلبی نزد اوست که نزد حضرت نیست، کنند همانکاری که ما در مباحثه با همدیگر می کنیم آنجایی که جهر بالقول داریم همانجایی است که می خواهیم مطلبی را واضح کنیم بر دوست خودمان و احساس می کنیم که ما چیزی می دانیم که او نمی داند، اینجاست که مبتلا به جهر بالقول می شویم.

نه دنبال این باشید که صدایی فوق صدای حضرت داشته باشید و نه دنبال این باشید که مطلبی بر حضرت آَشکار کنید. اینجا همه امی اند، همه بی خبرند، همه باید تلاش کنند که غض صوت داشته باشند. بعد هم عرض کردیم این امر موجب هبط عمل انسان می شود، انسان اگر بخواهد پیش دستی بر حضرت کند، رفعت صوت داشته باشد، جهر بالقول داشته باشد دچار هبط عمل می شود و این با ابطال عمل فرق می کند؛ یک موقع آدم در وادی ایمان است یک عملی ابطال می شود، یک موقع انسان از وادی ایمان بیرون می رود این می شود سیئه محیطه ای که تمام اعمال انسان را از بین می برد و هبط و نابود می کند.

جریان مومنین و تقوای قلب

در مقابل این جریان، یک جریانی در داخل امت حضرت است که دنبال پیش دستی و تقدم بر حضرت و جهر بالقول هستند و به مومنین هشدار داده می شود که شما با آنها همراهی نکنید «لا تقدموا» «لا ترفعوا» «لا تجهروا» در مقابل آن یک جریان غض صوت است «إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّه»(حجرات/3)  کسانی هستند که صدایشان فرو خوابیده است. چه کسانی در مقابل حضرت ادعا و سر و صدایی ندارند، رفعت صوتی ندارند، آنهایی که «أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى  لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيم » آنهایی که خدای متعال قلبشان را مورد امتحان قرار داده و به تقوای قلب رسیدند. اینها کسانی هستند که به غض صوت در مقابل حضرت می رسند. آنهایی که با امتحانات الهی به حقیقت تقوای قلب رسیدند. توضیح داده شد تقوای قلب و غض صوت نتیجه اش این است، آن کسانی که حامل نبأ و خبر پیامبر گرامی اسلام می شوند طبیعتاً لسانشان لسان رسول الله می شود، حنجره شان حنجره رسول خدا می شود. لسان می شوند برای آن معلم الهی که شاهد همه حقایق عالم است. کسانی اینطوری می شوند که به مرحله تقوای قلب رسیده اند، تقوای قلب، غض در صوت می آورد و نتیجه اش این می شود که هیچ صوتی در برابر حضرت ندارند بلکه می شود مبین کلام حضرت، طنین صوت حضرت در بیان اوست و می شود لسان حضرت.

در مقابل آن جریان رفعت صوت این جریان است که طریق انتقال نبأ نبی اکرم و خبری ک حضرت آوردند همین جریان است که محور این آیه هم وجود مقدس امیرالمومنین هستند و بعد شیعیان حضرت به تبع در مقابل نبی اکرم غض صوت دارند و به اندازه ای که تقوای قلب پیدا کنند حامل خبر نبی اکرم و ناقل این خبر در عالم می شوند. پس تا اینجا خدای متعال بیانی که فرمودند کانه این است که یک جریانی در دنیای اسلام در امت حضرت شکل می گیرد در مقابل رسالت حضرت، در مقابل طرح حضرت؛ به مومنین هشدار دادند که مواظب باشید گرفتار آنها نشوید و دنبال رو آنها نشوید. و اشاره شده به یک جریان دیگری که جریان صاحبان تقوای قلب و غض صوت در مقابل حضرت اند که یعنی امیرالمومنین علیه السلام و شیعیانشان و طریق انتقال خبری که نبی اکرم از عالم بالا آوردند و آن رسالت و آن طرح و آن سری که نزد حضرت است همین مسیر است.

جریان حجرات و اهل آنها

آیه بعدی ناظر به یک مطلب دیگری است و آن جریان حجرات است که شاید معنای تأویلی حجرات آن مقامات ایمان و حجب نوری است که گرد نبی اکرم شکل گرفته. یک عده ای اهل این حجرات و اهل این مقامات ایمان اند و وارد بیت نبی اکرم و مدینه رسول شدند. بعد به این درجات ایمان و حجرات راه پیدا کردند، اینها اهل سِرّ اند.

یک عده ای هم که در آخر این سوره به نام اعرابی ها از آنها یاد شده؛ آنها کسانی هستند که نه اهل هجرت اند نه اهل حجره نشینی و بیتوته در بیت حضرت. اینها مسئله ایمان را امر ساده ای تلقی می کنند و می خواهند دنیایشان را داشته باشند، از اخباری هم که این پیامبر گرامی آورده با خبر شوند. هم می خواهند اهل سِرّ باشند هم می خواهند دنبال مقاصد خودشان باشند. اینها به تعبیر ما می خواهند دیر بیایند زود بروند زود هم اهل فضل و علم بشوند، لذا تحمل نمی کنند و صبوری ندارند که بیایند و اهل حجرات بشوند.

اینها من وراء الحجرات حضرت را ندا می دهند «الَّذينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ »(حجرات/4) اینها یک جمعیتی اند که از وراء حجره حضرت را صدا می زنند و می خواهند مسائلشان را حل و فصل کنند، به همین راحتی. قرآن می فرماید اگر اهل حجره نیستید لااقل صبر کنید حضرت جلوه ای برای شما داشته باشد، «حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ»(حجرات/5) و این جریان اعرابی که در این سوره از آن صحبت شده، جریانی است به تعبیر قرآن؛ از اسلامی که حضرت آوردند بهره بردند و وارد محیط اسلام شدند ولی از فضای ایمان بی بهره اند. فرمود اسلام و ایمان مثل حرم و کعبه می ماند اینها وارد حرم شدند ولی وارد کعبه نشدند این آدم هایی که مسلمان اند و مدعی ایمان هم هستند از بهره ایمان هم می خواهند برخوردار بشوند یکی از سلوکشان همین است «يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ » نه اهل حجره اند و نه تحمل می کنند نوبت آنها برسد تا حضرت دست آنها را بگیرند؛ چون می دانید این دین این خبر این رسالت به حضرت تفویض «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِساب »(ص/39) حضرت صاحب ملک عظیم اند.

