نسخه آزمایشی
یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403 - Sun, 28 Apr 2024

جلسه دهم هيأت ثارالله/ رزق هاي حيات الدنيا و حيات الاخره/ شيطان و تغيير مبدأ لذات انسان

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 4 مرداد 1402 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در هیئت ثارالله قم ایراد فرمودند. ايشان در اين جلسه بيان مي دارند؛ در حيات الدنيا و حيات الاخره دو گونه رزق تقسيم مي شود؛ اهل حيات الدنيا از نوعي از رزق ها لذت مي برند و آن طرف هم از نوعي ديگر از رزق ها بهره مندند و لذت مي برند. يكي از فتنه هاي پيش روي مؤمنين اين است، كه چشم شان را بر روي لذات جبهه باطل ببندند، تا خداوند رزق هاي بهتري به ايشان عطا كند. شيطان هم دائماً در تلاش است، تا مبدأ لذات را تغيير دهد.

روابط مومنين حول الامام

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم أَجْمَعِين. دو مطلب را عرض کردیم؛ دو عالم و محیط در عالم ارض وجود دارد، ما فرزندان حضرت آدم که هبوط کردیم و در زمین زندگی می کنیم، دو محیط و عالم برای زندگی هست، دو جهان است؛ این دو تا جهان مختصاتی دارند، یکی عالم نور و یکی عالم ظلمت است. یکی عالم بصیرت و بینایی و فهم و یکی عالم عمایه و کوری است. یکی عالم هدایت و دیگری عالم ضلالت است. یکی عالم ذکر و یکی عالم غفلت و لهو است و خلاصه یکی عالم موت است و یکی عالم حیات است. ما در لبه این دو عالم هستیم.

شاید تاويل آیه شریفه «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(ملک/2) هم همین است. مفسرین اینطوری معنا کردند كه خدای متعال موت و حیات را آفریده است. ما اگر در این عالم همیشه زنده بودیم، امتحان سخت می شد. اگر بنا بود حیات ما در اینجا جاودانه باشد، امتحان سخت می شد. یا نه اگر حیاتی نبود، باز هم امتحانی نبود. ولی شاید یک معنای دیگری هم داشته باشد و آن این است که دو عالم آفریده شده است، عالمی که عالم موت است و اهل او میت اند «وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْوات»(فاطر/22)، یک عالمی هم اهلش زنده هستند. آدم در لبه این دو عالم است و حالا باید انتخاب کند. اینطوری امتحان محقق می شود. دائماً ما بین مرگ و زندگی انتخاب می کنیم. بین موت و حیات، بین نور و ظلمت، بین هدايت و ضلالت انتخاب مي كنيم.

این دو جهان عرض کردیم كه دو امام دارد. بر محور دو امام خلق می شود، دو هدف دارد، دو مسیر دارد. رابطه امام با امت دو جور است؛ رابطه يك امام با امتش رابطه عداوت است، رابطه امام ديگر رابطه فداکاری و ایثار و محبت؛ «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَة» است. آن طرف به عکس است «إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوّ»(فاطر/6) با ما عداوت می کند، همه طرحش، طرح عداوت است. البته پیداست كه این طرح عداوت را در پوشش دوستی و رفاقت و اینها عرضه می کند، ولی واقعا طرح عداوت است. خودش می داند كه دارد دشمنی می کند. روابط بین امت هم با همدیگر متفاوت است. روابط یک جا بر اساس محبت و فداکاری و ایثار و اخلاق حمیده است و یک طرف هم بر اساس صفات رذیله است. صفات این دو امت هم با هم فرق می کند. یکی جنود عقل است و یکی جنود جهل است. اینها را تقدیم کردیم. البته نکاتی مانده است كه ان شاء الله اگر فرصتی شد در جلسات دیگری مفصل باید بحث بشود.

روابط درونی این امت یک بحث بسیار پردامنه ای در معارف ما است. بخش عمده ای از روایاتی که مرحوم کلینی در کتاب ایمان و کفر ذکر می کنند، مربوط به روابط مومنین با همدیگر است. یک بابی ایشان درباره خیرخواهی و نصح باز کردند و می گویند اگر یک مومنی حاجتی از شما داشت و شما تمام وسعتان را براي حل مشكلش به کار نگرفتید و کوتاهی کردید، به خدا و رسول و مومنین خیانت کردید. یعنی روابط باید اینطوری باشد. روابط مومنین وقتی بر مدار امام قرار می گیرد، کانه امام اینطوری است، تمام وسع خودش را براي ما خرج می کند، حتي بیش از وسع و بیش از تکلیفی که خدای متعال از ايشان خواسته است.

