نسخه آزمایشی
شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat, 27 Apr 2024

شب پنجم حسینیه حق شناس/ قرآن کریم، کتاب حیّ، خیرخواه، طبیب و داروی عباد الله

متن زیر سخنان شب پنجم آیت الله میرباقری به تاریخ 30 اردیبهشت ماه سال 98 است، که در حسینیه مرحوم آیت الله حق شناس ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ قرآن کریم فقط یک کتاب صامت نیست و خودش حیات دارد؛ لذا به صورت فعالانه به ما خیر می رساند و هرکسی بهره خاص خودش را از قرآن کریم می برد. حضرت امیر در مورد قرآن کریم بیاناتی دارند که از آن ها این طور برداشت می شود که قرآن کریم، ما را به خوبی هدایت می کند و همنشینی با قرآن، برای ما فواید زیادی دارد. یکی از آثار همنشینی با قرآن کریم، شفای درد های روحی و جسمی است. ما برای شفای درد های خود، گاهی از طبیب نسخه می گیریم و عمل می کنیم و گاهی هم مستقیما از دارو استفاده می کنیم؛ قرآن کریم هر دوی این ها را توأمان دارد. یعنی قرآن کریم، هم به ما نسخه می دهد که باید آن را عمل کنیم و هم خودش ما را مستقیما شفا می دهد. یکی از نسخه های اصلی قرآن کریم، شرح صدر است و البته خود قرآن کریم برای انسان، شرح صدر ایجاد می کند.

قرآن کریم به مثابه یک موجود زنده

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. امیرالمؤمنین علیه السلام در قسمتی از خطبه صد و هفتاد و شش نهج البلاغه، بیانی در مورد قرآن دارند و در آنجا می فرمایند: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ  الَّذِي لَا يَغُشُ »(1) بدانید که این قرآن کریم، خیرخواه شماست؛ اگر شما پای سفره قرآن بنشینید و از او مشورت بگیرید و به حرف او گوش بدهید، به خیر و خوبی می رسید؛ زیرا قرآن کریم، نصیحت کننده ای است که فریب نمی دهد و در نصیحت او، غلّ و غشّ نیست. از روایات ما مشخص می شود که کتاب قرآن، یک کتاب زنده است و اینطور نیست که یک کلام صامت بی جان و بی روح باشد. لذا برخورد ما با قرآن باید به گونه ای باشد که گویا واقعاً در مقابل یک حقیقت زنده هوشیار نشسته ایم و می خواهیم از او استفاده کنیم.

در روایت ما آمده است که وقتی قرار بود بعضی از آیات قرآن نازل بشوند و خدای متعال، آنها را از عالم بالا به دست ما برساند، این آیات آمدند و به خدای متعال شکایت کردند که ما را به زمین نفرست؛ چون اگر به زمین برویم، همنشین اهل معصیت خواهیم شد و ما این را نمی خواهیم؛ در اینجا خدای متعال به این ها وعده داد و فرمود عده ای از اولیاء و دوستان من خواهند بود که شما را بعد از فرائض و نمازهای خود تلاوت می کنند؛ من با دیده مکنونه و آن چشم خودم که پنهان است به آن ها نگاه و عنایت می کنم. بنابراین این کتاب، یک کتاب مرده و بی روح نیست و جان دارد و ما باید با توجه به این نکته، از محضر این کتاب استفاده کنیم.

لذا می توان گفت که این کتاب مِثل امام معصوم است. چطور وقتی انسان در مقابل امام معصوم یا حتی یک حکیم یا استاد قرار می گیرد، تواضع و سکوت می کند و سعی می کند که استفاده کند؛ در مقابل قرآن هم باید همین طور بود. لذا به ما فرموده اند که اگر در کنار سفره قرآن نشستید، از آن استفاده کنید و بدانید که این قرآن، خیرخواه شماست و در این خیرخواهی کم نمی گذارد؛ «وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ  الَّذِي لَا يَغُشُ ». قرآن کریم خیر شما را بیان می کند و در این خیرخواهی، شما را فریب نمی دهد و اشتباه هم نمی کند.

خیلی وقت ها اشخاصی برای ما خیرخواهی می کنند، ولی به خاطر این که خودشان درست نمی فهمند و متعلق به دنیا هستند، به ما مشورت بدی می دهند. به عنوان مثال شخصی می خواهد کار خیری انجام بدهد و مالی را خرج راه خدا بکند، اما کسی پیدا می شود و رأی او را می زند، چون متعلق به دنیاست و متوجه نیست که این کار، چقدر به نفع انسان است. بعضی وقت ها هم شخص خیرخواه، راه درست را به ما نشان نمی دهد، چرا که به ما علاقه دارد و نمی خواهد ما به سختی های این راه گرفتار بشویم. اما قرآن اینگونه نیست؛ قرآن ناصح و خیرخواهی است که انسان را فریب نمی دهد. به عنوان مثال اگر خیر بنده ای در این باشد که ده یا بیست سال مریض باشد، خدای متعال او را مریض می کند؛ چون خیر او در این است و خدای متعال هم خیر او را می خواهد.

