نسخه آزمایشی
شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat, 27 Apr 2024

شب اول هيات ثارالله/ تبيين مختصات حيات الدنيا و حيات الاخره ذيل آيات سوره عنكبوت/ عداوت و لهو و لعب و موت از مختصات حيات الدنيا

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 27 تير 1402 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در هیئت ثارالله قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه ابتدا مروري نسبت به مباحث مطرح شده در سال گذشته داشته اند و بیان فرمودند در این دنیا دو جریان وجود دارد، که توسط دو امام به راه می افتند. یعنی دو امام در عالم اند که هر کدام دعوت خودشان را دارند و با دعوت خود، امت خود را تشکیل می دهند. ايشان در جلسات امسال بنا دارند به تبيين مختصات اين دو جريان بپردازند. در اين جلسه در خصوص عداوت و لهو و لعب و موت كه از مختصات حيات الدنيا است، مطالبي را ارائه داده اند. همچنين در مقابل  توضيحاتي در مورد مختصات حيات الاخره مطرح كرده اند.

مروري بر مباحث سال گذشته؛ دو جريان امامت

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. مرحوم صدوق در امالی روایتی را از سیدالشهداء علیه السلام نقل کرده اند که حضرت از مکه که به سمت عراق خارج شدند، در منزلگاه ثعلبیه شخصی از حضرت سوال کرد «فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ »(1) از حضرت درخواست کرد که در باب آیه «يَوْمَ  نَدْعُوا كُلَ  أُناسٍ  بِإِمامِهِمْ»(اسراء/71) به او توضیحی بدهند.

خدای متعال در سوره مبارکه اسراء می فرماید: یکی از خصوصیات روز قیامت این است که ما هر جمعیت و قومی را در محشر با امام شان دعوت می کنیم و ندايشان ميزنيم. این آيه شريفه چند جور معنا شده است. یکی معنايي است که امام حسین علیه السلام در مقام جواب فرمودند. معنای ديگري نيز در روايات متعدد داريم که هر دورانی امامی دارد و مردم آن دوران را با امام همان دوران صدا می زنیم و باید با آن امام و با طرح همان امام حرکت کنند. البته پیداست كه اگر این امام آخر را قبول دارند، باید ائمه اول را هم قبول داشته باشند. این یک بحثی است در مباحث امامت که نمی شود کسی ائمه آخر را قبول داشته باشد، ائمه اول را نپذیرد. قیامت وقتی امت ها را صدا می زنند، هرکسی را با امام زمان خودش صدا می زنند. باید با آن امام حرکت کرده باشد و در برنامه و طرح آن امام قرار بگیرد. می گویند پیروان وجود مقدس حضرت بقیه الله سلام الله علیه بیایند در محشر مثلا، پیروان امام صادق سلام الله علیه بيايند. هر کسی در دوران هر امامی که هست باید با آن امام برنامه خودش را تنظیم کرده باشد. این یک معناست.

وجود مقدس سیدالشهداء پاسخ دیگری دادند که این هم باز در روایات آمده است و اين معنا هم یک معنای دقیقی است. در معناي این آیه شریفه امام حسین علیه السلام فرمودند، مقصود دو جریان امامت است؛ «إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ إِلَيْهِ وَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا» یک امام دعوت به هدایت کرده است، یک قومی هم این امام را اجابت کردند و به سوی آن هدایتی که امام در دست دارد و با امام نازل می شود، حرکت کردند. یک امامی هم هست که مردم را دعوت به گمراهی و سردرگمی و ضلالت کرده است. یک عده ای آنها را نيز اجابت کردند و به سوی آن ضلالت حرکت کردند و در وادی ضلالت هستند. پس مقصود از آيه امام حق و امام باطل است.