آنهایی که اهل سر نیستند آنهایی که اهل حجرات نیستند، باید تحمل کنند تا حضرت به نوبت بهره آنها را بدهند و هر بهره ای به آنها دادند بگیرند. اما اینها برعکسند، می خواهند با سر و صدا کردن به اسرار راه پیدا کنند. قرآن می فرماید اینها اگر صبوری می کردند به نفعشان بود اینها هم ممکن بود بالاخره یک بهره ای ببرند ولی با این عجله و اعرابی گری خودشان را محروم می کنند. در مقابل نبی اکرم که با خبر و طرحی از عالم بالا آمده اند، اگر کسی بخواهد با خبر شود باید رفعت صوت نداشته باشد، باید تقدم نداشته باشد، باید جهر بالقول نداشته باشد. بالعکس باید غض صوت داشته باشد، مقدم بر او باید تقوای قلب داشته باشد؛ صاحب تقوای قلب بشود تا حامل این خبر شود.

جریان نبأ فاسق

یک جریانی در درون امت حضرت است که وقتی می بینند حضرت این خبر را آورده، مجرای انتقال این خبر به امت را هم شکل داده؛ مجرای این خبر و رسالت همان صاحبان تقوای القلب اند، وجود مقدس امیرالمومنین هستند و ائمه هدات معصومین، این ها از محضر الهی یک خبر دیگری برای بشر می آورند، چون خبر وقتی است که از یک جایی خبر می رسد؛ ما بی خبریم والا چیزی را که انسان می داند در واقع خبری برای او نیست که بگوییم خبری به کسی بدهیم. حضرت از عالم غیب با یک رسالتی آمده اند و خبری آورده اند، مجرای انتقال این خبر را هم به امت منتقل کرده اند؛ به ما هم می گویند اگر شما می خواهید از حقایقی که حضرت آوردند برخوردار شوید مواظب باشید در طرح دشمن که طرح تقدم و رفعت صوت و جهر بالقول است نیافتید و اهل ندای من وراء الحجرات نباشید. صبوری داشته باشید و مواظب باشید با کسانی راه بروید که اهل تقوای قلب و غض صوت در مقابل حضرت هستند.

در مقابل این جریان یک جریانی شکل گرفته که جریان نبأ فاسق است. فاسقی که خبری آورده و می می خواهد یک کاری، این را مفصل دیگر بحث کردیم، بعضی قسمت هایش را تکرار نمی کنم. می دانید خبر خیلی کارگشاست، شیطان هم یک خبری برای ما می آورد؛ شش هزار سال عبادت کرده، پرده هایی برایش کنار رفته، خبر می دهد به حضرت آدم؛ یک خبر داد و با همان حضرت آدم را از بهشت بیرون کرد. به حضرت آدم عرض کرد این شجره خلد است اگر از این درخت بخورید خالد می شوید. این یک خبر است.

در مقابل خبر حضرت که خبر توحید است، شیطان یک خبری می آورد. کما این که خبر حضرت پر و بال پیدا میکند و این یک خبر می شود کل دین، خبر آنها هم برای خودش تبدیل می شود به یک دینی، دین دنیا داری و دنیا پرستی و این فاسق که عرض کردیم فاسق کیست از نظر قرآن؛ فاسق آن کسی است که نقض عهد کرده می خواهد ارتباط با خدای متعال و وجود مقدس نبی اکرم را قطع کند، رشته های اتصال به رحمت الهی را قطع کند و جای او یک روابط دیگری برقرار بکند. این فاسق یک خبری مقابل خبر حضرت می آورد. به ما می گویند «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»(حجرات/6) شما مومنین مواظب باشید که گرفتار این این خبر و نبأ او نشوید. «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» در این آیه یکی از نکات مهم این است که این فاسق کیست؟ این خبر چیست؟ در مقابل خبر رسول گرامی اسلام است در مقابل آن مجرایی که خبر نبی اکرم از آنجا منتقل می شود این جریان منافقین یک نبأی یک خبری را آوردند. این فاسق خبری می آورد و کاری می خواهد انجام بدهد، به ما می گویند در مقابل خبر فاسق تبین کنید، بعید است که این آیه ناظر به مومنی باشد که یک جایی دروغ می گوید چون می دانید مومن فاسق نیست، «فاسق العمل» است اما در اینجا فاسق آمده است.

گفت بعضی دوستان شما گناهانی می کنند بگوییم فاسق اند فرمود نگویید فاسق اند بگویید فاسق العمل اند. این فاسق این است، «الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْض »(بقره/27) فاسق یعنی همچین آدمی، این فاسق یک خبری آورده در مقابل این خبر باید تبین کنید و الا شما را با قومی درگیر می کند، این درگیری هم درگیری جاهلانه است و پایانش ندامت بعد از فرصت سوزی است «فَتُصْبِحُوا عَلى  ما فَعَلْتُمْ نادِمين »، وقتی پرده تاریکی کنار رفت، شاید این صبح، صبح بعد از دوران ظلمات سقیفه باشد ولی دیگر بعد از فرصت است.

پس یک نبأ فاسقی است در مقابل خبر حضرت وقتی حضرت خبر را آوردند مسیر انتقال خبر را هم روشن کردند، کار را هیچ کجا رها نکردند و تا به آخر کار را مدیریت کردند، این منافقین برآشفته می شوند خودشان خبری مقابل خبر حضرت می آورند که این خبر هم خبری است که می خواهد درون امت حضرت را به هم بریزد. آیات بعد همه داستان این خبر است. قتال ایجاد می کند، بغی ایجاد می کند، سوء ظن ایجاد می کند، تفاخر ایجاد می کند، همان چیزهایی که در آیات آمده و نظم امت را به هم می زند، خدای متعال می فرماید شما در مقابل این خبر تبین کنید.

