نسخه آزمایشی
یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403 - Sun, 28 Apr 2024

شب هشتم حسینیه حق شناس/ جریان مقابله و سیر محاده با خدا تا حزب بندی های ایمان و کفر

متن زیر سخنان شب هشتم آیت الله میرباقری به تاریخ 3 خردادماه سال 98 است، که در حسینیه مرحوم آیت الله حق شناس ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ سوره مبارکه مجادله در مورد حدود الهی به بحث پرداخته است و جریان محاده را برای ما تبیین کرده است. این سوره در ادامه می فرماید که روند این محاده، منجر به پدیده ای به نام جریان نجوا می شود. این جریان نجوا هم در جبهه حق است و هم در جبهه باطل؛ منتها نجوای جبهه باطل بر محور گناه و سرپیچی از نبی اکرم است و نجوای جبهه حق بر محور ولایت و توحید است. نکته ای که در مورد این جریان نجوا وجود دارد این است که خدای متعال می فرماید من از نجوای جبهه باطل هم آگاهم و در هر جمعی که آن ها جمع بشوند، حضور دارم. بعد از این که این جریان نجوا به کف جامعه مومنین کشیده شد، عده ای از مومنین به سمت آن نجوا جذب شده و از محیط ولایت دور می شوند. بعد از این اتفاقات است که دو حزب، حزب الله و حزب شیطان شکل می گیرند. نکته بعدی که در مورد محاده کنندگان وجود دارد هم این است که در رأس این جریان محاده، انسان های بی آبرویی قرار نگرفته اند و اهل عهد و آبرو هستند و از آبروی خودشان برای این محاده استفاده می کنند.

حدود الهی و ظاهر و باطن آن

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. در بحث سوره مبارکه مجادله عرض کردیم که این سوره با بیان یک حد و حکم شروع می شود که در جاهلیت رواج داشته است و موجب سختی در روابط خانوادگی می شده است. این حکم جاهلی باعث شکایت یک خانم به محضر خدا و رسول شده بود، لذا خدای متعال در این سوره این حکم را ملغی فرموده و حکم خودش را بیان می کند و برای کسانی هم که قصد درگیری با خدا ندارند، ولی نمی توانند از این حکم دل بکنند، کفاره بزرگی معین کرده است.

در ادامه سوره خدای متعال می فرماید که این احکام حدود الله اند؛ «تِلْکَ حُدُودُ اللهِ»(مجادله/4). بعد می فرماید یک عده ای پیدا می شوند که با خدای متعال بر سر این حدود نزاع و محاده می کنند و می خواهند حدود خودشان را به جای حدود خدا بگذارند؛ مثل دو کشوری که بر سر حدود و مرز هایشان با هم نزاع دارند، این ها هم بر سر این حدود با خدای متعال نزاع دارند. خدای متعال یک قواعدی در تشکیل نظام زندگی و خانواده و موارد دیگر گذاشته است و این ها می خواهند این قواعد را جا به جا کنند. نزاع این ها با خدای متعال از همین جا شروع می شود. این دعوا هم در واقع بر سر توحید است، نه بر سر این که ازدواج و طلاق چگونه باشد؛ بحث حدود الله است، نه احکام ظاهری.

این حدود الهی که خدای متعال آن ها را قرار داده است، شامل حدود فردی، خانوادگی، اجتماعی و تاریخی می شود. دینی هم که خدای متعال برای ما فرستاده است، این حدود را برای ما بیان کرده است. یعنی ظاهر این دین همین حدود و چارچوب ها و ریل گذاری هاست، ولی باطن دین، ولایت و الوهیت است. خدای متعال هم در این مسیر به ما اختیار داده است و ما در این عالم هم می توانیم الوهیت خدا را قبول کنیم و هم می توانیم نسبت به آن کافر باشیم. اما نکته این است که اگر می خواهیم الوهیت خدای متعال را بپذیریم، باید این حدودی که خدای متعال قرار داده را هم بپذیریم و در این حدود حرکت کنیم.