لذا در روایات ما آمده است که خدای متعال به ما احسان می کند، اما ما متوجه نمی شویم و نمی فهمیم. خیلی از این گرفتاری ها، احسان خدای متعال است، اما ما متوجه نیستیم. لذا در دعای افتتاح می خوانیم: «تَتَحَبَّبُ  إِلَيَ  فَأَتَبَغَّضُ إِلَيْكَ» خدای متعال به ما لطف می کند، ولی ما کینه خدا را در دل می گیریم. علت این امر این است که ما نمی فهمیم خدای متعال با ما چه می کند؛ حتی گاهی اوقات ممکن است از سر نادانی با خدای متعال، دعوا کنیم؛ لذا خدای متعال، بلایا و نعمات خود را به اندازه ظرفیت ما به ما می دهد و حال ما را مراعات می کند.

بنابراین خدای متعال به هیچ وجه بنده خود را از مصلحتش دور نمی کند؛ حتی اگر قرار باشد که آن بنده، سختی های زیادی را تحمل بکند. خدای متعال در هر حالی برای ما خیر می خواهد و خیر ما را هم به ما می رساند، ولی ما متوجه نمی شویم. خیلی وقت ها ما چیزهایی را می خواهیم که مصلحت ما در آن نیست، لذا خدای متعال آن را به ما نمی دهد. به عنوان مثال اگر فرزند انسان وسیله ای را بخواهد که موجب گناه و انحراف او بشود، پدر او این وسیله را برای او فراهم نمی کند؛ خدای متعال هم همین طور است و خیر ما را می خواهد.

حالا خدای متعال قرآن را برای ما نازل کرده است؛ لذا قرآن کریم هم خیر ما را می خواهد و در این خیرخواهی هم اشتباه نمی کند. لذا حضرت فرمودند: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ  الَّذِي لَا يَغُشُ » این قرآن، خیر شما را می خواهد و در این خیر رساندن به شما هم کوتاهی نمی کند و شما را فریب نمی دهد و واقعا راه درست را به شما نشان می دهد؛ حتی اگر این راه، راه سخت و دشواری باشد. بنابراین اگر کسی پای سفره قرآن بنشیند و به آن متوسل بشود، قرآن کریم خیر او را به او می رساند و راه را به او نشان می دهد. از ظاهر این عبارات این طور بر می آید که قرآن کریم، یک موجود حی و زنده است و انسان می تواند با او مشورت و از او خیرخواهی کند؛ این هم به معنای این استخاره های متعارفی که می گیریم نیست، بلکه یک مرحله بالاتر است. پس اگر از این قرآن طلب خیر کنیم، هیچ برای ما کم نمی گذارد.

هدایتگری قرآن

حضرت در ادامه می فرمایند: «وَ الْهَادِي الَّذِي لَا يُضِلُّ» قرآن هدایت کننده ای است که آدم را گمراه نمی کند؛ قرآن کریم، پیچ و خم های راه را بلد است و به درستی ما را هدایت می کند. بعضی وقت ها آدم به دنبال کسی راه می افتد و کسی هادی آدم می شود که خودش راه را بلد نیست و هم خودش گرفتار می شود و هم آدم را گرفتار می کند. کسی که قرار است انسان را راهنمایی و هدایت کند، باید خودش راه بلد باشد. معلم الهی هم همین طور است؛ معلم الهی باید خودش عوالم بعدی را بشناسد؛ حتی عوالم قبلی را هم باید بشناسد و بداند که گذشته انسان چه بوده است و الان در چه وضعیتی است. اگر این ها را نداند که نمی تواند برای او نسخه بپیچد.

نسخه آدم ها، با توجه به سابقه آن ها در عوالم قبل، با هم فرق می کند. یعنی اینطور نیست که اگر دو شخص، با شرایط دنیایی یکسان، پیش امام معصوم بروند، امام به آن ها نسخه یکسانی بدهد؛ چون گذشته این ها در عوالم قبل با هم فرق می کند. اگر نسخه یک فرد را به فرد دیگری بدهند، سردرگم می شود. لذا این درست است که هر کسی، سبیل خودش را دارد، منتها سبیلش باید به صراط مستقیم وصل بشود.

