نسخه آزمایشی
شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat, 27 Apr 2024

شب چهارم حسینیه حق شناس/ تلاوت و انس با قرآن کریم و سیر تا رسیدن به مقام رفع حجب معارف

متن زیر سخنان شب چهارم آیت الله میرباقری به تاریخ 29 اردیبهشت ماه سال 98 است، که در حسینیه مرحوم آیت الله حق شناس ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ خدای متعال قرآن کریم، که بسیار با عظمت است را برای هدایت انسان نازل کرد اما اسرار هدایت و فهم کامل و تمام را به معصومین عطا کرد و مردم با تمسک به ایشان می توانند از هدایت قرآن بهره مند شوند. بسیاری از مفاهیم قرآن با به حجاب رفتن ولایت امام، در پشت پرده هستند و وقتی که ولایت امام ظاهر بشود، آن مفاهیم توسط خود معصوم کشف و گفته می شوند. به ما سفارش شده که با آداب و تواضع خاصی در محضر قرآن بنشینیم و از آن بهره ببریم و بخشی از شب را به تلاوت و کسب فیض از قرآن اختصاص دهیم.

مقام اختصاصی معصوم

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى  صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميد»(ابراهیم/۱) این کتاب الهی بر قلب وجود مقدس نبی اکرم نازل شده و بعد هم در اختیار معصوم است «في  صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(عنکبوت/۴۹) معصومین علیهم السلام قرآن را بدون واسطه از خدای متعال دریافت می کنند و مقامات و معارف قرآن در وجود مقدس معصوم است و آن ها بدون حجاب این حقایق قرآن را درک می کنند ولی ما اگر بخواهیم به نور و روح و هدایت قرآن راه پیدا کنیم، باید از طریق معصوم این حقایق را تلقی کنیم. آنها هستند که لسان الله هستند و باید قرآن را بر ما تلاوت کنند.

در آن حدیث قدسی که فریقین نقلش کردند و به حدیث قرب نوافل معروف است، آنجا حضرت فرمودند که «وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْ ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْه »(1) بنده که در مقام تقرب قرار می گیرد، به هیچ چیزی بیشتر از واجبات به من مقرب نمی شود و فرایض، یعنی آنچه من برایش فرض کردم، اصلی ترین اموری هستند که او را به قرب من می رسانند و موانع و حجاب و غفلت ها را برمیدارند، ولی بعد از فرایض «وَ إِنَّهُ  لَيَتَقَرَّبُ  إِلَيَّ  بِالنَّافِلَة» با نوافل به من نزدیک می شود و کسی که قرب فرایض را درک کرد به نافله نزدیک می شود تا جایی که «حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا» من چشمی می شوم که با آن چشم می بیند و گوشی می شوم که با آن گوش می شنود و زبانی می شوم که با آن زبان حرف می زند و دستی می شوم که با آن کار می کند.

البته معنای این حدیث این نیست که ما خدا می شویم یا خدای متعال در ما حلول می کند، ولی وقتی بنده عبد و تسلیم شد و اراده اش را واگذار کرد، دیگر نور هدایت الهی در قوای او کار می کند و دیگر خودش را تسلیم کرده و مقرب شده و موانع را کنار زده و دیگر این انوار هدایت الهی است که در همه قوای او ظاهر می شود. دیگر او با نور می بیند و با نور می شنود.

این مقام بی تردید برای معصوم حاصل شده است و آن ها در مقامی هستند که لسانشان لسان خداست و دستشان دست خداست و کلامی را که می گویند کلام خداست و لذا ما قرآن را از طریق معصوم تلقی می کنیم. این هم خیلی مقام مهمی است که انسان بتواند قرآن را به واسطه معصوم از خدای متعال دریافت کند و کلام معصوم را بشنود و بفهمد و هدایت قرآن به واسطه معصوم به انسان برسد.

اگر کسی خیال کند که می تواند به یک جایی برسد که امیرالمؤمنین را کنار بزند و خودش قرآن را بفهمد، این آدم متوهم است. اگر امام صادق علیه السلام در کار نباشند تا قرآن را بفهمد، این توهم است. بعضی ها مبتلا به این توهم شدند و خیال کردند که امام نردبان است و از نردبان که بالا می روی دیگر نیازی به نردبان نداری. اما امام اینطور نیست؛ امام سبیل و صراط است. اینطور نیست که آدم به یک جایی می رسد که امام را پشت سر می گذارد. یک خلوتی است که در آن خلوت هیچکس جز ما و خدای متعال نیست، این ها متوهم شدن که این برای آدم است در صورتیکه فقط برای معصوم این اتفاق می افتد.

