نسخه آزمایشی
شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat, 27 Apr 2024

جلسه دهم حسینیه حضرت زهرا / درگیری جبهه حق و باطل و توجه به جایگاه خود در این درگیری

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 6 مرداد 1402 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان می دارند؛ اساس جنگ و تقابل سیدالشهداء علیه السلام با یزید لعنه الله، بر سر این بوده که حضرت میخواسته طرح خدا را در عالم پیش ببرد و یزید هم قصد داشته طرح شیطان را در عالم پیاده کند. کما اینکه دعوا و جنگ همه اهل بیت با دشمنانشان بر سر این موضوع بوده. حضرت هم در پاسخ به دعوت های مکرر جبهه شیطان فرمودند که شما طرح خود را پیش ببرید و ما هم طرح خود را جلو می بریم و منتظر می مانیم تا ببینیم چه کسی پیروز می شود. ما باید در این درگیری جایگاه خود را پیدا کنیم، که عملمان با کدام یک از این جبهه میخواند و تمام تلاشمان را بکنیم که حضرت را یاری دهیم، تا در وادی رضای خدا حرکت کنیم.

مقابله طرح بنی امیه و طرح اهل بیت

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم أَجْمَعِين. «وَ إِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لي  عَمَلي  وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَريئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَري ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون »(یونس/۴۱) این آیه شریفه را به امام حسین علیه السلام نسبت دادند و نقل هایش هم متعدد است. وقتی حضرت از مکه خارج شدند، فرستاده های عمرو بن سعید بن عاص راه را بر حضرت بستند، که حضرت را به مکه برگردانند و برخوردی بین حضرت و آنها شکل گرفت و حضرت راهشان را ادامه دادند. آنها به حضرت عرض کردند از خدا نمی ترسی و از جماعت مسلمین خروج کردی؟ حضرت را خارجی می نامیدند. الان هم برای خودشان از این حرفها –جماعه المسلمین- درست کردند. این احادیث واضح و ادله روشنی که راجع به سیدالشهداست را نادیده می گیرند و می گویند حضرت خروج کرده. الان هم می گویند بر امیرالمؤمنین خروج کرده و اتفاق امت را به هم زده! از این حرف های سست و بی پایه. اینها می خواستند حضرت را برگردانند، ولی حضرت قبول نکرد و آنها هم حریف حضرت نشدند.

به حضرت عرض کردند از خدا نمی ترسی که از جماعت مسلمین خارج شدی و داری تفرق ایجاد می کنی؟ حضرت فرمود: «لي  عَمَلي  وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَريئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَري ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون » ما با هم یک امت نیستیم. من کار خودم را می کنم و شما هم طرح خودتان را دارید انجام می دهید. من از آنچه شما انجام می دهید بیزارم و شما هم از آنچه من انجام می دهم. بعد نقل شده که اینجا همین آیه شریفه را خواندند.

یک نقل دیگری که بعضی کتب مثل مکاتیب الائمه و مقتل الحسین خوارزمی و فتوح و تاریخ دمشق و بعضی کتب دیگر دارند، این است که یزید بعد از مرگ معاویه یک نامه ای برای مردم مدینه، قریش و دیگران از جمله سیدالشهداء علیه السلام نوشت، که در آن نامه ابتدائا اشعاری را نوشته بود و با مدارا برخورد کرده و حتی به موقعیت امام حسین علیه السلام هم اشاره و اقرار کرده، ولی توصیه کرده که وارد جنگ نشوید و نگذارید وحدت امت به هم بخورد. مردم مدینه این نامه را خواندند و تقدیم سیدالشهداء کردند. حضرت در جوابش یک جمله نوشتند؛ بسم الله الرحمن الرحیم و بعد هم این آیه را نوشتند «وَ إِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لي  عَمَلي  وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَريئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَري ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون » یک کلمه، شما کار خودتان را کنید و من هم کار خودم را می کنم.

