نسخه آزمایشی
یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403 - Sun, 28 Apr 2024

جلسه هشتم هيات ثارالله/ كيفيت مواجهه امت حق و امت باطل با حيات الدنيا ذيل آيات سوره حديد/ اهل سبقت و فراغت از قبض و بسط ها

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 3 مرداد 1402 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در هیئت ثارالله قم ایراد فرمودند. ايشان در اين جلسه بيان مي دارند كه در همين حيات ارض لاجرم بايد از حيات الدنيا عبور كرد. برخي در اين وادي اهل سبقت هستند و دنبال اين هستند كه با خرج به موقع امكانات و با سرعت به مغفرت الهي برسند. افرادي كه اهل سبقت هستند، ديگر قبض و بسط هاي مدبّرانه الهي نبايد مانع حركت شان شود. آنها با سبقت خود راه را براي سايرين باز مي كنند. عده اي هم هستند، كه اهل سبقت نيستند و حاضر نيستند، دارايي شان را در راه خدا بدهند، كه ريشه آن هم خيال زدگي است و دچار لهو و لعب و تفاخر و تكاثر مي شوند.

انفاق به موقع و قرض حسن

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم أَجْمَعِين. «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ * سابِقُوا إِلى  مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم »(حدید/20-21).

در فرصتی که در عالم ارض هستیم، دو وادی پیش روی ما قرار می گیرد؛ یکی وادی حیات الدنیا و دیگری وادی حیات الاخره است. محور این دو وادی هم دو امام هستند. دو دعوت هم وجود دارد؛ یکی «إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ إِلَيْه »(1) و يكي هم «إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا» است. بر محور این دو امام دو عالم شکل می گیرد. امام این دو عالم هم با هم متفاوت است، هم امت متفاوت اند و هم روابط امت متفاوت است. خصوصیات امام این دو جبهه و صفاتی که امامشان دارند، را یک مقداری توضیح دادیم. صفاتی که در امت به تبع امام شان پیدا می شود، را نيز با حدیث عقل و جهل و بعضی آیات توضیح دادیم.

توضيحاتي در خصوص روابط بین امام و مأمومین هم دادیم؛ اينکه امام جبهه حق نسبتش با مأمومین چطور است؛ او به هیچ وجه طمع در آنها ندارد، بلکه از خدا می گیرد و به آنها می بخشد و به عکس امام جبهه باطل اینطور نیست، طمع دارد، چون فقیر است و دستش در خزائن خدا نیست. همچنین روابط بین امت بر محور امام را هم یک مقداری در جلسه گذشته بحث کردیم؛ اينكه بر محور عبودیت و بندگی رابطه احسان شکل می گیرد و اينكه اگر از مدار عبودیت خارج شدیم، روابط خیلاء و توهم شكل مي گيرد. انسان متوهم می شود و خیال می کند، امکانات از آن خودش است. خيال مي كند در عالم چيزي دارد و دچار فخر می شود. این خیال زدگی و تکبر و فخر و بعدش هم بخل و ریا را در آيات توضیح دادیم. این دو مناسبات بین امت است. اگر بر محور امام حق جمع بشوند، رابطه شان رابطه احسان مي شود و اگر بر محور امام باطل جمع شدند، توهم زدگی و فخر و بخل و ریا و امثال اینها مي شود. حالا باز هم همين مطلب را یک مقداري خدمتتان تقدیم می کنم.

خداي متعال نکاتی را در سوره مبارکه حدید در باب حیات الدنیا بیان فرموده اند، كه نکات دقیق و لطیفی است. خدای متعال در آغاز این سوره دعوت می کند، به اینکه ایمان به خدا بیاورید «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ»(حدید/7)، بعد از اینکه ایمان آوردید، حالا امکانات تان را در راه خدا خرج کنید «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفينَ فيه». اگر خدا و این رسول را قبول کردید، بیایید دارایی هایتان را در طرح او خرج کنید. انفاق یعنی مالتان، آبرویتان و جانتان را کنار این پیامبر بیاورید و هر کجا لازم است، خرج کنید. یک جا باید مال بدهید، یک جا باید جان بدهید. حالا آن آیات خودش خواندنی است.

بعد هم می فرماید مواظب باشید، وقتی كه در طرح حضرت مي آييد و امکانات تان را می آورید، تأخیر و تسویف نکنید، به امروز و فردا نیاندازید، هرچه زودتر امکانات تان را بیاورید. «لا يَسْتَوي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَل »(حدید/10) آنهایی که امکانات شان را قبل از فتح مکه کنار حضرت خرج مي كنند، در دوران غربت حضرت و در آن دوره به حسب ظاهر ضعف جبهه حق، خرج می کنند، فرق می کنند با آنهایی که بعد از پیروزی مال شان را كنار حضرت می آورند. «أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا» اینها درجاتشان از آن کسی که بعد از فتح امکاناتش را می آورد، بالاتر است و ثوابش بهتر است. هم مالتان و هم جانتان را اگر می خواهید خرج کنید، به وقت خرج کنید.

«وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى »، البته خدای متعال به هر دو  جبهه وعده خیر داده است. اینطور نیست که آنهایی که مالشان را ولو ديرتر می آورند، برخوردار نشوند. آنها هم برخوردار می شوند، ولی دیرتر آمده اند و با آنهايي كه زودتر آمده اند، مساوی نیستند. البته خدای متعال به همه کسانی که ایمان می آورند و امکاناتشان را می آورند و در جبهه حضرت خرج می کنند، وعده خیر داده است. «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير» خدای متعال خبره کار است و خوب می فهمد، شما چه کاره اید. دیر آمدید، زود آمدید، چقدر اخلاص دارید، چقدر حاضرید در راه خدا مجاهده کنید. خدا خبره کار است.

مرحوم آیت الله العظمی بروجردی خیلی مرد بزرگي بودند. در دنیای شیعه تقریبا مرجع علی الاطلاق بودند. در اواخر عمرشان خیلی گریه می کردند. به ایشان فرمودند شما که این همه امکانات دارید و این همه در راه خدا وقت و زندگي تان را هزینه کرده اید. از اخلاص ایشان هم خیلی تعریف می کنند، فوق العاده بودند. فرمودند: «أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِير»(2)؛ ايشان این روایت را خوانده بودند که حضرت فرموده عملتان را خالص کنید؛ چون کسی که می خواهد به طلاي شما عیار بزند، خیلی بصیر است. خوب می فهمد که این چقدر قاطی دارد. خدای متعال می فرماید امکانات تان را که می آورید، به موقع بیاورید. خدای متعال خبره کار است. به تعبیری خوب می داند چطوری عمل انجام گرفته است.

بعد می فرماید: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريم »(حدید/11) چه کسی است که به خدا قرض حسن بدهد؟ اگر کسی اهل قرض الحسنه به خداوند شد و توانست مالش را و حتی شاید جانش را اینطوری خرج کند، غیر از این که امکاناتش را خداوند مضاعف می کند و برایش نگه می دارد و تلف نمی شود و به او به نحو دو چندان بر مي گرداند، یک اجر خاصی هم خدا به او می دهد، که آن اجر کریم است، که در آیات بعد از آن صحبت شده است. شاید این نكته هم در آيه باشد، که انسان علاوه بر اینکه باید اهل سرعت باشد، اگر در جبهه حضرت مي آيد و امکاناتش را می آورد، بايد زودتر بیاورد، به وقت بیاورد، دیر نشود. علاوه بر اين باید به بهترین وجه هم بیاورد. قرض الحسن بهترین نوع خرج کردن در راه خداست.

در روایت دارد که حضرت وقتی آيه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُون»(قصص/84)  نازل شد، اگر کسی حسنه ای آورد، خدای متعال مزدش را بهتر می دهد، اگر سیئه ای آورد، مجازاتش مثل عملش است. اگر بخشيده نشود، به اندازه عملش مجازات می کنند. در روايت دارد كه حضرت از خدای متعال درخواست کردند، پاداش امتشان را اضافه کند. فرمود: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»(انعام/160) اگر با خودتان حسنه بیاورید، مزدتان را ده برابر می کنیم. باز حضرت تقاضا کردند که پاداش امتشان بیشتر بشود. لحن پاسخ دیگر عوض شده است، «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ» ديگر نیست، «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَة»(بقره/245) اگر کسی بتواند اهل این کار بشود، ما برایش عملش را مضاعف می کنیم، آن هم مضاعف به نحو کثیر، که حضرت فرمودند وقتی خدای متعال می فرماید فراوان یعنی بی حد. دیگر ده برابر و صد برابر نیست. کثیر خدای متعال یعنی حدی ندارد.

پس پیداست این یک جنس دیگری از عمل است. این با بقیه انفاق ها فرق می کند. «أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفينَ فيه »؛ بعد از این نکته که تأکید می کند، انفاقتان هم بايد به وقت باشد و هم اينكه اگر دیر آمدید پاداشتان فرق می کند. بعد از آن می فرماید اهل قرض الحسنه باشید که نتیجه اش این است، هم مضاعف می شود و هم به اجر کریم می رسند. که اجر کریم را در آیه بعد توضیح می دهد. آدم وقتی در صحنه قیامت مي آيد، «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِم»(حدید/12) مومنین وقتی در صحنه محشر مي آيند، نورشان از جانب راست و پیش رویشان در حرکت است. اینها هم به دنبال این نور در وادی نور حرکت می کنند، تا به درجات بهشت برسند، كه این همان اجر کریم است. آن وقت در روایت دارد «يَسْعى  نُورُهُمْ أیّ إِمَامَهُم»(3)، امامشان در صحنه حاضر است و اینها با امامشان حرکت می کنند و این آن اجر کریم است.

آن وقت آنهایی که اهل این کار نبودند «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم »(حدید/13) منافقین و منافقات به مومنین می گویند، مهلت بدهید تا ما از نور شما یک قبسی برداریم و استفاده بکنیم، یک شعله ای هم به ما برسد. «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» این چراغ از عالم دنیا روشن می شود، بايد از آنجا روشن می کردید. این همان قرض الحسنه است. آن وقت در روایات ما دارد كه قرض حسن یعنی انسان دقت کند، مالش را خرج امام کند. پیداست همه آن انفاقات قبلی هم در جبهه حضرت است، «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا» پول دادنی که ذیل ایمان و در طرح حضرت نباشد، که انفاق نیست. انفاق یعنی آدم امکاناتش را برای تقویت این جبهه خرج می کند. اگر به ضعفا هم می رساند، می خواهد این جبهه را تقویت کند، تا اینها در جبهه حضرت بمانند، مومن بشوند، روابط مومنین تقویت بشود. این غیر از پول خرج کردن است. پیداست این قرض الحسن یک شکل خاصی معامله کردن با امام است، که در آن شکل معامله دیگر پاداشش با قبل فرق می کند.