این وجود مقدس آنقدر شبها بیدار بود و نماز می خواند و حتی نقل شده كه سال ها بر روي پنجه به عبادت می ایستاد، که فرمود: «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»(طه/2) ما نگفتیم آنقدر برای هدایت این مردم به خودت سختي بدهي، کما اینکه امیرالمومنین هم همینطور بود. فرمود برای من خوردن مغز گندم و عسل مصفا حلال است، ولی شبی سیر نخوابیدم، تا مبادا در دوردست کسی گرسنه بخوابد. چه کسی این کار را می کند؟ امام ما اینطوری است «يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى  حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً * إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»(انسان/8-9) نان سفره افطار خودشان را به مسکین و یتیم و اسیر مي دهند و سه روز با آب افطار می کنند. هیچکس از آنها گرسنه تر نبود. بعد هم می گویند ما از شما انتظار تشکر نداریم. ما برای خدا داریم کار می کنیم. ما اگر دست شما را می گیریم، برای خداست. تازه نگران تان هم هستیم «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريراً»(انسان/10) یک روز سختی پیش روی ماست، ما نگران آن روز شما هستیم. امامشان اینطوری است.

معارف در این زمینه خیلی زیاد است. در روايت دارد كه سیدالشهداء در غروب عاشورا وقتي كه نصرت الهی به کربلا مشرف شد، مخیر شدند كه اگر بخواهید پیروزتان می کنیم و همه چیز را هم به شما برمیگردانیم و از خودتان هم هیچی کم نمی گذاریم. ولی یک عهدی شما با خدا دارید، که این امت را با خودتان بیاورید، كه آن از دست می رود. من اینطوری می فهمم. حضرت عرضه داشتند ما آماده رفتن در گودی قتلگاهيم، تا آخرش حضرت رفتند، حتی در گودی قتلگاه. بعضی این تعبیر حضرت را اینطوری معنا کردند كه «إلهِى رِضاً بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ يا غِياثَ الْمُستَغيثين»، دست من را بگیر را بعضی گفته اند یعنی کار من مثل حضرت ابراهیم تمام نشود و بگویید خب پاشو، من تا آخر ایستاده ام. آمده ام كه این بلا را تا آخر بکشم، که ظهور به پا بشود، تا امت برسند. چون مزد شهادت حضرت ظهور امام زمان ارواحنا فداه است.

امتی که حول این امام با هم زندگی می کنند، محبت این امام در دلشان پیدا می شود. این محبت باید درون امت هم تسری پیدا کند. روابط شان با همدیگر رابطه محبت و امنیت است. نسبت به هم احساس امنیت می کنند. هرکجا محبت هست، امنیت هم هست. یعنی اگر واقعا محبت حقیقی بود، امنیت حاصل می شود. فرزند از ناحیه مادر هیچوقت در معرض خطر نیست، چون رابطه، رابطه رحمت و محبت است. ما هم از ناحیه خدای متعال در معرض خطر نیستیم، چون دامن رحمت اوست. در جهنم هم که باشیم و متوجه باشیم که او ارحم الراحمین است و حواسش به ما هست و دارد ما را تربیت می کند، در امنیتیم.

پس انتظار است که رابطه مومنين با همدیگر اينگونه باشد. ابواب مفصلی در این زمینه هست که ملاحظه کنید. این ابواب، ابواب فوق العاده ای است. کتاب الحجه کافی بحث امامت و حجت را مطرح می کند و کتاب ایمان و کفر جامعه بر محور این حجت و امام را توضیح می دهد که چه جامعه اي است. یکی نصح است كه فرمود اگر خیرخواهی نکنید، خیانت به خدا و رسول کردید. نصح را هم اینطوری معنا می کنند و می گویند مبالغه در خیرخواهی است. وقتي هرچه توان دارید بگذارید، آن وقت نصح می شود. یک سر و گوشي آب بدهی را نصح نمي گويند. یک موقعی مومنی مشكلي را به ما می گوید و ما کار را از سر خودمان باز می کنیم. یک تلفن می زنیم و می گوییم جواب نداد، در حالی که اگر این کار مال خودمان بود، تا در خانه طرف هم می رفتیم و از خواب هم بیدارش می کردیم و می گفتیم آقا این کار را انجام بده، ولی وقتی مال یک مومنی است گوشی را می برداریم و می گوییم جواب نداد! این نصح نیست. گفتند روابطتان با همدیگر باید نصح باشد.

در مورد مشکل مالی خودمانم از زیر زمین هم شده پول در میاوریم و حلش می کنیم، ولی وقتي رفیق مان مشکل مالی دارد، فقط از خودمان رفع عذر می کنیم و می گوییم گفتم ولي نشد. فرمود شما اینطوری شدید که بروید در خانه رفیقتان و خودش خانه نباشد و کیسه طلاهایش را بگیرید و مهرش را بشکنید و سکه طلاها را برداريد؟ گفت نه آقا، فرمود پس هنوز آنطور که ما می خواهیم نیستید. این روایات مكرر است. جامعه عصر ظهور چطوری است؟ فرمود در دوران ظهور اینطوری می شود. ما هنوز در دوره تقیه و هدنه هستیم. روابط حول الامام باید اینطوری باشد. مومنین با همدیگر ارتباطشان بر محور امامشان این شکلی می شود. حالا آن یک ابوابی دارد كه خودش بحث پردامنه ای است. امروز یک نکته ای را می خواستم بگویم، ولي حالا مجال هم گذشت، شب روضه است. بحث رزق اين دو امت است.