این آیه در باب وجود مقدس نبی اکرم در سوره مبارکه یونس است. این کتابی که خدای متعال بر این پیامبر نازل کرده، یک کتاب فوق العاده ای است و همه کتب انبیاء بخشی از این کتاب است. پیامبر خدا آمده و از عالم بالا این کتاب را آورده و آن را دستورالعمل الهی را ابتدائا برای خود حضرت و بعد هم برای امتشان آورده که طبق این برنامه باید عمل کنند. این یک برنامه بزرگی است که از ابتدا تا انتهای عالم در آن طراحی شده است و طرح یک امت بزرگ در این کتاب آمده است.

حضرت اینها را به ایمان به کتاب دعوت کردند و طبیعتا عده ای ایمان نمی آورند و کتاب را به افترا و دروغ به خدا متهم می کنند، «وَ مِنْهُمْ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا يُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدين»(یونس/۴۰) یک عده ای به این کتاب ایمان می آورند و یک عده هم ایمان نمی آورند. کأنه قرآن می خواهد اشاره کند که آنها جمعیت مفسد هستند و این طرح خدای متعال طرح اصلاح است و می خواهد عالم را بر مدار توحید به دست پیامبر خاتم اصلاح کند. آنهایی که ایمان نمی آورند و مقابل این طرح می ایستند، اینها قوم مفسد هستند، ولو ممکن است در امت خود حضرت هم باشند. اینها فساد می کنند و اصلاحی که حضرت کردند را به هم می ریزند.

بعد می فرماید: «وَ إِنْ كَذَّبُوك » اگر اینها تو را تکذیب کنند، به آنها اینطوری بگو: «فَقُلْ لي  عَمَلي  وَ لَكُمْ عَمَلُكُم » من کار خودم را انجام می دهم. اینطور نیست که شما تکذیب کنید و من پا پس بکشم و کار را به دست شما بدهم تا شما آن را جلو ببرید. من طرح خودم را جلو می برم و شما هم طرح خودتان را پیش ببرید. حواستان هم باشد، اینطور نیست که ما با شما حاشیه نداریم، «أَنْتُمْ بَريئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ» شما از طرح من بیزار هستید و هیچ کجای این طرح بزرگ را قبول ندارید، «وَ أَنَا بَري ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون » من هم از طرح شما بیزارم.

دو تا برنامه و دو تا عمل است. دشمن می خواهد سیدالشهداء را دعوت به بی عملی کند و می گوید تو بیا در طرح ما شرکت کن. این محتوای نامه ای است که نوشته. اینهایی که راه امام حسین را بستند که شما به سمت کربلا نروید، حرفشان این بود که بیایید با یزید دست به دست هم بدهید و در طرح او تفرق ایجاد نکنید. همه امت دارند یک راه می روند، شما هم با آنها راه بروید. توجه ندارند که یک فسادی در امت افتاده و این فساد باید اصلاح بشود. کار به دست مفسدین و کسانی افتاده است، که طرح نبی اکرم را قبول ندارند. کلا هم یک جریان است و اول تا آخرشان یک حرف می زنند؛ یکی منافقانه می گوید و یکی کافرانه. حرفی که یزید می زد حرف همه شان بود. آنها که حرف رسول خدا را قبول ندارند.

در تاریخ مکرر این را نوشتند و جای انکار ندارد، که وقتی یزید سر مطهر سیدالشهداء را جلویش دید اشعاری را خواند، «لعبت  هاشم  بالملك » وجود مقدس نبی اکرم با حکومت بازی می کردند و همه اش قدرت بود و وحی و نبوت دیگر چیست؟! خبر و وحی و نبوتی نبود. در آخر هم ما قدرت را به مدار خودش برگرداندیم. آنها یک چند روزی این قدرت را از دست ما بنی امیه گرفتند و حالا ما به مدار خودش برگرداندیم. آنهایی که در بدر کشته شدند، کاش زنده بودند و می دیدند که من همه چیز را بر سر جای خودش برگرداندم. این نگاه یزید است.