پیداست حضرت در مقابل امامت بنی امیه امامت خودشان را مطرح می کنند. سوال و جواب در آن شرايط خیلی معنا دارد. بعد حضرت فرمودند: «هَؤُلَاءِ فِي الْجَنَّةِ وَ هَؤُلَاءِ فِي النَّارِ» این جمعیت اول در بهشت اند. آنهایی که دعوت امام هدی را اجابت کردند، اینها در بهشت اند. شاید هم معنایش این است كه این امام با امتش از الان بهشتی اند. آن دسته دوم هم از الان در آتش هستند. پس دو جریان امامت است. امامتی که امتش را بهشتی می کند و امامتی که امتش را جهنمی می کند و این دعوت و این اجابت و این سیر از همین دنیا هم آغاز می شود. بعد حضرت استشهاد فرمودند به این آیه شریفه که خدای متعال می فرماید، دو دسته هستند كه صف آنها از هم جدا می شود «فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ»(شوري/7) يک گروه در جنت اند و یک گروه هم در سعیر هستند. این دو فریق همین دو قومی هستند که با دو امام حرکت می کنند. محور این دو فریق دو امام و دو دعوت است و دو اجابت است. اجمالا راجع به این آیه و روایاتی که ذیل این آیه هست گفتگو کردیم.

در روایات متعددی دارد که امام در قرآن دو دسته است «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا»(انبياء/73)، یک عده ائمه ای هستند که امر الهی در دست آنهاست. به واسطه امری که در دست آنهاست، مردم را هدايت و راهبری می کنند. یک عده ائمه ای هم هستند که دعوت به آتش می کنند؛ در قرآن وقتی امامت فرعون را توضیح می دهد می فرماید: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»(قصص/41). این هم امر عجیبی است که واقعا دعوت به نار می کند و مردم هم او را اجابت می کنند. وادی که او امت خودش را دعوت می کند و مردم هم اجابت می کنند، وادی جهنم است. بنابراین دو جریان امامت است. یک امامتی که با امر الهی این امت را راهبری می کند. امر در دست اوست و آن امر، امت را هدایت می کند. امامی هم که دستش خالی از امر خداست «يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ»(2) امر خودشان را مقدم بر فرمان خدا می کنند. اینها ائمه ای هستند که دعوت به آتش می کنند، دعوت به ضلالت می کنند.

این دو امامت که امامت به هدایت و ضلالت است، دو امامت تاریخی هم هستند. اختصاص به امت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هم ندارند. در قرآن از این دو امامت صحبت شده است. فقط در نبوت نبی اکرم و رسالت حضرت نیست. امت های سابق هم همینطور هستند. این بحث را سال گذشته تقریبا به انجام رساندیم، تا اینجا که دو امام است و دو جریان است و این دو جریان هم از آغاز بوده و بعد در قیامت هم همین دو جریان است. روز قیامت هم دو دسته امامت است و با این دو جریان وارد محشر می شوند. سال گذشته روایت را تقدیم کردیم.

برای یادآوری عرض می کنم که حضرت فرمودند، در روز قیامت یک منادی ندا می دهد و از اهل محشر سوال می کند که آیا این تقسیم عادلانه است یا نه، هر کسی تولی به امامی داشته، در اینجا هم با همان امام محشور باشد؟ او را دوست می داشته، تمسک به دستور او می کرده، با او راه می رفته است؛ اینجا هم با همان راه برود. آيا این عادلانه است یا نه؟ جواب می آید که بله، این تقسیم تقسیم عادلانه ای است. خدای متعال دستور می دهد كه صفوف از هم متمایز بشوند. دو جریان می شوند. آنهایی که دنبال امام حق بودند و آنهایی که دنبال امام ضلال بودند، صفشان از هم کاملا جدا می شود «فرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِير»(شوري/7). حالا ادامه آن بحث را امسال تقدیم می کنم.

حيات الدنيا و حيات الآخره

بحث مختصات این دو امامت و دو امت است. این دو امت و دو امام مختصاتی در قرآن و روایات برایشان ذکر شده است. قرآن از این دو امت و این دو عالمی که براي اين دو امام درست می شود به حیات الدنیا و حیات الاخره تعبیر میکند. عالمی که یکی به پا می کند حیات الدنیاست و عالمی که دیگری به پا می کند حیات الاخره است. روایت معروفی ذیل آيات پاياني سوره اعلي است كه یک هشداری می دهد، «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى»(اعلي/16-17)، شما حیات الدنیا را انتخاب می کنید، ولی آخرت باقی است. آخرت خیر است، خیر و بقاء در آنجاست. حیات الدنیا عالم خیری نیست، خیر در آن نیست، بقاء در آن نیست.