رعایت این حدود هم احتیاج به تقوا و صیانت نفس دارد و در برخی از موارد خیلی کار سختی است. چون رعایت این حدود ورود به وادی توحید و خروج از وادی شرک و غفلت و پرستش نفس و شیطان است.  به همین دلیل است که می فرماید: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»(طلاق/2). رعایت این حدود تقوا می خواهد. وقتی به بن بست ها رسیدی و مجبور شدی که حدود خدا را زیر پا بگذاری، اگر تقوا پیشه کنی «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»، خدای متعال برای شما راه خروج قرار می دهد و اجر شما را زیاد می کند و آسانی را به شما می رساند. آثار متعددی برای تقوا در این موارد در سوره مبارکه طلاق ذکر شده است. بنابراین

ذا می فرماید و من یتقیل قرار د این که در روایات ما به کرات آمده است که دروغ نگویید، تهمت نزنید، سوءظن نداشته باشید، ایذاء مومن نکنید و حقوق دیگران را رعایت کنید، به این خاطر است که همه این ها حدود توحیدند. باطن این حدود هم ولایت و الوهیت خدای متعال است. لذا هر کسی که با این ها مخالفت کند، در واقع دارد از وادی ولایت و توحید خارج می شود.

آيات شریفه «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ»(انعام/120) و «إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ»(اعراف/33) می فرماید که باید ظاهر و باطن گناه را رها کنید؛ ذیل این آيه داریم که همانطور گناه ظاهر و باطن دارد، حلال هم ظاهر و باطن دارد. ظاهر این حلال ها همین چیزهایی است که خودمان می دانیم، ولی باطنش ولایت اهل بیت و خدای متعال است. حرام ظاهری هم همین محرماتی است که ما می دانیم، ولی باطنش ولایت ائمه جور است.

بنابراین این حدود، حدود الوهیت خدای متعال اند. حالا اگر از این طرف نگاه کنیم، این حدود، حدود عبودیت و بندگی ما می شوند. یعنی اگر ما می خواهیم که بنده خدا باشیم، باید امتحان های سختی بدهیم و در این امتحانات حدود خدای متعال را رعایت کنیم. اگر در این سختی ها این حدود را رعایت کردیم «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً». نکته ای که در این آیه شریفه هست این است که این «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»، به این معنا نیست که اگر دست به مال حرام نزنی، خدای متعال قرضت را ادا می کند؛ این آیه شریفه یک معنای بالاتری دارد و آن این است که ما اسیر اسباب هستیم و اگر در این بن بست ها حدود خدا را رعایت کنیم، این اسباب در نظر ما شکسته می شوند و ما موحد می شویم و یک پله در وادی توحید بالاتر می رویم.

نکته بعدی این است که حدود خدای متعال به دو قسم ظاهری و باطنی تقسیم می شود و هرچه این حدود به سمت باطن می رود، لطیف تر می شوند. اگر من در امتحانی که امروز از من گرفته اند قبول شوم، یک لایه در این حدود به سمت باطن حرکت خواهم کرد؛ یعنی دیگر این امتحان را از من نخواهند گرفت و وارد کلاس بعدی و درگیر حد بعدی می شوم. این حدود هم رفته رفته لطیف تر می شوند.

پس داستان سوره مبارکه مجادله بحث حدود الله است. این حدود همه زندگی ما را فرا می گیرد. به عبارت دیگر خدای متعال برای زندگی ظاهری و باطنی و فردی و اجتماعی و تاریخی ما حدودی مشخص کرده است. در مورد حدود تاریخی باید عرض کنم که ما یک جامعه تاریخی هستیم و مومنین وظیفه دارند که در طول تاریخ حول امام زمان به سمت عصر ظهور حرکت کنند؛ خدای متعال برای حرکت این جمع حول محور امام و در طول تاریخ، حدودی معین کرده است. بحث تقوا هم یعنی رعایت تمام این حدود الهی؛ یعنی ما باید این مرزهایی که خدای متعال مشخص کرده است را رعایت کنیم.

جریان نجوا در جبهه حق و باطل

در مقابل این حدودی که خدای متعال معین کرده است، کفاری قرار دارند که با خدای متعال محاده کرده و می خواهند این مرزها را زیر پا بگذارند و الوهیت خدای متعال را بشکنند و خودشان اله عالم باشند. خدای متعال می فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني  آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ»(یس/60)؛ شیطان به دنبال این است که خودش اله شما باشد و خدای متعال هم از ما عهد گرفته است که عبد او نشویم. شیطان می خواهد خودش چارچوب ها را معین کند و مناسبات خودش را در عالم پیاده کند. ظلم کردن و غش در معامله و تمام گناهان چارچوب های الوهیت و ولایت اوست. بنابراین ریلی که اولیاء طاغوت می گذارند، در مقابل ریلی است که انبیاء الهی گذاشته اند و اینگونه با خدای متعال محاده می کنند.