در این آیه چند مطلب است؛ فاسق کیست؟ خبر چیست؟ می خواهد با این خبر چه کار کند؟ تبین چیست؟ اگر تبین نکنید چه اتفاقی می افتد؟ درگیری با یک قومی است، این درگیری چیست؟ این قوم چه کسانی اند؟ این جهات چیست؟ این ندامت یعنی چه؟ اینها را تقریبا بحث کردیم. یکی از نکات مهمی که می خواهم به آن بپردازم بحث تبین است.

تبیّن، راه مقابله با جریان نبأ فاسق

ما در مقابل خبری که فاسق می آورد؛ شیطان یک خبری در عالم می آورد، شیاطین انس یک خبری در مقابل خبر حضرت می آورند و این خبر بعد تبدیل می شود به یک اخبار پیچیده. در مقابل این خبر ما باید تبین کنیم، این تبین چطوری واقع می شود؟ گاهی تلقی این است تبین یعنی بروید از اشخاص سوال کنید یا نه خودتان بنشینید فکر کنید استدلال کنید، از ظرفیت های خودتان از اطلاعات دیگران استفاده کنید تبین کنید. ولی شاید آن نکته ای که در این آیه درباره تبین است این است که می فرماید: وقتی یک فاسقی خبر آورد -این فاسق یک فاسقی است در امت مقابل خبر حضرت خبر آورده- تبین در مقابل او برای آشکار شدن و روشن شدن حقیقت اینطوری است که «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّه »(حجرات/7) بدانید رسول خدا در بین شماست. آن کسی که با رسالت آمده وقتی او در بین شماست تبین یعنی رجوع به رسول.

آنقدر خبری را که شیطان و دستگاه شیاطین می آورند پیچیده است و هرچه هم جلو می رود ظلمانی تر و پیچیده تر می شود که تمام مجاری تبین ما را هم آنها کنترل می کنند. یعنی شما می خواهید با یک منطقی استدلال کنید در منطق تان هم دست می برند. شما چطوری می خواهید تبین کنید. «يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَان  »(1) آن کاری که اهل بدعت می کنند که حضرت در خطبه پنجاه نهج البلاغه اشاره فرمودند که حق و باطل را با هم آمیخته می کنند این در همه سطوح است. آنجایی هم که شما می خواهید بروید تبین کنید ببینید درست است یا درست نیست باید از یک مسیری بروید و محاسبه ای کنید، مسیر محاسبه تان هم کنترل می کنند. می خواهید بروید دنبال تحقیقات علمی، مسیر تحقیقات تان را هم کور می کند. یعنی هر طرف دور میزنی همان خبر است دارد می چرخد، چیزی از آن در نمی آید.

الان این خبری که در آغاز به قول خودشان عصر روشنگری گفتند که روح خبر هم یک کلمه بیشتر نبود، خودپرستی به جای خداپرستی. خبری آوردند، گفتند آنچه انبیاء گفتند خبری نیست هرچه هست در همین عالم مُلک است. خودت هستی و همین عالم ملک و خودت باید تدبیر عالم ملک را کنی با عقل زمینی خودت. این یک خبر تبدیل شده به یک تمدن، حالا شما در مقابل این خبر می خواهید تبین کنید. خب همه مجاری تبین شما را هم کنترل کردند؛ همه مجاری دانش ساماندهی شد، می روید سراغ فیلسوف در چنبره این خبر است می روی سراغ دانشمند در احاطه همین خبر است، با حدی که ما داریم یعنی ما همه ابزار تبین مان را به کار بگیریم؛ شهودمان، عقلمان، حسمان همه اینها در فضای ظلمت است «أَوْ كَظُلُماتٍ في  بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها»(نور/40) خدای متعال می فرماید این ظلماتی که این شیاطین درست کردند آنقدر متراکم است که مومن دست خودش را هم نمی تواند ببیند.

بنابراین اینطوری نیست که ما اگر ابزار محاسبه خودمان را به کار گرفتیم بتوانیم از پس این خبر فاسد بیرون بیاییم. این خبر آنقدر پیچیده ذو وجوه است و هر چقدر هم جلو می رویم ظلمانی تر می شود که تمام مجاری آگاهی ما را کنترل می کند. یعنی برای فکر انسان، برای حس انسان، برای شهود انسان محیط و بستر درست می کنند. آنهایی که می خواهند با شهود در مقابل این جریان بایستند، به آنها شهود می دهند و شهودشان را کنترل می کنند. می دانید شیطان برای خودش عرش و فرشی دارد، در تخیل انسان تصرف میکند می خواهد محاسبه کند در دستگاه محاسبه اش تصرف می کند «لَا تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ عَلَى عَقْلِي سَبِيلًا وَ لَا لِلْبَاطِلِ عَلَى عَمَلِي دَلِيلا» از قلب انسان و فکر انسان و عمل انسان کنترل می کند. می خواهید بروید به مجاری حسی خودت محیط درست می کنید برای حست، آزمایشگاه برایت درست می کند بستر تحقیق برایت درست می کند ولی همه اینها در محیط همان نبأ فاسق است.

معنای تبیّن

بنابراین ما برای تبین در مقابل این خبر فاسق که در مقابل وجود مقدس نبی اکرم آمده و خبر آورده، در مقابل مسیری که دستگاه حضرت برای انتشار خبر ایشان در عالم می خواهد باز کند یک خبر دیگری آورده و می خواهد امت را با خودش ببرد، می خواهد امت را به سوء ظن نسبت به امیرالمومنین بکشاند. در ادامه سوره می آید می خواهد مقابل حضرت درگیری ایجاد بکند، بغی ایجاد بکند. آیه بعد تأویلش جنگ جمل و امثال اینهاست، در مقابل این نبأ «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّه » این یک نکته مهم است با شهود نبی اکرم است که این خبر را می توانید پشت سر بگذارید. آن وقت با مشاهدات حضرت است که اخبار شیطان معلوم می شود که باطل است.