آن وقت اینها به سیدالشهداء می گویند، شما اجماع امت را به هم نزن و تفرقه ایجاد نکن و حضرت را دعوت می کنند، که بیا در طرح و نقشه آنها مشارکت کن. این نقشه ای که آنها کشیدند، مقابل طرح خدای متعال و کتاب است. حضرت در پاسخ این آیه را برایشان می خوانند. یعنی خدای متعال به وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید پیامبر ما، به آنها بگو شما راه خودتان را بروید و من هم راه خودم را می روم، ولی ما با هم درگیر هستیم و من از شما بیزارم و شما هم از من بیزار هستید. اینطور نیست که حالا با هم درگیر نباشیم و من حرف شما را قبول کنم. این شوخی است، طرح خدا و طرح شیطان که با هم قابل جمع نیست. من از عمل شما بیزارم و شما هم از عمل من.

اساس دعوای دو جبهه

کل قرآن بحث بر سر ایمان به این کتاب است. من عمل و طرحم بر اساس این کتاب است و می خواهم این طرح خدا را در عالم محقق کنم، اما شما تکذیب می کنید و این طرح را قبول نمی کنید. خیال نکنید اگر آن را تکذیب کردید، من هم می گویم. اینها می گویند این کتاب وحی نیست و من هم پا پس می کشم و به شما می دهم تا عالم را اداره کنید. من رسول و مأمور هستم، تا این کتاب را محقق می کنم «لي  عَمَلي  وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ». دو دستگاه است؛ یکی می شود دستگاه بنی امیه و یکی هم دستگاه نبی اکرم؛ «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا في  رَبِّهِمْ»(حج/۱۹) دو جریان هستند که با هم بر سر پروردگار تخاصم دارند. امام صادق فرمود مقصود آیه ما و بنی امیه هستیم. ما می گوییم خدا راست گفت و آنها می گویند خدا دروغ گفت. «فَإِنْ كَذَّبُوك » تو و خدا را تکذیب کردند و می گویند خدا دروغ می گوید و این طرح خدا نیست، یا اگر هم طرح خدا باشد، به درد ما نمی خورد. اینکه می گوید نماز بخوان و روزه بگیر و فقط به خدا بپرداز که نمی شود، پس هوس های ما و دنیا چه می شود؟

الان حرف دنیای امروز همین است، که معنی ندارد یک کسانی از عالم بالا در زمین بیایند و بگویند چه کار کنید. ما خودمان عاقل و بالغ شدیم و دیگر نیازی به این حرف ها نداریم. یک موقع بود که به حرف انبیاء گوش می دادیم، اما الان دیگر عصر روشنگری است. همینطور دهنشان را پر و خالی می کنند. بعضی آدم های ضعیف که اسم اینها و فیلسوفانشان را می برند، تمام حرف شان همین است و می گویند آن دوره ای که انبیاء می گفتند چه کار کنید، تمام شد و ما الان خودمان بالغ شدیم. نتیجه بلوغشان همین است که می بینید.

پس اینها رسول را تکذیب می کنند و می گویند تو دروغ می گویی و این حرف، حرف درستی نیست. اگر طرح خدا هم باشد بیخود است. عمل رسول یعنی این طرح و این کتاب را من عمل می کنم و ریز به ریز قرآن را در عالم جاری می کنم. حضرت فرمود این کتاب ثلثش راجع به ما و دوستان ماست، ثلث دیگرش هم طرح دشمنان و نحوه و مراحل درگیری با آنهاست و یک بخشش هم احکام و فرائض و سنن هستند.

یزید سیدالشهداء را دعوت می کند که تقوا به خرج بدهید! آخر مردک تو به امام حسین تقوا یاد می دهی؟! خود سیدالشهداء کلمة التقواست. او عین حقیقت تقواست و یزید می گوید تقوا داشته باش و خروج نکن و تفرق ایجاد نکن! اینها جماعتی هستند که فاسد شدند و با مفسدین راه می روند. خدای متعال می فرماید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا يُؤْمِنُ بِهِ»(یونس/۴۰) اینها به این حرف ایمان ندارند، «وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدين » اینها مفسد هستند و امت را فاسد می کنند و به هم می زنند و طرح شما را تکذیب می کنند. بهشان بگو شما که می گویی این طرح دروغ است، یک طرح دیگری بیاورید، ولی من کار خودم را انجام می دهم، «لي  عَمَلي  وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ» سیدالشهداء در جواب یزید همین را نوشتند.