ذیل این آیات روایت نورانی است که حضرت فرمودند، حیات الدنیا محیط ولایت ائمه جور است. یک عالمی است كه خدای متعال هم امدادشان می کند. حول آنها و سرپرستی و اراده شان یک عالمی شکل می گیرد، آن عالم حیات الدنیاست. یک عالم دیگري هم داریم كه فرمودند حیات الاخره محیط ولایت ما ائمه است. بنابراین دو عالم حول دو امام شکل می گیرد، یکی حیات الدنیاست و یکی حیات الاخره. این نکته هم البته مورد توجه و عنایت است که در قرآن گاهی دنیا در مقابل عالم برزخ و قیامت به کار می رود. این استعمالی است كه در قرآن کاربرد دارد و در روایات هم هست. ولی گاهی حیات الدنیا در مقابل حیات الاخره است. بحث در باب حیات الدنیا در مقابل حیات الاخره است.

حیات الدنیا در مقابل حیات الاخره از همین عالم ارض شروع می شود. ما بر اساس تدبیر الهی بالاخره در عالم ارض هبوط کردیم. آن اتفاقی که قرآن مکرر نقل می کند که برای حضرت آدم و حوا پیش آمد و آن تدبیر شیطان عملی و کارگر شد. خدای متعال بعد از این که توبه حضرت آدم را پذیرفت، تطهیر شد و به حضرت آدم و همسرشان رجوع شد، در همين حال خطاب شد که ناچار باید هبوط کنید. دیگر نمی شود در این عالم جنت بمانید، هبوط کردند. «وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِينٍ»(بقره/36) شما فعلا باید در عالم ارض بمانید، قرارگاه تان آنجاست. امکاناتی هم برای شما در عالم ارض تا يك مهلتي فراهم شده است و بعد گویا این بساط دوباره جمع می شود. بنا شده است كه حضرت آدم هبوط کنند، نسل شان در این عالم ارض برپا می شود و ابلیس هم با قوا و امکانات و نسلی که خدای متعال برایش در نظر گرفته، که در روایات ملاحظه فرمودید كه در مقابل هر فرزند که به حضرت آدم می دهند، دو فرزند به او داده می شود. او هم در همین عالم ارض است. این دو باید در عالم ارض با همدیگر زندگی بکنند.

این عالم ارض که مستقر شیطان و قوای شیطان و مستقر حضرت آدم و نسل شان است، انبیاء و اولیاء و نسل حضرت آدم در اینجا هستند. در این عالم ارض دو عالم به پا می شود، دو حیات به پا می شود، یکی حیات الدنیاست، یکی حیات الاخره. هر دو هم در همین عالم ارض است. بیرون از این عالم ارض نیست. از همین جا هم شروع می شود. اینطور نیست که حیات الاخره به این معنا از اول برزخ شروع می شود. حیات الاخره به این معنا از همین جا و از روزی که ما آمدیم در دنیا شروع می شود. دو عالم است، دو امام است. دعوت به دو عالم می کنند. حیات الدنیا با مختصات خودش و حیات الاخره هم با مختصات خودش.

نسبت بلاد با ائمه حق و ائمه نار

قبل از این که وارد مختصات این دو تا عالم بشوم، یک نکته ای را تقدیم می کنم که در معارف ما هست، از جمله این بیانی که در زیارت جامعه کبیره از امام هادی علیه السلام است که وقتی ائمه را توصیف می کنند، تعبیر این است «أَرْكَانَ اَلْبِلاَدِ». ائمه علیهم السلام هم «عَنَاصِرَ الْأَبْرَار» اند و هم «أَرْكَانَ اَلْبِلاَدِ». یعنی اخیار و خوبان عالم که بر محور ائمه جمع می شوند، عناصر وجودی شان از امام علیه السلام است. حالا به تعبیری، اینکه در روایات فرمود روح مومنین از نازله جسم ما خلق شده و جسم شان از مرتبه نازل تری خلق شده است، این همان تعبیری است که در روایات است و در زیارت جامعه هم به این صورت  آمده «وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ»همان طوری که روح ما، روح برای جسد و بدنمان است و حیات جسم ما به روح ماست و با روح مان است كه جسم مان زنده است؛ روح امام نسبت به روح ما مثل این روح به جسد است. اگر روح امام سریان و جریان پیدا نمی کرد در روح مومنین، ارواح مومنین زنده نبودند. حیات ما وابسته به حیات امام است.