در روایتی از کتاب کافی از روایات شب قدر؛ همه ملائکه و روح آن شب در خدمت ولی خدا هستند، دارد شیاطین و قوای شیطان هم انقدر برای ابلیس خبر می آورند که باورش می آید که خودش محور عالم است. مگر با حضرت برخورد کند آن وقت معلوم می شود چیزی دستش نیست. والا تا با حضرت برخورد نکرده واقعا خیال می کند خبری است. در مقابل دستگاه شیطان و خبری که شیاطین انس و جن می آورند «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي  بَعْضُهُمْ إِلى  بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً»(انعام/112) قرآن می فرماید مقابل هر پیامبری شیاطین انس و جن قرار دادیم، اینها مقابل همدیگر الهامات می کنند و حرفهایشان هم خیلی پر زرق و برق است. در مقابل وحی آن پیامبر به همدیگر الهاماتی می کنند. در مقابله با آن خبر تمام دستگاه محاسباتی ما تمام دستگاه شهود ما زمینگیر می شود. باید متصل بشویم به شهود نبی اکرم متصل بشویم به منبع آن خبر تا بتوانیم از این خبر عبور کنیم.

لذا «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» بعد می فرماید «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّه ». یک نکته ای بود که فی الجمله اشاره هم کردیم. شاید به این نکته هم بپردازیم که إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بحث این نیست که شما دنبال فاسق می روید، ما که اصلا دنبال فاسق نباید برویم. این بحث وضعیتی که ما پیدا کردیم که برای فهم حقایق عالم دنبال فساق حرکت می کنیم این که حسابش پاک است؛ فیلسوفان دوره رنسانس فسقه عالم اند، اگر کسی بگوید اینها فاسق نیستند پیداست ادبیات دین را نمی فهمد. بی تردید این فیلسوفان دوره روشنگری جزء فساق عالم اند یک خبری می آورند یک موقع ما می رویم زیر بار این خبر یعنی می رویم دنبالش برای کشف حقیقت این که تکلیفمان روشن است.

اینجا نمی گوید دنبال فاسق نروید می گوید فاسق خبر را آورد تبدیلش کرد به یک واقعه، در مقابل آنها تبین کنید. تبین چطوری است؟ می روم می خوانم و بالاپایین می کنم و خوب و بدش را سوا می کنم نخود لوبیایی اینطوری موجشان از ما عبور می کند. تبین باید با اتکاء به این رسول باشد، با خبر اوست که می شود با خبر آنها مقابله کرد. و الا خبر آنها بر دستگاه محاسباتی ما شهود ما حس ما تقدم می گیرد همه را کنترل می کند. عرفان های کاذب درست کردند دستگاه های عقلانی پیچیده درست کرده اند. دستگاه های تجربی پیچیده درست کرده اند شما از هر طرف بخواهید تبین کنید آنها مسیر تبین را هم بسته یا کنترل کردند. جایی نمی ماند الا این که از مدار آنها خارج بشوی، «يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ».

در منطق هم که می روی این اتفاق می افتد، یعنی آنجا هم حق و باطل را قاطی کرده اند. حالا من نمی خواهم بازش کنم شما با این منطق می خواهید بروید مقابل آنها تبین کنید خب این روش را هم آنها دور زدند، با این روش علمی می خواهی بروی، خود روش علمیت را هم دور زدند. تمام مجاری تبین ما و تحقیق ما را هم دور زدند. آن حقیقتی که بینه همه عالم است وجود مقدس نبی اکرم است. اینجاست که آن خبر زمین گیر می شود «لَمْ يَكُنِ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَة»(بینه/1) آنها جدا نمی شوند مسیر باطل از حق جدا نمی شود تا بینه بیاید. بینه چیست؟ «رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَة»(بینه/2) این پیغمبر است که بینه عالم است. صحف مطهره اوست، آن خبر است که در تبین به ما کمک می کند و الا به دنبال عقل خودمان باشیم؛ نمی گویم عقل و اینها را به کار نگیریم عقل را در مسیر تبین با رسول به کار بگیریم. شهودمان را در مسیر حضرت به کار بگیریم. حسمان را در مسیر حضرت به کار بگیریم.

بنابراین یک نکته مهم این است که در مقابل خبر فاسقی که در این امت آمده و در مقابل خبر حضرت که می خواهد عالم را به سمت توحید هدایت کند یک فاسقی آمده می خواهد با خبری که آورده رشته های اتصال به خدا را به هم بزند. حضرت با خبرشان می خواهند همه را متصل کنند این می خواهد قطع کند. در مقابل این خبر که می خواهد گسیختگی از عالم غیب و عالم الهی ایجاد بکند و ما را زمینی و اسیر بکند در مقابل این خبر تبینی باید اتفاق بیافتد. تبین هم تبین با وجود مقدس نبی اکرم است.

در این «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّه » غیر از این نکته ای که واقعا تبین باید با حضرت باشد؛ این نکته خیلی مهمی است، ما خیلی وقتها دنبال تبین می رویم در تبینمان گیر می افتیم، می رویم مطلب را آشکار کنیم شیطان می آید در مسیر تبین ما دام می گذارد، خروجی آن تحقیق و تبین ما شیطان می شود. ما نباید خیال کنیم موقعی که مشغول به شهود می شویم مشغول به محاسبات نظری و اینها می شویم آنجا از سلطه شیطان بیرون است. آنجایی که خبر این دستگاه شیطانی نفوذ ندارد محیط نفوذ حضرت است.

طاعت و تبعیت، راه رسیدن به تبین

یک نکته دیگر که در این تبین شاید بشود بر او تأکید کرد این است که فاسق خبر آورد شما تبین کنید هرچه گفت تبین کنید. در واقع می دانید معنایش چیست؟ معنایش این است که غیر از آن کسانی که در دایره ولایت نبی اکرم و اهل بیت اند هر خبری بدهند شما اعتماد نکنید. آدمی که از عهد بندگی خدا بیرون رفته و روابط با نبی اکرم را قطع کرده این آدم هرچه بگوید باید تبین کنید. تبین هم یعنی برگردید رجوع کنید به این پیامبر، رجوع کنید به حضرت و با او مطلب را آشکار کنید او بینه عالم است. شاید یک نکته اضافی هم اینجا است و آن این است که علاوه بر تبین باید از او تبعیت بکنید. نخواهید او دنبال سر شما حرکت کند.