بنابراین خدای متعال دستور می دهد، ایمان بیاورید و امکانات تان را بیاورید، به وقت بیایید، به بهترین شکل امکانات تان را دور و بر حضرت خرج کنید. بعد می فرماید: «يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُم »(حدید/14) منافقين به مومنين می گویند، ما مگر همراه شما در دنیا نبوديم! چطور شما در وادی نور هستید و ما در ظلمات؟! به آنها می گویند: «قالُوا بَلى  وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ» چهار تا خصوصیت است كه شما دچارش شدید. خودتان را در فتنه انداختید و بعد هم تربص کردید و به وقت نیامدید و این پا و آن پا کردید. دنبال یک چیز دیگری در دنيا بودید. دنبال حضرت راه نيفتاديد. دنبال معصوم حرکت نکردید «وَ ارْتَبْتُمْ» به ریب و شک در راه افتادید، به وجود مقدس نبی اکرم و ائمه علیهم السلام بدگمان شديد. با اهل بیت راه نرفتید.  «وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيّ» آرزوهایتان شما را فریب داد. اینها همان چیزهایی است که نمی گذارد، انسان بیاید در جبهه حق حرکت کند. از آدم یک آدم منافق در می آورد. حالا این چهار چیز خودش بحث دارد كه الان بحث من نیست.

حيات الدنيا مانع همراهي با امام حق

این آیات ادامه پیدا می کند، تا می رسد به اینجا كه می فرماید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا» بدانید حیات الدنیا این پنج چیز است. خب این که یک دفعه در وسط بحث از انفاق و مجاهده بحث حیات الدنیا مطرح می شود، شاید نکته اش همین است که در مسیر این که انسان می خواهد، بیاید به رسول خدا گره بخورد و با حضرت حرکت کند، جانش را بیاورد، مالش را بیاورد، آبرویش را بیاورد و خرج کند، یک مانعی وجود دارد آن هم حیات الدنیاست. یک حیات الدنیایی سر راه است و باید از وسط حیات الدنیا عبور کنی، تا امکاناتت را دست حضرت برسانی. این حیات الدنیا نمی گذارد.

حیات الدنیا کجاست؟ کسی که می خواهد با امیرالمومنین راه برود، باید از وسط دنیای معاویه عبور کند. نبايد زرق و برق دنیای معاویه چشمش را بگیرد. تعلقاتش را تغییر ندهد. از وسط این حیات الدنیا باید عبور کند. این یک عالمی است، ولي عالم ارض نیست. همه مان روی عالم ارضیم. در عالم ارض می شود، مومن شد و کنار حضرت جان و مالش را به بهترین وجه بدهد. اینکه دیگر حیات الدنیا نیست. آنهایی که در عالم ارض جان و مالشان را آوردند و برای حضرت خرج كردند، در حیات الدنیا نیستند. مانع این حرکت حیات الدنیاست. حیات الدنیا همان بساطی است که شیطان به پا می کند. همان بساطی است که دشمنان به پا می کنند، تا مردم را از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بكنند. لهو و تجارت به پا می کنند «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها»(جمعه/11) این همان بساط است.

یک عالمی حول این ائمه نار درست مي شود، حول این امامی که «دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ»، دعوت به ضلالت می کند و یک عده هم دنبال سرش راه می افتند، یک چیزی درست می شود. یک دنیایی برایشان خلق می شود. از وسط دنیای آنها باید عبور کنیم؛ لذا به ما تـأکید می کنند «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى  ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيه »(طه/131) مواظب باشید نگاهتان -چه نگاه چشم سرتان، چه چشم دلتان- امتداد پیدا نکند. جلوه های دنیایی که به اینها داده ايم، جلوه ها و شکوفه های متنوعی كه در دست های اینها هست، را شما نگاه نکنید. چون خدای متعال برای شما یک رزق بهتری در اين عالم در نظر گرفته است. اگر چشم به او دوختید، از آن رزق محروم می شوید، «وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ».

اگر چشم ما به دست فرعون و قارون و آن چیزی که در دست شان است باشد، ديگر آنی که خدا به حضرت موسی داده به ما نمی رسد و ما از آن محروم می شویم. بهترش را خدا به حضرت موسی داده است. نمی شود كه به قارون گنج بدهند و به حضرت موسی چیزی ندهند. این که معنی ندارد. بهترش را به حضرت موسی می دهند، ولی چه وقت انسان می تواند به آن رزق بهتر برسد؟ وقتی از کنار این رزق [دنیایی] کریمانه می گذرد، «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»(فرقان/72).