قرآن کریم این گونه است؛ هر کسی پای این کتاب بنشیند و از این کتاب، هدایت بخواهد، قرآن رزقش را می رساند و او را گمراه هم نمی کند و برایش نسخه غلط نمی پیچد و نسخه دیگران را به او نمی دهد. ببینید با این که همه ما، یک قرآن را می خوانیم، ولی القائاتی که هر کدام از ما از این قرآن می گیریم، متفاوت است و یکسان نیست. این امر، مانند همان است که دو شخص پیش امام بروند و از او نسخه بخواهند و امام، علی رغم یکسان بودن شرایط دنیایی آن ها، به آن ها دو نسخه متفاوت می دهد. پس همان طور که امام به اندازه ظرفیت هرکس به او می دهد، نه کمتر و نه بیشتر، قرآن هم همین گونه است.

بنابراین قرآن کریم، کتابی الهی است که ما را هدایت می کند و به ما نورانیت می دهد و صفات ما از صفات رذیله به صفات حسنه تغییر می دهد؛ قرآن کریم، شفاء صدور است. قرآن کریم راهنمایی است که ما را سیر می دهد و در این سیر دادن هم ما را گمراه نمی کند. قرآن کریم، آینده آدم را می داند و می داند که چه موانعی بر سر راه انسان است. آدم وقتی می خواهد به سفری برود، با خودش محاسبه می کند که اگر از این مسیر برود، زودتر می رسد، اما وقتی وارد مسیر می شود، می بیند که اتفاقا در آنجا تصادف شده است و دو ساعت در ترافیک می ماند؛ این بنده خدا محاسبه عادی کرده است و در این محاسبه نمی توانسته که این مورد را مد نظر قرار بدهد؛ اما قرآن کریم، از این محاسبه ها نمی کند که انسان را به جایی بفرستد که مانع غیرمترقبه برای او پیش بیاید.

قرآن هدایت کننده ای است که انسان را گمراه نمی کند و به مقصد می رساند. بعضی وقت ها در مسافرت ها پیش می آید که انسان از شخصی آدرسی را می پرسد و آن شخص، تا او را به مقصد نرسانده است، او را رها نمی کند؛ قرآن کریم این گونه است. اگر انسان دست خود را در دست قرآن بگذارد، قرآن آدم را از سر خودش باز نمی کند و او را قدم به قدم هدایت می کند و به مقصد می رساند.

عبارت بعدی که حضرت در این خطبه در مورد قرآن کریم می فرمایند این است؛ «وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِي لَا يَكْذِبُ» قرآن با آدم حرف می زند؛ قرآن کریم محدث است و با انسان صحبت می کند. اگر کسی اهل شنیدن حرف های قرآن کریم بشود، متوجه می شود که این کتاب با او حرف می زند. قرآن کریم در این حرف زدن هم دروغ نمی گوید و اشتباه هم نمی کند. اگر کسی اهل گوش دادن به قرآن بشود، می فهمد که قرآن کریم، محدثی است که هیچ سخن اشتباهی را بیان نمی کند و هر چیزی که می گوید، عین حقیقت است.

آثار همنشینی با قرآن

بعد حضرت فرمودند: «وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ» اگر کسی ظرفیت پیدا کند و اهل مجالست و نشست و برخاست با قرآن بشود، وقتی که از سر سفره قرآن بلند می شود، یا چیزی به او اضافه می شود یا چیزی از او کم می شود؛ نمی شود با قرآن بنشینی و برخیزی، ولی مثل اولت باشی؛ یا باید چیزی از تو کم بشود یا زیاد بشود؛ البته به شرطی که اهل باشد و با قرآن انس بگیرد. کسی که اهل دل دادن به قرآن است و مقدمات استفاده خود از قرآن کریم را فراهم کرده است، جلیس قرآن به حساب می آید و می تواند از او استفاده کند. تنها در این صورت است که یک چیز به شما اضافه می شود یا از شما کم می شود. اولیاء خدا هم همین گونه اند؛ وقتی انسان با آن ها همنشین می شود، یا یک چیزی به او اضافه می شود یا کم می شود.

حضرت فرمودند: «وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ» احدی همنشین قرآن نمی شود مگر این که وقتی از پای قرآن برمی خیزد، تغییر کرده است؛ یا چیزی از او کم شده است یا چیزی به او اضافه شده. حالا آن چیزی که از انسان کم می شود چیست؟ خود حضرت فرمودند کوری و نابینایی از انسان کم می شود. آن چیزی هم که به انسان اضافه می شود، هدایت است. حضرت فرمودند: «زِيَادَةٍ فِي هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى».

سلّام بن مستنیر روایتی را نقل می کند و می گوید در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بودیم که حمران بن اعین وارد مجلس شد و از محضر امام صادق سوالاتی کرد؛ وقتی می خواست بلند بشود به حضرت عرض کرد آقا ما وقتی می آییم و در محضر شما می نشینیم، دل ما رقیق می شود و محبت دنیا از دل ما بیرون می رود و فارغ البال می شویم و نسبت به آن چه که در دنیا در دست دشمنان و مخالفان هست، بی اعتنا می شویم.