حضرت فرمود ما یک حالاتی داریم که هیچ ملک مقربی آنجا حضور ندارد. حضرت وقتی معراج تشریف بردند سماوات و مقامات انبیاء را پشت سر گذاشتند و رسیدند به یک نقطه ای که جبرئیل هم جا ماند و عرض کرد «وَ لَوْ دَنَوْتُ  أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْت »(2) تا حالا قبل از شما کسی به اینجا پا نگذاشته است و دیگر شما و خداوند هستید. این فقط برای معصوم است. آنجا هم یک روایت عجیبی دارد که خدای متعال با زبان امیرالمؤمنین با حضرت صحبت کردند؛ یعنی آنجا مقامی است که معصوم آنجاست، ولی در آن خلوت غیر از معصوم کسی نیست. اگر کسی خیال کند که ما هم به یک جایی می رسیم که همه را پشت سر می گذاریم و به خلوت با حضرت حق می رسیم، این توهم است و ناشی از عدم درک مقامات معصومین است. معصومین در یک مقامی هستند که لسان شان، لسان خداست و ما باید قرآن را از آن لسان بشنویم.

پرده پوشی از معارف قرآن

بخشی از معارف قرآن در حجاب رفته و تا دوران ظهور دیگر ظاهر نمی شود و علتش هم این است که امام در حجاب غیبت رفته است. غیبت امام چند معنا دارد؛ یک معنایش همینی است که ما درک می کنیم که امام جسمشان در غیبت است و ما نمی توانیم ایشان را ببینیم که این بلای بسیار عظیم و ابتلاء سنگینی است که امام در امتحانات سخت غائب باشد. امامی که معصوم و لنگرگاه است اگر غائب باشد امتحان سختی است، ولی این تنها معنای غیبت نیست. غیبت یک معنای باطنی تری دارد و آن این است که حقیقت ولایت امام در حجاب رفته است که قرآن از این به «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى »(لیل/۱) تعبیر می کند. یک شب تاریکی آمده و پرده بر خورشید انداخته و این خورشید در حجاب ظلمانی این شب تاریک قرار گرفته است. گرچه این لیل در حال رفتن است، ولی بالأخره تا برود و تمام بشود و دولت معصومین برسد خیلی طول می کشد.

حضرت فرمود دولت ما طولانی است. جبهه باطل یک گشت و گذاری دارند، اما ما دولت داریم؛ تا این که این دولت باطل کنار برود و دولت حق آشکار بشود یک زمانی می گذرد و ابتلائات سنگینی هم در این دوران است و حقیقت ولایت در حجاب رفته است. قرآن هم وقتی امام در حجاب می رود، در حجاب می رود. حضرت فرمود «لَنْ  يَفْتَرِقَا» امام و قرآن از هم جدا نیستند؛ لذا یک بخشی از معارف قرآن در دوران ظهور آشکار می شود «السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّن » می فرمایند امام می آیند و قرآن را می خوانند و آدم می فهمد که خدای متعال چه چیزی می خواسته بگوید.

لذا بسیاری از تفاسیر را آدم وقتی می خواند، با اینکه خیلی حرف های مهمی در آن گفته شده، ولی می بینی که تقریبا هیچ چیزی از قرآن تفسیر نشده و بکر و دست نخورده باقی مانده است. در یک روایتی حضرت فرمود اگر سلمان ها بیایند و مرتب تفسیر قرآن بگویند، روز قیامت قرآن همچنان بکر و دست نخورده است. این عظمت قرآن است و ربطی به مفسرین ندارد. مفسرین بزرگ و خوب هستند ولی قرآن در حجاب رفته است و خیلی از حقایقش فهم نمی شود. این برای ظهور است. مثل ولایت امام است.