حیات الدنیا همین محیط لهو است، خدای متعال آن را معرفی می کند، «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» دنيا یک جلوه هایی دارد، دنیا بساط لعب است، حکیمانه نیست، همه چیزش لعب است. مثل بازی کودکانه است، منتها بازیچه هایي بزرگ و کوچک دارد. یک موقع بازیچه آدم تیله است، یک موقع گردو می شود و یک موقع می شود کره زمین. بازیچه ها عوض می شود، ولی بازی است. کار حکیمانه نیست. حکمت غیر از لعب است. لهو است؛ محیط غفلت از خدا و غفلت از مأموریت هاست. آدم هایی که در حیات الدنیا هستند، غافل از مأموریت اند. غافل از موقف خودشان اند. نه می دانند کجا هستند و چه امکاناتی به آنها داده اند و نه مي دانند با این امکانات تا کجا می شود بروی. چشم بسته مشغول بازی است. مشغول لهو است. هر کاری که می کند در غفلت از آن مأموریت ها و امکانات و نعمت ها و نعیمی است که دارند.

توضيحاتي در خصوص سوره تکاثر در جلسات قبل تقدیم کردم. واقعاً يك زینت و جلوه هایی در دستشان است، یک زینت هایی خدا در عالم ارض قرار داده «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُم »(کهف/7)، ما دنيا را تزیین دادیم، كه امتحان اتفاق بیافتد و الا امتحان اتفاق نمی افتاد. در روایت است كه خدای متعال وقتی جهنم را آفرید، ملائکه یک نگاهی به این جهنم کردند و گفتند هیچکس در این جهنم نمي رود. خدای متعال تزیینش کرد؛ او را در پوشش لذات و شهوات قرار داد. گفتند نه؛ این خیلی خوب است، خیلی ها دنبالش می روند، مشتری دارد. بهشت را که آفرید گفتند، پیداست کسی این بهشت را رها نمی کند.

آن را در پوشش سختی ها قرار داد، باید از دل سختی ها بگذری، «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى  نَصْرُ اللَّه »(بقره/214). بهشت رفتن از دل سختی ها می گذرد. باید عبور کنی. باید بهشتی بشوی تا در بهشت بروی و الا آدم غیر بهشتی را در بهشت ببرند، اصلا لذت نمی برد. فرض کنید کسی که طالب امیرالمومنین نیست، بیست و چهار ساعت بخواهد با حضرت راه برود. روزگارش سیاه می شود. یک شبش را هم نمی تواند تحمل کند، ولی اگر کسی طالب شد، همه کائنات را هم بدهی عوض نمی کند. باید اهلش بشویم.

وقتی حضرت يوسف با آن برنامه الهی بنیامین را پيش خودش نگه داشت، برادرها گفتند یکی از ما را نگه دار «فَخُذْ أَحَدَنا»(یوسف/78)، «قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلاَّ مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَه »(یوسف/79)، ما کسی را نگه می داریم که یک سرمایه ای در دلش داریم. با هم یک راز و سری داریم. کسی که متاع ما پیش او نیست، هم او مزاحم ماست و هم ما مزاحم او هستیم. هم او کنار ما رنج مي برد و هم ما اذیت می شویم. شما با کسی که با شما هم سلک نیست، هم سفره شويد، رنج می برد. حالا ببینید اولیاء خدا چقدر ما را تحمل می کردند، تا دست ما را بگیرند و ببرند.

پس خدای متعال دنیا را زینت می دهد، بعد هم تفاخر است؛ ریشه تفاخر هم عرض کردیم كه توهم و خیال زدگی است. آدم خیال می کند، چیزی دستش است و دچار تفاخر می شود. و الا چیست؟! با چه داری تفاخر می کنی؟! با این امکانات؟! چه هست که به دیگران فخر فروشی می کنی؟! الان سر و صدای اهل دنیا را ببینید. ما آنقدر امکانات داریم و شما آنقدر! کل آن چیست که حالا تفاخر داشته باشد؟! ریشه تفاخر هم به تعبیر قرآن در تخیل و خیال زدگی و توهم است. این کارمندهای بانک مرکزی كه همه چرخش پول ها آنجا تنظیم می شود را دیده اید، كه به این پول هایی که در بانک مرکزی می گردد، تفاخر کنند؟! مِلک آنها نیست. آدم وقتی متوهم می شود، كه کائنات ملکش است، اینهایی که دستش است، ملکش است، دچار تفاخر می شود. این توهم کار دست آدم می دهد.

«تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» مسابقه بر سر جمع کردن راه می افتد. حیات الدنیا را قرآن این پنج چیز معرفي مي كند كه البته توضيح مي خواهد، يا مربوط به پنج دوران زندگی انسان است یا مال دستاوردهای مختلف آدم هاست. هر آدمی را یک جور شیطان گرفتار حیات الدنیا می کند.

بعد قرآن می فرماید: «كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ» حیات الدنیا مثل یک باران بهاری است، که کفار از رويشش شگفت زده می شوند. این «کفار» را بعضی گفتند منظور کشاورز است. به کشاورز کافر می گویند به خاطر این که گندم و بذر را زير زمين پنهان می کند، ولی اینجا بعید است مراد کشاورز باشد. کافر یعنی انساني که کافر است، انسانی که پشت صحنه را نمی بیند و مغرور و شگفت زده حیات الدنیا می شود. آن کسی که مومن است، هیچوقت در بهار شگفت زده بهار نیست. در بهار منتظر پاییز است. در بهار بهره خودش را می برد و در پاییز هم بهره خودش را می برد. هیچ وقت شگفت زده نمی شود. در پشت صحنه دست خدا را می بیند. برایش آیات خدا هستند. شگفت زده این امکانات نمی شود.