رزق امت حق و باطل

در این دو عالم رزق نازل می شود. خدای متعال به دستگاه شیطان و به دستگاه نبی اکرم روزی می دهد. این رزق فقط اختصاص به خوردنی ها و پوشیدنی ها نداردغ گوش ما رزق دارد، چشم ما رزق دارد، قلب ما رزق دارد. هر دو [جامعه هم] رزق دارند. رزق یکی لهو است و رزق یکی آیات قرآن است. رزق یکی مشاهده آیات خداست، چشمش آیات می بیند. اصلا در بهار غرق و اسیر رویش گیاه نیست. در رویش گیاه جمال حق را می بیند. رزق چشمش است. آدمی که با امام حرکت کند، به بصیرت مي رسد و عالم برایش آيات می شود.

آیه اش را یک روزی خدمت تان تقدیم کردم. رزق يكي هم اين است كه فقط اسباب را می بیند. می بیند این گیاه رویید و خشک شد. در بهار خوش است و در پاییز غصه می خورد، ولي آن آدم در بهار یک جور لذت می برد و در پاییز جور دیگر لذت مي برد. این یک آیه است و آن هم یک آیه است. این یک صحنه است و آن هم یک صحنه است. «عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَار» در دعای عرفه سیدالشهداست، قسمتی که مرحوم سید بن طاووس نقل می کنند. من از اختلاف آثار تو از رفت و آمد شب و روز از رفتن بهار و آمدن پاییز، از رفتن جوانی و آمدن پیري، از اینها فهمیده ام که «أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي» می خواهی که این صحنه های دگرگون را به من نشان دهی.

خیلی اتفاقات در عالم می افتد كه ما نه می بینیم و نه می شنویم، آنقدر صوت ها هست، آنقدر صحنه ها هست و نمی بینیم. آنچه که به من نشان می دهی را برای چه نشان می دهی؟ این گشت و گذار و این تحولات عالم را نشان مي دهي، «أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ ءٍ حَتَّى لَا أَجْهَلَك » می خواهی خودت را در همه صحنه ها به من نشان بدهی، تا من در همه این جلوه ها تو را ببینم. فرق است بين این آدمی که اسیر پاییز و بهار است و آن آدمی که در هر دو فصل با خدای خودش سیر می کند. این دو تا رزق است.

لذات؛ رزق هاي انسان

لذات ما رزق ماست. می دانید ریشه رزق کجاست؟ ریشه عمده لذات در حالات قلبی انسان است. انسان اگر حسود شد، یک نوع لذتی از این حسادتی که نسبت به یک مومن می کند، مي برد. خدا به یک مومنی امکاناتی داده است و این می زند که از دستش در بیاورد، اگر به من هم نمی رسد، ولي لااقل او هم نداشته باشد. از این کار خودش لذت می برد. آدم بخیل از اینکه امکانات را جمع کند و به دیگران بخشش نکند، لذت می برد. آدم سخی هم از اینکه سر سفره اش بنشینند، لذت می برد. روایت را دیده اید كه مي فرمايد اگر غذای آدم سخی را بخوری، در آن غذا شفاست. اگر غذای آدم بخیل را بخورید، در آن بیماری پیدا می شود -حواستان را جمع کنید.- این از همه وجودش می کَنَد و لذت می برد. او از اينكه شما سر سفره اش نشسته اي، رنج می برد. لقمه های آدم را می شمارد. این از بخل لذت می برد و او از جود لذت می برد. این از حسادت لذت می برد و او از اینکه دیگران غرق نعمت هستند. وقتي مي بيند كه مورچه اي دارد گندمي را مي برد، لذت می برد و مي گويد الحمدلله كه خدا به این رزق می دهد و حواسش به این مورچه هم هست.

لذات آدم برای صفاتش است. صفات هم برمیگردد به اینکه در کدام امت است. اگر با امیرالمومنین است، صفات امیرالمومنین و جنود عقل پیدا می شود. حدیث جنود عقل و جهل را تقدیم کردم. اگر با امام باطل راه می روی صفات او در تو پیدا می شود. آنجا آدم از قتل و غارت و خیانت و سر مردم کلاه گذاشتن لذت می برد. کار آدم به اینجا می رسد. از گناه لذت می برد. رزقش همین است. باید سر مردم را کلاه بگذارد، تا کِیف کند. نمی تواند فداکاری کند و لذت ببرد. در بازار اگر مشتری ديگري را بُر زد، لذت می برد. اما اگر مشتری اش را به دیگری بدهد، ناراحت است. یک مومن اینطوری نیست. بازار قدیم ما اینطوری بوده است؟! می گویند معروف بوده كه اگر کاسبی امروز مشتریش خوب بوده است، وقتی مشتری می آمده می گفته امروز فروشم را کرده ام؛ بروید از رفیقم خرید کنید. ایشان امروز مشتری نداشته است. از این کار لذت مي برد. آن طرف هم به هر کیفیتی شده چراغ هایش را نورانی تر مي کند، ظاهرش را درست مي كند، تا مردم را به سمت خود بکشاند، تا مغازه بغلی نروند. اسمش را هم رقابت آزاد و جامعه بازار مي گذارند! هرچه اسمش را می گذارید، بگذارید. اسم که چیزی را عوض نمی کند.