البته اینجا باید به این نکته توجه داشت که این بی اعتنایی، به معنی بی توجهی به عدالت و ظلم نیست؛ این بی اعتنایی، به معنی بی توجهی به مادیات است. بی اعتنایی به ظلم و عدالت، امر پسندیده ای نیست؛ امیرالمؤمنین فرمودند به من خبر داده اند که لشکر شام، خلخال یک زن غیر مسلمان را از پای او بیرون آورده است؛ اگر یک جوانمرد این را بشنود و از غصه دق کند، من او را ملامت نمی کنم. بنابراین بی اعتنایی به عدالت پسندیده نیست، اما چیزی که در این روایت بیان شده، بی اعتنایی به عدالت نیست؛ بی اعتنایی نسبت به مادیات است. در روایات داریم «لَا يَجِدُ الرَّجُلُ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ فِي قَلْبِهِ»(2) بنده، مؤمن نمی شود مگر این که «حَتَّى  لَا يُبَالِيَ  مَنْ أَكَلَ الدُّنْيَا» برایش اهمیت نداشته باشد که چه کسانی دارند دنیا را می برند. این به معنی بی اعتنایی به ظلم و عدالت نیست؛ بی اعتنایی به مادیات و دنیاست.

علی ای حال به حضرت عرض شد که ما وقتی به محضر ما می آییم، نسبت به دنیا بی اعتنا می شویم، اما وقتی که از محضر شما خارج و وارد بازار می شویم، این حالات از دست ما می رود و تغییر می کند؛ این نفاق است؟ حضرت فرمودند نه این طور نیست؛ قلب آدم، اقبال و ادبار دارد و گاهی سخت است و گاهی نرم. بعد حضرت توضیح دادند که زمان رسول الله هم عده ای به محضر رسول خدا آمدند و همین سخنان را عرض کردند و گفتند وقتی ما با شما همراه هستیم، قلبمان نسبت به آخرت رغبت پیدا می کند و گویا آخرت را می بینیم، ولی وقتی از مجلس شما بیرون می رویم، این ها از دست ما می رود. حضرت فرمودند که این نفاق نیست؛ معنای نفاق چیز دیگری است. پس این حالت چیست؟ این ها رد پای شیطان در زندگی ماست. اگر رد پای شیطان در زندگی انسان نباشد و کسی نباشد که حالات معنوی انسان را از دست او بگیرد که امتحانی رخ نمی دهد.

حتما شما هم تجربه کرده اید؛ گاهی اوقات، آدم در نیمه شب حالش خوب است و شوق عبادت دارد، اما وقتی روز می شود و وارد زندگی می شود، حال عبادی او بد می شود و همه دارایی های معنوی خود را که شب قبل جمع کرده بود را از دست می دهد. چینش زندگی جوری است که به شیطان اجازه می دهد که این داشته های ما را از ما بگیرد و ما باید حواسمان را جمع کنیم که این ها را از دست ندهیم. این ها خطوات شیطان است. لذا اگر کسی بخواهد سرمایه هایش محفوظ بماند، باید به گونه ای زندگی کند که دارایی های خود را از این شب تا شب بعد، از این ماه رمضان تا ماه رمضان بعد، سالم نگه دارد. اگر بقیه زندگی ما حال و هوای ماه رمضان نداشته باشد، وقتی که این ماه رمضان تمام بشود، به سر نقطه اول برمی گردیم.

بحث ما در مورد قرآن کریم بود. این ها را گفتیم که عرض کنیم قرآن کریم هم این گونه است. قرآن کتاب و نور الهی است؛ «أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً»(نساء/176) وقتی که انسان پای سفره قرآن می نشیند، حتما متحول می شود و چیز هایی به او اضافه شده و چیز هایی از او کم می شود. نمی شود که انسان قرآن را ختم کند، ولی عوض نشود. در روایت داریم که اگر کسی قرآن را یک دور بخواند «أُدْرِجَتِ النُّبُوَّةُ بَيْنَ  جَنْبَيْهِ  وَ لَكِنَّهُ لَا يُوحَى إِلَيْهِ»(3) با این که پیامبر نیست، اما نبوت در بین دو پهلوی او قرار می گیرد؛ یعنی می تواند تا درجه نبوت بالا برود. بنابراین اگر کسی با قرآن مجالست بکند، قطعا بهره مند می شود و هدایتی به او افزوده و عمایی از او کم می شود؛ این خاصیت قرآن است.

حضرت امیر در ادامه این خطبه فرمودند: «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ» اگر کسی قرآن را داشت، دیگر هیچ فقری نخواهد داشت؛ یعنی قرآن کریم، تمام نیازهای انسان را تأمین می کند. «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ» این قرآن کتاب خداست و اسماء الهی، در این قرآن تجلی کرده اند؛ فرمود: «فَتَجَلَّى  لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي  كِتَابِهِ  مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ»(4) تجلیات الهی در قرآن کریم وجود دارد. لذا اگر کسی قرآن را داشت، دیگر هیچ نیازی ندارد؛ «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ».