بحث بعدی این سوره مبارکه این است که کفار محاده کننده برای محقق کردن حدود خودشان اقدام به ایجاد محیط نجوا می کنند. البته هم جبهه حق و هم جبهه باطل حتما محتاج به نجوا هستند، چون طرف مقابل نباید تدابیر و  برنامه ریزی و اسرار آنها را بفهمد. اطلاعات جبهه طاغوت طبقه بندی شده است و به دنبال این هستند که اطلاعاتشان از دستگاه حق مخفی بماند؛ لذا دست به ایجاد نجوا می زنند. هدف دومی که اینها با ایجاد نجوا پیگیری می کنند، این است که می خواهند با این نجوا به تناسب مخاطبش اطلاعات بدهند و به هرکسی هر چیزی را نگویند؛ یعنی حتی افراد جبهه طاغوت هم به اطلاعات رده بالا دسترسی ندارند. لذا می توان گفت که دستگاه شیطان و اولیاء طاغوت یک دستگاه نجواست. این دستگاه سعی می کند که نجوای خودش را آرام آرام تا سطح بدنه جامعه بکشاند و برای خودش یک جبهه درست کند؛ چیزی مانند این گروهک ها که یک هیأت مرکزی دارند. در این گروهک ها طبقات پایینی هیچوقت لایه های بالا دستی خودش را نمی شناخت و فقط یک نفر را ملاقات می کرد. این دستگاه کاملا حالت سری و نجوایی دارد.

این دستگاه نجوا یک طرحی دارد و می خواهد حدودی را در مقابل حدود الله، در جامعه پیاده کند. بعد هم به دنبال عضوگیری می رود و بعد از عضو گیری در مقابل حزب خدای متعال حزب خودش را درست می کند. یعنی یک حزب الله شکل می گیرد و یک حزب الشیطان. تشکیل این حزب نیاز به نظام نجوا دارد. البته در جبهه حق هم همین طور است و جبهه حق هم باید یک نظام نجوا داشته باشد. یک اسراری بین امیرالمومنین و نبی اکرم است که دیگران نباید از آنها باخبر بشوند. این نظام نجوای جبهه حق است. در این میان هم فقط حضرت امیر است که اهل نجواست.

خدای متعال در ادامه می فرماید: حالا هر کسی می خواهد با رسول الله نجوا کند و از اسرار جبهه سر در بیاورد، باید صدقه بدهد. وقتی که این دستور از جانب خدا آمد، دیگر هیچکس به محضر حضرت نرفت؛ یعنی با این که این صدقه دادن خیلی کار سختی نیست، ولی هیچکسی نرفت. این تدبیر خدای متعال بوده است؛ «فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً»(مجادله/12). وقتی این دستور آمد، هیچکس نرفت، به جز امیرالمومنین که در آن مدت ده بار با حضرت ملاقات کردند و هر بار هم صدقه ای دادند. بعد هم خدای متعال این حکم را نسخ کرد و این ماجرا دیگر تمام شد. خدای متعال با این تدبیر کاری کرد که دیگر هرکسی نیاید بگوید رسول خدا در گوش من اینطور فرمودند؛ دیگر فقط حضرت امیر اهل نجوا بودند.

بنابراین جبهه حق هم نجوای خودش را دارد. این نجوا هم برای این است که حرفی که در جبهه حق زده می شود، به جبهه باطل نرسد. بنابراین اطلاعات در جبهه حق هم طبقه بندی شده است. همه حرف ها که برای همه نیست؛ همه که اهل سر نیستند. لذا ائمه حرفی که برای درجه دهم ایمان بود را به شخصی که در درجه نهم قرار داشت نمی گفتند؛ زیرا اصلا این حرف ها برای آن مخاطب قابل بیان نیست. یکی از مسائل مهمی که در طرح ائمه علیهم السلام در تاریخ مطرح بوده است، بحث تقیه است. حتی ذیل آیه شریفه «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»(حجرات/13) روایتی هست که می فرماید منظور از «اتقی» کسی است که بیشتر تقیه را رعایت می کند. پس هر حرفی را در هرجایی نمی زنند؛ حتی در خود جبهه حق هم نیاز به تقیه است.