حیات الدنیا همین است «ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا» یک اتفاقی می افتد و تحولی می بینی كه همه این خرمی ها تبدیل به زردی شده «ثُمَّ يَكُونُ حُطاما» و خس و خاشاک زیر دست و پا می شود. کل حیات الدنیا این است؛ همه این بساط جمع می شود، این زینت ها نمی ماند «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً * وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعيداً جُرُزاً» دوباره زمین یک زمین صاف مي شود، كه هیچی در آن نیست. وقتی وارد عالم بعد می شوی، «وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ» با یکی از این دو چیز روبرو می شوید؛ یا رنج شدید است؛ آنهایی که در عالم ارض در حیات الدنیا بودند، آنجا به رنج می افتند. یا اينكه آنهایی که در عالم ارض، در حیات الدنیا نرفتند و در وادی لهو و لعب و زینت و تفاخر و تکاثر گرفتار نشدند، وقتی وارد آخرت می شوند، پیشانی کار مغفرت است. بالاخره آدمی که از وسط این دنیا عبور می کند، گرد و غبار دنیا رویش می نشیند. ما هم یک آلودگی پیدا می کنیم. وقتی آدم در وسط حیات الدنیای بنی امیه حرکت می کند، آن کسی که دامنش آلوده نمی شود، معصوم است. ما دچار يك غفلت هایی مي شويم. بالاخره حیات الدنیاست. پیشانیش مغفرت است، آدم را پاک می کنند، بعدش هم وادی رضوان است.

آدم ها دو جور در دنیا راه می روند، یا در حیات الدنیا هستند یا در حیات الدنیا نیستند. آنهایی که در حیات الدنیا هستند، وقتی وارد عالم آخرت می شوند، «وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ» رنج شدید است. این هم عمل خودشان است. نه اینکه خدای متعال اضافه بر عمل عذاب می کند. «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون »(نمل/90) عمل آدم است. محیط لهو و لعب كه مشغولش شده ای، همین است. حالا این توضیح می خواهد.

عالم رضوان و اهل سبقت

اما یک عده ای طوری راه می روند که پیشانی کار مغفرت است و بعد هم رضوان است. عالم رضوان که بهترین عالم است، در قرآن تعبیر این است كه اين نعمت از همه نعمت های دیگر بهتر است «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها»(توبه/72) خدای متعال به مومنین و مومنات وعده باغستان هایی داده که از زیر دستش نهرهایی جاری است و این بساط برایشان هست. همیشه هم آنجا هستند «وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في  جَنَّاتِ عَدْنٍ»، یک مساکن طیبه ای هم هست که روایات توضیحش داده است. ولی از همه اینها بهتر «و رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ» رضوان است. مرحوم علامه طباطبایی ذیل این آیه یک بیان لطیفی دارند. می گویند این رضوان براي آنهایی است که «قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً»(4) از سر محبت خدا را بندگی می کنند. «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيم » در اینجا هم خدای متعال می فرماید آنهایی که در دنیا درست راه می روند، در عالم ارض پیشانی آن چیزی که با آن مواجه می شوند، مغفرت است و بعد محیط رضوان است. «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور» حيات الدنيا فریبی بیشتر نیست.

پس ما در فرصتی که در عالم ارض هستیم چه کار بايد بکنیم؟ یک طرف بساط حیات الدنیاست که لهو و لعب و زینت و تفاخر و تکاثر است. حالا بايد چه کار کنیم؟ بايد در فرصت عالم ارض اهل مسابقه باشیم. وقتی از وسط حیات الدنیا عبور می کنید، با هم مسابقه بدهید. سعی کنید اول کسی باشید که به این مغفرت و رضوان می رسید. «سابِقُوا إِلى  مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» به سمت یک بهشتی مسابقه بدهید که وسعتش به اندازه همه آسمان و زمین است. «أُعِدَّتْ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِه» همه چیز در آنجا برای کسانی که مومن بالله و انبیاء و رسل اند، آماده است. لازم نیست با خودتان چیزی ببرید. شما بر ديگران سبقت بگیرید. این مسابقه هم برای این نیست، که آدم زودتر برود و جا بگیرد تا دیگران نیایند، سرجایش بنشینند. این مسابقه براي این است که زودتر بروید راه را باز کنید، تا دیگران هم دنبال سرتان بیایند. وسعت آنجا آنقدر زیاد است که همه تان بتوانید زندگی کنید. جای حسد و اینها نیست. زودتر بروید.

سابقون آنهایی هستند که راه را براي دیگران باز می کنند، راه نرفته را می روند تا دیگران دنبال شان بيايند. اهل مسابقه باشید؛ اول بروید تا دیگران هم دنبال سر شما بیایند و به مغفرت و رضوان برسند و غرق در حیات الدنیا نشوند. سابقون چه کسانی اند؟ به تعبیر روایت «السَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللَّه »(5) اند. «السَّابِقُونَ السَّابِقُون »(واقعه/10) چه کسانی اند؟ فرمود اصحاب خاص ائمه السابقون اند. در روایت آمده كه هر امامی حواریونی دارند. حواریونش همان السابقون السابقون اند. آنهایی هستند که قبل از همه به امام رسیدند. پیش از همه دستشان را به امام رساندند. بر سابقون هم سبقت گرفتند.