این تعبیر در زیارت سیدالشهداء است «أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ بَلْ بِرَجَاءِ حَيَاتِكَ حَيِيَتْ قُلُوبُ شِيعَتِكَ»(3) من شهادت می دهم شما نمردید؛ به شهادت رسیدید، ولی نمردید و تمام شیعیان حیاتشان در امید رسیدن به آن حیات طیبه شماست. بنابراین عنایت کنید این یک تعبیر است که ائمه علیهم السلام «عَنَاصِرَ الْأَبْرَار» اند و عناصر وجودی و ارکان وجودی مومن از عالم امام متجلی می شود و تنزل پیدا می کند و شکل می گیرد، اصلش آنجاست. در روح ما روح امام حاضر است، جسد امام برای جسد ما مثل روح به جسم است. پس همینطوری که نسبت  مومن با امام اینطور است، کما این که در روایات آمده حضرت فرمودند: «إنَّ روحَ المُؤمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصالاً بِروحِ اللّه ِ مِنِ اتِّصالِ شُعاعِ الشَّمسِ بِها»(4)، کانه روح مومن به منزله یک شعاعی از خورشید است؛ چطور اشعه خورشید  پرتويی از خورشیدند و حقیقت خورشید در آنها ساری و جاری است، ارواح مومنین هم نسبت به روح امام همینطوری اند.

همین نسبتی که بین امام و آحاد مومنین است به یک صورتی بین بلد ايماني و ائمه علیهم السلام هم است. ائمه ارکان البلادند. ما یک بلاد ایمانی داریم، يك شهر ایمان داریم. این شهر رکنش امام علیه السلام است. پس این نکته مهمی است اگر بحث می شود از حیات الاخره و گفته می شود بر محور امام یک حیات الاخره ای به پا می شود و مومنین در این حیات الاخره با امام شان زندگی می کنند، آن عالمی که خدای متعال برای ائمه حق آفریده و آنها را امداد کرده و امت خودشان و مومنین را در آن عالم می برند، محور آن حیات الاخره خود امام است. ارکان البلاد ائمه علیهم السلام هستند. روح این شهر روح این مدینه ای که به پا می شود و امت مومن در آن مدینه زندگی می کنند، روح این مدینه امام است. خصوصیات این شهر تجلیات روح امام علیه السلام است که در ارواح مومنین و در نسبت و روابط بین مومنین و در حیات ایمانی مومنین تجلی می کند. پس نسبت امام با این بلد نسبت رکن با بلد است.

کما این که در امت باطل هم همینطور است. آن امری که محور این امت است، همان امامشان است. این امام ضلال است که دور او جمع می شوند و بر محور او و ضلالتی که او دعوت می کند، این بلاد شکل می گیرد. مناسباتش، مناسبات همان دعوت است. مناسبات ضلالت است. این یکی هم مناسباتش مناسبات امام حق هست. این دو تا عالمی که به پا می شود، دو عالمی است که برای این دو امام درست می شود. کما این که در قرآن آمده خدای متعال هر دو را امداد می کند، هم امام حق را هم امام باطل را، هم آن دستگاه امداد می شود و هم این دستگاه امداد می شود.

البته در مجموع از آیات استفاده می شود که اینطور نیست که دستگاه شیطان در تراز و عرض دستگاه نبی اکرم باشد. آن دستگاه در ذیل دستگاه نبی اکرم است و برای رشد دستگاه نبی اکرم خلق شده و خودش موضوعیت اساسی ندارد. اینطور نیست که خدای متعال عالم را برای دو امام خلق کرده باشد، «لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ»(5) عالم برای حضرت و برای این که جبهه مومنین در این عالم به مقصد برسند، خلق شده است. یک عالم دیگری و یک قوای دیگری هم در عالم قرار داده شده و در اين درگیری بین این دو تا عالم جبهه مومنین رشد می کند و به مقصد می رسند. بنابراین اینطور نیست که اگر عالمی برای شیطان آفریده می شود، این در عرض حیات الاخره باشد و خودش یک مقصود اصلی باشد.