لذا اهل رجعت باید برگردند تا استفاده کنند. تا زمانی که آن ها برنگردند به آن بهره مندی کامل از امام زمان نمی رسند. نکته رجعت هم شاید همین است که آنهایی که مؤمن کامل هستند و در شرایط غیبت و حجاب بودند برمی گردند تا در شرایط ظهور از حقیقت و ولایت امام استفاده کنند. بخشی از معارف قرآن حقایق و اسراری است که در عصر ظهور ان شاء الله معین می شود، ولی اینطور نیست که ما کلا محجوب باشیم. کما این که از خود امام ما حجاب کلی نداریم. هر مؤمنی به نسبتی که با امام خودش مرتبط است از امام استفاده می کند. امام که آدم را رها نمی کند.

در روایات دارد که از حضرت پرسیدند در عصر غیبت می شود از امام استفاده کرد؟ حضرت فرمودند بله، مثل خورشید پشت ابر است. اگر نتابد که همه عالم منجمد می شود. آن طور نیست که از امام استفاده نمی شود، اما آن استفاده ای که از غیبت می شود استفاده تام نیست و آن موکول به عصر ظهور است. قرآن هم همینطور است، وقتی ولایت امام ظاهر می شود آن وقت اسرار قرآن هم بیان می شود و عقول کامل می شوند و آن وقت ظرف فهم قرآن واقع می شود. حضرت فرمود اگر علم بیست و هفت حرف باشد، تا قبل از ظهور دو حرفش ظاهر شده و بیست و پنج تایش در زمان ظهور ظاهر می شود. مقصود این علوم ظاهریه هم نیست بلکه آن اسراری است که نزد امام علیه السلام است.

پس یک قسمت قرآن که معطوف به زمان ظهور است. مؤمنین در عالم برزخ می روند و رشد می کنند و آماده می شوند. آنجا باید یاد بگیرند و پاک بشوند و دوباره در رجعت بر می گردند «السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّن »، آنجا حضرت قرآن ر ا بیان می کنند و آن وقت همه می فهمیم که هیچکس قرآن را نفهمیده است. می فهمیم که این تفسیرهایی که گفته شده همه خوب بوده، ولی تفسیر قرآن نبوده است و قرآن یک چیز دیگری است. اما آن بخشی که قابل استفاده است مثل خود ولایت امام است و ما از آن محروم نیستیم و استفاده می کنیم. بعضی ها هم که نزدیک تر هستند و قلوبشان نورانی است بیشتر استفاده می کنند. در قلب این افراد امام یک ظهوری در دارد ولو که ظهور کلی امام در عصر غیبت است ولی بالأخره برای مؤمن در قلبش ظهور پیدا کرده است «الْمُؤْمِنَ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه  »(3)  قرآن هم همینطوری است و معارفش یک ظهور جزئی می تواند برای قلب ما داشته باشد.

نکاتی برای انس بهتر با قرآن

یک نکته در استفاده از قرآن، توجه به عظمت قرآن است. انسان اگر قرآن در دلش عظمت نداشته باشد، نمی تواند از آن استفاده کند. اگر کسی خیال کند که قرآن یک کتابی است و ما آن را همین طور می خوانیم و تفسیر می شود، این فرد نمی تواند از قرآن استفاده کند. پس اول شرطش توجه به عظمت قرآن است. در روایات آمده که تمام حروف قرآن معنا دارد. تقریبا تمام حرف های قرآن حروف مقطعه هستند. بهترین حرفی که مفسرین در رابطه با این حروف زدند همین است که گفتند اینها یک اسراری بین خدای متعال و معصوم است و اگر صلاح بدانند می گویند.

لذا در بعضی روایات که قرآن را معنا می کند و یک مقدار پرده را بالا می زند، حرف حرف قرآن را معنا می کند. حضرت فرمود «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَالَ الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ وَ السِّينُ سَنَاءُ اللَّهِ وَ الْمِيمُ  مَجْدُ اللَّه »(4) این حدیث در کافی شریف از وجود مقدس سید الساجدین است که ایشان فرمود آیات قرآن گنجینه های الهی است. وقتی یک گنجی درش باز می شود آدم باید نگاه کند و تأمل کند و ببیند چه چیزی در این گنج است. اگر واقعا نگاهمان به قرآن این است، حرف حرف قرآن را گنجینه و خزائن الهی می دانیم که عظمت الهی در آن تجلی کرده است، «لَقَدْ تَجَلَّى اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي كَلَامِهِ وَ لَكِنْ لَا يُبْصِرُون  »(5) در هر حرف قرآن عظمت علم و اسماء الهی تجلی دارد.