آن وقت حواریون هر یک از ائمه را در روایات اسم برده اند. حواریون حضرت امیر سه نفرند. سیدالشهداء حواریون شان همین هایی هستند که در کربلا آمدند و شهید شدند. اینها السابقون السابقون اند. پس در فرصت دنیا باید اهل سبقت بود. از وسط حیات الدنیا که عبور می کنید، به سمت مغفرت و آن جنت مسابقه بدهید، حواستان پرت نشود. سعی کنید اول کسانی باشید که این راه را طی می کنید. «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ» این از فضل خداست. اهل مسابقه شدن و سابق شدن از فضل خداست. سابقون آنهایی هستند که با فضل خدا در عالم راه می روند. به هرکسی خدا بخواهد از این فضلش می دهد. «يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ» را بعضی ها اینطوری معنا کردند كه این هم معنی درستی است. هر کسی این فضل را بخواهد خدا بهش می دهد، ولی اهل این فضل کم هستند. «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ» این فضل خداست. آدم جزو سابقین باشد، با فضل خدا راه می رود «يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ» هرکسی خدا بخواهد به او می دهد، ولی کسی دنبال این نیست. «وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم» پیداست این از آن فضل های با عظمت خدا هم هست. فضل خاص است.

بنابراین ما یک حیات الدنیايي در عالم ارض داريم كه باید از دل این حیات الدنیا عبور کنیم و مواظب باشیم فریب نخوریم. چگونه عبور كنيم؟ «سابِقُوا إِلى  مَغْفِرَةٍ» ما بايد سعی کنیم در میدان مسابقه اولین آدمی باشیم که خودمان را می رسانیم و از عالم ارض که بیرون مي رويم، به مغفرت و جنت و رضوان و به آن فضل الهی برسیم. کسانی که می خواهند در عالم ارض دچار حیات الدنیا نشوند و به تعبیر حقیر در عالم ارض هم در حیات الاخره باشند، اینها باید اهل مسابقه و پیش دستی و راه باز کردن برای دیگران و پیشگامی باشند.

زهد؛ فارغ شدن از قبض و بسط هاي الهي

حالا اینهایی که در فرصت دنیا دارند مسابقه می دهند و مواظب اند كه آلوده به حیات الدنیا نشوند و گرد و غبار این عالم به رویشان ننشیند و غفلت برشان ندارد، «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في  أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في  كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها»(حدید/22) حوادثی که برای اينهايي که در میدان مسابقه اند پیش می آید، چه اين حوادث درون خودشان و چه در بیرون باشد، فرق نمی کند. گرفتاری های داخلی مانند بیماری و غصه ها باشد. یا گرفتاري هاي بیروني مانند قحطی و سختی ها باشد؛ قبل از اینکه اینها ظاهر بشود، در یک کتابی بوده اند و بر اساس آن طرح الهی در عالم برای مومن ظاهر می شود. آنهایی که سرشان را به خدا سپردند و دارند مسابقه می دهند، حوادثی که برایشان پیش می آید، براساس طرح خداست. از قبل کاملا معین شده است. «أَصابَ» هم هست، يعني دقیقا به هدف می خورد. شمایی که سرتان را به خدا دادید و در راه خدا در حال مسابقه هستید، برایتان یک وقایعی در بیرون و درون پيش مي آيد، كه اینها دیگر مصیبت است.

مصیبت یعنی آن چیزی که طبق برنامه و طرح خداست و به هدف هم خورده است. «أَصابَ» يعني به صواب هم خورده است و خطا هم نیست. تیر کسی به دیگری نمی خورد. بلای کسی به دیگری نمی خورد. بدانید این ها قبل از این که به شما برسد، دقیقا در یک کتابی مضبوط است. طرح معین دارد و در عالم جاري مي شود. «إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير» کسی نگوید آقا میلیاردها آدم وجود دارد. هرکسی در آن کتاب برای خودش یک طرحی دارد و آن طرح خدا دارد جاری می شود. در علم الهی که اینها امر مهمی نیست.

بعد می فرماید: «لِكَيْلا تَأْسَوْا» اگر اینطوری در عالم دنیا راه رفتید، در فرصت دنیا گرفتار حیات الدنیا نشدید، این متاع غرور شما را مشغول نکرد و اهل مسابقه بودید، سرتان را در راه خدا دادید و دارید به سرعت در راه او حرکت می کنید، خدای متعال هم شما را تدبیر می کند، تر و خشک تان دست اوست. دیگر نباید نگران قبض و بسط ها و تلخ کامی ها و شیرینی ها و آمد و شدها باشید. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى  ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» یک روزی یک امکانی به آدم می دهند و یک پیروزی به دست می آید، نباید دچار فرح و دلخوشی به این امر بشوید. یک روزی هم از آدم می گیرند، آنجا هم نباید زمین گیر بشوید. کسی که در راه خدا در حال مسابقه است، آمد و شد این امکانات نباید خار راهش بشود و دامنش را بگیرد و حواسش را پرت کند. یک روز دلش به این جلوه هایی باشد که آمده است و روز دیگر غصه بخورد که حالا رفته است! اصلا نگران اینها نباید باشی. اینها دیگر قبض و بسط های خداست. خدای متعال می داند بنده اش را چطوری راه ببرد. به یکی ثروت می دهد و به یکی نمی دهد. یک روز آبرو می دهد و یک روز می گیرد. اگر سرتان را به دست خداوند دادید و دارید می روید، ديگر نگران این قبض و بسط ها نباشید.