رزق فقط خوردنی ها نیست، لذات آدم رزقش است. این از نافله شب لذت می برد. کم کم آنقدر عظمت پیدا می کند كه جز از حضور خدا لذت نمی برد. لقمه را در دهانش می گذارد و تمام لذتش این است، که او دارد من را اداره می کند. از دست خدا گرفته و دارد می خورد. ولي آن یکی حواسش نیست، که همه رزقش از دست خداست. همه رزقش از سفره خداست، لذتش اینطوری است «أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِك» خدایا من از هرچیزی غیر از ذکر تو لذت بردم، خسارت کرده ام، غفلت کرده ام، گناه کردم. خدایا من استغفار می کنم. یعنی لذات طبیعی ندارند؟ چرا دارند؛ جنس لذاتشان عوض می شود. وقتي غذا می خورد بیش از آنکه از غذا لذت ببرد، از حضور لذت می برد.

در احوالات مرحوم شیخ انصاری نقل شده که یکی از شاگردان ایشان كه خودش جزو بزرگان بود، وقتي به نجف رفت تا شاگردی شیخ را كند، خب مرحوم شيخ دو تا درس داشتند. یک درس خصوصی داشتند كه در آن حوزه راه پیدا کردند. می رفت و زحمت می کشید، ولي می دید خیلی بهره نمی برد و نمی فهمد. محضر حضرت امیر رفت و گفت من آیت اللهی و مرجعیت را رها کردم و آمدم شاگردی کنم. اگر نفهمم که خیلی خسارت است. شب خواب دیده بود که وجود مقدس امیرالمومنین تشریف آوردند و یک قدحی دستشان است یا کسی دنبال ایشان بود كه قدحی دستش بود. به عده ای می خورانند. یک ظرفی هم به این آقا داده بودند. این آقا همین که ظرف را گرفت، شروع کرد سرکشیدن، بعد نگاهش افتاد و دید مرحوم شیخ پشت سر حضرت امیر دارند راه می روند و یک قدح بزرگ دستشان است. محو جمال حضرت امیرند. گاهی هم از باب اینکه این اعطا و لطف حضرت است، یک قاشقی هم دهان می گذارند و می خورند؛ دو جور خوردن است.

از سفر حج برگشته است و بزرگترها دلشان برای خودش تنگ شده است، اما کودک با چمدانش كار دارد، زود می رود چمدان را باز می کند. هر دو هم لذت می برند، دو جور است. کاريش هم نمی شود کرد. آدم است دیگر. آدم بزرگ، بزرگ است و آدم کوچک، کوچک است؛ «أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِك». ما سر سفره خدا هستیم، آنقدر هم خدا به ما نعمت داده است « وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ »(ابراهیم/34) اگر اهلش باشید، غافل نباشید و بشمارید تمام نمی شود.

این دو جور لذت است. آدم محجوب و در حجاب از یک چیز لذت می برد و آدمی که پرده ها برايش کنار مي رود، از یک چیز دیگری لذت مي برد. او از این گیاه بهاری لذت می برد و خیال می کند این جمال مال این است. بعد هم كه خشک می شود و زیر دست و پا مي افتد، غصه مي خورد. آن يكي ولي کاری با این گیاه ندارد. او خدایی را می بیند که دارد این گیاه را می رویاند. اسماء و صفات او را می بیند، آیه می بیند. در بهار یک لذت می برد و در پاییز هم یک لذت می برد. در تابستان یک جور از گرما لذت می برد. در زمستان هم [یک جور.] وقتی هوا گرم می شود نمی گوید عجب[هوای گرمی]، بلكه می گوید الحمدلله عجب هوای خوبی است، زمستان هم می گوید الحمدلله. از هر دویش لذت می برد. آن روزی که فقیر است می گوید الحمدلله و لذت می برد. آن روزی هم که غنی است می گوید الحمدلله. آن روزی که بیمار است می گوید الحمدلله و روزی که سالم است هم می گوید الحمدلله.

شيطان و تغيير مبدا لذات انسان

دو نوع رزق در عالم است، یک رزق از سفره امیرالمومنین و یک رزق از سفره شیطان مي آيد. اگر با امیرالمومنین راه بروی از سحر لذت می بری. واقعا نمی تواند شب بخوابد، خوابش نمی برد. باید بلند شود و تلاوت قرآن کند. باید از «مَأْدُبَةٌ اللَّه»  و از این رزق خدا بهره مند بشود. قرآن را نیمه شب می خواند و هزار بهره می برد، «أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِم »(1) بلند می شود و خبردار می ایستد و خبردار می خواند. دواهای دردهای بی درمانش را از قرآن در می آورد. شفای قلب پیدا می کند، «شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَة»(یونس/57) این هم رزق است، ولی یک کسی هم تا سحر مشغول لهو است، مشغول حرام هم كه نباشد، همین که می خواهد دو رکعت نماز بخواند، دیگر حال ندارد، می رود می خوابد. دو جور رزق است. رزق ندارد، چه کارش می شود کرد؟! این رزق هم یک مقدارش دست ماست.