اگر کسی عظمت قرآن را درک نکند و در دلش ننشیند و خیال کند بالاتر از این کتاب کتابی است، نمی تواند با قرآن سیر کند. بالاتر از قرآن واقعا کتابی نیست. همه کتبی که خدای متعال به انبیاء داده بوده، به تعبیر خود قرآن این کتاب مهیمن بر همه آنهاست. یک چنین کتابی است. اگر کسی به این نکته توجه نکند، نمی تواند از قرآن استفاده کند.

یکی دیگر از شرایط مهم استفاده کردن از قرآن التجاء و دعا کردن است. اینکه انسان در همه خوبی ها التماس کند، یک قاعده کلی است. اینکه چطور محبت خدا را پیدا کنیم و چطور به ترک معصیت برسیم و چطور دل از دنیا بکنیم کار سختی است اما راه هایی دارد. یک راه عمومی که در دسترس همه ما هست و تقریبا از آن غافل هستیم، دعا کردن است. امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه ای که به امام مجتبی دارند می فرمایند گنج ها و خزائن محضر خداست ولی کلید گنج دست شماست و خدا کلیدش را دست شما داده تا آن گنج ها را باز کنید و استفاده کنید. کلیدش هم دعا کردن است.

لذا در روایت است که در قیامت خداوند از روی فضلش به یک عده ای به خاطر زحماتی که کشیدند مقاماتی می دهد و به یک عده ای که زحمت نکشیدند، همان مقامات را می دهد. ممکن است کسانی که ظرفیت ندارند بگویند خدایا اینها کلی زحمت کشیدند، ولی چرا به آنها که زحمتی نکشیدند مقام دادی؟ خدای متعال می فرماید اینها از ما خواستند و دعا کردند و ما به آنها دادیم. او زحمت کشید و این هم التجاء و التماس کرد. لذا برای پاک شدن از همه رذایل و رسیدن به همه فضائل و همه حقایق، یکی از مهمترین کلیدها دعاست. لذا دعاهایی که از معصومین به ما رسیده، یکی از بهترین کارهایی است که آدم می تواند کند. می گوید آقا من برای فرزندم چه کار می توانم بکنم؟ بهترین کار دعاست. ما این را وسیله نمی دانیم! «الدُّعَاءُ سِلَاحُ  الْمُؤْمِن »(6) هرکجا که دستت کوتاه شد دستت را به طرف خدا دراز کن. دعا سپر مؤمن است. هر وقت زمین گیر شدید و دیدید که هیچ محافظی نداری، دعا بهترین سپر و بهترین سلاح است.

امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه یک دعایی دارند که دعای والدین برای فرزند است. این را در عصر غیبت برای فرزندانتان بخوانید. پس دعا یک کلید کلی است. اینکه آدم حسد را چگونه از خودش دور کند یکی از راه هایش دعا و التجاء به درگاه خداست. من خودم یادم نمی آید که نیمه شبی پا شده باشم و گریه کرده باشم و بگویم خدایا این آیه قرآن را به من بفهمان. خیلی که آدم می خواهد قرآن را بفهمد، می رود تفسیر را ورق می زند و لغت می بیند و از آن خسته می شود. اما بهتر است قلم را زمین بگذارد و دو رکعت نماز حضرت زهرا سلام الله علیها بخواند و استغاثه کند و بگوید علم قرآن نزد شماست، یک لطفی بکنید تا ما هم قرآن فهم بشویم. اگر آدم به نظرش بیاید که این یک چیزی است و باید بخواهی و بعد هم بروی در بزنی، سبب می شود تا این رزق نصیبش شود.

بنابراین یکی از راه های رسیدن به حقایق قرآن بعد از این که آدم به عظمت قرآن توجه پیدا کرد، التجاء و دعا کردن است. انسان باید دعا کند تا یک جلوه ای از عظمت قرآن در دل انسان واقع بشود «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى  جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّه »(حشر/۲۱) اگر این قرآن به کوه نازل بشود پراکنده اش می کند. واقعاً اگر کسی بخواهد عظمت قرآن در دلش واقع بشود و احساس عظمت کند باید التجاء و دعا کند؛ به خصوص دعاهایی که از معصومین در این زمینه نقل شده است. مثل دعای صحیفه سجادیه که دعای فوق العاده ای است. انسان اگر این گام ها را برداشت، قدم بعدی انس با قرآن است. مأنوس بودن با قرآن راه بهره مندی از قرآن است. انس با قرآن هم با تلاوت آغاز می شود.