بعد فرمود: «وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى» اگر کسی همه چیز داشته باشد، ولی قرآن نداشته باشد، بی نیاز نیست. قرآن کریم است که آدم را غنی می کند و این غنا، در هیچ چیز دیگری نیست و جایگزین ندارد. این بیان امیرالمؤمنین است که اگر انسان همه چیز داشته باشد، ولی به قرآن نرسد، غنی نشده است. اگر هم کسی به قرآن برسد و چیز دیگری نداشته باشد، باز به غنا رسیده است؛ چرا که قرآن کریم، تمام فقرهای انسان را تأمین می کند. «فَتَجَلَّى  لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي  كِتَابِهِ » وقتی خدای متعال در این کتاب تجلی کرده است، چطور می شود که نیازهای انسان با این کتاب تأمین نشود؟

قرآن کریم، مایه شفای دردها

در ادامه حضرت فرمود حالا که قرآن این گونه است، «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِكُمْ » از این قرآن استفاده کنید و بیماری های خود را با استفاده از قرآن شفا دهید؛ هم بیماری های ظاهری و هم بیماری های باطنی. در روایات داریم که اگر هفتاد مرتبه سوره مبارکه حمد را به مرده خواندید و زنده شد، تعجب نکنید؛ این همان شفای ظاهری است که در قرآن وجود دارد. قرآن کریم یک شفای باطنی هم دارد که بیماری های دل و روح انسان را شفا می دهد. فرمود متقین، شب ها می ایستند و به صورت خبردار قرآن را می خوانند و دردهای بی درمان خود را با استفاده از قرآن علاج می کنند. حسد، بخل، کبر، ریا، عجب و این گونه بیماری ها و صفات رذیله، به کمک قرآن کریم درمان می شوند. لذا یکی از راه هایی که بزرگان ما برای درمان رذائل اخلاقی معرفی کرده اند، نشستن بر سر سفره قرآن کریم است.

بنابراین اگر کسی از قرآن شفا بخواهد، قرآن کریم بیماری او را رفع می کند. قرآن هم نسخه و راه علاج بیماری را به آدم می دهد و هم خودش داروی انسان است. قرآن کریم مانند یک طبیب نیست که به آدم فقط نسخه بدهد؛ قرآن فراتر از طبیب است و هم نسخه می دهد و هم خودش داروست و درمان می کند.

بنابراین اگر کسی به قرآن استشفا کند، قرآن کریم هم به او می فهماند که چه کار کند تا بیماری او که به عنوان مثال حسادت یا بخل یا شرک خفی است، از بین برود و هم خودش مستقیما اثر می گذارد و بیماری را شفا می دهد. قرآن کریم هم نسخه به انسان می دهد و انسان باید به آن عمل کند و هم خودش داروست و بلا فاصله اثر می کند. لذا فرموده اند اگر کسی به قرآن کریم استشفا کند، وقتی از سر سفره قرآن برمی خیزد، بیماری هایش خوب می شود. یعنی اینطور نیست که قرآن فقط بگوید برو فلان کار را بکن تا اوضاعت درست شود؛ قرآن کریم خودش با جاری کردن نورش در درون انسان، او را شفا می دهد. لذا حضرت فرمودند: «اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ »(5). اگر نور قرآن به درون انسان برسد، بیماری های او را شفا می دهد؛ چه بیماری های روحی و چه بیماری های جسمی.

ببینید یک نکته ای در مورد جسم وجود دارد که باید به آن عنایت کرد. این که بعضی اوقات، انسان عباداتی را نمی تواند انجام بدهد، گاهی به خاطر این است که روحش کسالت دارد و گاهی به این خاطر است که جسم او گرفتار است. این که امیرالمؤمنین فرمودند یکی از ارکان توبه این است که انسان، گوشت هایی که از حرام روییده شده اند را آب کند، به این خاطر است که گوشتی که از حرام روییده است، بار عبادت را برنمی دارد. به تعبیر دیگر گاهی اوقات روح انسان می خواهد کار بکند، ولی جسم او نمی گذارد، چون آلوده است. لذا حضرت فرمودند اگر توبه کردی، باید جسمت را هم اصلاح کنی تا جسمت آمادگی داشته باشد و مرکب خوبی برای روحت بشود.

قرآن کریم هم این گونه است؛ قرآن کریم هم دارویی برای جسم انسان است و هم دارویی برای روح انسان. اگر انسان کسالت دارد و اهل تهجد نیست و نمی تواند برای نماز شب بلند بشود و نمی تواند از بعضی از محرمات دوری کند، گاهی به خاطر جسمش است و گاهی به خاطر روحش؛ قرآن کریم بیماری هر دوی این ها را شفا می دهد؛ به شرطی که انسان از قرآن استشفا کند.