پس یک جریان نجوا در بین جبهه کفار است که می خواهد حدود خدا را به هم بریزد و مرزهای خودش را در جامعه برقرار کند. این نظام نجوا مرکزی دارد و حرف های آن ها از آن مرکز نشأت می گیرد و تا طبقات پایین جامعه جاری می شود؛ اینگونه یک جمع بزرگی از جامعه اسیر نجوای این ها می شوند. این نجوا بر محور ولیّ باطل است و به حسب ظاهر ولیّ حق در آن حضور ندارد. یعنی ولی باطل حرف خود را می زند و عده ای هم آرام آرام این حرف ها را به صورت طبقه بندی شده، با رسانه های خود منتقل می کنند؛ مثل همین ابزارهای رسانه ای حال حاضر؛ این محیط نجواست. لذا باید توجه کرد که نجوا فقط صحبت دو نفر که درِگوشی با هم صحبت می کنند نیست؛ رسانه های میلیونی و میلیاردی هم ممکن است نجوا باشند.

در سوره مبارکه همزه آمده است، «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»(همزه/1)؛ قرآن کریم می فرماید وای بر کسی که بدگویی و عیب جویی می کند. خب کنایه و بدگویی یک شخص در مورد یک شخص دیگر، می تواند مصداق این آيه شریفه باشد و گناه هم هست، ولی اصل مطلب این آیه در مورد کسانی است که «الَّذِينَ هَمَزُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَ لَمَزُوهُمْ»(1) همز و لمز اصلی مد نظر این آیه همز و لمزی است که در مورد اهلبیت و دین خداست. در مورد کسی است که همه امکاناتش را می آورد پشت سر این همز و لمز؛ «الَّذي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ * يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ»(همزه/2-3). لذا انقدر عذابش سنگین است که می فرماید: «كَلاَّ لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ»(همزه/4).

قصه نجوا هم همین است. این که قرآن می فرماید: «إِنَّمَا النَّجْوى  مِنَ الشَّيْطانِ»(مجادله/10) در اصل دارد در مورد دستگاه نجوایی که جبهه باطل دارد سخن می گوید. این دستگاه نجوا گاهی اوقات مومنین را هم درگیر می کند و آنها را به خلوت خودشان می برند. کتابی که آنها می نویسند، روزنامه ای که چاپ می کنند، رسانه ای که در دسترس مردم قرار می دهند، نجوای آن هاست. این فضای مجازی محیط نجواست. پس این ها نجوای خود را در جامعه پخش می کنند. درگیر شدن مومنین هم با این نجوا اینگونه است که با خودشان می گویند می خواهم ببینم چه خبر است؛ خوب چرا خبرت را از این محیط می گیری؟ خدای متعال در سوره مبارکه حجرات می فرماید: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا»(حجرات/6)؛ فاسق می خواهد دستگاه نبی اکرم را به هم بزند؛ برای همین باید در مورد خبری که می آورد تحقیق کرد و حرف او را قبول نکرد.

محور نجوای جبهه حق و باطل

یکی از نکاتی که در مورد نجوای دستگاه شیطان مطرح است این است که موضوع این نجوا، گناه و دشمنی و سر پیچی از پیامبر است؛ «يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ»(مجادله/8). تمام دستگاه نجوای این ها به این خاطر است که ظلم و عدوان و سرپیچی از خدا و رسول را در عالم توسعه بدهند و طرح پیامبر را به هم بزنند. آن ها می خواهند جامعه را علیه پیامبر خدا تغییر بدهند و نگذارند که طرح خدای متعال در عالم اجرا بشود. این موضوع نجوای آن هاست.

بعد می فرماید: «إِنَّمَا النَّجْوى  مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذينَ آمَنُوا» طرح نجوای شیطان به دنبال این است که جبهه مومنین را نگران و محزون کنند و در جبهه مومنین رعب ایجاد کنند. این ها به دنبال این هستند که مومنین بگویند آقا دیگر نمی شود کار کرد و اوضاع درست نمی شود. خاصیت آن نجوا، ایجاد یأس، دلهره و حزن، در جبهه مومنین است. بعد می فرماید اگر کسی وارد نجوای آن ها شد، کم کم آن ها او را وارد حزب خودشان می کنند. می فرماید: «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ»(مجادله/19)؛ شیطان به آن ها تسلط پیدا می کند و آرام آرام او را از محیط ذکر جدا می کند. حالا محیط ذکر کجاست؟ «في  بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ»(نور/36)؛ محیط ذکر خانه نبی اکرم و اهل بیت است. شیطان با طرح نجوای خود کم کم مردم را از محیط ذکر که محیط ولایت اهل بیت است، جدایشان می کند. بعد از اینکه آنها را از این محیط جدا کرد، آنها را جذب حزب خودش می کند. می فرماید: «أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ»، طرح شیطان این گونه است.