«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطيعُكُمْ في  كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمان » اگر شما بخواهید او از شما اطاعت کند و دنبال شما حرکت کند به رنج می افتید. باید اطاعت از او کنید یعنی خیلی جاها در مقابل خبر فاسق به حضرت رجوع کنید تبین کنید یک جایی هم اگر حضرت یک دستوری به شما داد برای شما واضح هم نشد و نفهمیدید طرح حضرت در مقابل طرح شیطان چیست تبعیت کنید، بعدا برایتان واضح می شود. چون خیلی از تبین ها بعد از طاعت است. طاعت خیلی جاها مقدمه تبین است.

می فرماید خدا را عبادت کنید تا یقین به سراغ شما بیاید. بدون عبادت، بدون بندگی، یقین به سراغ شما نمی آید. خیلی وقتها تبین به طاعت است. یعنی مسیر تبین از طاعت عبور می کند. فاسقی آمده خبری آورده شما در مقابلش تبین می کنید. یعنی واقعا در مقابل ماجرای سقیفه که یک طرحی آوردند مقابل طرح حضرت که مقام خلافت اللهی را حضرت در عالم با خودشان آوردند در مقابل طرح خلافت یک طرح دیگری است. که ما امروز از آن تعبیر می کنیم به دموکراسی، در مقابل این خبر حضرت یک طرحی آوردند ولو شما نمی دانید در مقابل آن طرحِ شیطان، حضرت چه می گویند.

حضرت می گویند، خدای متعال فرموده «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك »(مائده67) اگر امت از این طرح تبعیت می کردند حضرت ولو اسرار این طرح هم برایشان روشن نمی شد در مقابل این خبر فاسق، موفق بودند یا نبودند؟ موفق می شدند. پس این تبینی که به ما می گویند «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّه » رجوع کنید به حضرت، حضرت بینه عالم است هرچه به شما گفت عمل کنید و البته وقتی عمل کردید برای شما روشن هم می شود.

معنای تبین این نیست از حضرت برهان بخواهید از اول همه چیز را آشکار کنند. چطور اگر به ما بگویند یک خبری آوردند تبین کنید می گوییم خودت برو استدلال کن ببین درست می گوید یا نه چطور استدلال بینه است، پیغمبر خدا بینه ای بالاتر از همه اینهاست. به این پیامبر رجوع کنید و به هرچه او گفت عمل کنید. گاهی ما به یک صغری و کبرایی که پشت سر هم می گذاریم اعتماد می کنیم، اسمش را بینه می گذاریم و با آن در عالم راه می رویم! این آب است، آب هم رفع عطش می کند پس آب می خوریم. من نمی گویم دنبال این نرویم بلکه با یک قواعدی برویم. ولی پیامبر خدا می گوید بروید این کار را انجام دهید برای ما بینه نیست! بینه عالم خود حضرت است. اگر کسی می خواهد تبین کند باید با حضرت در عالم راه برود با حضرت راه بروید برایتان روشن می شود.

حضرت چه کار می کنند؟ «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ»(آل عمران/164) خیلی کارها می کنند تا تبین حاصل شود. ولی تبینی که با حضرت اتفاق می افتد مثل تبین با یک فیلسوف نیست. باید با حضرت راه بروید در عالم، اگر با حضرت راه رفتید با این خورشید راه رفتید عالم روشن می شود. «زَعَمَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى  وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير»(تغابن/7-8) شما حتما مبعوث می شوید می گویند شما مبعوث نمی شوید اینطور نیست. کسی که رب نبی اکرم است عالم را برای حضرت خلق کرده عالم را حتما رها نکرده حتما بعث عالم بعدی است.

اگر می خواهید مسیر برایتان روشن شود ایمان به خدا و رسول بیاورید و آن چراغی که خدا در عالم نازل کرده. ایمان بیاورید راه برایتان روشن می شود. روشنی راه همیشه به این نیست که اول بنشینند استدلال کنند نمی گویم استدلال در دستگاه انبیاء نیست، دستگاه انبیاء دستگاه فلاسفه نیست که همه چیز را بند می کنند به یک حد وسط آن حد وسط هم با یک شبهه از بین می رود!

«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ» یعنی در مقابل خبری که فاسق می آورد خود این پیامبر بینه عالم است به او رجوع کنید از او تبعیت کنید با او راه بروید، حقیقت برایتان روشن می شود. بدون او حتما هر چه هم تبین کنید در محاصره این فاسق خواهید بود. خبر او خیلی قوی تر از استدلالهای شماست. مسیر استدلال شما، مسیر تحقیقات علمی شما را اداره می کند ولی تبین با رسول صرفا به معنی این نیست که بیایید از او بپرسید؛ از او بپرسید او هم برایتان مطلب را اشکار می کند اما آشکار کردن او به این گونه است که باید همراه او راه بروید که حقیقت برایتان آشکار بشود. او را پشت سر خودتان نیاندازید که گرفتار می شوید. پشت سر او حرکت کنید از نبأ فاسق عبور می کنید.

«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطيعُكُمْ في  كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّم » خبر فاسق ایجاد رنج می کند مسیری که شیطان پیش روی ما باز می کند مسیری است که ما را به عنت و رنج می اندازد، این توضیح دارد، اگر شما دنبال سر پیامبر حرکت کردید از این رنج عبور میکنید اما اگر امت حضرت شوید و بخواهید حضرت را دنبال سر خودتان بکشید و حضرت هم قبول کنند، شما به رنج می افتید «في  كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّم ». فاسق که خبر آورد شما دنبال سر رسول حرکت کنید تبین یعنی این، شما با بینه عالم راه بروید، نخواهید که خبر فاسق که می آید حضرت از شما تبعیت کند.

شأن نزول های انحرافی

این نکته را هم بگویم این شأن نزولهایی که برای آیات گفتند خیلی هایش انحراف در فهم آیه ایجاد می کند آنهاییش که روایت از معصوم است نمی گویم، «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِه »(نساء/46) یک عده ای کلام را از جای خودش تغییر می دهند می برند جای دیگر، هرچه تلاش می کنی بفهمی خدا چه می خواهد بگوید این شأن نزول ها نمی گذارد بفهمی چه می گوید. یک عبدالله بن اُبَیّ پیدا کردند مثلا هر آیه ای راجع به منافقین است به او تطبیق میکنند. اصلا نمی گذارند بفهمی خدای متعال چه می گوید. اگر رویشان می شد آیه سوره مبارکه تحریم هم حمل به عبدالله بن ابی می کردند. شأن نزولی که می گویند نمی گذارد آیه را بفهمی. آیه را می برد یک جایی که دیگر نمی فهمی چه می گوید.