اگر در دستگاه شیطان برويم، رزق مان شيطاني می شود. اگر به طرف دستگاه شیطان بروي، از گناه لذت می بری. اشکال کار این است؛ شیطان می تواند مبدأ لذات آدم را تغییر بدهد. حالا نقطه مختصات لذت آدم دیگر فرق می کند. اين طرف از یک چیزهایی لذت می برد و آن طرف هم از چیزهای دیگري لذت مي برد. پس رزق دو طرف دارند. هر دو می خورند، هر دو می آشامند، هر دو به حسب ظاهر مي خوابند ولی در دو تا عالم است. یکی خوابش هم ذکر است و یکی مسجدش هم  بازی است. یکی تا آخر عمر بزرگ نمی شود «ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِب »(عنکبوت/64) و یکی از اول طفولیتش بزرگ است. این دو عالم است. رزق یک طرف رزق پاک است؛ خوردنی هایشان پاک است، پوشیدنی هایشان پاک و طیب است، صحنه هایی که می بیند پاک است، چيزهايي که می شنود پاک است. یکی هم همه اش نجس اندر نجس اندر نجس است.

 یکی از شجره طوبی و يکی از شجره زقوم در همین دنیا مي خورد. آخرت هم كه سر جای خودش است؛ «إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ * طَعامُ الْأَثيمِ * كَالْمُهْلِ يَغْلي  فِي الْبُطُونِ * كَغَلْيِ الْحَميم»(دخان/43-46) گناهکارها از شجره زقوم می خورند و مثل آب جوشان در دلشان میجوشد. یک لذتی هم می برند! گفت آقا مگر آدم مجبور است در جهنم اينها را بخورد؟ فرمود بله؛ مخلوق است و گرسنه می شود، باید بخورد و می خورد. «لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلين »(حاقه/36) چرک است. حالا از این بدتر هم بعضی جاهاي قرآن دارد و یک ترجمه هایی شده که آدم نمی تواند بگوید. مگر آدم می تواند بخورد؟ بله، می خورد. آب دهان سگش را می مکد. آدم سالم این کار را می کند؟! لذت می برد. چه می شود کرد؟! یک صحنه هایی نقل می شود كه آدم حیرت می کند. قلاده گردن سگش می اندازد و برایش سر و صدا می کند و می چرخد و لذت می برد. خب ببرد، اشکالی ندارد؟! یک کسی را گفتند آب كه از جوی می خوری، عقلت کم می شود. گفت ببخشید جناب، عقل چیه؟ گفت ببخشید، معذرت می خواهم، فکر می کردم شما چیزی می فهمید.

دو تا عالم و دو تا لذت است، یکی حرام و یکی حلال است، یکی نجس و یکی پاک است، یکی طیب و طاهر و یکی خبیث است. لذت گوششان هم همینطور است، از لهو لذت می برد. تلاوت قرآن می کنی ناراحت می شود. ذکر مصیبت و یاد امام حسین برایش می کنی ناراحت مي شود. یکی رزقش این است. استاد ما به یکی از این عزیزان مداحان خوب سیدالشهداء می فرمود که شما جای آن هالیوودی ها دارید کار می کنید. آنها قلوب را متمایل به دنیا می کنند و شما قلوب را متمایل به امام حسین می کنید. هنر آنها این است و هنر شما این است. دو تا رزق است؛ این تقلا می کند قلوب غرق در دنیا و شهوات بشود و آن تلاش می کند که قلوب را یک قدم به امام حسین نزديك كند.

چشم فرو بستن از سفره اهل دنيا

دو تا سفره است؛ خدای متعال برای امیرالمومنین سفره پهن کرده است. گاهی سفره آن طرف هم آنقدر جلوه پیدا می کند كه فتنه انسان مي شود. فتنه ها فقط سختی ها نیست. فتنه هایی که به دست دشمن درست می شود، فقط سختی ها نیست. یک دسته اش سختی هاست. این تعبیر نورانی قرآن در سوره مبارکه عنکبوت است، كه می فرماید: یک عده ای می آیند «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا»(عنکبوت/10) و حرفش را می زنند اما «فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ» صحنه رنج درست می شود و این صحنه رنج فتنه ای است که دشمن درست کرده است، ولی اگر خوب از آن استفاده کنی، مسیر خدا در این فتنه باز می شود.

«أُوذِيَ فِي اللَّهِ» نمی فرماید دشمن اینها را برای خدا ایذاء می کند، تا به خدا برسد. ابن زیاد که نمی خواهد اصحاب سیدالشهداء به خدا برسند. می خواهد راه را ببندد و ایذاء می کند. رنج ایجاد می کند، ولی وقتی در دل این رنج مي رود، خدای متعال این رنج را تبدیل به مسیر تقرب مي كند. «أُوذِيَ فِي اللَّهِ» نمی فرماید چه کسی ایذاء می کند. فاعلش مجهول است. آنکه ایذاء می کند كه نمی خواهد من به خدا نزدیک بشوم، ولی وقتی تو تحمل می کنی این طریق قرب مي شود.

می فرماید این عذاب خدا نیست که از آن فرار کنی. این را باید در دلش بروي. پس فتنه هایی که دشمن ايجاد می کند از جنس رنج است. محاصره می کند، میدان درگیری درست می کند، اتهام می زند، بدنام می کند. همین کاری که در کربلا بود. درست است این یک جور فتنه است. اگر نترسيدي در این فتنه طریق قرب باز می شود.