امتحانات و ابتلائات مسير

خب این دو تا عالمی که برای دو امام خلق می شود، مختصاتی دارند که در سور متعدد قرآن به تناسب از آنها بحث شده است. یکی از این موارد در سوره مبارکه عنکبوت است که در آنجا خدای متعال از امتحان های پیش روی وادی ایمان صحبت به میان آورده و از این که مومنین برای رسیدن به عالم ایمان كه وعده قطعي خدا است، بايد از دل فتنه های سنگین عبور کنند و حکمت این عبور دادن مومنین از متن این امتحان ها و ابتلاء ها و فتنه های سنگین این است که باید صف ها از هم جدا بشوند، «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ»(عنكبوت/2-3) این محاسبه غلطی است که انسان ها خیال کنند وادی ایمان را با حرف می شود پشت سر بگذاری، اينكه گفتند ما مومن شدیم، رها نمی شوند. تلقی شان اين است كه ما آنها را در فتنه نمی بریم. اینطوری نیست ما حتما آنهایی که مدعی ایمان هستند، در دل فتنه ها می بریم. این سنت هم سنت دائمی ماست و اختصاص به این امت ندارد. در امت های گذشته هم مدعیانی بودند. با هر پیامبری یک عده ادعای ایمان کردند. امت های پیشین را هم ما در دل امتحان بردیم و مومنین شان از متن امتحان های سنگین بیرون آمدند، تا به مقصد رسیدند.

لذا در آیات بعد از همین آیات صدر سوره که سیزده چهارده تا آیه است، بحث کلی عالم فتنه و خصوصیاتش هست كه از هفت تن از انبیاء و فتنه هایی که برای امتشان پیش آمده صحبت می کند. هفت پیامبر را توضیح می دهد که امتشان از دل فتنه ها گذشتند. بر اساس روایات ما كه هرچه در امت های گذشته بوده طابق النعل بالنعل در این امت است. فتنه هایی که برای این امت می خواهد پیش بیاید تا به وادی ایمان برسند و حقیقت عالم ایمان را درک بکنند و وعده خدا محقق بشود. آن فتنه ها را قرآن توضیح داده، می فرماید این محاسبه غلطی است و حتما فتنه است. غرض هم این است كه آنهایی که در ادعای ایمان صادق اند با آنهایی که کاذب اند و دروغ می گویند باید صفشان از هم جدا بشود.

این فتنه های پیش روی وادی ایمان و عالم ایمان و عالم ولایت امیرالمومنین، عالم باطن نبوت نبی اکرم آن عالمی که خدای متعال برای نبی اکرم و امت مومنش خلق کرده، پیش روی این عالم امتحانات سنگینی است. قطعی است كه آن عالم بر پا می شود و اینها به آن عالم می رسند و در این تردیدی نیست که مومنین حتما به آن عالم می رسند، «مَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ»(عنكبوت/5) اگر کسی منتظر است وعده خدا عملی بشود و آن عالمی که عالم ظهور و عالم لقاء الله است و همه در آن سر و کار با خدای متعال دارند، پرده ها کنار می رود، حجاب ها کنار می رود و همه مومنین خدای خودشان را ملاقات می کنند به آن معنای صحیحش نه به آن معنای غلط ملاقات. ملاقات جسمانی نیست، ولی یک اتفاقی می افتد که حالا این در جای خودش توضیح داده شده است. مومنین به عالم لقاء می رسند. اگر کسی منتظر آن عالم است، این امدی دارد. امدش که رسید آن  عالم به پا می شود، ولی پیش روی او امتحان های سنگینی وجود دارد.

در دل این امتحانات پیداست خدای متعال یک امکاناتی هم به دشمن می دهد، که این امکانات هم گاهی موجب توهم می شود. خودشان متوهم می شوند و خیال می کنند پیروز و غالب شدند و راه آنها محقق شد و طرح انبیاء شکست خورد. لذا قرآن بلافاصله در همان آیات اول سوره این هشدار را می دهد و می فرماید این هم محاسبه غلطی است، این هم بد حساب کردن است، دستگاه محاسباتی تان درست نیست، «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ»(عنكبوت/4)، آنهایی که در این شرایط در دل این فتنه ها بد عمل می کنند و عالم معصیت و شیطنت را به پا می کنند، اینها خیال نکنند که بر ما سبقت گرفتند، پیروز شدند و طرح آنها محقق شد و طرح نبی اکرم شکست خورد. اینطوری نیست. تمام این مهلتی که به این دستگاه داده می شود و امکاناتش یک مهلتی است، که گذار از این مهلت اتفاق می افتد و بعد هم آن دوران موعود و آن وادی ایمن، آن عالم ایمان و آن عالم نور بر روی همين زمین محقق خواهد شد. حالا با مختصاتی که عرض می کنم.