یزید حضرت را دعوت می کند، که در طرح من بیا و لااقل مخالفت و تفرق نکن. اگر خواستی تو را امام جماعت مسجدالحرام هم می کنیم. در طرح ما بیا و امام جماعتش هم تو باش. این همانی است که امام حسین امروز دو بار سر صبح فرمودند «أَلَا وَ إِنَ  الدَّعِيَ  ابْنَ  الدَّعِي »(1) این حرام زاده پسر حرام زاده «قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ» من را بین بیعت با ذلت و شمشیر مخیر می کند «وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» ما با یزید بیعت نمی کنیم. وقتی حضرت از مکه خارج شد در آنجا بیانی دارند، «وَ عَلَى  الْإِسْلَامِ  السَّلَامُ  إِذْ قَدْ بُلِيَتِ  الْأُمَّةُ بِرَاعٍ  مِثْلِ  يَزِيد»(2) اگر من با این آدم بیعت کنم، فاتحه اسلام خوانده است. «يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِي لَا يُبَايِعُ بِمِثْلِه  »(3) او عملا فسق می کند، آن وقت دعوت می کند که بیا و با من بیعت کن و دست به دست من بده و در طرح من باش.

امروز صبح وقتی حضرت به مردم کوفه فرمود، مگر شما برای من نامه ننوشتید که بیا؟ گفتند ما چه موقع نامه نوشتیم؟ بعد حضرت سرانشان را اسم برد و خورجین نامه ها را برایشان آورد. گفتند این حرفها را کنار بگذار و بیا با پسر عمویت بیعت کن، یکجوری با هم کنار می آیید. مثل این ضرب المثل که می گویند گوشت همدیگر را بخورید، استخوانش را دور نمی اندازید، بیا و با یزید بیعت کن. می گویند بیا عملت را کنار بگذار. حضرت به یزید نامه نوشت تو راه خودت را برو و من هم راه خودم را می روم و دیگر بحث از تفرق و اینها نکن. این دو تا طرح با هم هیچوقت قابل جمع نیست و هیچوقت با هم یکی نبوده است، که حالا من دارم تفرق ایجاد می کنم. چه زمانی من با تو یکی بودم؟ چه زمانی دستگاه شیطان با دستگاه رسول خدا یکی بوده که حالا تفرقی در آن ایجاد بشود؟ «لي  عَمَلي  وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَريئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَري ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون » شما از عمل من و از طرح من بیزارید و من هم از طرح شما بیزارم.

در بعضی از منابع ادامه اش این است، «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرين »(یونس/۱۰۲) شما به انتظار بنشینید و ببینید طرح چه کسی به نتیجه می رسد. ما به میدان می آییم و شما هم به میدان بیایید. اینطور نیست که شما به میدان بیایید و ما هم کنار بکشیم. شما اگر به میدان می آیید، قوایی دارید و شیطان کمکتان می کند و مهلتی هم به شما دادند، تا بساطی به همین وسعتی که هست به پا کنید. این شیطنت های امروز ادامه بنی امیه است و چیز دیگری نیست. معاویه اسلام را به امپراتوری تبدیل کرد و این امپراتوری در اروپا رفت و شد همین چیزی که می بینید. الان هم که شاخ شدند و برای دنیای اسلام قرآن می سوزانند و از این بازی ها در می آورند.