در روایات دارد كه زهد در همین آیه معنا شده است. زهد یعنی فراغتی که ریشه اش در دو چیز است. یکی اینکه انسان دنیا را فرصت مسابقه می داند. این انسان سابق که دارد مسابقه می دهد، حواسش به این هم هست که این قبض و بسطها به من مربوط نیست، اينها در طرح خداست. انسانی که از قبض و بسط های دنیا فارغ مي شود، با توجه به این دو نکته است. فرصت دنیا فرصت لهو و لعب نیست، بلكه فرصت مسابقه است. می خواهد جزو سابقین باشد و اینطور دارد در عالم راه می رود و توجه هم دارد، که سابقین تحت نظر خاص خدا هستند. اوست که متناسب با مصلحت شان این امکانات را جا به جا می کند. یک روز سلامتی است و یک روز بیماری است. یک روز فقر است و یک روز غناست. یک روز جوانی است و یک روز پیری است. یک روز خستگی است و یک روز خوشی است. اصلا نگران و اسیر این قبض و بسط ها نیست.

«فَأَمَّا الزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ»(6) امیرالمومنین فرمودند که زاهد از آمد و شدها فارغ است. این غصه ها و این شادی ها از دلش بیرون رفته است. دنیا را به او بدهند، خوشحال نمی شود. ازش بگیرند هم غصه دار نمی شود «فَهُوَ مُسْتَرِيح» راحت است. این آدمی که مشغول قبض و بسط ها می شود، از مسابقه جا می ماند. در مسابقات جدی یک لحظه فرد نگاهش را این طرف بکند، از نفر اول بودن جا مي ماند. اگر مشغول مسابقه هستید «فَهُوَ مُسْتَرِيح» باید زاهد باشید. خب چطوری زاهد باشیم؟ بدانید که این قبض و بسط ها کار خداست و بدانید که تصادف نیست. او دارد به دقت بر اساس کتاب زندگی شما را اداره می کند. اینها را به خدای متعال تفویض کنید و مشغول مسابقه تان بشوید.

در ادامه مي فرمايد: «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور» دوباره برگشت به همان معارفی که دیروز عرض کردیم. یک عده ای در عالم مختال فخورند؛ خیال زده و متوهم اند، این خیال زدگی موجب می شود فخور بشوند. مومن اینطوری نیست، می داند این امکانات و این قبض و بسط ها مال من نیست. اسیر نیست؛ آن روزی که به او می دهند، می داند اینها امانت است، روزی هم که از او می گیرند، امانت خدا را پس داده است. فقط مواظب است اشتباه نکند. آدمی که مختال است، امکانات که دستش می آید، خیال می کند مال خودش است و متوهم می شود. وقتی اینطوری شد فخور می شود، با این امکانات حساب و کتاب برای خودش باز می کند. تمام شرافتش به اینها بسته است. ثروتش را از او بگیری هیچی ندارد. آنهایی که اهل دنیا هستند، مختال اند. شما این امکانات را از آنها بگیرید، هیچی ندارند. مومن همه چیزش را ازش بگیرید، همه چیز دارد. این به حساب نمی آید. اصلا دل به اینها نبسته است، سرمایه مومن که اینها نیست.

فرعون به قومش می گوید چرا حضرت موسی طلا و نقره و زینت ندارد. همه هویت فرعون به همین زینت هاست. زینت ها و لباسش را از او بگیرید، دو قِران نمی ارزد. گفت من چقدر می ارزم؟ گفت انقدر. گفت این که قیمت لباسم است. گفت من لباست را قیمت کردم، خودت که هیچی نمی ارزی. آدمی که اهل دنیاست هیچی ندارد. هرچه می خواهی قیمت برایش بگذاری قیمت کارخانه و ماشینش و هواپیمای شخصیش و جزیره خصوصی اش است. اينها را ازش بگیرید دیگر چی دارد؟ هیچی.

آدم مختال فخور است که حواسش پرت می شود و نمی تواند مسابقه بدهد. خیال می کند اینها ملک خودش است، مشغول می شود. شرافتش هم به همین ها بسته است. وقتی شرافتش به اینها بسته است «الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْل »(حدید/24) خودش بخیل است و اقامه بخل هم می کند. یک جامعه بخیل درست می کند. نمی گذارند امکانات خرج بشود. مومن چطوری است؟ مومن از این دست می گیرد و از آن دست تحویل می دهد. فقط مواظب است درست تحویل بگیرد و درست تحویل بدهد. مثل یک آدمی که پشت گیشه نشسته و پول می گیرد و بعد پول هم تحویل می دهد. مال خودش که نيست. آدم وقتی خیال می کند مال خودش است، در جیبش مي گذارد. دیگر نمی تواند برای خدا خرجش کند، آنوقت گرفتار می شود.