در عین حال این شأن نزولی که برای اینجا گفتند چون به نظرم در روایت است عرض میکنم؛ البته بیشتر روایات که شأن نزول را می گوید به شکل دیگر گفته، ولید رفت زکات جمع کند آمد و خبری آورد که اینها خروج کردند و زکات ندادند. مسلمان ها را تحریک کرد بروند به جنگ آنها. خدای متعال میفرماید پیغمبر وسط شماست، ولید باید جنگ بینتان ایجاد بکند؟ به حضرت رجوع کنید. رجوع کنید یعنی هرچه حضرت گفت با او راه بروید مطلب روشن می شود. پس رجوع به بینه معنایش این نیست که به حضرت بگویید آقا چیست این خبر درست است یا غلط است با خود حضرت راه بروید مطلب آشکار میشود اگر این کار را نکردید شما جلو افتادید و شما به رنج می افتید.

نبأ فاسق به دنبال درگیری و به سختی افتادن مومنین

پس تا اینجا در مقابل خبر نبی اکرم و طرح نبی اکرم و مسیری که برای انتقال این خبر به امت قرار داده شده، که وجود مقدس امیرالمومنین اند، صاحب تقوی القلب که همه اخبار حضرت نزد ایشان است. هم اذن واعیه اند هم اذان اند و موذن. در مقابل این مسیر یک خبری می آورند این خبر هم کارگر می افتد و به هم می ریزد امت را، حتی ممکن است این خبر بتواند آن کسانی که اهل حجرات اند و در وادی ایمان هستند، آنها را به هم بریزد. لذا می فرماید شما مومنین تبین کنید و الا شما را با همدیگر درگیر می کند، این تبین هم یعنی رجوع کنید به رسول، اینطور نیست که در مقابل این خبر خودم می روم سرک می کشم که حالا راست گفت یا دروغ. انقدر خبر را پیچیده کرده اند اینهایی که رفتند سرک کشیدند همه شان گم شدند. الان ببینید در مقابل حادثه غدیر چقدر گرفتار شدند، این خبری که آوردند پشت سرش یک جریانی راه انداختند. در مقابل احادیث، جعل حدیث کردند در مقابل فضائل، جعل فضیلت کردند، حادثه ها را مشوش کردند. واقعه روشنی مثل غدیر را به حدی مبهم کردند که اگر کسی دنبال حضرت حرکت نکند نمی شود با این بینات به جایی رسید.

داستان این است؛ خبر فاسق دنبال این است که مومنین را به عنت و رنج بیاندازد راه نجاتش هم این است که شما تبین کنید تبین هم این است که با حضرت راه بروید حضرت را دنبال سر خودتان قرار ندهید، نخواهید شما امام باشید حضرت مأموم، یک جایی ممکن است حضرت با شما مدارا کنند در جنگی مثلا شما بگویید بروید بیرون مدینه حضرت هم بگویند بروید بیرون مدینه، اما اگر بنا شد که شما همیشه بیافتید وسط و یک کسی بیاید خبری بیاورد شما حادثه درست کنید حضرت را دنبال سر خودتان بکشید این طوری شما به جایی نمی رسید. ممکن است یک جایی هم حضرت با شما مدارا کنند. ولی یک جاهایی هم حتما با شما مدارا نمی کنند. شما باید دنبال سر حضرت حرکت کنید. تبین یعنی این هر خبری آمد پیغمبر هست با او راه بروید در عالم و به او تکیه کنید. این خودش بهترین تبین است. چطور شما با عقلتان راه می روید می گویید عقل بینه ماست. خب پیغمبر گرامی اسلام محور عقل کل اند، با حضرت راه بروید در عالم.

حب و بغض، سرمایه تبین و تبعیت

ولی راه رفتن با حضرت در مقابل این خبر فاسق یک سرمایه ای می خواهد این سرمایه چیست؟ «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في  قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» سرمایه حرکت با حضرت در عالم این حب الایمان و کراهت نسبت به کفر و فسوق و عصیان است. یک جریان جریان کفر و فسوق و عصیان است، یک جریان جریان ایمان است. حضرت دعوت به ایمان می کنند یک جریانی دعوت به کفر و فسوق و عصیان میکند. اگر خدای متعال به ما این سرمایه را نداده بود؛ یعنی قلب ما را متمایل به حقیقت ایمان و متنافر نسبت به کفر و فسوق و عصیان قرار نداده بود امکان همراهی با رسول فراهم نمی شد. حضرت دعوت به ایمان می کنند ما را از کفر و فسوق و عصیان باز می دارد. به عکس نبأ فاسق که دعوت به کفر و فسوق و عصیان می کند.

این که ما بخواهیم با حضرت در عالم راه برویم و با حضرت تبین کنیم، احتیاج به این سرمایه دارد که خدای متعال به ما داده است، وقتی تأویل آیه را بیان می کنند فرمود ایمان وجود مقدس امیرالمومنین ارواحنا فداه هستند و کفر و فسوق و عصیان هم سران نفاق اند. این یک مقداری گفتگو دارد که چطوری کفر و فسوق و عصیان تبدیل می شود به یک ولات جور و اولیاء طاغوت و ایمان می شود امیرالمومنین؟ به اصطلاح این چطوری باید بیان بشود که ایمان یعنی امیرالمومنین، کفر یعنی یک کسی که محور جریان کفر در عالم است. این احتیاج به توضیح دارد اما از این عبور می کنیم.