ولی یک قسم فتنه شان همین سفره های شان است. خدای متعال برایشان سفره می اندازد و کار به یک جایی می رسد که در سوره مجادله که داستان تبری حضرت ابراهیم از کفار است، آنجا حضرت ابراهیم عرضه می دارد: «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا»(ممتحنه/5) ما فتنه اینها نشویم. حالا این را چند جور مفسرین معنا کردند. روایتی که ذیلش آمده این است، می گوید قبل از دعای حضرت ابراهیم مومنین معمولا فقیر بودند و آنها معمولا وضعشان خوب بود. وقتی حضرت دعا کرد، متعادل شد. خدایا چرا امت من نمی توانند راه بروند و هرچه هست، دست آن طرفی هاست.

خدای متعال یک تعبیری در قرآن دارد كه موید همین معناست. می دانید كه رحمانیت خدا عام است. کفار هم سر سفره این رحمت نشستند. رحیمیت خدا رحمت های خاص است. ایمان و یقین و توکل و رضاست. این مال مومنين خاص است. اما یک رزق هایی هم دارد، كه هم اینهایی که سر سفره خدا نشستند، مي برند و هم کفار میخورند و کفران می کنند، کفر می ورزند. می فرماید: «لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَة»(زخرف/33) اگر نبود که مردم یک امت مي شدند، «لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُون » به آنهایی که کافر به خدای رحمان اند، آنقدر می دادیم كه سقف خانه شان را از نقره بزنند.

روایت این را معنا می کند و می فرماید، اگر شما مومنین صبر می کردید به آنها بیشتر می دادیم، ولي شما تحمل نمی کنید و الا به نفع خودتان بود. قرآن می فرماید اینها خیال می کنند، که این امکانات به نفعشان است «إِنَّما نُمْلي  لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً»(آل عمران/178) ما این امکانات را بهشان می دهیم، تا طرح شیطنت شان را تا آخر ببرند، ولی در این طرح خسارت می کنند. حضرت فرمود مرگ برای مومن خوب است، چون خدای متعال می فرماید: «ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرار»(آل عمران/198) هر مومنی از دنیا برود، سفره بهتر پیدا می شود. برای کافر هم خوب است «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي  لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي  لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً» امکانات و فرصت هایی به ايشان می دهند. قرآن می فرماید اگر شما صبر می کردید، بیشتر از این بهشان می دادیم.

نمی خواهیم بگوییم از امکانات عالم نباید استفاده کرد. یک رزقی برای آنها در نظر گرفته شده، كه گاهی این رزق فتنه مومنین می شود. قرآن می گوید اصلا نگاهش نکن «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى  ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيه »(طه/131) به شکوفه های دنیایی که در دست آنهاست، نگاه نکنید. خب چه کار کنیم؟ «وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْر» پروردگارت برای مومنین يعني آنهایی که دنبال تو حرکت می کنند، رزق بهتری در نظر دارد. آن رزق هم نازل می شود. منتها مسیر نزول آن رزق فرق می کند.

در سوره مبارکه فتح می فرماید، آنهایی که با حضرت بیعت کردند و تا پای بیعت رضوان ایستادند و جانشان را حاضر شدند، بدهند، خدای متعال یک غنائمی برایشان در نظر گرفت. آنهایی که نیامدند، می گویند ما هم شریکيم. خدا می فرماید اصلا اینطوری نیست. این غنایم، غنایم مومنین است. این مال دست هایی است که بیعت کردند و دست امین شدند. این رزق را به اینها می دهیم. سفره را برای اینها پهن می کنیم. نمي گذاريم دست آلوده در این سفره برود. باید بیعت کنید. دست امین بشو، تا یک رزقهایی بهت بدهند و الا اختیارش را دست تو نمی دهند.

بله یک سری رزق ها را به همه می دهند. به امام صادق عرض کرد، آقا علم می خواهم. فرمود برو آدم بشو. این رزقی نیست که ما به هرکسی بدهیم. برو بنده بشو. آنجا هم یک رزقی است، اما این رزق وقتی به انسان می رسد كه، «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ» چشمش را به سوی سفره ای که به روی فرعون پهن کردند، ببندد. اگر چشمت به سفره قارون و گنج قارون بود، آنچه دست حضرت موسی است، به تو نمی رسد. آنها که فقط گنج قارون را می دیدند، می گفتند: «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُون »(قصص/79). جناب موسی چه چیزی برای ما آوردی؟! ما هم خوب بود مثل قارون آن طرف مي رفتيم، تا دستمان پر میشد. آنهایی که «وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ »(قصص/80) خدا بهشان معرفت داده بود و پشت صحنه را مي فهميدند، می گفتند: «وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَن» سفره ای که خدا برای حضرت موسی پهن کرده را با قارون مقایسه می کنی؟! تو مومن بشو «وَ لا يُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُون»، در کنار حضرت موسی پايداري كن، سفره تو از او رنگین تر است.