حضرت فرمود شما کارتان را بکنید و من هم کار خودم را می کنم و در آخر معلوم می شود، پیروز صحنه چه کسی است؛ «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرين » آن روزی که خدای متعال آن آیه غیبی را برای نبی اکرم اظهار می کنند، دروغ بزرگ سقیفه و بنی امیه را می بلعد، کما اینکه عصای حضرت موسی افک و دروغ سحره را بلعید. این یک دروغ بود و هیچ پشتوانه ای نداشت. این دستگاه شیطانی و ادامه اش که شده امپراتوری و تمدن مادی امروز، وقتی آن آیه غیبی خدا اظهار می شود، همه این تمدن را می بلعد و هضمش می کند. آن آیه غیبی الهی «تَلْقَفُ ما يَأْفِكُون »(شعرا/۴۵). آنها به وسعت این دنیا دارند دروغ می گویند و هیچ کجایش حرف راست نیست و همه اش دروغ است. می گویند که شما به بساطی احتیاج دارید، که آن هم دست ماست. بیایید ذیل ما باشید تا از آن بر خوردار شوید.

همه اش دروغ است، ما احتیاجی به آن حرفها و امکاناتی که دست آنهاست نداریم. همه چیز دست خداست «فَقُلْ لي  عَمَلي  وَ لَكُمْ عَمَلُكُم » من طرح خودم را پیش می برم و شما هم طرح خودتان را جلو ببرید، ببینیم چه کسی پیروز است «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرين ». در سوره مبارکه یونس بعد از داستان حضرت یونس و آن بحث های پیچیده و سنگین می فرماید، اینهایی که با شما همراهی نمی کنند، «فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلاَّ مِثْلَ أَيَّامِ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِم » منتظر همان عذابی هستند که برای اقوام گذشته نازل شد، «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرين » هر چه عمل دارید در صحنه بیاورید، ما هم توانایی هایمان را می آوریم، تا در آخر ببینیم چه کسی تواناییش بیشتر است. شما زورتان را بزنید و ما هم کار خودمان را می کنیم.

یزید حضرت را دعوت می کند، که توانت را در دستگاه من بیاور و خرج کن. به تعبیری کنار بنشین و راه ما را باز کن و تفرق ایجاد نکن، حضرت می گوید اینطور نیست، من نه در طرح شما می آیم و نه به بی عملی راضی هستم، بلکه من عمل و طرحی دارم. عمل حضرت عاشورا می شود، که کائنات را به این وسعت وسط میدان آورده است. این می شود عملی که ختم به ظهور می شود.

پیدا کردن جایگاه خود در درگیری دو جبهه

اگر ما از عمل آنها تبری نجوییم، در همراهی با امام حسین کافی نیست. باید از طرح معاویه و یزید تبری بجوییم و اگر در سفره اش عسل هم بود، باید از عسلش هم تبری بجوییم. عسل که بد نیست، اما تمام سفره او نجس است. ما دو تا سفره در عالم داریم که یکی پاک است و دیگری نجس. سفره امیرالمؤمنین پاک و طیب و حلال است، اما سفره بنی امیه و سقیفه خبیث و نجس است «وَ لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلين »(حاقه/۳۶). الان هم بر سر سفره معاویه و مستکبرین عالم همه نجاست خوار هستند. همه لذتشان از نجاست است و از گناه و دلبستگی به دنیا لذت می برند. ریشه این لذات هم شرک است. اگر آدم موحد شد یک جور دیگری لذت می برد « َ أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِك »، ما باید از کل این طرح تبری بجوییم و الا اگر بگوییم بر سفره معاویه نان گندم و عسل می خوریم ولی به حرف هایش گوش نمی دهیم این دروغ است.

«لي  عَمَلي  وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَريئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَري ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون » ما کجای این طرح هستیم؟ باید تکیلف خودمان را روشن کنیم. ادامه این طرح سیدالشهداء به ظهور می رسد. در واقع مزد و ثمره عاشورا ظهور است. خدای متعال امام زمان را به عنوان پاداش این شهادت در نسل سیدالشهداء قرار دادند. خدا به حضرت فرمود اگر بخواهی پیروزت می کنیم و همه چیز را هم به تو بر میگردانیم، اما حضرت در گودی قتلگاه رفت و بر سر عهدش با خدای متعال ماند که شهید بشود، تا راه باز شود و این پیروزی در عصر ظهور به دست بقیه الله اتفاق بیفتد.