اگر نور قرآن به انسان برسد، هم شفای ظاهر اوست و هم شفای باطن. یعنی هم روح او را اصلاح می کند و هم پیامدهای صفات رذیله را در جسم انسان بر طرف می کند. عرض کریم که صفات رذیله، در جسم انسان هم اثر می کنند؛ به این خاطر است که متوسمین، با نگاه به جسم انسان متوجه می شوند که او چه خصوصیاتی دارد. خصوصیات روح انسان در بدن او هم بروز پیدا می کنند. انسانی که روحش بخیل است، جسمش هم بخیل است. لذا کسی که اهل شناخت باشد، از جسم انسان ها می فهمد که این فرد شجاع است یا ترسو یا بخیل یا سخیّ. علی ای حال، قرآن کریم تمام این بیماری ها را اعم از روحی و جسمی درمان می کند و انسان را برای حرکت آماده می کند.

مطلب دیگری که حضرت می فرمایند این است که «وَ اسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِكُمْ » برای سختی ها و دشواری ها از قرآن کریم کمک بگیرید. دشواری هایی که بر سر راه ما قرار می گیرد، راه حل هایی دارد؛ قرآن کریم به انسان کمک می کند تا بهترین راه حل را پیدا کند و از مشکلات عبور کند. به بیان دیگر برای این که مشکلات بر ما سبک بشوند و بر دوش ما سنگینی نکنند، راهکارهایی وجود دارد و قرآن کریم، بهترین راهکار را برای ما بیان می کند. راهکار قرآن کریم این است که انسان به شرح صدر برسد تا مشکلات دنیا او را آزار ندهند. یعنی اگر کسی می خواهد که مشکلات بر دوش او سنگینی نکنند، باید خودش بزرگ بشود؛ وقتی که انسان بزرگ می شود، برای او بارها سبک می شوند.

خدای متعال هم در سوره شرح می فرماید: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ»(شرح/1-2). خدای متعال خطاب به پیامبر می فرماید ما به تو شرح صدر دادیم؛ بعد نمی فرماید بار سنگینت را برداشتیم؛ می فرماید ما وزر و سنگینی بار تو را برداشتیم؛ خود بار بر سر جایش هست؛ خدای متعال فقط سنگینی آن را از دوش پیامبر برداشته است. به عبارت دیگر آيه شریفه «وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ» یعنی بار همچنان بر روی دوش شما هست، منتها سبک شده است.

ما در کودکی خود خیلی از بارها را نمی توانستیم برداریم، ولی وقتی بزرگ شدیم، همان بار را بلند می کردیم. این بار همان بار است، ولی برای ما سبک شده است، چون ما بزرگ شده ایم. ما وقتی تمرین کنیم و ورزیده شویم، می توانیم بارهای سنگین تری را به راحتی برداریم، در صورتی که قبل از تمرین توانایی این کار را نداشتیم. بنابراین بهترین راه برای سبک شدن بارهای ما این است که خودمان بزرگ شویم و به شرح صدر برسیم. خدای متعال هم به پیامبر همین را می فرماید.

در ادامه سوره هم می فرماید همان طوری که ما سختی نبوت را برای تو سبک کردیم و به تو شرح صدر دادیم، در ادامه هم همین کار را خواهیم کرد. خدای متعال در مورد برداشتن سنگینی بار نبوت می فرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»(حشر/5)؛ در دل سختی هاست که یسر پیدا می شود؛ اگر سختی ها نباشند، آدم همچنان کوچک می ماند و رشد نمی کند. بعد می فرماید: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»(شرح/6)؛ حالا به سراغ تکلیف بعدی برو؛ ما می خواهیم یک تکلیف دیگری بر روی دوش شما بگذاریم. این تکلیف هم تکلیف ابلاغ ولایت است. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ إِلى  رَبِّكَ فَارْغَبْ»(شرح/7-8)؛ این همان ادامه مسیر نبوت است. یعنی حالا که بار نبوت را برداشتی و کار را تمام کردی، نوبت بار ولایت شده است و باید آن را هم برداری. حواست هم باشد که «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً».

بنابراین بهترین راه برای رفع مشکلات، این است که انسان شرح صدر پیدا کند و خودش بزرگ بشود تا بارها برای او سبک بشوند. به عنوان مثال شخصی نمی توانست نیمه شب بلند شود و دو رکعت نماز شب بخواند، اما حالا از سر شب تا صبح بیدار می ماند و عبادت می کند و احساس خستگی هم نمی کند. این همان بزرگ شدن روح و شرح صدر است.