تلاوت قرآن هم آداب باطنی و ظاهری دارد. اینکه انسان رو به قبله و با طهارت باشد، حتی دهانش را شستشو کند و مسواک بزند و خود را عطرآگین کند، همه از آداب تلاوت است. در یک روایت عجیبی حضرت فرمود که دهان خودتان را مسواک بزنید چون این نمازی که شما می خوانید، مثل لقمه ای که شما به دهان می گذارید ملائکه این کلمات نماز شما را می بلعند و این لقمه آنها می شود. پس دهان خودتان را معطر کنید. انگار این نمازی که ما می خوانیم را تلقی می کنند و از جهاز هاضمه عالم ملائکه عبور می کند و به عالم بالا می رود و ملائکه آن را با خودشان می برند. این کتاب، کتاب کلام خداست؛ «لَقَدْ تَجَلَّى اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي  كَلَامِهِ  وَ لَكِنَّهُمْ لَا يُبْصِرُون » در محضر قرآن ادب ظاهری را رعایت کنید و با تواضع و صوت زیبا و ترتیل قرآن بخوانید. با حالت ترتیل خواندن یعنی پشت هم اندازی نکنید.

غیر از این آداب ظاهری، تلاوت قرآن یک آداب باطنی هم دارد که شاید مهمترینش خشوع در مقابل کتاب خداست. به اندازه ای که در مقابل کتاب خدا تواضع و خشوع می کنیم، قلبمان آماده می شود و حقایق قرآن به قلب نازل می شود. امیرالمؤمنین علیه السلام درخطبه همّام اوصاف متقین و شیعیان خودشان را ذکر می کنند و آنجا می فرمایند که متقین اینطوری هستند «أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ » شب ها سر پا می ایستند «تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ» قرآن را به نحو ترتیل می خوانند «يُرَتِّلُونَهُ  تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُم » قلوبشان را با قرآن محزون می کنند و این از آن حزن های سرشار و فوق العاده است.

حزن ها دو دسته هستند؛ یک دسته حزن هایی هستند که لغو و لهو هستند و اولیاء خدا این حزن ها را ندارند «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون »(یونس/۶۲). ولی یک حزن هایی راه برنده هستند «يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِم » دوای درد خودشان را از قرآن در می آورند. حضرت فرمود: «فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ » وقتی همه خواب هستند اینها می ایستند شب زنده داری می کنند. در سوره مزمل خطاب این است که يا «أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَليلاً * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً»(مزمل/۱-4) شب ها را بیدار باش و نیمی از شب را بخواب «قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَليلاً * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً * إِنَّا سَنُلْقي  عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلاً * إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلا»(مزمل/۲-6) عبادت در شب چیز دیگری است. بخصوص که روی شب خلوت و سحر تأکید شده است.

بعضی هم گفتند که این آیات ناظر به تلاوت قرآن در نافله شب است، ولی بعضی از مفسرین هم فرمودند که این اختصاص به نافله ندارد و تلاوت قرآن در شب چه در نافله و چه در غیر نافله سفارش شده است. البته خواندن قرآن در نافله افضل است. شاید افضل حالات تلاوت قرآن، تلاوت در نماز در حال ایستاده است. در روایت آمده که هر حرف قرآن را در بیرون نماز بخوانید ده حسنه به شما می دهند، اگر در نماز در حال نشسته بخوانید پنجاه حسنه بهتان می دهند و اگر در نماز در حال ایستاده بخوانید صد حسنه در مقابل هر حرف قرآن به شما می دهند. لذا بهترین حالت این است که انسان قرآن را در نماز و در حال ایستاده بخواند. در نماز مستحب هم لازم نیست که حتما یک سوره خوانده شود، ممکن است نیمی از سوره خوانده بشود و ممکن است دو یا چند سوره خوانده شود و این اشکالی ندارد.

«قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَليلاً * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً» بعد می فرماید: «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلا» این فقط برای شما نیست. در آخر سوره می فرماید: «إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى  مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذينَ مَعَكَ»(مزمل/۲۰) آنهایی که به معیت رسول رسیدند، نه همه بلکه یک طائفه شان همینطوری هستند و شب که حضرت بلند می شود گویا این ها را هم با خودش بیدار می کند. ممکن است کسی این طرف عالم باشد و حضرت آن طرف عالم باشند، ولی وقتی حضرت بیدار می شوند او هم بیدار می شود؛ «وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذينَ مَعَكَ وَ اللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن » هرچه می توانید «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن » پس تلاوت در شب و در خلوت آن هم با ادب و حضور و تواضع و خشوع باشد.

آثار مهم قرآن

امیرالمؤمنین در یک خطبه ای می فرمایند که بزرگترین دردهای شما را قرآن شفاء می دهد، «فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ  وَ الْغَيُ  وَ الضَّلَال »(7) کفر و نفاق و غیّ و ضلال بزرگترین درد انسان هستند. پس یکی از مهمترین نکات بهره مندی از قرآن این است که انسان قرآن را با ادب و حضور و تواضع و خشوع به خصوص در نیمه شب با ترتیل تلاوت بکند و عجله نداشته باشد. البته حالا ممکن است کسی شتاب هم نکند ولی خداوند سبقت و سرعت لسان به او بدهد که این سخن دیگری است اما شتاب زدگی کار خوبی نیست.

حدیثی در کافی شریف از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که حضرت فرمودند خانه ای که در آن تلاوت قرآن می شود چهار تا چیز در آن پیدا می شود؛ برکت خدا در آن خانه نازل می شود، عمر و رزقشان با برکت است، شیاطین از این خانه هجرت می کنند و ملائکه بر این خانه نازل می شوند. مرحوم علامه مجلسی هفتاد سال عمر کرده و کلی هم کار اجتماعی کرده که یکی از کتابهایش بحارالأنوار است. این برکت عمر است. حضرت فرمود خانه ای که در آن تلاوت قرآن می شود در این خانه برکت نازل می شود. این خانه برای آسمانی ها می درخشد همینطور که ستاره ها برای ما می درخشند. یعنی نور قرآن از دهان این تالی قرآن بیرون می آید و فضای خانه را نورانی می کند. این نوری است که عالم ملائکه می بینند.

بعد حضرت فرمود بالعکس خانه ای که در آن تلاوت قرآن و ذکر الهی نیست، برکت از این خانه می رود و ملائکه از آن هجرت می کنند و شیاطین به آن خانه می آیند و اهل این خانه باید با شیاطین هم نشین باشند. خیلی فرق می کند که آدم در فضایی نفس بکشد که شیاطین به آن رفت و آمد می کند. یا در فضایی باشد که شیاطین اجازه ورود به آن ندارد. وقتی قرآن می آید شیاطین دور می شوند و در آن محیط نمی مانند و دیگر ملائکه نزول پیدا می کنند. قوای ملکوتی عالم، طالب قرآن هستند.

روایت دارد که در مجلس عزای سیدالشهداء ملائکه نازل می شوند و از عالم بالا در مجلس می آیند. در یک روایتی نقل شده که ملک وقتی از این مجلس به طرف آسمان می رود، بوی عطر خاصی را به همراه دارد. به او می گویند که کجا بودی و این عطر برای کجاست؟ پاسخ می دهد که در مجلس روضه امام حسین علیه السلام بودم و این بو از آن مجلس است. پس ملائکه هم در این مجالس بر هم سبقت می گیرند تا بیایند و بهره مند شوند. وقتی می بینند که مجلس تمام شده، بال و پر خودشان را به محل نشستن عزادارهای سیدالشهداء تبرک می کنند.

پس اگر کسی در خانه ای تلاوت قرآن کند، این اتفاق برایش می افتد. این تلاوت قرآن باید با ادب حضور و تواضع و توجه به عظمت قرآن باشد. انسان باید وقتی که قرآن می خواند، خودش را در محضر قرآن و در محضر امام زمان و در محضر خدای متعال ببیند «لَقَدْ تَجَلَّى اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي  كَلَامِهِ  وَ لَكِنَّهُمْ لَا يُبْصِرُون » معلم قرآن با قرآن هست و شخص در محضر امام زمان قرآن را تلاوت می کند. کسی که سائل است، التماس و التجاء می کند تا در تلاوتش یک حقیقتی از این آیه به انسان عطا بشود. آن وقت این قرآن برایش شفاء می شود. حضرت فرمود قرآن بزرگترین بیماری های انسان را از بین می برد.