رزق هاي عاشورايي

واقعا شما سفره ای که امام حسین برای اصحابش انداخته است، را با سفره ابن زیاد یکی می کنید؟! هر دو تا هم سفره است. حضرت سفره انداختند و ابن زیاد و یزید هم سفره انداخته اند. دو تا سفره را يكي مي كنيم؟! اینهایی را که کنار حضرت اند، همه به شهادت رسیدند. ولی شهادت هم رزق اینهاست. به امام حسین التماس مي كردند. فرمود بلند شوید بروید. گفتند ما را محروم می کنید؟

دو تا رزق است؛ یکی به تعبیر قرآن حلال و يكي حرام است. نجس می خورند و نجس می شنوند و نجس می بینند. همه اش در آلودگی اند. کسی كه با شیطان راه برود، همینطور است. فرمود کسی از خدا غفلت کند، شیطان را همراهش می کنیم «مَنْ يَكُنِ الشَّيْطانُ لَهُ قَريناً»(نساء/38). بعد هم می فرماید: «فَساءَ قَريناً». هر چه این دارد می رود، یک قدم جلوتر خودش می رود. رزقی است دیگر.

رزق دو تا سفره در عاشورا پهن شده است؛ امشب شب عاشوراست، یک عده ای سر سفره ابن زیاد و یزید و بنی امیه به امید پیروزی و غنایم فردا دارند آواز می خوانند و خوشگذرانی و مستی می کنند. وعده های ابن زیاد و وعده های تو خالی یک رزقی است. اما این طرف هم «لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحْلِ مَا بَيْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ» شب تا صبح مشغول عبادت می شود. زمزمه ای مثل صدای «دَوِيِّ النَّحْلِ» مي آيد. زنبورهای عسل را دم کندوهایشان دیدید، آن طوری صداهایشان در هم پیچیده بود. مشغول مناجات با خدا بودند. این رزق است و آن هم رزق است. حضرت سفره را پهن کرده و آنها هم سفره پهن کردند. این رزق از یک مسیر خاصی نازل می شود. باید بیعت کنی و باید پاک بشوی. این رزق به دست ناپاک نمی رسد. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى  آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ»(اعراف/96) باید ایمان بیاوری، دامنت را هم جمع کنی. یک سفره دیگر برایت پهن می شود، برکات از بالای سر می ریزد و از زیر پا رد می شود. «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين »(قصص/83) اگر دنبال برتری جویی و فساد نبودی، این راه به روی تو باز می شود. اين یک رزق است. قابل مقایسه هم نیست.

سفره آن طرف را هم خدای متعال پهن می کند. گاهی هم فتنه مومنین سفره آن طرف است. وعده غنایم و پیروزی و مُلک بهتان می دهیم. ملک ری و از این حرفها. این طرف هم خبری است. حضرت به سعید بن عبدالله می گویند: «أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّة»، این هم رزق است. آدمی که رشد نکرده و رشید نیست، متوجه این رزق نیست. البته اطفال مومنین اینطوری نیستند. آنها هم یک بهره ای دارند. در مجلس امام حسین آمده و اصلا نمی فهمد چرا پدرش دارد، خودش را می زند، چرا دارد جان می دهد. اين یک رزقی است كه به او دادند.

[آن طرفی ها] نمی فهمند، چه کارش می شود کرد. کارناوال راه می اندازند در خیابان ها عياشي مي كنند. بعضی هایشان اینطوری است. خواننده های شان کنار دست شان ظرف های نوشابه و اینها می گذارند و در حالت اوج ابتهاجات شیطانی شان اینها را پرت می کند و آنها به عنوان تبرک بر مي دارند! بعد ما از آب مثلا سقاخانه امام رضا علیه السلام می خوریم، می گویند اه اه اه. برو همان ها را بخور، اشکالي ندارد. ما از دست امام رضا می گیریم، شما هم از دست اينها بگيريد. نجس خوار می شود. آدم به یک حدی که رسید نجاست خوار مي شود. اشکال ندارد. بعضی نجاست خوار می شوند.

ما از آب فرات لذت می بریم و دوست داریم هر آبی می خوریم، آمیخته با این آب فرات باشد. چون دارد با آب بهشت آمیخته می شود. اگر دستمان برسد از آنجا می آوریم و هر روز با آب قاطی می کنیم و می خوریم. یک بنده خدا می گفت من این غذاهای محرم را که می گیرم در فريزر نگه می دارم و با همه غذاهای سالم قاطی می کنم و می خورم. یک کسی اینطوری است و یک کسی هم حتما با آبش شراب بايد قاطی باشد. با درجات مختلف اسکار. سکر و مستی اش فرق می کند. موقع رانندگی می خورد، موقع خواب می خورد، سر سفره غذا می خورد، در مهمانی و در محیط عیاشی مي خورد. دو جور رزق است.

چنین آدمی به جهنم هم نگاه می کند، لذت می برد، «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً»(طه/124). باید از دست شیطان بگیرد، بايد نجاست بخورد. خب بخورد. رزق است ديگر؛ رزق روح، رزق فکر، رزق عقل است. «يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً»(مومنون/51) طیب می خورد و عمل صالح هم انجام می دهد. فرمود اگر توبه کردی باید آن گوشتی که از لذات حرام مانده را با غصه آب کنی و الا این بدن بار عبادت را نمی کشد. سحر نمی توانی پا بشوی، نمی گذارد. نمی شود با آن گوشت از مناجات لذت ببری، باید آبش کنی، گوشت حلال بروید. «كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً» پاک می خورند و عمل صالح هم انجام می دهند. رزقشان حلال است. خروجی شان هم عمل صالح است. آن طرف نجس می خورد و عملش هم گناه و فساد است. سفره شیطان اینطوری است.