حيات الدنيا و محيط عداوت

پس در این سوره مبارکه بحث از عالم ایمان و جبهه مقابلش است كه خدای متعال در اواسط سوره وقتی فتنه های امت های انبیاء را بیان می کند و اینکه چطوری بساط شیاطین جمع شد، می فرماید: «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًاوَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ»(عنکبوت/41) کانه دو دستگاه ولایت است. یکی دستگاه ولایت الله است كه یک عده ای خدا را ولی خودشان می گیرند و با ولایت الله حرکت می کنند. یک عده ای هم دیگراني را ولی خودشان می گیرند و با آنها عهد می بندند. این فتنه ها و این امتحانات سنگین بر سر همین است.

وادی ایمان وادی ولایت الله است و بر سر رسیدن به این وادی و مومن شدن و رسیدن به عالم ایمان و عالم ولایت الله یک ابتلائات و امتحاناتی است. یک وادی دیگری هم است که آن وادی ولایت غیر خداست. به تعبیر نورانی سوره مبارکه بقره ولایت اولیاء طاغوت است. این امتحانات بر مدار این دو ولایت است. مومنین می خواهند به این وادی برسند. یک وادی هم وادی ولایت غیر است و این امتحان ها یعنی همین، یعنی در پیش روی رسیدن به وادی ایمان و ولایت امیرالمومنین یک وادی ولایت دیگری است. باید از دل این وادی عبور کنی و نمی شود هم عبور نکنی و باید از دل فتنه بنی امیه عبور کرد. باید از دل فتنه بنی عباس عبور کرد، باید از فتنه سقیفه عبور کرد. چاره ای نیست. این محیط به پا می شود. این محیطی که به پا می شود، محیط ولایت غیر خداست. قرآن می فرماید این محیط ولایت مثل «بیت العنکبوت» است. مثل خانه ای است که عنکبوت به پا می کند. آنهایی که وارد وادی ولایت غیر می شوند، وارد بیت العنکبوت شدند. ای کاش می فهمیدند.

در مسیر رسیدن به وادی ایمان یک دستگاه دیگری است، كه باید از او  عبور کنی و باید گرفتار او نشوی و بدانی  این خانه جای اقامت کردن نیست. این بیت العنکبوت است. این «أَوْهَنَ الْبُيُوتِ» یک ظاهری دارد و یک تأویلات باطنی هم دارد. واقعا خانه عنکبوت خانه عداوت است و روابط آنجا روابط محبت و الفت و مودت نیست. لذا این حیوان معمولاً هم تکی در آنجا زندگی می کند. حالا یک توضیحی دارد. هیچ رابطه مودت و محبتی در آنجا نیست و کاملا روابط، رابطه عداوت و دشمنی و منفعت طلبی وسوداگری و به تعبیر امروزی ها مثل جامعه بازار می ماند. هر کسی آنجا نشست کمین نشسته تا بقیه را بگیرد. هیچ خبری غیر از این نیست. روابط آنجا روابط مستحکمی نیست به خلاف روابط ذیل ولایت حضرت حق که در آنجا روابط مستحکم است. روابط ایثار و فداکاری و محبت است. بنابراین بر سر رسیدن به عالم ایمان یک عالم دیگری است كه آن عالم، عالم ولایت غیر است. پیداست عالم ایمان هم عالم ولایت الله است.

آنهایی که می گویند مومن هستيم، یعنی ادعا می کنند ما ولایت الله را قبول داریم و با ولایت او می خواهیم در عالم راه برویم، برای این که معلوم بشود راست می گویند یا نه، یک عالم دیگری به پا می شود كه آن ولایت شیاطین و اولیاء طاغوت است. ولایت ائمه نار است. ایشان هم امکانات می دهند، بساطی درست می کنند عالمی درست می کنند، یک عده ای هم با آنها وارد این عالم می شوند، دعوتشان را اجابت می کنند. ولی این عالم بیت العنکبوت است. پس کانه وادی ایمان یک عالم است با ولایت الله و یک وادی دیگری هم است كه وادی ولایت دیگران است که در آنجا بیت العنکبوت است. «اوهن البیوت» است و روابط روابط محبت و مودت نیست، روابط پایدار نیست و استحکامي ندارد.