در دعای سحر می خوانیم «اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي  مِنْ  النِّفَاقِ  وَ عَمَلِي مِنَ الرِّيَاء» اگر نفاق در قلب باشد، ریا در عمل می آید، «وَ لِسَانِي مِنَ الْكَذِبِ وَ عَيْنِي مِنَ الْخِيَانَة» وقتی نفاق در قلب بود اینها در انسان پدیدار می شوند. اما اگر کسی قرآن بخواند، این نفاق و کفر از او پاک می شوند و غی و ضلال از انسان برداشته می شود و راه روشن بر انسان باز می شود.

در یک روایتی نقل شده که شخصی محضر حضرت آمد و گفت پدر من روزی یک ختم قرآن می کرد و من هم خودم تبعیت می کنم و گاهی در ماه رمضان چهل ختم قرآن می کنم و بعد روز آخر که می شود می نشینم و این قرآن ها را به اجداد مطهر شما و خودتان هدیه می کنم. بعد از حضرت سوال کرد که آقا ثواب این کار چیست؟ و چه چیزی با این کار نصیب من می شود؟ حضرت فرمود در بهشت با ما و اهل بیت خواهی بود.

مقدار تلاوت قرآن از ماهی یک قرآن در غیر از ماه رمضان و در ماه رمضان روزی یک ختم قرآن، این مقدار تابع کیفیت است. آدم باید کیفیت تلاوت قرآن و ادب و خضوع و تواضع و ترتیل و آداب ظاهری و باطنی را رعایت کنید. هرچه می توانید قرآن بخوانید «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ». حدی که قرآن از ما متوقع است این است که «إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى  مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذينَ مَعَك » آنهایی که به معیت رسول رسیدند هم اینگونه هستند، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين »(توبه/۱۱۹) آنها هم بلند می شوند چون همراهی در روز با رسول همراهی در شب می خواهد. کسی که شب با امام زمان بلند نمی شود تا عبادت کند، در روز هم نمی تواند با امام زمان شمشیر بزند و در روز هم نمی تواند کنار امام زمان جامعه پردازی و کار بکند.

بیداری شب با امام کمک می کند که در روز هم با امام بروی و تحت هدایت حضرت قرار بگیری و دو ثلث شب یا نیمی از شب یا یک ثلث از شب را عبادت کنی. این مقداری است که از ما خواستند. البته خدای متعال به بعضی ها برکت عمر می دهد که آن یک سخن دیگری است. آن وقت یک روایتی هم دارد که می فرماید روزی حداقل پنجاه تا آیه بخوانید و اینطور نشود که شب بشود و شما این عهدنامه خودتان با خدا را مرور نکرده باشید. ما یک عهدی با خدا کردیم «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني  آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ * وَ أَنِ اعْبُدُوني  هذا صِراطٌ مُسْتَقيم »(یس/۶۰-61) این عهدنامه ماست که ما چطور باید خدا را بپرستیم و از بندگی شیطان نجات پیدا کنیم.

حضرت فرمود لااقل روزی پنجاه تا آیه از این عهد الهی را بخوانید. این همان کیفیت و کمیتی است که از ما خواسته شده است و یک حداقلی دارد و مابقی هم دیگر به خود ما بستگی دارد «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ». خدای متعال می داند که شما ضعیف هستید، بنابراین به هر مقداری که ممکن است تلاوت کنید. اینکه ما بتوانیم شب ها بیدار باشیم و با امام زمان همراهی کنیم افتخار بزرگی است. امام زمان هم به همین دستور عمل می کنند «قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَليلا» پس با حضرت بیدار شویم و هر مقداری که ممکن است قرآن را تلاوت کنیم. ممکن است یک کسی خیلی بیش از اینها بتواند بخواند که آن دیگر تابع برکت عمر است که آن بحث دیگری است. خدای متعال به بعضی ها برکت عمر می دهد و واقعا در یک شب یک راه طولانی را جلو می روند.

پی نوشت ها:

(۱) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 352

(2) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 1، ص: 179

(3) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص: 80

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 114

(5) عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج 4، ص: 116

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 468

(7) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 252