دو تا سفره و دو تا عالم است. آنوقت آدم مومن هیچ وقت چشمش را به او نمی دوزد. هرچه هم جلوه داشته باشد. سر و صدا که خیلی زیاد است، ولي او اصلا نگاه نمی کند، «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»(فرقان/72). مغنی ها در مدینه مي خواندند -اوضاعی شده بود- وقتي می رفت كه به محضر امام صادق برسد، ایستاد و اينها را تماشایی کرد. وقتي خدمت امام رسيد، حضرت گفتند تو دیگر چرا؟ مگر نفرمود «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»، تو چرا رفتی و مشغول شدی. اين رزق افراد دیگری است، آنها لذت میبرند. تو چرا لذت می بری؟! چرا می ایستی تماشا می کنی؟! مگر فرصت دنیا فرصت این بازی هاست.

ظاهر و باطن حلال و حرام

این روایت را بخوانم و عرضم را جمع کنم؛ «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ»(اعراف/33)،  «ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَه »(انعام/120) خدای متعال از فحشا منع کرده است. فحشا ظاهری و باطني دارد. عالم فحشا عالمی است که مومن نباید در آن پا بگذارد. چشم و گوش و زبانش باید از آن حاشیه بگیرد، تبری داشته باشد. آنجا روایت دارد که قرآن ظاهر و باطن دارد. حلال در ظاهر قرآن همین حلال هایی است که می بینید اینها حلال است. در باطنش ولایت ماست.

کسی حلال می خورد كه از سر سفره امیرالمومنین می خورد. همسر حلال، غذای حلال، رفیق حلال، اینها همه اش سر سفره حضرت امیر است. دامنت را جمع کردی و با حضرت امیر راه رفتی، همه چیز آنجا حلال است. فرمود حرام در باطن قرآن محیط ولایت دشمنان ماست. کسی با آنها راه می رود، حرام خور می شود. اصل و باطن حرام ولایت آنهاست. آدمي كه به آنها گره خورده است، در محیط حرام و ناپاک رفته است و طعامش چرک و خون می شود، شراب می شود.

ملاحظه کردید آنهایی که اهل چشم باطن هستند و گاهی بر سر همین سفره ها نشسته اند، به رفیقش می گوید تو نخور، چرا؟ بعد می گوید نگاه کن تا ببینی اینها چه می خورند. اینجا همینطور است، آخرت هم همینطور است. دو تا عالم است. رفاقت، دوستی، همسری، تفریحات و لذات شان دو جور است. شهر بازی درست کرده اند، سه روز مست می رود و دیوانه بیرون می آید، بعضی وقت ها ده بیست روز. اینجا هم اعتکاف برگزار شده است كه از این در می رود و از آن در با محبت خدا و با دست پر بيرون می آید. اینجا هم رزق است. اینجا مناسک دارد، آنجا هم مناسک دارد. اینجا عید دارد و آنجا هم عید دارد.

اینجا عیدش اینطوری است كه باید تسبیح بگویی و دنبال امامت در بیابان بروي و نماز عید فطر بخوانی. آنقدر هم لذت بخش است. این جزء لذت های تجربه شده است. ما با آن زندگی کرده ایم. آنها هم که روزه نمی گیرند، از عید فطر و از نمازش لذت می برند، كسي كه اهلش شد كه ديگر معلوم است. پس مدار لذت های آدم عوض می شود. رزقهای آدم عوض می شود. او از رزق حلال لذت می برد و ديگري از رزق حرام لذت مي برد. کم کم کار به جایی می کشد كه «أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِك » تمام لذاتش این مي شود كه احساس حضور می کند، عنایت و محبت خدا را به خودش احساس می کند و از آن رحمت الهی لذت می برد، «بِرَحْمَتِكَ تَعَلُّقِي ».

در صحنه عاشورا بعضی ها را آدم می بیند كه یک لذاتی دارند، یک رزق هایی در عزاداری سیدالشهداء دارند، كه آدم حیرت می کند که اين آدم آنقدر در این صحنه ها مشغول است. در حرم امیرالمومنین یک کسی نزول ملائکه را می بیند. یکی رزق های آسمانی مي بيند و یکی هم در حد ظاهر بهره می برد، درجات ایمان است. یکی از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی بهجت فرمود، از حرم امام رضا آمدم بیرون دیدم خیلی سرحالند. عرض کردم آقا چه خبر بود؟ فرمود حضرت عیسای مسیح با مادرشان حضرت مریم زيارت آمده بودند، حاجت مومنین مسیحی ها را به امام رضا عرضه مي كردند که حضرت شفاعت کنند. این هم یک رزقی در حرم امام رضا است. السلام علیک یا ابا عبدالله.

پی نوشت:

(1) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 304