پس مقابل این آدم هایی که اهل مسابقه اند، زاهدند و فارغ از قبض و بسط ها هستند؛ انسان های مختال فخور بخیلی هستند، که اقامه بخل می کنند. آنهایی که اهل مسابقه اند، همه امکاناتشان را می آورند. مي خواهد اول کسی باشد، كه امکاناتش را در راه خدا مي دهد. مسابقه یعنی اینكه در خرج کردن امکاناتش برای خدا بر همه سبقت می گیرد. «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا»؛ این مسابقه یعنی همین «انفقوا»، يعني مالتان و جانتان را بیاورید و اول کسی باشید که می آورید. به بهترین شکل خرج کنید. این همان دستورات است. اینهایی که در دنیا مشغول انفاق و مشغول خرج کردن و هزینه کردن برای خدا هستند، دارند مسابقه می دهند، تا هر چه زودتر جانش را بدهد. روز عاشورا اینطور بود؛ می خواست زودتر از همه برود و فدایی امام حسین بشود، به بهترین شکل فدایی بشود. اینهایی که اهل مسابقه هستند، اسیر خوشی ها نیستند. یک عده ای هم هستند كه در دنیا مختال فخورند. اینها اصلا امکانات را خرج نمی کند، که مسابقه بدهند.

وقتی امکاناتت را در راه خدا خرج می کنی، دیگر نگران نباش. نگران این آمد و شدها نباش. به سرعت از این دست بگیر و از آن دست تحویل بده. اصلا حواست هم پرت نشود. فقط مواظب باش به دقت تحویلی بگیری و به دقت تحویل بدهی. این انسان را به مغفرت و رضوان و به آن بهشت می رساند. اما اهل حیات الدنیا مختال فخورند. «يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ » اینها رویشان را از خدا برمیگردانند و وارد میدان مسابقه نمی شوند. نمی خواهند جزو کسانی باشند که قبل از همه جان و مالشان را در راه خدا می دهند. اهل این کار نیستند. قرآن می فرماید: «وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد» خدا بی نیاز از شماست، احتیاجی به شما ندارد. در غنایش هم حمید است، این توضیح می خواهد.

سيدالشهداء؛ اسبق السابقين

بنابراین دو جریان در عالم است؛ حیات الدنیا و حیات الاخره. آنهایی که مومن بالله و رسول اند، در دنیا هم در حیات الاخره هستند و اهل مسابقه اند و قبض و بسط ها مانع راهشان نمی شود. آنهایی که در حیات الدنیا هستند، حواسشان پرت می شود و مشغول لعب و لهو و زینت و تفاخر و تکاثرند. اینها همه هستی شان همین امکاناتشان است و فخور و بخیل اند. رویشان را از خدا برمی گردانند و حاضر نیستند، با خدا معامله کنند. آنهایی هم که اهل مسابقه اند، اینطوری اند كه همه چیزشان را به خدا می دهند. زودتر از همه می خواهد سرش را بدهد. آن وقت سیدالشهداء اسبق السابقین است. راه را بر همه عالم باز کرده است.

در مجلس یزید، رو کرد به امام سجاد عليه السلام و این آیه را خواند: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ»(شوری/30)، خدای متعال می فرماید این حوادثی که برای شما پیش می آید، مکتسبات خودتان است، علتش آنجاست. حضرت فرمودند این آیه مربوط به ما نیست. می خواست بگوید اگر شما شهید دادید و اگر اسیر دادید، خودتان مقصرید. حضرت فرمود آن آیه ربطی به ما ندارد. به تعبير من تو برای ما قرآن نخوان. حضرت این آیه را خواندند و فرمودند: آیه ما این است «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى  ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم » ما آن اسبق السابقینی هستیم که داریم در راه خدا مسابقه می دهیم و راه را برای همه باز می کنیم.

اگر سیدالشهداء نرفته بود، راه برای بقیه بسته بود. ما آن سابقین هستیم و اصلا هم نگران آمد و شدها نیستیم. سرمان را به خدا داده ايم و داریم با خدا معامله می کنیم. هرچه خدا به ما داده را زودتر از همه به خدا برمی گردانیم. سعی میکنیم لطیف تر و دقیق تر و به بهترین شکل به خدا برگردانیم. یک ترک اولي در آن نباشد، یک طلبکاری نباشد، یک تسویف و تأخیر نباشد. لذا فرمود ما نگران نیستیم که چیزی از دست رفته است. آن غصه غیر از تأسف خوردن بر دنیاست، غیر از دلخوشی به دنیاست. ما دلی نبسته بودیم، که حالا بخواهیم غصه بخوریم. چیزی از دست نرفته است.

حضرت فرمود آیه ما این است، اشتباه نکنید. آنهایی که دنبال سر امام حسین حرکت می کنند، حضرت راه را باز کرده است، اینها در حیات الاخره اند. حضرت راه حیات الاخره را باز کردند و اول کسانی که با حضرت رفتند، همان شهدای حضرت هستند. حواریون حضرت السابقون السابقون اند، قبل از همه به سیدالشهداء پیوستند. فرمود حواریون هر امامی همان السابقون السابقون اند. روایتش را ملاحظه فرمودید، اینها قبل از همه رفتند. راه را برای ما هم باز کردند. خود حضرت هم اسبق السابقین است. السلام علیک یا ابا عبدالله.

پی نوشت ها:

(1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 153

(2) الإختصاص، النص، ص: 341

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 195 (فی المصدر: يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ  أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِين )

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 84

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 271

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 456