بعد خدای متعال می فرماید ولی هر چقدر هم که خلوت و نجوای آنها سرّی باشد، باز هم خدای متعال خبر دارد؛ می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»(مجادله/7)؛ آیا نمی بینید که خدای متعال به همه آسمان ها و زمین و هر چه در آن است، آگاه است؟ «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى  ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ» هیچ سه نفری با هم نجوا نمی کنند، مگر این که خدا هم در آنجا هست و اطلاع دارد؛ «وَ لا أَدْنى  مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا»؛ هر چند نفر باشید، نفر بعدی خدای متعال است. یعنی هر نجوایی که برای خودتان درست کنید، بدانید که در چنگ خدا هستید. بنابراین اینطور نیست که جبهه کفار و شیطان وقتی نجوا درست می کنند، بتوانند خدای متعال را بی اطلاع بگذارند؛ خدای متعال از تمام نجواهای این ها آگاه است. پس نجوای آن ها تحت اشراف خدا و ولی خداست.

این نکته یعنی در واقع آنها نسبت به جبهه حق نجوایی ندارند؛ هر طرحی که این ها بریزند، قبلش در کف دست امام است. یعنی هر خلوتی که شیاطین با اولیاء خودشان می کنند، در کف امام است و امام از آن اطلاع دارد. بنابراین آنها نمی توانند نجوایی از امام داشته باشند. اما از این طرف چرا؛ رسول اکرم یک نجوایی با امیرالمومنین دارد که حتی جبرئیل هم در آنجا نیست. نجوای این طرف کاملا سری است. پس این طرف نجوا دارد و می تواند طرحش را بپوشاند، ولی آن طرف این طور نیست و طرحشان برای رسول اکرم لو رفته است. به همین خاطر است که خدای متعال می فرماید نجوایی که این ها می کنند، ضرری به شما نمی رساند؛ می فرماید: «إِنَّمَا النَّجْوى  مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ». این ها نمی توانند با شما پنهان کاری کنند و به شما ضرر بزنند؛ مگر این که شما برخوردی داشته باشید که خدا بخواهد این ضرر به شما برسد، یا به خاطر امتحان و ابتلاء و رشد شما این کار را بکند. پس این ها نمی توانند ضرری به شما بزنند و نجوایشان لو رفته است.

نکته بعدی این است که این ها می خواهند نجوای خودشان را تا سطح جامعه بکشانند و کم کم کل جامعه را درگیر نجوای خود کنند. اینجا خدای متعال به ما هشدار می دهد و می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ»(مجادله/9)؛ محور نجوای آنها اثم و عدوان و معصیت رسول است؛ شما وارد این نجواها نشوید. البته شما هم باید نجوا داشته باشید، ولی موضوع نجوای شما چیز دیگری است؛ «وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى »؛ موضوع نجوای شما بِرّ و تقواست. در روایتی آمده است که حضرت فرمودند که حقیقت برّ ما هستیم؛ پس نجوای مومنین باید حول محور ولایت ائمه معصومین باشد. در جای دیگر قرآن کریم آمده است «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»(آل عمران/92)؛ اگر کسی می خواهد به امام برسد، باید از چیزهایی که دوست دارد انفاق کند و ببخشد. راه رسیدن به ولی معصوم از انفاق می گذرد.