بنابراین راهکار قرآن کریم، برای رفع مشکلات، شرح صدر و بزرگ شدن روح انسان است. کسی که با قرآن مأنوس می شود، بزرگ می شود و همنشینی با قرآن، برای او شرح صدر می آورد. به عبارت دیگر اگر نور قرآن به دل انسان برسد، انسان شرح صدر پیدا می کند و به راحتی از سختی ها عبور می کند. این سختی ها همان سختی هایی هستند که قبلاً انسان نمی توانست با آن ها مواجه شود، ولی حالا که او بزرگ شده است، این سختی ها مانع او نمی شوند. برای تقریب به ذهن عرض می کنم که شما اگر یک موتور سیکلت را بر روی یک کامیون یا قطار باربری بگذارید، این وسیله، آن موتور را به سبکی برمی دارد و حمل می کند. انسان هم همین طور است. وقتی آدم بزرگ می شود، رنج ها برای او سبک می شوند.

یک نکته ای راجع به خود سختی ها وجود دارد. یک قسمتی از این سختی ها را خود ما درست می کنیم؛ این ها سختی های اضافی هستند و اگر ما این ها را درست نکنیم، برای ما به وجود نمی آیند؛ یک قسم دیگر از سختی ها، سختی هایی اند که خدای متعال برای مؤمنین پیش می آورد؛ یعنی تدبیر خداوند متعال است.

عرض کردم که خدای متعال اگر صلاح بنده ای را در سختی کشیدن ببیند، ابایی ندارد که او را وسط سختی ها بیندازند و در سختی، غوطه ورش کند. گاهی اوقات برای شنا یاد گرفتن، باید فرد را به وسط آب انداخت تا شجاعت پیدا کند؛ حالا اگر در این بین چند باری هم آب خورد، چیزی نمی شود. خدای متعال هم گاهی اوقات مؤمنین را با سختی ها رشد می دهد و با آوردن سختی ها، برای مؤمنین شرح صدر ایجاد می کند.

وقتی شخص شرح صدر پیدا می کند، سبک می شود و می تواند بار سنگین تری را بردارد. اگر تا دیشب نماز شب عادی می خواند، حالا می تواند نماز شبش را سنگین تر بکند و در کنارش یک جزء قرآن هم بخواند. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ إِلى  رَبِّكَ فَارْغَبْ» یعنی همین. انسان باید در رغبت به سوی خدای متعال، بارهای سنگینی بردارد و حواسش هم باشد که این بار سنگین، با شرح صدر، سبک خواهد شد. بنابراین اگر کسی با قرآن مأنوس بشود، سختی ها برای او سبک می شود و شرح صدر پیدا می کند.

عرض شد که قرآن کریم، هم نسخه است و هم دارو؛ انسان وقتی بر سر سفره قرآن می نشیند، هم از قرآن نسخه می گیرد و هم خود قرآن او را شفا می دهد. بنابراین قرآن کریم هم راهکاری برای شرح صدر به انسان می دهد و هم خودش در انسان شرح صدر ایجاد می کند و انسان را سبکبال می کند. خیلی از سختی هایی که ما می کشیم، به خاطر تعلقات ما به دنیاست؛ قرآن کریم می آید و ریشه این تعلقات را می زند. خیلی از این سختی ها برای صفات ناپاک ماست؛ قرآن کریم با شمشیر خود این صفات رذیله را نابود می کند و گردنشان را می زند.

خدای متعال می فرماید هر حادثه ای برای شما پیش می آید و به شما می رسد حکمتی دارد، «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في  أَنْفُسِكُمْ»(حدید/22) هر چیزی که در بیرون شما یا درون شما اتفاق می افتد، اگر مریض می شوید، اگر زلزله می آید و اتفاقات دیگر، خیال نکنید که این حوادث، کر و کور است و بدون حساب و کتاب؛ «إِلاَّ في  كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها» قبل از این که این حوادث آشکار بشود، در یک کتابی به دقت ثبت می شود. لذا می فرماید اصابت مصیبت؛ گویا یک کسی تیری را در کمان گذاشته و به سمت او شلیک کرده است و به هدف خورده است.

«ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في  أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في  كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها» قبل از این که این مصیبت آشکار بشود، ما آن را در یک کتابی ثبت می کنیم. فکر نکنید که اتفاقی مریض شده اید یا اتفاقی زمین خورده اید یا اتفاقی سیل آمد؛ همه این حوادث در کتابی ثبت شده است. حالا این مطلب چه فایده ای دارد؟ در ادامه می فرماید «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى  ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ»(حدید/23) این مطلب را برای این بیان کریم که با آمدن دنیا خوشحال نشوید و با رفتن دنیا هم تأسف نخورید.