ما کجای این طرح هستیم؟ خیلی روشن است که ما باید وسط طرح امام زمان علیه السلام بیاییم. این هم یک قواعدی دارد. در دعای یونس بن عبدالرحمن خیلی بحث های لطیفی شده «لي  عَمَلي  وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَريئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَري ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون » ما باید ببینیم موقف ما کجاست؟ آيا در دستگاه عمل سیدالشهداء هستیم یا در دستگاه عمل بنی امیه قرار داریم؟ آنها هم عمل کردند و اینها هم کار کردند. تمام تلاش ما باید این باشد که از این طرح بیرون نرویم و از این عمل خارج نشویم و از همه طرح و عمل جبهه مقابل هم تبری داشته باشیم. نمی شود بگوییم این جای طرحشان خوب است و آنجایش بد است. آنها یک نقشه ای دارند و خدا را تکذیب کردند. امروز که دیگر پرچمداران مادی حرف یزید را به وضوح می گویند، که دوره انبیاء گذشته و ما دیگر خودمان جهان را اداره می کنیم. در مقابل اینها ما باید بگوییم، «أَنَا بَري ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون » شما از دین و خدای ما بیذار هستید و ما هم از شما بیزار هستیم.

این چه وضعی است مسلمان ها دارند که هم می گویند خدا را قبول داریم و هم طرح آنها را قبول دارند؟ این که نمی شود هم خدا را بخواهی و هم خرما را. آنها یک طرحی در انداختند و فیلسوفانشان جای انبیاء نشستند و برای خودشان چیزی بافتند و بر روی این بافته ها یک تمدن ساختند. نمی شود که ما هم آن عمل را قبول داشته باشیم و هم طرح رسول خدا را. آنها کار خودشان را می کنند و ما هم کار خودمان را. آنها برنامه خودشان را دارند و ما هم برنامه خودمان را. از اول هم بین این دو تا برنامه اتفاقی نیست.

این مرزکشی را هم وجود مقدس نبی اکرم انجام دادند، «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكين »(توبه/۱) این برائت ما نیست، برائت نبی اکرم است. این تبری صف را در عالم روشن کرده است. «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ * لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ * وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ»(کافرون/۱-3) گفتند آقا بیا هرچه می خواهی ما به تو می دهیم. یک روز در بتکده ما بیا و یک روز هم ما در مسجد شما می آییم. اینکه نمی شود؛ اگر من در بتکده شما آمدم که شما برنده شدید و من هم بت پرست شدم. نه من بت شما را می پرستم و نه شما خدای من را بپرستید. بتهایتان هم رنگ عوض می کند. یک موقع یک چیز بوده و بعد یک چیز دیگری شده. بت های آنها الآن به وسعت یک تمدن شده است. به هیچ وجه من در مقابل این بت شما خضوع نمی کنم. شما هم در مقابل خدای من بنده نیستید؛ شما بت پرست هستید «أَنَا بَري ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون ».

ما باید موقف خودمان را روشن کنیم، که کجای کار هستیم، کنار حضرت بایستیم و از طرح ایشان جدا نشویم. در فرازهایی از دعای یونس بن عبدالرحمن آمده، که خیلی لطیف است، «وَ اجْعَلْنَا فِي حِزْبِهِ الْقَوَّامِينَ  بِأَمْرِهِ الصَّابِرِينَ مَعَهُ الطَّالِبِينَ رِضَاكَ بِمُنَاصَحَتِه » در طرح امام حسین بودن یعنی همین «الْقَوَّامِينَ  بِأَمْرِهِ»، قیام به امر امام زمان کنیم، قوام بالاتر از قائم است. همه وجود ما باید حرکت برای حضرت بشود، «الصَّابِرِينَ مَعَه » باید کنار حضرت در طرحش بایستیم، «الطَّالِبِينَ رِضَاكَ بِمُنَاصَحَتِهِ» یعنی در خیر خواهی کوتاهی نکنیم. مبالغه، تحری در عمل را نصح میگویند. باید هرچه که داریم را برای امام زمان وسط بیاوریم «حَتَّى تَحْشُرَنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي أَنْصَارِهِ  وَ أَعْوَانِه  وَ مُقَوِّيَةِ سُلْطَانِه » آن وقت در روز قیامت ما جزو انثار و اعوان و کسانی هستیم که سلطنت امام زمان را تقویت کردیم.