بعد از آیاتی خدای متعال می فرماید: «وَ مَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ»(عنكبوت/64) کانه آن وادی ای که در مقابل وادی ایمان است و باید از آن عبور کنی تا به وادی ایمان برسی، امتحان است و نمی شود بدون امتحان وارد وادی ایمان بشوی. این وادی همان وادی حیات الدنیاست. کما اینکه یک دستگاه ولایتی است که آن دستگاه ولایت به منزله بیت العنکبوت است. یک حیات الدنیایی به پا می شود. مومنین باید از متن حیات الدنیا عبور کنند تا وارد حیات الاخره بشوند. این حیات الاخره هم در همین عالم ارض است. ولی امتحان مومنین این است که بر سر راه این حیات، حیات الدنیایی است، جلوه هایی هم هست، دعوت ها و سر و صدایی است كه مختصاتی دارد. بايد از این حیات و این جلوه ها عبور کنند و وارد حیات الاخره بشوند و مواظب باشند که جلوه های این حیات الدنیا خار راه آنها نشود و دامن آنها را نگیرد. تمجیدها، تعریف ها، تهدیدها و تطمیع ها دامن آنها را نگیرد. باید با تقوا از اینها عبور کنند و متقی باشند. با تقوا عبور کنند تا برسند به آن عالم ایمان و وادی ایمان.

حيات الدنيا و محيط لهو و لعب و موت

این حیات الدنیایی که بر سر راه وادی ایمان است، یک عالمی است و قرآن مختصاتی برایش بیان می کند. یکی اينكه می فرماید: «وَ مَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ» این حیات الدنیا چیزی جز لهو و لعب نیست. یک سرای دیگری است كه آن دار الحَیَوان است. این دارالحیات نیست. این محیط لهو و لعب است. این وادی ولایت انسان هایی که در آن وارد می شوند، وارد وادی لهو و لعب شدند و باید از این محیط بگذرند. تمام این فتنه ها و تمام این امتحان ها در محیط حیات الدنیاست و در محیط لهو و لعب است. این ائمه جور و ضلال برای اینکه مردم را از امام جدا کنند، یک وادی لهو و لعب درست می کنند، همانی که «وَ إِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَ تَرَكُوكَ قَائِمًا»(جمعه/11) وقتی می خواهند مردم را از وجود مقدس نبی اکرم که اقامه ذکر و صلات در جمعه می کند، جدا کنند لهو و لعب و تجارت به پا می کنند. این داستان همان است.

شیطان و اولیائش، شیاطین انس و جن یک عالم لهو و لعبی درست می کنند، که امت را از وجود مقدس امام جدا كنند. با همه طول و عرض و امتداد و امکاناتی که به او داده شده چیزی جز لهو و لعب نیست. آنی که به پا می شود بیت العنکبوت است. آنی که برای آنها به پا می شود محیط لهو و لعب است. چیزی بیشتر از این نیست. یک سرای دیگری است که آن دار الحیوان است.

حالا ان شاء الله روزهای آینده بعضی از این نکات را تقدیم می کنم. در خیلی از آیات قرآن اینطوری است. خیلی وقت ها یک مطلبی را که می خواهد بیان کند، اگر دو تا عِدل دارد، هر کدام دو تا خصوصیت دارد، یک خصوصیت این طرف گفته می شود و یک خصوصیت آن طرف گفته مي شود و به تقارن آن خصوصیت دیگر فهمیده می شود. اینجا نيز همینطوری است. این حیات الدنیا اولا پیداست «هَذِهِ» یک حیات دم دست و در دسترس است، به خلاف آن یکی که «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ» است، یا گاهی می فرماید: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ»(قصص/83) یک سرایی است که در همه عالم ارض است، ولی دور از دسترس است. مثل این عالم دم دست نیست. باید از این عالم عبور کنیم.

این دار الدنيا دو خصوصیت دارد که لهو و لعب است و در مقابلش دارالآخره است كه آن دار الحیوان است. کانه این دار كه دار لهو و لعب است، دار موت هم هست. و آن حیات الاخره دار الحَیَوان است و محیط ذکر و حکمت هم هست. مقابل لهو می شود ذکر و این دار، دار لهو است، یعنی داری است که آنچه در این دار است، انسان را غافل میکند، از آنچه كه باید به او توجه داشته باشد. لهو یعنی همین دیگر؛ لهو یعنی آن چیزی که غفلت ایجاد می کند، از آن امری که باید انسان متذکر و مشغول به او بشود انسان را غافل می کند. پس پیداست این وادی، وادی غفلت است. بساطی که اینجا به پا می شود، بساط غافل کردن انسان از آن مأموریت است. از آن کار بزرگی است که باید انجام بدهد.