معنای راشدون

بعد می فرماید «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُون » آنهایی که این سرمایه حب الایمان و کراهت نسبت به کفر و فسوق و عصیان را دارند راشدون هستند. راشدون کسی است که به مرحله رشد رسیده است و می تواند تشخیص بدهد. بعضی ها خیال می کنند رشد یعنی این که ذهن انسان قوی بشود، دستگاه محاسباتیش قوی بشود، برای رشد قوت دستگاه محاسباتی کافی نیست، کسی که ذهنش قوی است ولی قلبش رشید نیست این آدم رشیدی نیست این آدم راشد نیست. اصل رشد از رشد قلب شروع می شود؛ انسان اگر تعلقاتش تعلقات رشیدی نباشد کسی که کفر و دستگاه کفر را دوست می دارد این هرچه هم محاسبه کند رشید نیست. این نمی تواند در مقابل خبر فاسق تبین کند. اگر کسی بخواهد با حضرت راه برود و حقیقت در عالم برایش روشن بشود این باید به مرحله ای برسد که تعلقاتش اصلاح بشود. اگر کسی به او حب امیرالمومنین را ندادند و بغض نسبت به پرچمداران باطل را ندادند این راشد نیست. این در عالم به رشد نرسیده و نمی تواند حق و باطل را بفهمد.

قرآن می فرماید که به فرزندی که در سن سبابت است مال خودش را هم ندهید «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدا»(نساء/6) اگر دیدید رشد در او هست مالش را بدهید دست خودش، رشد یعنی مصلحت و مفسده اش را می تواند بفهمد، قرآن می فرماید کسی می تواند در این مسیر، فساد و صلاح را بفهمد که به حب و ایمان و به کراهت از کفر و فسوق و عصیان رسیده، تا به اینجا نرسیده نمی تواند تشخیص بدهد. درست است بینه عالم وجود مقدس نبی اکرم اند، ولی سرمایه ای که به ما کمک می کند با حضرت راه برویم و وقتی با حضرت راه می رویم حقایق برایمان آشکار می شود قلب است. این قلبی که در او میل و نفرت شکل گرفته، حب و بغض شکل گرفته که ایمان همین است. در روایات آمده است که ایمان، همین حب و بغض است همین میل و کراهت است. اگر به کسی ایمان عطا کردند مومن و راشد است و رشدی دارد و می تواند در مقابل خبر فاسق به تبین برسد بفهمد که حقیقت چیست و الا قبل از او امکان این رشد فراهم نیست.

«أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُون » یعنی کسانی که این سرمایه را دارند راشدند. شاید یک معنای اضافی هم داشته باشد؛ یعنی کسانی که سرمایه حب الایمان و کراهت از کفر را دارند می توانند با این سرمایه با پیامبر در عالم راه بروند. راه رفتن با حضرت خیلی کار سختی است، ولی هر قدم که حرکت می کنی حقیقتی برای انسان آشکار می شود. در مقابل دستگاه شیطان برای انسان حقیقت روشن و واضح می شود. در مقابل شبهات و شهواتی که او ایجاد می کند در مقابل عمایه و کوری که ایجاد می کند، در مقابل ضلالی که ایجاد می کند و این تعابیری که در قرآن است، در مقابل امنیه ها و آرزوهایی که ایجاد می کند در مقابل تزیینی که شیطان ایجاد می کند؛ اگر کسی با حضرت راه رفت حقیقت برایش آشکار می شود. ولی این راه رفتن سرمایه می خواهد این سرمایه همین حب الایمان و کراهت از کفر و فسوق و عصیان است که در روایات از آن تعبیر به ایمان شده است.

به حضرت عرض کرد «الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَ مِنَ الْإِيمَان »(2) آیا حب و بغض جزء ایمان است حضرت فرمودند َ هَلِ «وَ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض » ایمان چیزی جز حب و بغض نیست. بعد حضرت آن را توضیح دادند به همین آیه که مقصود از حب و بغض حب الایمان و کراهت نسبت به کفر و فسوق و عصیان است. کسی که کلمه ایمان را دوست می دارد نسبت به اینها کراهت دارد این مومن است، این سرمایه ایمان سرمایه همراهی است.

شاید راشدون آن کسانی هستند که این سرمایه را دارند و از این سرمایه استفاده می کنند، با حضرت حرکت می کنند در عالم. وقتی با حضرت حرکت می کنند به رشد می رسند؛ رشد یافته ها کسانی هستند که هم سرمایه ایمان دارند و هم به کمک این سرمایه ایمان دنبال بینه عالم که وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت ایشان هستند حرکت می کنند و با این حرکت رشد برایشان حاصل می شود. راشد آن کسی است که هم ایمان دارد هم به کمک ایمان همراهی با بینه عالم می کند. حقایق برای او قدم به قدم روشنتر می شود هرچه جلوتر می رود ایمانش شفافتر نورانیتر و حقایق برای او روشنتر و واضح تر می شود.

لذا برای رشد کافی نیست که انسان قوه محاسبه داشته باشد. یک نکته ای هست که ما یک بینه ای در عالم داریم، اگر این بینه نبود، اگر این وجود مقدسی که تمام حقایق با او روشن می شود، تمام علم در اختیار اوست، تمام خبر در اختیار اوست، اگر این وجود مقدس نبود، هیچ وقت حقیقت برای ما آشکار نمی شد و همیشه در ظلمت جهل می ماندیم و همیشه رفتارمان جاهلانه بود. همیشه ذیل ولایت و سلطه شیطان و جهل و اولیاء طاغوت زندگی می کردیم. این بینه آمده ما باید با او حرکت کنیم سرمایه حرکت ما هم همین حب الایمان و کراهت نسبت به کفر و فسوق و عصیان است. این سرمایه را ما وقتی به کار می گیریم و با حضرت راه می رویم راشد می شویم. شاید آنهایی که رشد یافته اند رشید می شوند و این خبر فاسق نمی تواند آنها را فریب بدهد و با خودش ببرد. آنها کسانی هستند که با این سرمایه با حضرت راه می روند. با این سرمایه تبین می کنند که تبین یعنی تبعیت، این دنبال سر حضرت راه رفتن و در پرتو نور سیر کردن هرچه بیشتر سیر می کند به مقامات باطنی تری از همین نور و چراغ هدایت می رسد و قلبش نورانی تر می شود.