حالا سوالی که پیش می آيد این است که نوشته شدن این حوادث در آن کتاب، چه ربطی به این دارد که من غصه نخورم؟ ببینید اگر آدم خیال کند که عالم کور و کر است و حس کند که در مقابل چوگان یک عالم بی شعور افتاده است، اوضاعش با کسی که احساس می کند یک خدای حکیم بالای سر عالم ایستاده است و مهربان و قادر است، فرق دارد. اگر انسان حس کند که کار در دست خدای حکیم مهربان قادر است و بداند که او می تواند ورق را برگرداند و بداند که این خدا، قصد ظلم ندارد و عاجز نیست و راه را هم بلد است، خیلی راحت تر زندگی می کند. آدم وقتی احساس می کند که یک خدای حکیم مقدری دارد که او همه چیز را با حکمت تقدیر می کند، دیگر کار ندارد که چه اتفاقی دارد می افتد؛ کاری ندارد به این که در غناست یا فقر، در سلامت است یا بیماری.

در روایت آمده است که امام باقر علیه السلام از جابر سوال کردند که اوضاعت چطور است؟ عرض کرد من این گونه ام که مرگ را از زندگی، فقر را از غنا و بیماری را از سلامت بیشتر دوست می دارم. این خیلی مقام بالایی است که انسان به جایی برسد که از بیماری بیشتر از سلامتی لذت ببرد؛ چون در بیماری یک راه هایی بر انسان گشوده می شود که در سلامتی این راه ها بسته اند. علی ای حال امام باقر در جواب او فرمودند اما ما اهل بیت این گونه نیستیم. جابر عرض کرد آقا شما چگونه هستید؟ حضرت فرمودند ما کاری با سلامت و بیماری نداریم؛ ما می گوییم هر چه که خدای متعال می خواهد، ما هم همان را می خواهیم.

اگر انسان به این جا برسد و متوجه بشود که یک دست حکیم مهربانی دارد این عالم را تدبیر می کند و فقر و غنای او بی حساب و کتاب نیست و سلامتی و بیماری او بر اساس حکمت و مصلحت است، نه روزی که فقیر می شود غصه می خورد و نه روزی که غنی می شود خوشحال؛ برای این آدم فرقی نمی کند که در چه حالی قرار دارد؛ او همیشه مواظب است که از برنامه خدای متعال تخلف نکند؛ چه در غنا و چه در فقر.

این یکی از نسخه های قرآن کریم برای سبکبال شدن آدم است. اگر انسان به این نسخه عمل کند، از سختی ها عبور می کند. انسان باید به این نکته توجه کند که حوادث این عالم، کور و بی حساب و کتاب نیستند و مکتوب و توسط خدای متعال تقدیر شده اند. اگر انسان به این نسخه به خوبی عمل کند، سبکبال می شود «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى  ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ». بالاتر عرض شد که غیر از این که قرآن کریم به ما نسخه می دهد، خودش هم ما را درمان می کند. اگر کسی با قرآن کریم مأنوس بشود، قرآن کریم دست او را می گیرد و سِرّ خود را به او نشان می دهد. اینجا دیگر بدون نسخه، مشکل انسان حل می شود. این جا خود قرآن کریم آدم را به مقصد می رساند. البته این به شرطی است که انسان اهل سر بشود.

بنابراین یک موقعی قرآن کریم به آدم نسخه می دهد و می گوید بسم الله، عمل کن؛ یک موقعی هم خود قرآن کریم برای انسان دارو می شود و مستقیماً او را شفا می دهد. انسان در این مرحله با خواندن قرآن، رحمت خدا را می بیند و متوجه می شود که خدای متعال برای او رحمت نوشته است، منتها این رحمت، دارد از این طریق به تو می رسند. انسان در این حالت می بیند که تقدیر رحیمانه خدا، با چه پیچی دارد به او می رسد. این خود داروست.

ببینید خیلی وقت ها ما رحمت خدای متعال را نمی بینیم؛ چون خدای متعال، رحمت خود را مستقیما به ما نمی رساند و بر اساس مصالح ما، این رحمت را با یک پیچ به ما می رساند. لذا این پیچ، نمی گذارد که ما متوجه رحمت خدای متعال بشویم. لذا در روایت دارد که همه کسانی که از خدای متعال گلایه داشتند، در روز قیامت وقتی رحمت خدای متعال را می بینند که از این پیچ می آید، از خدا راضی می شوند.

حالا اگر کسی بر سر سفره قرآن بنشیند، در همین دنیا مسیر رحمت الهی و این پیچ را می بیند و متوجه می شود که همه این حوادث محبت خداست. به همین خاطر است که در وسط بلا می گوید الحمدلله؛ این ذکر را هم با حالت کنایه نمی گوید که به خدای متعال طعنه بزند؛ واقعا حمد خدا را می گوید؛ یک جوری می گوید الحمدلله که آدم حیرت می کند. این به خاطر این است که پرده از جلوی چشمان او کنار رفته است و محبت خدا را در این سختی ها می بیند. قرآن کریم با انسان کاری می کند که به این جا برسد.

پی نوشت ها:

(1) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 252

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 128

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 604

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 387

(5) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 164