در قرآن توضیح داده شده که این لهو، لهو از چیست. گاهی گفته شده لهو از امام است. گاهی گفته شده لهو عن الله است. این عالمی که به پا می کنند، تمام جلوه هایش جلوه های غفلت است. آدم را از یک حقیقت بالاتری می خواهد غافل کند. ولي پیداست وقتی وارد عالم آخرت مي شويد، آن عالم تمامش عالم ذکر است. محیط، محیط ذکر است، لذا در آن عالم خواب انسان هم ذکر است. «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»(نور/36) یک خانه هایی در این عالم ارض به پا می شود، كه خدای متعال در این خانه ها اجازه رفعت داده، اگر در آن خانه ها رفتی، امکان این که انسان در عوالم نور قدم به قدم بالا برود هست. عالم ذکر است. ذکر و نور الهی در این عالم نازل شده است. اجازه می دهند اگر در این عالم رفتی قدم به قدم در عالم ذکر و نور رفعت پیدا کنی. ذکرت کاملتر و هدایتت کاملتر و جامع تر بشود. به هدایت بالاتری برسی، به نور بالاتری برسی، به ذکر بالاتری برسی، ذاکرتر بشوی. لذا شخصیت هایی که در این خانه ها راه پیدا می کنند، هیچ چیز آنها را از ذکر خدا غافل نمی کند.

پس یک  عالمی داریم كه عالم ذکر است. این همان حیات الاخره است. در همین عالم ارض هم به پا می شود. ولی محیط ذکر است. یک عالمی هم داریم، عالم لهو و عالم غفلت است. یعنی تمام آنچه در این عالم به پا شده، برای این است که انسان را  غافل بکند. هیچ چیز این عالم ذکر نیست. مسجدش هم محیط الذکر نیست. مسجدش هم مسجد ضرار است. نمازش هم ذکر نیست. ولی آن عالم خوابش هم ذکر است. پس مقابل حیات الدنیا که عالم لهو است، حیات الاخره است که عالم ذکر است.

مقابل لعب که بازی است، حکمت است. کل حیات الدنیا لعب است. دیدید به کاری که کودک می کند، می گویند لعب؛ چرا؟ چون هدف حکیمانه ای ندارد؛ تمام حیات الدنیا لعب است. منتها بازیچه هایش فرق می کند؛ یک موقع بازیچه هایش تیله است، یک موقع می شود توپ و یک موقع می شود کره زمین. ولی همه اش لعب است. هیچ کار حکیمانه ای در آن نيست. پس پیداست آن وادی آخرت، وادی حکمت است «يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»(آل عمران/164) عالم حکمت است. حکیم می شود انسان در آن عالم، تمام افعالش محکم و حکیمانه است. استحکام دارد. نتیجه نقطه مقابل این است که این عالم، عالم موت هم هست. حیاتی در آن نیست. حیات طیبه ای نیست. بله یک نفسی و حرکتی هست، ولی عالم، عالم موت است. به خلاف دار الاخره كه دار الحیوان است.

بنابراین خدای متعال در این سوره می خواهد به ما بفهماند که ما یک وادی و عالم ایمان داریم، كه عالم ولایت الله است. آنهایی که تحت سرپرستی خدای متعال هستند، در عالم ایمان هستند و یک عالم دیگری داریم که آن عالم ولایت دیگران است كه بیت العنکبوت است. این عالمی که عالم ولایت اغیار است، حیات الدنیاست. در محیط ولایت آنها جز لهو و لعب و موت خبری نیست. ولی در وادی ایمان که وادی ولایت الله و وادی امام معصوم است، در آنجا اتفاقی که می افتد، وادی ذکر و حکمت و وادی حیات طیبه است. این بعضی از مختصات این دو تا عالم بود، كه مفصل قرآن در مورد آنها بحث کرده است و ان شاء الله محضرتان تقدیم می کنیم. السلام عليك يا ابا عبدالله.

پی نوشت ها:

(1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 153

(2) الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 1 ؛ ص:216

(3) البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: 284

(4) الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 2 ؛ ص:166

(5) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 430