عبادت خدای متعال یا ابلیس با اصغاء

خب تا اینجا تقریبا دو تا آیه بحث شد. در جمع بندی عرایضم حدیثی را از امام رضا علیه السلام بخوانم که حدیث فوق العاده ای است. این حدیث باید به دقت کلمه کلمه اش خوانده بشود، حدیثی که حضرت به ابراهیم بن ابی محمود فرمودند در عیون اخبار الرضا علیه السلام مرحوم صدوق نقل کردند؛ به حضرت عرض کرد که «قُلْتُ لِلرِّضَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ عِنْدَنَا أَخْبَاراً فِي فَضَائِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَضْلِكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ هِيَ مِنْ رِوَايَةِ مُخَالِفِيكُمْ وَ لَا نَعْرِفُ مِثْلَهَا عِنْدَكُمْ أَ فَنَدِينُ بِهَا»(3) به حضرت عرض کرد که یک روایاتی در فضائل امیرالمومنین از مخالفین به ما رسیده که در بین روایات شما این چنین روایاتی نیست اخذ بکنیم؟!

«فَقَالَ يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ لَقَدْ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّه » پدرم از پدرانشان از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من خبر دادند «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَه » اگر کسی گوش دل بدهد به یک ناطق و گوینده ای او عبادت می کند. بعد حضرت توضیح دادند یعنی چه، فرمودند «فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّه » اگر این گوینده از طرف خدا حرف می زند، حرف خدا را می گوید، کسی که گوش می دهد خدا را عبادت می کند «وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنْ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيس » اگر حرف ابلیس را می زند عبادت ابلیس می کند.

از این روایت استفاده می شود گوش دادن عبادت است دل سپردن عبادت است، کسی هم که حرف می زند از این دو حالت خارج نیست؛ یا از طرف شیطان می دمد یا از طرف خدای متعال حرف می زند. یا نفسش رحمانی است یا ظلمانی. این هشداری است که حضرت دادند بعد از هشدار اول یک نکته ای را فرمودند، فرمودند: ابن ابی محمود مخالفین ما در فضائل ما اخباری جعل کردند و در این اخبار دو کار را کردند. اول اینکه فضائلی برای ما گفتند که تنقیص ماست، می خواهند ما را کوچک کنند. در فضیلت ماست ولی حد ما را کوچک می کند. دوم این که روایاتی را در فضیلت ما نقل کردند که با آنها غلو کردند تا شما را متهم به غلو کنند. لذا فضائل ما را هم از آنها نگیرید. دسته سوم در باب مخالفین ماست که آن قسمتش بماند برای بعد.

فرمودند: «يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ إِذَا أَخَذَ النَّاسُ يَمِيناً وَ شِمَالًا فَالْزَمْ طَرِيقَتَنَا»   وقتی مردم این طرف آن طرف می روند به هر سری دامن می گذارند از هرکسی می خواهند بشنوند حرف یاد بگیرند شما ملازم با طریقت ما باشید و از ما جدا نشوید «فَإِنَّهُ مَنْ لَزِمَنَا لَزِمْنَاهُ وَ مَنْ فَارَقَنَا فَارَقْنَاه» با ما همراه باشید ما با شما همراهیم. اگر از ما جدا شوید ما از شما جدا می شویم؛ بینه عالم امیرالمومنین است اگر ما رفتیم سراغ دیگران خب رفتیم، بسم الله کارتان ندارد.

بعد حضرت یک جمله ای فرمودند، «إِنَّ أَدْنَى مَا يَخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِيمَان » کمترین چیزی که آدمی را از وادی ایمان بیرون می برد «أَنْ يَقُولَ لِلْحَصَاةِ هَذِهِ نَوَاةٌ ثُمَّ يَدِينَ بِذَلِكَ وَ يَبْرَأَ مِمَّنْ خَالَفَه » در باب یک ریگ بگوید این هسته یک میوه است، بعد این را جزو دین خودش قرار بدهد و از کسانی که با او مخالفت می کنند تبری بجوید، یعنی به همین اندازه کم و زیاد کردن، آدم را از ایمان خارج می کند. بعد چطور می شود آدم در وصف امیرالمومنین برود سراغ مخالفین حرفی آنها بگویند آدم جزو دین خودش قرار بدهد و بگوید من به این معتقد می شوم. فرمود در باب یک ریگ داوری نابجا کنی بعد هم این را جزو دین خودت قرار بدهی و برایش مرزبندی کنی این تو را از ایمان بیرون می برد. آن وقت چطور انسان حقایق را برود سراغ کسانی که قدمای ما وقتی می خواستند نجاسات را بشمارند می فرمودند الکلب و اخواه؛ یکی خوک است و دومی کافر. بعد آدم برود سراغ کافر از او بخواهد حقایق عالم را یاد بگیرد. بعد هم این را جزو معتقدات خودش قرار بدهد، سر او مجادله و صف بندی کند؛ چه بر سر انسان می آید؟!

بعد حضرت فرمودند: «يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ احْفَظْ مَا حَدَّثْتُكَ بِهِ» این حدیثی که برایت گفتم حفظ کن و ارزش آن را بدان و به آن عمل کن. «فَقَدْ جَمَعْتُ لَكَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» تمام خیر دنیا و آخرت را در همین جمله برایت جمع کردم.

ما باید با بینه عالم راه برویم از آنها حقایق را بگیریم اگر با آنها راه رفتیم خبر فاسق به ما ضربه ای نمی زند. تبین هم یعنی با امام رضا علیه السلام راه برو، در عالم با چراغ راه برو اگر آدم چراغی در مقابل تاریکی دستش باشد این بینه است؛ چراغ عالم امام است. شمس قمر و نور است. وقتی با او راه می روید اتکاء کنید و از او خیلی دلیل و استدلال نخواهید. راه بروید حقیقت برایتان آشکار می شود. البته در جای خودش باید توضیح داده بشود که معنایش این نیست که دین استدلال و برهان ندارد. معنایش این نیست که به ما می گویند کورکورانه در عالم راه بروید. با چراغ راه رفتن معنایش چیست؟ این را باید توضیح بدهیم.

پی نوشت ها:

(1) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 88

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 125

(3) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص: 303