در جای دیگر خدای متعال در باب انفاق می فرماید که شیطان می خواهد جلوی انفاق شما را بگیرد و شما را نهی می کند و می ترساند؛ «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»(بقره/268)؛ شیطان به شما وعده فقر می دهد و شما را از انفاق می ترساند. این آیات از «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في  سَبيلِ اللَّهِ»(بقره/261) شروع می شود و به اینجا می رسد که «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»؛ شیطان تهدید می کند که اگر انفاق کنید، فقیر می شوید و گرسنه می مانید. بعد از این که تهدید به فقر کرد، «وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ» پای فحشا را به میان می آورد و تمام امکاناتش را به کار می گیرد که شما را درگیر فحشا کند. کار شیطان این است که نگذارد آبرو و مالت را خرج راه خدا کنی. بعد می فرماید: «وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ» در مقابل شیطان رجیم، خدای متعال به شما وعده مغفرت و فضل می دهد و می فرماید که اگر انفاق کنید، خدای متعال به شما مغفرت و فضل خود را می رساند و دستگاه خدای متعال هم وسیع است و می تواند این ها را به شما برگرداند.

در جای دیگری به دنباله بحث انفاق می فرماید: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً»(بقره/269)؛ اگر انفاق کنید، به حکمت که خیر کثیر است می رسید. خدایی که می فرماید دنیا قلیل است، در اینجا به ما وعده خیر کثیر داده است. مرحوم آیت الله حائری شیرازی واردات قلبی خیلی خوبی داشتند؛ یکی از شاگردان ایشان می گفت یک شبی در چهل سال قبل وقتی که ایشان بالای منبر نشست، من یک ساعت و نیم از صحبت های ایشان استفاده کردم و گریه کردم و شب خاصی بود. بعد از مجلس خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم من همیشه از شما استفاده می کنم، ولی امشب یک خبر دیگری بود. مرحوم حائری فرمودند درست است؛ امشب فقط به اندازه پول یک نان سنگک در جیبم بود و می خواستم بروم و نان بخرم و پول کرایه ماشین هم نداشتم، ولی یک سائلی آمد و وقتی که دیدم محتاج است، آن پول را به او دادم و با خود گفتم حالا یک شب نان نمی خوریم دیگر؛ این حال امشب در اثر آن است. پس با انفاق است که آدم به این جا می رسد؛ «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ».

بنابراین اصل برّ و نیکی اهل بیت علیهم السلام اند؛ اگر قرآن کریم به ما دستور داده است که از چیزهایی که دوست داریم بگذریم، به این خاطر است که به اهل بیت علیهم السلام برسیم. وقتی قرآن می فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»، این را برای رسیدن به امام مطرح می کند. پس عرض کردیم که مومنین هم نیاز به نجوا دارند و در جمع مومنین هم اطلاعات طبقه بندی شده ای رو به پایین می آید. این طبقه بندی به این خاطر است که این اطلاعات به دست جبهه منافقین و کفار نرسد. فرق این نجوا با آن نجوا در این است، محور نجوای آنها اثم و عدوان و معصیت رسول است، ولی نجوای مومنین اینگونه نیست؛ قرآن کریم می فرماید: «يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ».

این ها به دنبال این هستند که مومنین را به نجوای خودشان بکشند، تا کم کم آن ها را مثل خودشان بکنند. لذا خدای متعال به ما هشدار می دهد و ما را از چنگ نجوای آنها بیرون می آورد. قرآن کریم می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ» ای مومنین شما حواستان باشد تا وارد این نجواها نشوید؛ هر وقت دیدید که نجوایی که در آن هستید، بوی گناه و معصیت رسول می دهد، بلند شوید و از آنجا خارج شوید.

بعد می فرماید: «وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى ». خدای متعال نه تنها از اصل نجوا منع نکرده است، بلکه ما را تشویق به نجوا کرده، منتها محور نجوای ما باید برّ و تقوا باشد. یعنی نجوای مومنین باید بر محور ولایت امام معصوم باشد؛ چون امام اصل برّ و تقواست. پس نجوا باید برای تحقق ولایت حق باشد. باید نجوا کنیم تا برای تحقق ولایت حق نقشه بکشیم. این نجوا و طبقه بندی اطلاعات هم به این خاطر است که اسرار جبهه مومنین به دشمن نرسد.