تازه این میانه راه است؛ «اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْ ذَلِكَ لَنَا خَالِصاً مِنْ كُلِّ شَكٍّ وَ شُبْهَةٍ وَ رِيَاءٍ وَ سُمْعَة» اینها آفات راه است، وقتی کنار امام زمان بیایی تازه شبهات و شکوک و ریا و سمعه وسط می آید و آدم می خواهد دیگران بشنوند، «حَتَّى لَا نَعْتَمِدَ بِهِ غَيْرَكَ وَ لَا نَطْلُبَ بِهِ إِلَّا وَجْهَك » ما باید در این حرکت تکیه مان به تو باشد و رضای غیر از تو را هم نخواهیم. اگر از همه اینها هم خالص شدیم و با همه وجود و یقین کامل ایستادیم، آن وقت در قیامت جزو اطرافیان امام زمان می شویم.«حَتَّى تُحِلَّنَا مَحَلَّهُ وَ تَجْعَلَنَا فِي الْجَنَّة».

یک مرحله این است که در بهشت جزو انصار هستیم و یک مرحله این است که در محل حضرت حلول می کنیم و  در بهشت با حضرت هستیم. آدم هایی که همه توانشان را می آورند اینطور هستند، «وَ اجْعَلْنَا فِي حِزْبِهِ الْقَوَّامِينَ  بِأَمْرِهِ الصَّابِرِينَ مَعَهُ الطَّالِبِينَ رِضَاكَ بِمُنَاصَحَتِه » با مناصحه دنبال رضای خدا هستند و همه توانشان را کنار امام زمان می آورند، تا خدا ازشان راضی بشود. آنها اینگونه در رضای خدا حرکت می کنند؛ مثل اصحاب سیدالشهداء. اگر این حرکت همراه با خلوص و بدون شک و شبهه و ریا و سمعه شد، آن وقت آدم «حَتَّى تُحِلَّنَا مَحَلَّهُ وَ تَجْعَلَنَا فِي الْجَنَّةِ مَعَه »، در جنت با امام زمان است، که این همان با امام حسین بودن است. طرح امام حسین طرح امام زمان است.

ما باید جای خودمان را در این طرح پیدا کنیم و از کل طرح دشمن هم تبری بجوییم. الان طرح بنی امیه کجای عالم است؟ تمام شده یا نه؟ ما دعوایمان با هم بر سر خداست. ما می گوییم طرح خدا درست است و خدا راست گفته، ولی آنها می گویند خدا دروغ گفت. امام صادق علیه السلام فرمود، این دعوا ادامه دارد، جدم با ابوسفیان، امیرالمؤمنین با معاویه و سیدالشهداء با یزید می جنگید و فرزندم هم با سفیانی می جنگد. ما باید موقف خودمان را در این درگیری پیدا کنیم. حضرت در هر دو خطبه فرمود: «لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيد»(4) نه مثل برده ها فرار می کنم و نه بیعت می کنم. باید همدیگر را بُکشیم، «لي  عَمَلِي » عمل حضرت همین عاشوراست، که تا قیامت هم می ماند و همه کائنات را هم بر سر این سفره آوردند. السلام علیک یا اباعبدالله.

پی نوشت ها:

(۱) اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 97

(۲) مثير الأحزان، ص: 25

(۳) اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 23

(۴) الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص: 98