وقتی کار به اینجا کشیده شد و دو دستگاه نجوا به وجود آمد، وقت تلاش جبهه کفار برای کشاندن نجوای خود به کف جامعه مومنین است. این ها با کشاندن نجوای خود به جامعه مومنین به دنبال این هستند که مومنین را مأیوس و محزون کنن و آرام آرام آن ها را عضو خودشان کنند. همین الان هم دارند همین کار را می کنند. نکته این دستگاه نجوا هم این است که آدم نباید خیال کند که نجوا فقط سه یا چهار نفر است و خدا از آن نجوا خبر ندارد؛ قرآن کریم می فرماید سه یا چهار یا پنج نفر یا بیشتر هم که باشید، خدای متعال کنار شماست و از نجوای شما مطلع است. بنابراین جریان نجوا یک جریان انتقال اطلاعات در دستگاه کفار و یک جریان انتقال معارف در دستگاه حق است. دو محیط نجوا وجود دارد که یکی بر محور برّ و تقوا و دیگری بر محور اثم و عدوان و تعدی است. واقعا نقشه ای که آنها می کشند همین است که چطور دنیا را برای خودشان تصاحب کنند.

در آخر هم این نجوا در مرحله پایانی نظام اطلاعات تبدیل به یک طرح می شود. یکی از کارهایی که این ها در این جریان نجوا می کنند، تنظیم اخبار است. این ها اخبار را طوری تنظیم می کنند که بیم و امید ملت ها را به هم می زند. خبرگزاری های امروز تنظیم اخبار است، نه وقایع اتفاقیه. این ها خبر را به گونه ای تنظیم می کنند که بیم و امید جامعه را به هم بزنند. یعنی اگر بخواهند که مردم بترسند، به گونه ای اخبار را جهت می دهند که در مردم حس ترس ایجاد شود. این دستگاه نجوا توسط دشمن به کف جامعه مومنین کشیده می شود تا مومنین هم در نجوای آن ها وارد شوند. قرآن کریم به ما می فرماید که شما در محیط نجوای آنها هستید. بعد دستور می دهد که شما هم باید خودتان نجوای خودتان را داشته باشید. موضوع نجوای شما هم چیز دیگری است.

البته کاری از نجوای آن ها بر نمی آید؛ چرا که همه اخبار آن ها در چنگ من است و در اصل آن ها نجوایی ندارند. این ها حتی در آن جایی هم که دارند پنهان کاری می کنند، در اصل دارند در طرح من عمل می کنند؛ من طرح پنهانی ایشان را می دانم و با طرح خودشان با آن ها مکر می کنم. برای تقریب به ذهن این را عرض می کنم. وقتی که یک مبتدی و تازه کار در مقابل یک شطرنج باز حرفه ای می نشیند، با خودش خیال می کند که دارد نقشه می کشد و طرف مقابل نقشه او را نمی فهمد؛ در حالی که آن شطرنج باز حرفه ای از وقتی که شما مهره اولت را حرکت می دهی، می فهمد که می خواهی تا آخر بازی چکار کنی. لذا شطرنج باز حرفه ای با بازی خودت تو را شکست می دهد.

بلا تشبیه مکر خدا هم شبیه این است؛ «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ»(آل عمران/54) چیزی مانند این است. این ها شروع می کنند با خدا پنهان کاری کردن، خدا هم در مقابل این ها پنهان کاری می کند و لو نمی دهد که دست آن ها را خوانده است تا نقشه خود را عوض نکنند. به تعبیر دیگر خدای متعال می نشیند تا شیطان نقشه اش را تا آخر پیاده کند و خودش به بن بست بخورد. بنابراین وقتی سقیفه نقشه اش را جلو می برد، امیرالمومنین آن طرح را از قبل خوانده بود. امام حسین علیه السلام هم نقشه بنی امیه را از قبل خوانده بود؛ لذا جنگ را به گونه ای اداره کرد که همه چیز به نفع ایشان برگردد. معنای «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ» همین است. پس طرح آن ها لو رفته است و خدای متعال با آن ها این گونه مکر می کند.

عرض شد که خدای متعال می فرماید: «إِنَّمَا النَّجْوى  مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذينَ آمَنُوا» شیطان می خواهد با نجوای خود جبهه شما را به هم بریزد و آرامش تان را خراب کند؛ اما بعد می فرماید: «وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ اگر خدای متعال اجازه ندهد، این ها نمی توانند هیچ کاری کنند. بعد می فرماید: «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»؛ توکل شما باید به من باشد و نباید در مقابل نجوای آن ها بترسید؛ نباید نجوای آن ها شما را نگران کند.

بعد می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا»(مجادله/11). از اینجا سوره مجادله وارد یک بحث دیگری می شود که هم یک بحث اخلاقی است و هم می تواند فراتر از اخلاق باشد. این آیه شریفه می فرماید اگر در جایی نشستید و کسی به آن مجلس آمد، برای او جا باز کنید؛ بعد می فرماید: «وَ إِذا قيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا»؛ اگر هم به شما گفتند که فلان مجلس را ترک کنید، ترک کنید. ظاهر آیه همین ترجمه ای است که عرض شد، ولی حقیقت مسئله چیز دیگری است. کف مسئله این است که وقتی آدم در یک مجلسی نشسته است و یک مومن لایق تری می آید، جای خودت را به او بده؛ اگر امروز در صف نماز جماعت کنار خودت به او جا نمی دهی، بدان که در رقابت اجتماعی میز خودت را سفت می گیری و اگر شخص لایق تری هم آمد، میزت را به او نمی دهی. خدای متعال می فرماید: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ».

عرض کردیم که این آیه صرفا یک بحث اخلاقی نیست؛ بله من باید جایم را به بزرگ تر و لایق تر از خودم بدهم، ولی مسئله صرفا این نیست. مسئله این است که در جریان اجتماعی، وقتی یک مومنی وارد می شود که از شما لایق تر است، شما باید جای خودتان را به او بدهید. حالا این شایسته تر ها و «أُوتُوا الْعِلْمَ» چه کسانی هستند؟ مصداق اصلی «أُوتُوا الْعِلْمَ» امیرالمومنین و اهل بیت اند. یعنی آن ها هستند که باید در صدر مجلس بنشینند و ما باید برای ایشان جا باز کنیم و جای ایشان را اشغال نکنیم.

این سوره مبارکه بعد از بیان این مسئله وارد مبحث نجوای رسول می شود و می فرماید کسی که می خواهد با حضرت نجوا کند، اول باید صدقه بدهد. در این ماجرا هم هیچ کسی به سراغ نبی اکرم نمی رود، جز امیرالمومنین؛ یعنی فقط ایشان حاضر به صدقه دادن و نجوا کردن با رسول الله شدند. لذا حضرت از این جا اهل نجوا شدند. حالا وارد شدن مسئله صدقه به بحث نجوا برای این بود که بعدا کسی نیاید بگوید حضرت فلان مطلب را پنهانی به من گفتند و از خودشان حرف در بیاورند. با اینکار دیگر فقط امیرالمومنین به اسرار دسترسی داشتند، چون فقط ایشان اهل سر و نجوای نبی اکرم شده بودند.

بحث بعدی که مد نظر این سوره مبارکه قرار گرفته است، بحث حزب است. داستان کفار از محاده شروع می شود و با جریان نجوا ادامه پیدا می کند و به تشکیل حزب می رسد. در ماجرای این تحزب یک ارتباطی بین «يَهُودِ هَذِهِ الْأُمَّة»(2) و یهود امت حضرت موسی وجود دارد. این جریان محاده کنندگان که از داخل امت شکل می گیرد، کار خود را از محاده و دعوای سر حدود الله شروع کرده و به ایجاد یک نجوا و خلوت برای خودشان می پردازند و در ادامه کم کم با جریان های خارج از اسلام دست می دهند و همه امکاناتشان را به میدان می آورند. می فرماید: «لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً»(مجادله/17)؛ از این آیه شریفه پیداست که این جریان همه مال و فرزندانش را به میدان آورده است تا کار خود را جلو ببرد.

قرآن کریم در حین بیان این موارد می فرماید: «اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً»(مجادله/16)؛ این ها آدم های بی آبرویی هم نیستند و اتفاقاً اهل عهد و وفا هستند؛ این ها با عهد و أیمان خود برای خودشان سپری درست می کنند؛ یعنی آبروی خود را سپر خود می کند تا بتوانند کار خود را پیش ببرند. بنابراین آنچه که عرض کردیم این است که جریان محادین جریانی است که بین درون و بیرون امت ارتباطی برقرار می کند و تمام امکاناتش را به میان می آورد تا محاده خود را به نتیجه برساند. این ها انسانهای بی آبرویی هم نیستند و عهدهایی دارند و همین عهد و آبروی خود را سپر خود قرار می دهند. وقتی که این جریان نجوای خود را به راه می اندازد، آرام آرام عده ای از مومنین تحت سیطره نجوای آنها قرار می گیرند و به همین علت از محیط ذکر و ولایت امام فاصله می گیرند. این گونه است که حزب الشیطان درست می شود.

پی نوشت ها:

(1) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 819

(2) التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 369